قدرتهای بزرگ دنیا چه بر سر کشورهای مسلمان نشین منطقه خاورمیانه آورده و می آورند؟!

0
207

 حدود یک قرن از پیدایش دیدگاه یا مرام ” کمونیستی ” (بی خدائی ) در جهان می گذرد. فیلسوفان نواندیش دو کشور آلمان شرقی سابق و شوروی سابق، نخستین پایگاههای صعود سفینه بی خدائی در دنیا بودند؛ ولی فعالیت بیشتر جهت اشاعه این مرام در سراسر گیتی، توسط نواندیشان شوروی سوسیالیستی سابق انجام می گردید. به دلیل آنکه این کشور اروپای شرقی، از نظر جهات جغرافیائی خودش با ممالکی همسایه بود و هست، که بیشترشان مسلمان نشین می باشند؛ اولین کشورهائی که محل رفت و آمد مبلغان کمونیست قرار گرفته بودند، همسایگان ایشان که اکثرا مسلمان نشین نیز هستند می باشند!

چون مرام کمونیستی با روشهای سرمایه داری مبارزه می کرد؛ از نظر کشورهای سرمایه داری جهان مطرود بود. از اینرو، کمونیست ها هم بیشترین برنامه های تبلیغاتی برای جذب و جلب نیروهای جدید را، در همین منطقه خاورمیانه پیش می بردند. اما هیچ تردیدی وجود نداشت و ندارد، بیشترین کشورهائی که آماج تبلیغات فرقه های گوناگون کمونیستی قرار می گرفتند؛ آنهائی بودند که دین رسمی کشورشان، یکی از مذاهب رایج در دین اسلام بود. که بیشترین شان در جنوب و شرق و غرب این کشور می باشند!

از جمله کشورهای مورد نظر، که با شوروی سابق و روسیه کنونی، هم مرزهای زمینی دارد و هم مرز آبی، ایران عزیز ما است؛ که از هزار و چهارصد سال پیش اسلامزده شده، و دین رسمی آن مذهب شیعه اثنی عشری( دوازده امامی ) است. از زمانی هم که مبلغان مرام کمونیستی شروع به فعالیت نمودند؛ مملکت ما از اولین جاهائی به حساب می آید، که مورد تیررس و رخنه های پنهانی کمونیستها واقع می گردید!

با همه تلاشهائی که حکومتهای کشورهای مختلف، جهت مقابله با رخنه و پیشرفت کمونیستها در کشورهای خویش می نمودند؛ باز هم احزاب چپی متعددی به طور مخفیانه در ممالک آنها تشکل می یافتند؛ و فعالیتهای مستمر خودشان را در زمینه جذب نیروی انسانی زیادتر پیش می بردند. متأسفانه در ایران خود ما نیز، تعداد زیادی از اینگونه احزاب سیاسی – عقیدتی، به طور مخفیانه فعال بودندو در زمینه های گوناگون لطمات فراوانی هم به حکومت وقت و دولتهای آن نیز وارد می آوردند!

اکنون هم که چندین سال از فروپاشی حزب کمونیست در شوروی سابق می گذرد؛ تعداد زیادی از این کشورهای مسلمان نشین، به بهانه های داشتن شاه یا رئیس جمهور دیکتاتور، یا دفاع از حقوق شهروندی ملتهای همین ممالک، و رساندن مردم این سرزمینها به شرایط مساوی با یکدیگر، مورد تهاجم ظاهری و باطنی ابرقدرتهای گیتی واقع می شوند؛ و این چوبی است که به دلیل مبارزه همین ابر زورمداران با توسعه مرام کمونیستی در جهان، و به خطر افتادن سیستم سرمایه داری ایشان می خورند!

سخت گیرترین ایدئولوژی مذهبی که با شدت هرچه بیشتر، با مرام کمونیستی در دنیا مقابله و مبارزه می کنند؛ مسلمانهای دوآتشه، مخصوصا شیعیان برخاسته از دامان ” دگماتیسم ” مذهبی، و آئین خرافه پرور اسلام ناب محمدی می باشند؛ که به خاطر همین خصلت هائی که دارند؛ و نیز خودکامگی دینی که همه امور مربوط به یک جامعه، به یک کشور و حتی به همه جهان، باید منطبق با احکام اسلامی باشند!

قدرتهای بزرگ دنیا، به ویژه دو کشور آمریکا و انگلستان، جهت سرکوب نهائی ته مانده های حزب کمونیست در روسیه، به دو حرکت بسیار ناخوشآیند دست زدند. ابتدا به لطائف الحیل، سه محور قسی القلب و جنایتکار ” القائده ” ، ” جمهوری اسلامی ” و ” طالبان ” را طراحی نموده و راه اندازی کردند. سپس به بهانه توحش ددمنشانه این سه گروه قاتل نسبت به نسل بشر، موضوع مبارزه را طالبان و رژیم آخوندی و القائده را، جهانی کردند و جهت نجات دادن مردمان سرزمینهای مختلف در جهان، از شر حضور این آدمکشان در دیار خودشان، هم پای ناتو را به این کشورها کشاندند؛ و هم خودشان وارد صحنه شدند، تا کار سرکوب و انهدام و فروپاشی شقی ترین فرقه های اسلامی در دنیا ، القائده و آخوندها و طالبان را، به انجام برسانند!

روسها هم که به خوبی می دانند هدف اصلی آنها( ابر قدرتهای مهاجم) خودشان هستند؛ با موذیگری خاص خویش، و صد البته خطرهائی که همواره از جانب مسلمانهای منطقه ایشان را تهدید می نموده است؛ از همان اول، برنامه مزورانه دوستی خودشان با کشورهای زیادی در منطقه را طرح کردند؛ تا در موقعیت مقتضی بتوانند از طریق حضور در یکی از کشورهای مورد نظر، جهت مقابله با هدف واقعی دشمنان اصلی خودشان آماده باشند!

حال اگر در این رهگذر، مردمان بسیاری از ملت های این کشورهای منطقه، آواره بشوند، مورد حملات شیمیائی قرار بگیرند و کشته بشوند؛ یا تا آخر عمرشان نتوانند رنگ میهن و اقوام خویش را ببینند؛ یا اموال شان مورد سوء استفاده های رهبران کشورهای ایشان قرار بگیرند؛ نه به آمریکا ارتباطی پیدا می کند؛ و نه به روسیه مربوط خواهد بود!

برو قوی شو اگر راحت جهان طلبی

که در نظام طبیعت ضعیف پامال است

خزان 2572 آریائی هلند

محترم مومنی روحی

 

مقاله قبلی«ماموریت: غیرممکن 5» دسامبر 2015 اکران می‌شود
مقاله بعدیروسای جمهوری آمریکا و فرانسه خواستار پذیرش توفق اتمی از سوی ایران شدند
محترم مومنی روحی
شرح مختصری از بیوگرافی بانو محترم مومنی روحی او متولد سال 1324 خورشیدی در شهر تهران است. تا مقطع دبیرستان، در مجتمع آموزشی " فروزش " در جنوب غربی تهران، که به همت یکی از بانوان پر تلاش و مدافع حقوق زنان ( بانو مساعد ) در سال 1304 خورشیدی در تهران تأسیس شده بود؛ در رشته ادبیات پارسی تحصیل نموده و دیپلم متوسطه خود را از آن مجتمع گرفته است. در سال 1343 خورشیدی، با همسرش آقای هوشنگ شریعت زاده ازدواج نموده؛ و حاصل آن دو فرزند دختر و پسر 47 و 43 ساله، به نامهای شیرازه و شباهنگ است؛ که به او سه نوه پسر( سروش و شایان از دخترش شیرازه، و آریا از پسرش شباهنگ) را به وی هدیه نموده اند. وی نه سال پس از ازدواج، در سن بیست و نه سالگی، رشته روانشناسی عمومی را تا اواسط دوره کارشناسی ارشد آموخته، و در همین رشته نیز مدت هفده سال ضمن انجام دادن امر مشاورت با خانواده های دانشجویان، روانشناسی را هم تدریس نموده است. همزمان با کار در دانشگاه، به عنوان کارشناس مسائل خانواده، در انجمن مرکزی اولیاء و مربیان، که از مؤسسات وابسته به وزارت آموزش و پرورش می باشد؛ به اولیای دانش آموزان مدارس کشور، و نیز به کاکنان مدرسه هائی که دانش آموزان آن مدارس مشکلات رفتاری و تربیتی داشته اند؛ مشاورت روانشناسی و امور مربوط به تعلیم و تربیت را داده است. از سال هزار و سیصد و پنجاه و دو، عضو انجمن دانشوران ایران بوده، و برای برنامه " در انتهای شب " رادیو ، با برنامه " راه شب " اشتباه نشود؛ مقالات ادبی – اجتماعی می نوشته است. برخی از اشعار و مقالاتش، در برخی از نشریات کشور، از جمله روزنامه " ایرانیان " ، که ارگان رسمی حزب ایرانیان، که وی در آن عضویت داشته منتشر می شده اند. پایان نامه تحصیلی اش در دانشگاه، کتابی است به نام " چگونه شخصیت فرزندانتان را پرورش دهید " که توسط بنگاه تحقیقاتی و مطبوعاتی در سال 1371 خورشیدی در تهران منتشر شده است. از سال 1364 پس از تحمل سی سال سردردهای مزمن، از یک چشم نابینا شده و از چشم دیگرش هم فقط بیست و پنج درصد بینائی دارد. با این حال از بیست و چهار ساعت شبانه روز، نزدیک به بیست ساعت کار می کند. بعد از انقلاب شوم اسلامی، به مدت چهار سال با اصرار مدیر صفحه خانواده یکی از روزنامه های پر تیراژ پایتخت، به عنوان " کارشناس تعلیم و تربیت " پاسخگوی پرسشهای خوانندگان آن روزنامه بوده است. به لحاظ فعالیت های سیاسی در دانشگاه محل تدریسش، مورد پیگرد قانونی قرار می گیرد؛ و به ناچار از سال 1994 میلادی،به اتفاق خانواده اش، به کشور هلند گریخته و در آنجا زندگی می کند. مدت شش سال در کمپهای مختلف در کشور هلند زندگی نموده؛ تا سرانجام اجازه اقامت دائمی را دریافته نموده است. در شهر محل اقامتش در هلند نیز، سه روز در هفته برای سه مؤسسه عام المنفعه به کار داوطلبانه بدون دستمزد اشتغال دارد. در سال 2006 میلادی، چهار کتاب کم حجم به زبان هلندی نوشته است؛ ولی چون در کشور هلند به عنوان نویسنده صاحب نام شهرتی نداشته، هیچ ناشری برای انتشار کتابهای او سرمایه گذاری نمی کند. سرانجام در سال 2012 میلادی، توسط کانال دو تلویزیون هلند، یک برنامه ده قسمتی از زندگی او تهیه و به مدت ده شب پیاپی از همان کانال پخش می شود. نتیجه مفید این کار، دریافت پیشنهاد رایگان منتشر شدن کتابهای او توسط یک ناشر اینترنتی هلندی بوده است. تا کنون دو عنوان از کتابهای وی منتشر شده و مورد استقبال نیز قرار گرفته اند. در حال حاضر مشغول ویراستاری دو کتاب دیگرش می باشد؛ که به همت همان ناشر منتشر بشوند. شعار همیشگی او در زندگی اش، و تصیه آن به فرزندانش : خوردن به اندازه خواب و استراحت به اندازه اما کار بی اندازه است. چون فقط کار و کار و کار رمز پیروزی یک انسان است.