مسأله چیز دیگری است، چون دو میلیارد یورو بدهی او به وزارت نفت ایران، پول خرد او هم نیست !!

0
157

بابک زنجانی روز شنبه نهم آبان 1394 خورشیدی، در چهارمین دادگاهی که او را محاکمه می نمود؛ در دفاع از عملکرد خودش در سالهای اخیر، توضیحاتی به معاون دادستان داده، و ضمن آن، وزیر نفت دولت حسن روحانی را متهم کرده و خطاب به وی گفته است؛ که وزیر نفت دولت یازدهم، جهت یک تسویه حساب سیاسی با گروهی دیگر، مدعی شده که او(بابک زنجانی)، پول نفت فروخته شده را باز نگردانده است!

زنجانی با بیان این که تا امروز، وزارت نفت هیچ شماره حسابی را برای واریز کردن بدهی وی به او نداده، اضافه کرده است:

” من می توانم تا روز دوشنبه(فردا یازدهم آبان 1394) مبلغ یک هزار و 968 میلیون یورو، ضمانتنامه از یک بانک بسیار معتبر واریز کنم. ” بابک زنجانی همچنین این نکته را نیز افزوده: ” مبلغ 2 میلیارد یورو، بدهی من به شرکت نفت، پول خرد من هم نیست. و این یک طنز است(مراد وی از طنز، بدهکار بودنش نزد شرکت نفت جمهوری اسلامی است.)”!

او در ضمن به معاون دادستان در دادگاه مورد نظر چنین گفته است: ” شما در کیفرخواست گفته اید، بدهی من به شرکت نفت 2 میلیارد یورو است؛ و آن را نداده ام. و به جای آن، به افراد مختلفی پول داده ام؛ که اگر آن را جمع کنید، 44 میلیارد یورو می شود؛ که چنین موردی عملی نیست.”!

زنجانی در بخشی دیگر از دفاعیات خودش، با متهم نمودن بیژن زنگنه وزیر نفت دولت حسن روحانی گفته است: ” با عوض شدن دولت، وزیر جدید نفت به خاطر این که دستوری مدیریت شده جهت هدایت کردن دیگران داشت. از این فرصت استفاده و تفاهمنامه یک طرفه ای را انعقاد و اعلام می کند؛ که تحرم ها به وزارت نفت ربطی ندارد و قوه قضائیه را به یاری می طلبد.”!

وزارت نفت جمهوری اسلامی، مدعی است که بابک زنجانی دو میلیارد یورو از مبلغ نفت فروخته شده(هنگامی که وی را با حیله های چند سویه از طرف رئیس جمهور وقت محمود احمدی نژاد، سعید مرتضوی دادستانی کل انقلاب اسلامی، و شرکای دیگرشان در مراکز مهم مملکتی، جهت دور زدن تحریمها به عنوان نماینده تام الاختیار رژیم جهت فروختن نفت ایران به خریداران غیررسمی گماشته بودند.) را باز نگردانده است. او هم در این دادگاه گفته است: ” خواسته های شان این بود که من در خارج بانک معتبری برای واریز شدن این پولها باز بکنم ولی هیچ سؤآلی از آنها نکنم. این محال است، آیا وظیفه من این است که فقط حساب باز بکنم و هیچ سؤآلی نکنم؟ “!

اما مسأله چیز دیگری است. مسأله چند مورد مهمتر است، که دقت داشتن به آنها موجب شکل گرفتن دو امر متضاد نزد آدمی می گردد. از یک سو، بسیار ساده انگارانه، از تحقق یافتن تشکیل شدن دادگاه محاکمه این ملیاردر جوان ایرانی، خوشحال می شویم؛ که در جریان محاکمه شدن اش در دادگاه، برخی دیگر از دزدان حرفه ای در حکومت جنایت و جهل و جنون جمهوری خونخوار اسلامی را هم لو داده است. ولی از سوئی دیگر، متعجب می شویم که چگونه هنوز بعد از نزدیک به چهار دهه طولانی، هنوز به ماهیت واقعی این جنایتکاران پی نبرده ایم؛ و همچنان همه سخنان بدون پشتوانه عملی ایشان را باور نموده و می پذیریم؟ “

از طرفی دیگر، ادعای او(بابک زنجانی) مبنی بر ” پول خرد بودن 2 میلیارد یورو نزد ایشان)، به یادمان نمی آورد که هزاران تن از هم میهنان ما داخل کشورمان، حتی صد تومان پول خرد هم در جیب شان ندارند؛ که با خریدن یک قرص نان، بتوانند یک روز شکم گرسنه خود و اعضای خانواده شان را، از گرسنگی کامل به نیمه گرسنه بودن بشارت بدهند!

از یک سو با تمام شدن دولت های نهم و دهم به ریاست جمهوری ” میمون عنتری نژاد” ، بسیار خشنود می شویم که دوره ریاست این مردک فناتیک و عقب مانده و مالیخولیائی به پایان رسیده است. ولی از طرفی دیگر، برای برگزیدن دولت دیگری که صد پله از قبلی بدتر است؛ سراسیمه به سراغ حوزه های انتخاباتی می رویم؛ و با دادن رأی به یک مزدور دیگر از تبار اهریمنان، او را برای بیشتر برباد دادن هست و نیست مملکت و هم میهنان مان به ریاست قوه مجریه در کشور می رسانیم!

از همه اینها بدتر و هراس انگیزتر، به خودمان به عنوان فرزندان و بازماندگان آن نیاکان راستی جو و راستی اندیش و راستی گزین، اجازه می دهیم چنین موارد ناامید کننده ای مانند همدستی های رجال حکومتی با یکدیگر، برای ربودن و حیف و میل کردن آنچه که متعلق به خود ما است را شاهد هستیم؛ اما دریغ از یک جمله اعتراضی، دریغ از یک حرکت معترضانه، دریغ از یک واکنش حق طلبانه، که به این نامردمان بفهماند؛ ما ملتی زنده و مبارزیم؛ تا زمانی که میهن مان را از چنگال شما کرکس های خون آشام خارج نسازیم؛ هرگز از پای نخواهیم نشست. زیرا که هیچکس حق مان را به ما هدیه نخواهد کرد. چنانچه جهت بازپس گرفتن حقوق پایمال شده مان برنخیزیم؛ خودمان در بالای لیست خیانتکاران به خویش قرار خواهیم گرفت. مسأله همین است و بس!

محترم مومنی

مقاله قبلیحسین فرکی از هدایت تیم فوتبال سپاهان کنار رفت
مقاله بعدیممکن است یک زن آمریکایی اولین انسان همیشه جوان در دنیا شود
محترم مومنی روحی
شرح مختصری از بیوگرافی بانو محترم مومنی روحی او متولد سال 1324 خورشیدی در شهر تهران است. تا مقطع دبیرستان، در مجتمع آموزشی " فروزش " در جنوب غربی تهران، که به همت یکی از بانوان پر تلاش و مدافع حقوق زنان ( بانو مساعد ) در سال 1304 خورشیدی در تهران تأسیس شده بود؛ در رشته ادبیات پارسی تحصیل نموده و دیپلم متوسطه خود را از آن مجتمع گرفته است. در سال 1343 خورشیدی، با همسرش آقای هوشنگ شریعت زاده ازدواج نموده؛ و حاصل آن دو فرزند دختر و پسر 47 و 43 ساله، به نامهای شیرازه و شباهنگ است؛ که به او سه نوه پسر( سروش و شایان از دخترش شیرازه، و آریا از پسرش شباهنگ) را به وی هدیه نموده اند. وی نه سال پس از ازدواج، در سن بیست و نه سالگی، رشته روانشناسی عمومی را تا اواسط دوره کارشناسی ارشد آموخته، و در همین رشته نیز مدت هفده سال ضمن انجام دادن امر مشاورت با خانواده های دانشجویان، روانشناسی را هم تدریس نموده است. همزمان با کار در دانشگاه، به عنوان کارشناس مسائل خانواده، در انجمن مرکزی اولیاء و مربیان، که از مؤسسات وابسته به وزارت آموزش و پرورش می باشد؛ به اولیای دانش آموزان مدارس کشور، و نیز به کاکنان مدرسه هائی که دانش آموزان آن مدارس مشکلات رفتاری و تربیتی داشته اند؛ مشاورت روانشناسی و امور مربوط به تعلیم و تربیت را داده است. از سال هزار و سیصد و پنجاه و دو، عضو انجمن دانشوران ایران بوده، و برای برنامه " در انتهای شب " رادیو ، با برنامه " راه شب " اشتباه نشود؛ مقالات ادبی – اجتماعی می نوشته است. برخی از اشعار و مقالاتش، در برخی از نشریات کشور، از جمله روزنامه " ایرانیان " ، که ارگان رسمی حزب ایرانیان، که وی در آن عضویت داشته منتشر می شده اند. پایان نامه تحصیلی اش در دانشگاه، کتابی است به نام " چگونه شخصیت فرزندانتان را پرورش دهید " که توسط بنگاه تحقیقاتی و مطبوعاتی در سال 1371 خورشیدی در تهران منتشر شده است. از سال 1364 پس از تحمل سی سال سردردهای مزمن، از یک چشم نابینا شده و از چشم دیگرش هم فقط بیست و پنج درصد بینائی دارد. با این حال از بیست و چهار ساعت شبانه روز، نزدیک به بیست ساعت کار می کند. بعد از انقلاب شوم اسلامی، به مدت چهار سال با اصرار مدیر صفحه خانواده یکی از روزنامه های پر تیراژ پایتخت، به عنوان " کارشناس تعلیم و تربیت " پاسخگوی پرسشهای خوانندگان آن روزنامه بوده است. به لحاظ فعالیت های سیاسی در دانشگاه محل تدریسش، مورد پیگرد قانونی قرار می گیرد؛ و به ناچار از سال 1994 میلادی،به اتفاق خانواده اش، به کشور هلند گریخته و در آنجا زندگی می کند. مدت شش سال در کمپهای مختلف در کشور هلند زندگی نموده؛ تا سرانجام اجازه اقامت دائمی را دریافته نموده است. در شهر محل اقامتش در هلند نیز، سه روز در هفته برای سه مؤسسه عام المنفعه به کار داوطلبانه بدون دستمزد اشتغال دارد. در سال 2006 میلادی، چهار کتاب کم حجم به زبان هلندی نوشته است؛ ولی چون در کشور هلند به عنوان نویسنده صاحب نام شهرتی نداشته، هیچ ناشری برای انتشار کتابهای او سرمایه گذاری نمی کند. سرانجام در سال 2012 میلادی، توسط کانال دو تلویزیون هلند، یک برنامه ده قسمتی از زندگی او تهیه و به مدت ده شب پیاپی از همان کانال پخش می شود. نتیجه مفید این کار، دریافت پیشنهاد رایگان منتشر شدن کتابهای او توسط یک ناشر اینترنتی هلندی بوده است. تا کنون دو عنوان از کتابهای وی منتشر شده و مورد استقبال نیز قرار گرفته اند. در حال حاضر مشغول ویراستاری دو کتاب دیگرش می باشد؛ که به همت همان ناشر منتشر بشوند. شعار همیشگی او در زندگی اش، و تصیه آن به فرزندانش : خوردن به اندازه خواب و استراحت به اندازه اما کار بی اندازه است. چون فقط کار و کار و کار رمز پیروزی یک انسان است.