لاشخورها چه بوئی به مشام شان رسیده است؟!

0
220

گسترش روابط تجاری مناسب ترکیه با ایران، به چه دلیلی است و چه استفاده هائی برای این کشور دارد؛ که اردوغان در سفرش به ایران، چنین پیشنهادی را به مسؤلان حکومت اسلامی نموده است؟ پیش از آنکه انقلاب سیاه اسلامی، توسط دشمنان خارجی ایران، و فریب خوردگان داخلی ، در کشور ما راه انداخته بشود؛ ترکیه ضمن آنکه در بیشتر زمینه های اقتصادی و سیاسی بسیار عقب تر از ایران بود؛ بدهی بالائی هم به بانک جهانی داشت؛ که همواره بازپرداخت آن را به تعویق می انداخت. اما پس از رخ دادن آن رویداد شوم، هرچه ایران در موارد گوناگون، به ویژه در مسائل اقتصادی و سیاسی به عقب رانده می شد؛ ترکیه جلو می رفت و مشکلات پیشین را حل می نمود!

از لپه گرفته تا طلا، از اسپاگتی گرفته تا ظروف بلورین و استیل، توسط بازرگانان متصل به دولت آخوندی، از کشور ترکیه به ایران وارد می گردید. بدیهی است، با چنین شرایطی اوضاع بی سر و سامان اقتصادی ترکها منظم تر می شد و بهبود می یافت؛ در عوض وضعیت اقتصادی کشور ما، با حضور دولتمردان بی کفایت حکومت ناشایست اسلامی، نامنظم تر و بیمارتر می گشت!

ما برای پیشرفت های هر کشوری، از جمله همسایه شمال غربی خودمان ترکیه، کوچکترین بخل و حسادتی نداشته و همچنان نیز نداریم؛ آنچه که ما را آزار می دهد، سوء استفاده های کشورهای دیگر، به ویژه همسایگان ایران، از موقعیت وخیم میهن ما جهت رشد و ترقی همه جانبه خودشان است. در چهار جهت جغرافیائی ایران، ممالکی هستند که هیچگاه از پیشرفت های ایران خشنود نبودند؛ و نسبت به ما دچار رشگ و حسد فراوانی می شدند. ولی پس از انقلاب ویرانگر آخوندی در ایران، همین همسایگان چهار جهت کشور ما، یا خودشان روابط تجاری و سیاسی وسیع تری با حکومت اسلامی ترتیب می دادند؛ و یا با ایجاد دوستی های دروغین با سران رژیم منفور اسلامی، موجب افزودن رغبت سودجویانه آخوندها از امکانات و دارائی های ایران می گشتند!

به گزارش منابع خبری ایران و ترکیه، رجب طیب اردوغان که با هیأت همراه خود به ایران سفر نموده؛ پس از ملاقات هائی که برخی از اعضای دولت یازدهم جمهوری اسلامی داشته است؛ دیروز چهارشنبه 29 ژانویه، با خامنه ای و روحانی نیز دیدار کرده است. سپس به همراه اسحاق جهانگیری معاون اول رئیس جمهور، به طور مشترک در یک کنفرانس خبری، برای پاسخ به پرسش های خبرنگاران شرکت نموده اند. وی در این مصاحبه رسانه ای به خبرنگاران گفته، آنکارا مایل است، میزان داد و ستد خود با ایران را افزایش بدهد. نخست وزیر ترکیه همچنین ابراز امیدواری کرده که سال جاری، سال آغاز افزایش مبادلات بازرگانی بین ایران و ترکیه باشد؛ و نتیجه این همکاری های تجاری میان دو کشور، رسیدن آن به مرز 30 میلیارد دلار در پایان سال 2015 باشد!

اردوغان اهمیت واردات از ایران، از جمله نفت و گاز را یاد آور شد و گفت: ” امکانات فراوانی برای گسترش همکاری های دوجانبه، در زمینه های فن آوری و صنعتی وجود دارد. “!! حتما یکی از مهمترین این امکانات، وقاحت سیاسی ایشان است، چون اکنون که در منجلاب رشوه گیری های اعضای دولت اش فرو رفته؛ حالا که گرفتاری های برخاسته از رسوائی همکاری دولتمردان اش با ایادی آخوندها، جهت دور زدن تحریمها، تیتر درشت همه نشریات خبری شده است؛ در موقعیتی که اعتبار حزب عدالت ترکیه، با چنین افتضاح تاریخی برخورد کزده است؛ شال و کلاه نموده و به ایران رفته، که به حکومت و دولت اسلامی جنایتکارحالی بکند؛ تمام این ناملایمات سیاسی که برای او و حزب اش پدید آمده است؛ توسط حاکمیت رژیم آخوندی باید جبران بشود. و این بدان معناست، که…. آمده ام از شما باج بگیرم، تا دهانم را نزد خبرگزاری ها نگشایم. و آنچه که از سوء استفاده های شما از همکارانم می دانم؛ را در قفسه سینه ام حبس کنم و به هیچکس بروز ندهم. به شرط آنکه از این پس، نفت و گاز ایران را، با نازلترین قیمتها از شما بخریم!

مسأله سفر شتابزده دو روزه نخست وزیر ترکیه به ایران، آنهم در شرایطی که بحران اعتراضات ملت به دولت، ایشان را درگیر مشکلات بسیاری نموده است؛ ارتباط مستقیم با عملکرد علیرضا ضراب در ترکیه دارد. آنها می دانند که این شخص یکی از ایادی جمهوری اسلامی است، که با دادن رشوه های کلان به کارمندان و رئیس بانک در این کشور، آنها را به همکاری کردن با خودش، در مسیر اوامر ارباب اسلام پناه خویش واداشته بود؛ این امر ” گزک ” مناسبی برای رجب طیب اردوغان است؛ که با در دست گرفتن آن، مانند باجگیرهای حرفه ای، به همتایان سیاسی خودش در رژیم آخوندی اولتیماتوم می دهد؛ که …. یا با هم می خوریم، و یا اجازه نخواهم داد که شما به تنهائی مواهب این خوان گسترده را بچاپید!

در فشار قرار دادن حکومت منفور و دولت پوشالی و بی مقدار رژیم آخوندی، به هر شکل و به هر وسیله ای باشد؛ در صورتی مورد تأیید ما خواهد بود؛ که چوب بی خردی های این لاشخورهای داخلی، و زیاده طلبی های آن لاشخورهای خارجی را، مردم ستمدیده ایران نخورند؛ و روزگارشان از همینی که هست بدتر و غیر قابل تحمل تر نشود!

زمستان 2572 شاهنشاهی هلند

محترم مومنی روحی

 

 

مقاله قبلیپای جود لاو به دادگاه شنود غیرقانونی تلفن‌ها در بریتانیا باز شد
مقاله بعدیراه حل نهايي در اوكراين؛ هم روسيه و هم اتحاديه اروپا
محترم مومنی روحی
شرح مختصری از بیوگرافی بانو محترم مومنی روحی او متولد سال 1324 خورشیدی در شهر تهران است. تا مقطع دبیرستان، در مجتمع آموزشی " فروزش " در جنوب غربی تهران، که به همت یکی از بانوان پر تلاش و مدافع حقوق زنان ( بانو مساعد ) در سال 1304 خورشیدی در تهران تأسیس شده بود؛ در رشته ادبیات پارسی تحصیل نموده و دیپلم متوسطه خود را از آن مجتمع گرفته است. در سال 1343 خورشیدی، با همسرش آقای هوشنگ شریعت زاده ازدواج نموده؛ و حاصل آن دو فرزند دختر و پسر 47 و 43 ساله، به نامهای شیرازه و شباهنگ است؛ که به او سه نوه پسر( سروش و شایان از دخترش شیرازه، و آریا از پسرش شباهنگ) را به وی هدیه نموده اند. وی نه سال پس از ازدواج، در سن بیست و نه سالگی، رشته روانشناسی عمومی را تا اواسط دوره کارشناسی ارشد آموخته، و در همین رشته نیز مدت هفده سال ضمن انجام دادن امر مشاورت با خانواده های دانشجویان، روانشناسی را هم تدریس نموده است. همزمان با کار در دانشگاه، به عنوان کارشناس مسائل خانواده، در انجمن مرکزی اولیاء و مربیان، که از مؤسسات وابسته به وزارت آموزش و پرورش می باشد؛ به اولیای دانش آموزان مدارس کشور، و نیز به کاکنان مدرسه هائی که دانش آموزان آن مدارس مشکلات رفتاری و تربیتی داشته اند؛ مشاورت روانشناسی و امور مربوط به تعلیم و تربیت را داده است. از سال هزار و سیصد و پنجاه و دو، عضو انجمن دانشوران ایران بوده، و برای برنامه " در انتهای شب " رادیو ، با برنامه " راه شب " اشتباه نشود؛ مقالات ادبی – اجتماعی می نوشته است. برخی از اشعار و مقالاتش، در برخی از نشریات کشور، از جمله روزنامه " ایرانیان " ، که ارگان رسمی حزب ایرانیان، که وی در آن عضویت داشته منتشر می شده اند. پایان نامه تحصیلی اش در دانشگاه، کتابی است به نام " چگونه شخصیت فرزندانتان را پرورش دهید " که توسط بنگاه تحقیقاتی و مطبوعاتی در سال 1371 خورشیدی در تهران منتشر شده است. از سال 1364 پس از تحمل سی سال سردردهای مزمن، از یک چشم نابینا شده و از چشم دیگرش هم فقط بیست و پنج درصد بینائی دارد. با این حال از بیست و چهار ساعت شبانه روز، نزدیک به بیست ساعت کار می کند. بعد از انقلاب شوم اسلامی، به مدت چهار سال با اصرار مدیر صفحه خانواده یکی از روزنامه های پر تیراژ پایتخت، به عنوان " کارشناس تعلیم و تربیت " پاسخگوی پرسشهای خوانندگان آن روزنامه بوده است. به لحاظ فعالیت های سیاسی در دانشگاه محل تدریسش، مورد پیگرد قانونی قرار می گیرد؛ و به ناچار از سال 1994 میلادی،به اتفاق خانواده اش، به کشور هلند گریخته و در آنجا زندگی می کند. مدت شش سال در کمپهای مختلف در کشور هلند زندگی نموده؛ تا سرانجام اجازه اقامت دائمی را دریافته نموده است. در شهر محل اقامتش در هلند نیز، سه روز در هفته برای سه مؤسسه عام المنفعه به کار داوطلبانه بدون دستمزد اشتغال دارد. در سال 2006 میلادی، چهار کتاب کم حجم به زبان هلندی نوشته است؛ ولی چون در کشور هلند به عنوان نویسنده صاحب نام شهرتی نداشته، هیچ ناشری برای انتشار کتابهای او سرمایه گذاری نمی کند. سرانجام در سال 2012 میلادی، توسط کانال دو تلویزیون هلند، یک برنامه ده قسمتی از زندگی او تهیه و به مدت ده شب پیاپی از همان کانال پخش می شود. نتیجه مفید این کار، دریافت پیشنهاد رایگان منتشر شدن کتابهای او توسط یک ناشر اینترنتی هلندی بوده است. تا کنون دو عنوان از کتابهای وی منتشر شده و مورد استقبال نیز قرار گرفته اند. در حال حاضر مشغول ویراستاری دو کتاب دیگرش می باشد؛ که به همت همان ناشر منتشر بشوند. شعار همیشگی او در زندگی اش، و تصیه آن به فرزندانش : خوردن به اندازه خواب و استراحت به اندازه اما کار بی اندازه است. چون فقط کار و کار و کار رمز پیروزی یک انسان است.