لغو ممنوعیت ارسال اس 300 به جمهوری اسلامی!

0
188

بازی های کودکانه که گاهی به دعوا میان ایشان منتهی می گردد؛ و جنگ و گریزهای بزرگسالانه میان دو فرد، که در ارتباط با مشکلی مشترک به وجود می آیند؛ ضمن تفاوت هائی که با یکدیگر دارند؛ دارای وجوه اشتراکی نیز می باشند. تفاوت شان این است، که بچه ها وقتی با هم دعوا می کنند؛ به خاطر قلب های بی غل و غشی که دارند؛ ساعتی بعد دوباره با یکدیگر دوست می شوند و بازی می کنند. اما آن دو فرد بزرگسال، با آنکه درک می کنند دعوای شان بی جهت و بی اساس بوده، اما چون دارای غرور کاذب می باشند؛ آنقدر به دشمنی میان خودشان ادامه می دهند؛ تا بالاخره یکی باعث آشتی نمودن آنها بشود. وجوه مشترک شان نیز در موضوعاتی خلاصه می شوند؛ که معمولا اختلاف به وجود آمده، زیربنای خود برتر بینی، سودجوئی، ریاست طلبی، و یا چشم و همچشمی داشته باشد!

این موارد در میان آدمهای معمولی در جامعه بسیار عادی است؛ اما اگر اختلافاتی میان سران و مسؤلان دو کشور به وجود بیاید؟ تنها موردی که موجد چنین جریانی در میان آنها می شود؛ تفوق طلبی دولتمردان این دو سرزمین نسبت به همدیگر است. که تلاش می کنند به هر وسیله ای که امکان داشته باشد؛ برتری کشور خودشان نسبت به آن دیگری در دنیا را به دست بیاورند؛ و در برابر دیگران به نمایش بگذارند . هر چند که این امر، زیان های بسیاری را نیز نصیب ایشان بنماید؛ باز هم دست از سر همدیگر بر نمی دارند؛ و به اختلافات خودشان دامن می زنند!

به ویژه اگر در برخی از مشخصه های بین المللی، این دو کشور دارای درجات تقریبا مساوی با یکدیگر باشند؛ مدام در صدد یافتن مورد یا مواردی هستند، که به واسطه آن خود را به بالای برج برتری جوئی و ریاست طلبی نزدیک بکنند. مصداق بارز اینگونه از اختلافات، دو کشوری هستند که تا سه دهه و اندی پیش، دو قطب قدرتمند جهان بودند. ولی سرانجام، یکی از آنها، با حیله ای مکارانه، آن دیگری را از مقام هم قطبی با خویش پائین کشید. متأسفانه این ریاست طلبی ها، فقط به خود آنها زیان نرساند؛ بلکه کشورهای زیادی در این ارتباط دچار مشکلات فراوانی شدند؛ و بیشترین ضررها نصیب این ممالک بدون تأثیر در تفوق طلبی های آنها گردیدند!

از آغاز دسترسی بشر به فضای بدون انتها، رقابت های علمی دانشمندان آمریکائی و روسی، که ظاهرا خیلی عادی نیز به نظر می رسد؛ موجب شدند که تا جو آرامش در دنیا به هم بریزد و در سراسر این گیتی پهناور، هیچگونه آسایشی وجود نداشته باشد. موضوع ثروتمند بودن آمریکا نسبت به کشور شوروی سابق، امر مهمی بود که روسها را در جایگاه ضعیف تری قرار می داد. اما آنها برای جبران نمودن ضعف مالی خودشان، از ترفندهای دیگری بهره برداری کردند؛ که برای آمریکائیان امکان پذیر نبود. اما آمریکا در 1979 میلادی، با دسیسه های ” سی آی ای ” و دولت دموکرات وقت به ریاست جمهوری آیت الله جیمی کارتر، با از قدرت انداختن حکومت پادشاهی پهلوی، و جایگزینی آن با حاکمیت ننگین آخوندی در ایران، اسباب فروپاشی حزب کمونیست شوروی سوسیالیستی را فراهم کردند!

از آن پس که دیگر شوروی یی وجود نداشت؛ روسها که لطمه زیادی در این ارتباط خورده بودند؛ تصمیم گرفتند که از دوستان آمریکا( جمهوری اسلامی) برای آنها دشمن تراشی بکنند. اما می دانستند، که این به تنهائی کفایت نمی کند؛ بر همین اساس با ایجاد دوستی با کشورچین، که نسبت به بقیه قوی تر به نظر می رسد. بنا را بر یارگیری سیاسی گذاشتند!

اینگونه بود که از همان آغاز شکل گیری حکومت آخوندها در ایران، حمایت های ظاهری چین و روسیه، و صد البته سوء استفاده های مادی ایشان از ایران شروع شد. آن سوتر، دولتمردان آمریکائی نیز ساکت نماندند؛ و برای پافشاری در موضع برتری و قوی تر بودن خودشان در دنیا، به جای آنکه مانند روسها به یارگیری سیاسی بپردازند؛ پایگاه های نظامی خودشان در جهان را افزایش دادند. روند این حرکت موجب گردید، تا سران کشورهائی که آمریکا در آنجا پایگاه نظامی به وجود آورده بود؛ رنگ دوستی با ینگه دنیا را به خود بگیرند؛ و از مواهب مادی آنها، و نیز از پشتیبانی های سیاسی ایشان بهره مند بشوند!

سیاست ” مرگ بر آمریکا ” ، که پس از حمله به سفارت آمیریکا، و گروگان گیری آخوندها شعار دائمی و رسمی جمهوری اسلامی بود؛ به سران حکومت آمریکا فهماند، که همه قرار مدارهائی که با آخوند خمینی گذاشته بودند؛ دستخوش سیاست های کشور رقیب ایشان یعنی روسها شده، و دیگر حاکمیت اسلامی برای آمریکا قابل اعتماد و اطمینان نیست. از اینرو، جد و جهد آنها، برای گسترش دادن به سیاست ایجاد چندین پایگاه نظامی در دنیا، بخصوص در منطقه خاورمیانه، و به ویژه در اطراف کشور روسیه را بیش از پیش نمودند!

امتیازی که آمریکا داشت و هنور هم دارد، بهبود اوضاع اقتصادی آنها نسبت به روس ها بود و هست. این نقط ضعف بزرگی برای دولتمردان این کشور، بخصوص رئیس جمهوری کنونی آن ولادیمیر پوتین است. هژده سال پیش در 1997 میلادی، اوضاع مالی روسها آنقدر بد شده بود؛ که ناگزیر گشتند مقداری از موجودی موزه های خودشان را به حراج بگذارند و به فروش برسانند. با چنین وضعیت وخیمی، و نیز با رقابت قدیمی که با آمریکائیان داشتند و دارند؛ بر آن شدند که تا می توانند، به هر طریق ممکن، از دارائی های همسایه جنوبی خودشان(ایران) سودجوئی بکنند!

برای به ثمر رساندن این ایده شیطانی، و با توجه به اینکه نیروگاه اتمی بوشهر در زمان شاه فقید محمدرضا شاه پهلوی پایه گذاری شده بود؛ آخوندها را جهت راه اندازی این نیروگاه، و احداث مراکز اتمی بیشتر، با وعده های مساعدت خودشان به آنها در این مورد، برای به ثمر رساندن آرمان شان اغوا نمودند!

حیله شان گرفت، و آخوندها با هوس هسته ای شدن حکومت شان، هر چه که روسها خواستند و پیشنهاد دادند به ایشان ارائه نمودند. در عوض قرار شد که روسها، ضمن تکمیل کردن نیروگاه اتمی ایران، به آنها سامانه پدافند هوائئ اس 300 را تحویل بدهند. بعد به دلائلی این قرارداد را لغو کردند؛ البته حکومت اسلامی جهت یک جانبه لغو شدن قرار داد، از روسها به دادگاه بین المللی شکایت نمودند. چند سالی است که از تحویل داده شدن سامانه پدافند هوائی اس 300 از سوی روسها به ایران می گذرد؛ اما یکباره بعد از این دوره مسکوت ماندن این قرارداد، روز دوشنبه 13 آوریل 2015 ، ولادیمیر پوتین با صدور فرمانی، لغو ممنوعیت ارسال اس 300 به ایران را اعلام کرد!

البته پیش از آن، سران جمهوری اسلامی هم، شکایت خودشان از آنها را، از دادگاه مربوطه پس گرفته بودند. ظاهر این موضوع(درست مانند بازی و دعوای بچه ها) بسیار ساده به نظر می رسد. اما باطن آن( مانند جنگ و گریز بزرگسالان)، داستان تفوق طلبی دو قطب بزرگ دنیا(آمریکا و روسیه) را از نو مطرح می سازد. اکنون که بعد از نشست اخیر هسته ای در لوزان، 1+5 و در رأس آنها آمریکا، با صدور بیانیه تفاهمی که با آخوندها به تصویب رساندند؛ ایشان را در جهان ” سکهّ یک پول سیاه ” نمودند. یار جانی آخوندها، ولادیمیر پوتین هم بیکار ننشست؛ و با لغو کردن ممنوعیت ارسال اس 300 به ایران، باری دیگر شروع به شاخ و شانه کشیدن برای رقیب همیشگی خودشان کرد!

” برو قوی شو اگر راحت جهان طلبی

که در نظام طبیعت، ضعیف پامال است”

محترم مومنی

مقاله قبلینگهداری یک زندانی سیاسی مبتلا به سرطان در قرنطینه زندان میناب
مقاله بعدیمرگ ٩ نوزاد در يك بيمارستان تهران
محترم مومنی روحی
شرح مختصری از بیوگرافی بانو محترم مومنی روحی او متولد سال 1324 خورشیدی در شهر تهران است. تا مقطع دبیرستان، در مجتمع آموزشی " فروزش " در جنوب غربی تهران، که به همت یکی از بانوان پر تلاش و مدافع حقوق زنان ( بانو مساعد ) در سال 1304 خورشیدی در تهران تأسیس شده بود؛ در رشته ادبیات پارسی تحصیل نموده و دیپلم متوسطه خود را از آن مجتمع گرفته است. در سال 1343 خورشیدی، با همسرش آقای هوشنگ شریعت زاده ازدواج نموده؛ و حاصل آن دو فرزند دختر و پسر 47 و 43 ساله، به نامهای شیرازه و شباهنگ است؛ که به او سه نوه پسر( سروش و شایان از دخترش شیرازه، و آریا از پسرش شباهنگ) را به وی هدیه نموده اند. وی نه سال پس از ازدواج، در سن بیست و نه سالگی، رشته روانشناسی عمومی را تا اواسط دوره کارشناسی ارشد آموخته، و در همین رشته نیز مدت هفده سال ضمن انجام دادن امر مشاورت با خانواده های دانشجویان، روانشناسی را هم تدریس نموده است. همزمان با کار در دانشگاه، به عنوان کارشناس مسائل خانواده، در انجمن مرکزی اولیاء و مربیان، که از مؤسسات وابسته به وزارت آموزش و پرورش می باشد؛ به اولیای دانش آموزان مدارس کشور، و نیز به کاکنان مدرسه هائی که دانش آموزان آن مدارس مشکلات رفتاری و تربیتی داشته اند؛ مشاورت روانشناسی و امور مربوط به تعلیم و تربیت را داده است. از سال هزار و سیصد و پنجاه و دو، عضو انجمن دانشوران ایران بوده، و برای برنامه " در انتهای شب " رادیو ، با برنامه " راه شب " اشتباه نشود؛ مقالات ادبی – اجتماعی می نوشته است. برخی از اشعار و مقالاتش، در برخی از نشریات کشور، از جمله روزنامه " ایرانیان " ، که ارگان رسمی حزب ایرانیان، که وی در آن عضویت داشته منتشر می شده اند. پایان نامه تحصیلی اش در دانشگاه، کتابی است به نام " چگونه شخصیت فرزندانتان را پرورش دهید " که توسط بنگاه تحقیقاتی و مطبوعاتی در سال 1371 خورشیدی در تهران منتشر شده است. از سال 1364 پس از تحمل سی سال سردردهای مزمن، از یک چشم نابینا شده و از چشم دیگرش هم فقط بیست و پنج درصد بینائی دارد. با این حال از بیست و چهار ساعت شبانه روز، نزدیک به بیست ساعت کار می کند. بعد از انقلاب شوم اسلامی، به مدت چهار سال با اصرار مدیر صفحه خانواده یکی از روزنامه های پر تیراژ پایتخت، به عنوان " کارشناس تعلیم و تربیت " پاسخگوی پرسشهای خوانندگان آن روزنامه بوده است. به لحاظ فعالیت های سیاسی در دانشگاه محل تدریسش، مورد پیگرد قانونی قرار می گیرد؛ و به ناچار از سال 1994 میلادی،به اتفاق خانواده اش، به کشور هلند گریخته و در آنجا زندگی می کند. مدت شش سال در کمپهای مختلف در کشور هلند زندگی نموده؛ تا سرانجام اجازه اقامت دائمی را دریافته نموده است. در شهر محل اقامتش در هلند نیز، سه روز در هفته برای سه مؤسسه عام المنفعه به کار داوطلبانه بدون دستمزد اشتغال دارد. در سال 2006 میلادی، چهار کتاب کم حجم به زبان هلندی نوشته است؛ ولی چون در کشور هلند به عنوان نویسنده صاحب نام شهرتی نداشته، هیچ ناشری برای انتشار کتابهای او سرمایه گذاری نمی کند. سرانجام در سال 2012 میلادی، توسط کانال دو تلویزیون هلند، یک برنامه ده قسمتی از زندگی او تهیه و به مدت ده شب پیاپی از همان کانال پخش می شود. نتیجه مفید این کار، دریافت پیشنهاد رایگان منتشر شدن کتابهای او توسط یک ناشر اینترنتی هلندی بوده است. تا کنون دو عنوان از کتابهای وی منتشر شده و مورد استقبال نیز قرار گرفته اند. در حال حاضر مشغول ویراستاری دو کتاب دیگرش می باشد؛ که به همت همان ناشر منتشر بشوند. شعار همیشگی او در زندگی اش، و تصیه آن به فرزندانش : خوردن به اندازه خواب و استراحت به اندازه اما کار بی اندازه است. چون فقط کار و کار و کار رمز پیروزی یک انسان است.