مثلث ننگین القاعده ، جمهوری اسلامی و طالبان را چه قدرتهائی آورده اند و چه کسانی خواهند برد؟!

0
191

دستیابی به قدرت، در هر زمینه ای که باشد، برای بسیاری از مردمان جهان پرجاذبه است. اما باید پرسید، انسان قدرت را برای چه می خواهد و به چه کارش می آید؟ برای اینکه با آن بر دیگران آقائی کند، و به زیردستان خودش زور بگوید؟ برای اینکه به کمک آن به دارائی های فراوانی برسد؟ که با آن توان و جاه و جلال، نزد دیگران تفاخر نماید؟ که با آن برای خودش احترامات واقعی و غیر واقعی(احترامی که مزد بگیران وی برایش قائل گردند) را فراهم بیاورد؟!

آدمی قدرت را برای هر هدف و ایده ای که بخواهد، و بتواند که به دست بیاورد؛ چنانچه از آن به گونه های غیرانسانی استفاده نماید، یا افکار ضدبشری خودش را، با قدرتی که به دست آورده توسعه بدهد؛ باید دور همان آدم بودنی را هم که فقط شکل ظاهری او خواهد بود را خط قرمز بکشد . آدم بدون بهره مندی از صفات انسانی، جانداری است که به قول پیامبر قصیده های آموزنده پارسی سعدی شیرازی، تن بدون شرافتی است، که جان آدمیت در آن نیست؛ فقط لباسی زیبا بر آن تن آدم نما پوشانیده است؛ و با چهره اش انسان نمائی می کند، نه با آدمیت و رفتار انسانی، و بها دادن به شرافت اخلاقی و کرامت بشری خود و همنوعانش !

انسان تا زمانی در این صفت باقی می ماند؛ که حتی نتواند مرگ یک حشره کوچک را هم تحمل کند. موجودی که یا به خواسته خوی وحشی خودش، و یا به امر ارباب شقی تر از خویش، بتواند موجودات دیگر، مخصوصا انسانها را آزار بدهد؛ یا به هر وسیله و به هر شکلی به زندگی آنها خاتمه بدهد؛ ظاهری شبیه به آدم دارد، که هیچ شائبه ای از انسانیت در موجودیت وی متظاهر نیست!

از آن زمانی که انسان، صداهائی را که از دهان خویش خارج می نمود را، به زبان گفتاری برای رساندن منظورش به دیگران تبدیل نمود؛ وقتی که توانست برای گفته هایش خط را نیز اختراع بکند؛ از هنگامی که توانست تا حدودی به آن شکل دستوری هم بدهد؛ موقعی که برای آموختن آن زبان و خط به دیگران، به پیشرفت هائی در این زمینه دست یافت؛ موفق شد که رویدادهای اطراف محیطی را که در آن می زیست؛ در قالب کلمات و جملات ثبت نماید. تقریبا از روی همان دستنوشته ها، و یا پس از کشف شدن سنگ نبشته های باستانی در کشورهای کهن دنیا، نزدیک به سه هزار سال تاریخ مکتوب را، که در سراسر گیتی وجود دارند را گردآوری بکند.

در این نوشته های تاریخی، در مورد موضوعات گوناگونی سخن رفته است؛ با آنکه در هر قرنی اتفاقات غیر منتظره فراوانی رخ داده اند؛ اما بعید می دانم، که به اندازه قرن حاضر، پدیده های ویرانگر طبیعی، یا جریانات مخربی که به دست بشر این قرن، ساخته شده و مورد استفاده های غیرانسانی قرار گرفته اند به وجود آمده باشند. با همه پیشرفتهائی که دانش بشری نموده؛ پیشگیری کردن از روی دادن پدیده های طبیعی غیرممکن است. ولی جریاناتی که اختراع خود آدمها می باشند، و به شدت هم مخرب و ضد بشری اند؛ مواردی هستند که می توان جلوی به وجود آمدن شان را گرفت. مگر آنکه همان قدرت پرستانی که در پاراگراف نخست مطرح گردید؛ به دلائل شخصی و با ایده های سودجویانه و قدرت طلبانه خویش آنها را ساخته و پرداخته باشند؛ که به وسیله فعال نمودن این جریانات مخرب در همه دنیا، بتوانند به مطامع خاص برنامه ریزی شده ای دسترسی داشته باشند!

مثلث شوم القاعده ، جمهوری اسلامی و طالبان، جریاناتی برخاسته از قدرت پرستی و یکه تازی های کسانی هستند؛ که افکار سودجویانه دارند. تا که با وجود این سه مجموعه تروریستی، شرور، وحشی و ناانسان، اهداف مختلفی را جامه عمل بپوشانند. و جهت بزرگنمائی موجودیت ظاهری کنونی خویش، مردم جهان را به جان همدیگر بیندازند و خدائی؛ و به نیات پلید درونی شان لباس تحقق بپوشانند!

در این رابطه( چگونگی تشکیل شدن این سه ماشین کشتار انسانها)، به دو مورد مختلف بسیار اندیشیده ام. یا این سه گروه خون آشام جانی، به دست آنهائی که در رؤیای یگانه ابرقدرت دنیا بودن شکل یافته اند؛ که با چنین رؤیائی عمرشان را تلف می کنند و هستی مردم دنیا را با این خیال خام به نابودی می کشانند. یا برعکس، شکل گیری این مثلث خبیث و متحجر، به خواست کسانی صورت پذیرفته، که رؤیای برتری جوئی مادی ندارند؛ اما در ارتباط با امری به دور از جلوه های ظاهری مادی، برای رسیدن به آماج ظاهرا معنوی خودشان( که هیچگونه معنویتی در آن نیست)، این سه محور ظلم و شکنجه و قتل و غارت و توحش را، با سرمایه گذاری های کلان موجودیت بخشیده اند؛ و جهت بقای این سه گروه آدمخوار و بی منطق و بدتر از اهریمن، به ایشان یاری داده، و پنهانی از پشتیبانی های بی حساب برخوردار می گردانند!

بر این اساس، و بر سر این دوراهی اندیشه پرور، می پنداشتم که کشورهای قدرتمند غربی، برای حفظ آقائی و برتری خودشان در جهان، این سه محور توحش را، بخصوص در میان کشورهای جهان سومی به وجود آورده اند؛ و برای بقای شان نیز سرمایه گذاری می کنند؛ تا همواره این سوی دنیا شلوغ و بحرانی و پر آشوب باشد؛ تا ایشان برای ایجاد امنیت در این بخش از جغرافیای دنیا، حضور بیابند و کشورهای از آشوب صدمه دیده ضعیف تر را، با تسلط بر سرزمین آنها، و شکل ظاهری حمایت از حکومتها و دولتهای قانونی ایشان، زیر سلطه خود داشته باشند؛ تا مرادهای قدرت طلبانه شان را تحقق ببخشند. که در این رهگذر، از امکانات طبیعی که در این ممالک زیاد هم وجود دارند بهره برداری های مادی نیز بکنند!

به این اندیشه چه صحیح باشد و چه نه، بسنده نمی کنم، زیرا در آن روی سکه هم، حقایق دیگری وجود دارند؛ که توجه به آنها وضوح بیشتری به انگیزه شکل گیری موجودیت منفور این مثلث مرگ آفرین می بخشد. قرنهاست که میان ادیان گوناگون، اختلافات بی شمار و برتری جوئی های فراوانی برقرار است. جنگهای میان ادیان و مذاهب و فرقه های مختلف، پیش ازظهور اسلام هم وجود داشته اند؛ ولی بعد از موجودیت یافتن دین اسلام، ریشه های اختلافات دینی در بیشتر ادیان، رشد رشد زیادتری کرده اند؛ و ساقه های تناورتری را از زمین به سوی آسمان رویانیده اند. به دست آوردن پیروان بیشتر نزد رهبران هر دین و آئینی، از آرمانهای همیشگی آنهاست؛ که جهت توفیق یافتن در این مورد خاص، هزینه های فراوانی را، برای تبلیغات بیشتر در این راستا متحمل می شوند. رقابت های دینی، همانطوری که از شکل ظاهری آن مشخص است؛ شکل مادی ندارند و بر اساس بسط دادن آرمانهای عقیدتی پیروان ادیان می باشند. ولی متأسفانه، شکل غیر مادی این تفوق جوئی ها، بسیار خطرناک تراز ظاهر مادی آن می باشد!

کشورهای اسلامی، به ویژه آنهائی که به سبب رفت و آمدهای سلمانان دنیا به کشورشان، به ثروتهای هنگفتی دست می یابند؛ با آنکه دارای منابع طبیعی پولساز فراوانی هم می باشند؛ ولی به خاطر زیاده طلبی های برخاسته از قدرت پرستی، وادار می شوند که برای انگیزه حیاتی و بنیادین عقیدتی شان، تلاشهای مستمری داشته باشند؛ که برای حفظ این جایگاه مناسب و معتبر، به هر کاری دست بزنند، و با هر شگردی که می توانند برای حفظ بقای اسلام عزیز! در گیتی، که انگیزه اصلی و پول و مقام ساز اینهاست، و نیز جلب بیشتر ساکنان جهان به سوی پیروی از این آئین، با پرداختن هزینه های بسیار، می کوشند تا هم مرام شان را به همه جا صادر بکنند؛ و هم در میان ادیان دیگر، به خاطر داشتن بیشترین پیروان، تاج آمار فراوانی مسلمین در گیتی را، بر سر اسلام شان( هر چند که با حضور این مثلث جنایت آفرین زینت یافته باشد) بگذارند. حتی بدان مباهات فراوانی هم داشته باشند!

از آنجائی که دو مذهب شیعه و سنی در میان پیروان این دین، همیشه در مقابل هم ایستاده و رقابت و اختلاف شدیدی بین آنها حکمفرماست؛ سنی ها گروه ستیزه جوی القاعده، و دسته وحشی و آدمخوار طالبان را شکل دادند. و پیروان مذهب شیعه نیز، جمهوری سر تا به پا ننگ و بی منطقی و شقاوت پیشه اسلامی را، در امتداد دو ساقه طالبان و القاعده، همانند قاعده این مثلث شوم، در نقش پایه مثلث جای دادند. تا نه زیاد به آنها وصل باشند، و نه چندان از آنها دور بمانند؛ تا هم در کنار یکدیگر، و هم در امتداد همدیگر، برای بقای اسلام جنایت پیشه ناب محمدی، به انواع جنایات ددمنشانه مشغول گردند!

روزانه از عملیات انتحاری و تروریستی گرفته، تا کشتار وحشیانه مردم بی دفاع در زندانها و مراسم تظاهرات و ….! نقش ننگین دین در جهان، به ویژه دین آکنده از جنایت و شرارت اسلام، بیش از پیش جلوه های ظاهری و باطنی ذات خودشان را به نمایش می گذارند. قدرت پرستان جهان، در هر دو موضع مادی و معنوی آن، اضلاع ننگ آور این مثلث خون آشام را شکل داده و بر مردمان دنیا تحمیل نموده اند؛ تا خودشان را به آمال خویش برسانند. بدیهی است که اینها هیچکدام قصد نابود کردن این سه محور کشتار در گیتی را ندارند. بنابر این، آنهائی که به درستی به ماهیت این سه ضلع ننگین پی برده اند؛ ابتدا دیگران را نیز آگاه گردانده و خیل خویش بیفزایند؛ سپس با تمام وجود جهت نیستی آنها بکوشند. اگر دنیا را آرام و زیبا و بهشت آسا می خواهند و می پسندند؟!

زمستان 2572 شاهنشاهی هلند

محترم مومنی روحی

مقاله قبلینامه دراویش خوزستان به علی مطهری؛ «به وضعیت دراویش زندانی رسیدگی کنید»
مقاله بعدیمراسم اهدای جایزه تلاشگر حقوق بشر به دکتر محمد ملکی
محترم مومنی روحی
شرح مختصری از بیوگرافی بانو محترم مومنی روحی او متولد سال 1324 خورشیدی در شهر تهران است. تا مقطع دبیرستان، در مجتمع آموزشی " فروزش " در جنوب غربی تهران، که به همت یکی از بانوان پر تلاش و مدافع حقوق زنان ( بانو مساعد ) در سال 1304 خورشیدی در تهران تأسیس شده بود؛ در رشته ادبیات پارسی تحصیل نموده و دیپلم متوسطه خود را از آن مجتمع گرفته است. در سال 1343 خورشیدی، با همسرش آقای هوشنگ شریعت زاده ازدواج نموده؛ و حاصل آن دو فرزند دختر و پسر 47 و 43 ساله، به نامهای شیرازه و شباهنگ است؛ که به او سه نوه پسر( سروش و شایان از دخترش شیرازه، و آریا از پسرش شباهنگ) را به وی هدیه نموده اند. وی نه سال پس از ازدواج، در سن بیست و نه سالگی، رشته روانشناسی عمومی را تا اواسط دوره کارشناسی ارشد آموخته، و در همین رشته نیز مدت هفده سال ضمن انجام دادن امر مشاورت با خانواده های دانشجویان، روانشناسی را هم تدریس نموده است. همزمان با کار در دانشگاه، به عنوان کارشناس مسائل خانواده، در انجمن مرکزی اولیاء و مربیان، که از مؤسسات وابسته به وزارت آموزش و پرورش می باشد؛ به اولیای دانش آموزان مدارس کشور، و نیز به کاکنان مدرسه هائی که دانش آموزان آن مدارس مشکلات رفتاری و تربیتی داشته اند؛ مشاورت روانشناسی و امور مربوط به تعلیم و تربیت را داده است. از سال هزار و سیصد و پنجاه و دو، عضو انجمن دانشوران ایران بوده، و برای برنامه " در انتهای شب " رادیو ، با برنامه " راه شب " اشتباه نشود؛ مقالات ادبی – اجتماعی می نوشته است. برخی از اشعار و مقالاتش، در برخی از نشریات کشور، از جمله روزنامه " ایرانیان " ، که ارگان رسمی حزب ایرانیان، که وی در آن عضویت داشته منتشر می شده اند. پایان نامه تحصیلی اش در دانشگاه، کتابی است به نام " چگونه شخصیت فرزندانتان را پرورش دهید " که توسط بنگاه تحقیقاتی و مطبوعاتی در سال 1371 خورشیدی در تهران منتشر شده است. از سال 1364 پس از تحمل سی سال سردردهای مزمن، از یک چشم نابینا شده و از چشم دیگرش هم فقط بیست و پنج درصد بینائی دارد. با این حال از بیست و چهار ساعت شبانه روز، نزدیک به بیست ساعت کار می کند. بعد از انقلاب شوم اسلامی، به مدت چهار سال با اصرار مدیر صفحه خانواده یکی از روزنامه های پر تیراژ پایتخت، به عنوان " کارشناس تعلیم و تربیت " پاسخگوی پرسشهای خوانندگان آن روزنامه بوده است. به لحاظ فعالیت های سیاسی در دانشگاه محل تدریسش، مورد پیگرد قانونی قرار می گیرد؛ و به ناچار از سال 1994 میلادی،به اتفاق خانواده اش، به کشور هلند گریخته و در آنجا زندگی می کند. مدت شش سال در کمپهای مختلف در کشور هلند زندگی نموده؛ تا سرانجام اجازه اقامت دائمی را دریافته نموده است. در شهر محل اقامتش در هلند نیز، سه روز در هفته برای سه مؤسسه عام المنفعه به کار داوطلبانه بدون دستمزد اشتغال دارد. در سال 2006 میلادی، چهار کتاب کم حجم به زبان هلندی نوشته است؛ ولی چون در کشور هلند به عنوان نویسنده صاحب نام شهرتی نداشته، هیچ ناشری برای انتشار کتابهای او سرمایه گذاری نمی کند. سرانجام در سال 2012 میلادی، توسط کانال دو تلویزیون هلند، یک برنامه ده قسمتی از زندگی او تهیه و به مدت ده شب پیاپی از همان کانال پخش می شود. نتیجه مفید این کار، دریافت پیشنهاد رایگان منتشر شدن کتابهای او توسط یک ناشر اینترنتی هلندی بوده است. تا کنون دو عنوان از کتابهای وی منتشر شده و مورد استقبال نیز قرار گرفته اند. در حال حاضر مشغول ویراستاری دو کتاب دیگرش می باشد؛ که به همت همان ناشر منتشر بشوند. شعار همیشگی او در زندگی اش، و تصیه آن به فرزندانش : خوردن به اندازه خواب و استراحت به اندازه اما کار بی اندازه است. چون فقط کار و کار و کار رمز پیروزی یک انسان است.