ماجرای ” پسا پلاسکو ” تعبیری همانند ” پسا برجام “!

0
211

اولین جریان ” پسا برجام ” این روزها، یکی از پر جاذبه ترین خبرهای سیاسی – اجتماعی – بین المللی در جهان شده است. تعلیق گرین کارت مسلمان های ساکن ایالات متحده، به ویژه ایرانیان، و لغو ویزای مسلمانان و ایرانیانی که قصد سفر به آمریکا را داشته اند؛ که در روزهای اخیر در فرودگاه های ایالات مختلف آمریکا سرگردان هستند. همچنین تأثیر ناخوشآیند در خطر قرار گرفتن حضور ایرانیانی که حتی دارای گرین کارت این کشور نیز هستند؛ و امکان بیرون انداخته شدن این هم میهنان از آنجا، که سالهای زیادی از اقامت شان در این سرزمین می گذرد. تنها یکی از رویدادهای ” پسا برجام ” می باشد که آغاز گشته است. چه بسا در آینده نزدیک درون ایران هم، موارد دیگری نیز مطرح بشوند؛ که مورد هجوم و تخریب مخالفان برنامه جامع اقدام مشترک(برجام) قرار بگیرند(اصولگرایانی که چند ماهی است، از تکه انداختن به مسؤلانی که از سوی دولت روحانی به مسأله برجام پرداخته اند کوتاه نمی آیند.) !

مسأله برجام که از نخستین سخنان اعتراضی رئیس جمهوری جدید آمریکا بود؛ موضوعی است که از همین نخستین روزهای ریاست وی در آمریکا، موجب به وجود آمدن اختلافات بیش از پیش میان مخالفان و موافقان این امر درون ایران شده است؛ که  امکان بروز حوادث خونینی در این دو کشور بشود. زیرا در این روزها هم در آمریکا و هم در ایران، شاهد هستیم که این ماجرا به کجا ختم شده و می شود. تا جائی که پرزیدنت دونالد ترامپ رئیس جمهور جدید آمریکا، در نظر دارد که حضور تمامی آنها را(ایرانیان ساکن آنجا را)، یکی یکی از دایره  بودن شان در کشور متبوع خودش حذف نماید!

به موازات این رویداد، حالا که کمک های غیبی باراک اوباما به رژیم جانیان در ایران کم رنگ گشته و در حال ناپدید شدن است؛ احتمال رخ دادن اقداماتی از سوی دو گروه ” اصلاح طلبان ” و ” اصولگرایان در باند رهبری” صورت بپذیرند؛ که کم ترین آسیب آن در همین ابتدای کار ریاست جمهوری آمریکا، بر پیکره منفور نظام همواره بی نظم و پلید جمهوری ننگین اسلامی برسد. از هم اکنون شاهدیم، که اینها(باند خامنه ای = اصولگراها) برای آنها(روحانی و سایر اصلاح طلب ها)، خط و نشان می کشند. این پاسخ آن را در مجلس اسلامی می دهد؛ و آن هم دق دلی خودش را، در مصاحبه مطبوعاتی می گشاید!

سخنگوی قوه قضائیه جمهوری اسلامی، در نشست مطبوعاتی خودش، در رابطه با حسین فریدون برادر رئیس جمهور رژیم آخوندی، بدون آنکه هنوز جرم او در دادگاه اثبات شده باشد؛ با خراب کردن حسین می کوشد؛ تا حسن را نیز در این رابطه، مورد تخریب سیاسی خویش قرار بدهد. صاحبنظران معتقدند، این کار فقط و فقط به خاطر منصرف کردن حسن روحانی، از شرکت نمودن وی در انتخابات ریاست جمهوری سال 1396 خورشیدی است. اما مشاور ارشد حسن روحانی، محمد رضا عارف که رئیس فراکسیون امید و شورای سیاستگزاری اصلاح طلبان نیز می باشد؛ در این رابطه گفته است: ” در صورت سقوط دولت، مخالفان هم سقوط خواهند کرد. “!

یکی از موافقان حسن روحانی در چند توئیت خودش خطاب به خامنه ای نوشته است: ” در صورت سقوط دولت، مخالفان هم سقوط خواهند کرد. چون فقط آسیاب به نوبت نیست؛ بلکه ممکن است آتش هم به نوبت باشد.” این فرد حسام الدین آشنا، در همین رابطه، با اشاره به سقوط ساختمان پلاسکو از درون آن افزوده: ” ساختمان ها و ساختارها، همیشه به صورت عمودی و در خود فرو نمی ریزند. گاهی به ساختمان های مجاور هم، خسارات جدی وارد می شود. به مالکان و ساکنان ساختمان های شیشه ای توصیه می شود؛ از سنگ پراکنی به دیگران خودداری کنند.”!

یک معنای این سخنان از هر دو سو، تخریب کردن حیثیت و شئونات ایشان نسبت به همدیگر است. ولی معنای اصلی، مهم و قابل درک آن، شاخ و شانه کشیدن های قدرت پرستان، در تعزیه همیشه برپای حکومت رسوای آخوندی است. دسته حسینی ها که زیر ستم گروه شمر و یزید، هم قربانی فراوانی دادند(در خرداد 88)، و هم دوستان و هم گروه های مهم شان در حصر خانگی اسیر می باشند. اکنون بعد از هفت سال و اندی، تازه به هوش آمده و از خواب غفلت بیدار شده اند؛ و می خواهند در جریان تعزیه خوانی علیه مخالفان و دشمنان اصولگرای خودشان(شمرها و ابن زیادها که در رأس شان یزید ابن معاویه = سید علی خامنه ای)حضور دارد مصمم گشته اند؛ که حق پایمال شده خودشان در سال 88 را، به عنوان اصلاح طلبانی که بیشترین رأی در انتخابات ریاست جمهوری دوره دهم در آن سال به دست آورده بوده اند. را در همین کسوت اصلاح طلبانه ی خویش، از مخالفان و دشمنان اصولگرای شان بگیرند!

 هر دو گروه به درستی می دانند؛ که نه این دارنده حق ریاست و مدیریت در ایران است؛ و نه گروه مقابل شان، چون که حق اساسی و اصلی و حتمی مدیریت ایران و اداره همه جانبه کشور ما و هم میهنان اسیرمان، فقط و فقط متعلق به مردمی است؛ که سرزمین اهورائی خویش را، بخصوص در این برهه زمانی حساس و بحرانی، مایل هستند که در کفالت و مالکیت خویش برگردانند. و با رهبری پادشاه جوانبخت شان، این گروه اشغالگر، این جانیان بی خرد و قصاب مسلک را، هرچه زودتر از اقتدار ناحقی که دارند براندازند؛ و آنها را از سرزمین باستانی  خویش برانند. تا سرنوشت سیاهی را که این جنایتکاران برای ایران و ایرانی رقم زده اند؛ را به روزگاری آکنده از امید و آرامش و آسایش و بهروزی تمام عیار بدل نمایند!

محترم مومنی

مقاله قبلیپلاسکو که ریخت خودم را از طبقه هشتم بیرون پرت کردم
مقاله بعدیحافظ صاحب نظر؛ رند نظر باز!
محترم مومنی روحی
شرح مختصری از بیوگرافی بانو محترم مومنی روحی او متولد سال 1324 خورشیدی در شهر تهران است. تا مقطع دبیرستان، در مجتمع آموزشی " فروزش " در جنوب غربی تهران، که به همت یکی از بانوان پر تلاش و مدافع حقوق زنان ( بانو مساعد ) در سال 1304 خورشیدی در تهران تأسیس شده بود؛ در رشته ادبیات پارسی تحصیل نموده و دیپلم متوسطه خود را از آن مجتمع گرفته است. در سال 1343 خورشیدی، با همسرش آقای هوشنگ شریعت زاده ازدواج نموده؛ و حاصل آن دو فرزند دختر و پسر 47 و 43 ساله، به نامهای شیرازه و شباهنگ است؛ که به او سه نوه پسر( سروش و شایان از دخترش شیرازه، و آریا از پسرش شباهنگ) را به وی هدیه نموده اند. وی نه سال پس از ازدواج، در سن بیست و نه سالگی، رشته روانشناسی عمومی را تا اواسط دوره کارشناسی ارشد آموخته، و در همین رشته نیز مدت هفده سال ضمن انجام دادن امر مشاورت با خانواده های دانشجویان، روانشناسی را هم تدریس نموده است. همزمان با کار در دانشگاه، به عنوان کارشناس مسائل خانواده، در انجمن مرکزی اولیاء و مربیان، که از مؤسسات وابسته به وزارت آموزش و پرورش می باشد؛ به اولیای دانش آموزان مدارس کشور، و نیز به کاکنان مدرسه هائی که دانش آموزان آن مدارس مشکلات رفتاری و تربیتی داشته اند؛ مشاورت روانشناسی و امور مربوط به تعلیم و تربیت را داده است. از سال هزار و سیصد و پنجاه و دو، عضو انجمن دانشوران ایران بوده، و برای برنامه " در انتهای شب " رادیو ، با برنامه " راه شب " اشتباه نشود؛ مقالات ادبی – اجتماعی می نوشته است. برخی از اشعار و مقالاتش، در برخی از نشریات کشور، از جمله روزنامه " ایرانیان " ، که ارگان رسمی حزب ایرانیان، که وی در آن عضویت داشته منتشر می شده اند. پایان نامه تحصیلی اش در دانشگاه، کتابی است به نام " چگونه شخصیت فرزندانتان را پرورش دهید " که توسط بنگاه تحقیقاتی و مطبوعاتی در سال 1371 خورشیدی در تهران منتشر شده است. از سال 1364 پس از تحمل سی سال سردردهای مزمن، از یک چشم نابینا شده و از چشم دیگرش هم فقط بیست و پنج درصد بینائی دارد. با این حال از بیست و چهار ساعت شبانه روز، نزدیک به بیست ساعت کار می کند. بعد از انقلاب شوم اسلامی، به مدت چهار سال با اصرار مدیر صفحه خانواده یکی از روزنامه های پر تیراژ پایتخت، به عنوان " کارشناس تعلیم و تربیت " پاسخگوی پرسشهای خوانندگان آن روزنامه بوده است. به لحاظ فعالیت های سیاسی در دانشگاه محل تدریسش، مورد پیگرد قانونی قرار می گیرد؛ و به ناچار از سال 1994 میلادی،به اتفاق خانواده اش، به کشور هلند گریخته و در آنجا زندگی می کند. مدت شش سال در کمپهای مختلف در کشور هلند زندگی نموده؛ تا سرانجام اجازه اقامت دائمی را دریافته نموده است. در شهر محل اقامتش در هلند نیز، سه روز در هفته برای سه مؤسسه عام المنفعه به کار داوطلبانه بدون دستمزد اشتغال دارد. در سال 2006 میلادی، چهار کتاب کم حجم به زبان هلندی نوشته است؛ ولی چون در کشور هلند به عنوان نویسنده صاحب نام شهرتی نداشته، هیچ ناشری برای انتشار کتابهای او سرمایه گذاری نمی کند. سرانجام در سال 2012 میلادی، توسط کانال دو تلویزیون هلند، یک برنامه ده قسمتی از زندگی او تهیه و به مدت ده شب پیاپی از همان کانال پخش می شود. نتیجه مفید این کار، دریافت پیشنهاد رایگان منتشر شدن کتابهای او توسط یک ناشر اینترنتی هلندی بوده است. تا کنون دو عنوان از کتابهای وی منتشر شده و مورد استقبال نیز قرار گرفته اند. در حال حاضر مشغول ویراستاری دو کتاب دیگرش می باشد؛ که به همت همان ناشر منتشر بشوند. شعار همیشگی او در زندگی اش، و تصیه آن به فرزندانش : خوردن به اندازه خواب و استراحت به اندازه اما کار بی اندازه است. چون فقط کار و کار و کار رمز پیروزی یک انسان است.