غلامحسین اسماعیلی راست می گوید یا مصطفی پورمحمدی؟

0
146

غلامحسین اسماعیلی رئیس سازمان زندانها و اقدامات تأمینی و تربیتی رژیم ستمگر آخوندی، در ارتباط با ضرب و شتم زندانیان سیاسی بند 350 زندان اوین می گوید: ” هیچگونه درگیری و ایراد ضربی از ناحیه همکاران ما، حتی در حد تلنگر هم رخ نداده است. ” وی روز دوشنبه یکم اردیبهشت به خبرنگاران گفت، علت حضورش در کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس در روز یکشنبه ، جهت توضیح برای ” کار نگرده ” بوده است. اشاره وی به عبارت ” کار نکرده ” خبر حمله وحشیانه زندانبانان رژیم دژخیم پرور ملاها، به زندانیان سیاسی بند سیصد و پنجاه شکنجه گاه اوین است. اسماعیلی در جریان این مصاحبه، ادعا کرده و گفته است: ” ما توانستیم، فردی را که باعث به وجود آمدن این شایعات شده را شناسائی کنیم. ” وی اعلام نموده، که فرد شناسائی شده( که هیچ نامی هم از وی نبرده است) را به مقامات قضائی معرفی کرده ایم. چون او این اطلاعات را در اختیار رسانه ای خارجی گذاشته است!

بدون نیاز به کوچکترین تفسیر و توضیحی، و بر اساس تمثیل گویای زبان شیرین پارسی مان: ” تا نباشد چیزکی ، مردم نگویند چیزها ” ! این قضیه از ” چیزک ” بودن عبور کرده، و کوه عظیمی از درنده خوئی و توحش ذاتی زندانبانان جلاد زندان رژیم جنایتکاران را، در معرض آگاهی و قضاوت دیگران قرار داده است. تعداد زیادی از اعضای مضطرب خانواده های زندانیانی، که عزیزشان در جریان این رویداد ددمنشانه، آسیب جسمی دیده اند؛ ضمن گفتگو با رسانه های برونمرزی، به این مورد اشاره کرده اند؛ و چنین رخداد وحشیانه ای نسبت به عزیز خودشان را، که در اسارت آخوندهای جبار می باشند تأیید نموده اند !

پیشتر، مصطفی پورمحمدی، وزیر کشور دولت ” تدبیر و امید ” روحانی، در اظهار نظر خویش در ارتباط با حمله به زندانیان سیاسی اوین، که نام این یورش را ” بازرسی ” گذاشته اند گفته بود: ” یکی دو نفر در این بازرسی دچار جراحت مختصری شده اند. ” بدیهی است که شکستگی های اعضای بدن این بی پناهان، به دست مزدوران شکنجه گر آنها، از نظر کسی که فرمان اعدام گروهی در زندان های بندر عباس و مشهد را، در هنگام مسؤلیت خودش در آنجا صادر می کرده؛ جراحت های مختصر نامیده بشوند!

به دنبال انتشار یافتن خبر ضرب و شتم زندانیان سیاسی بند 350 زندان اوین به دست زندانبانان وحشی آنجا، غلامحسین اسماعیلی رئیس سازمان زندانهای کشور، روز جمعه 29 فروردین، این خبر را تکذیب کرد و گفت: ” بنا نداریم که به ادعاهای سایت های معارض، که دروغ پراکنی علیه نظام می کنند؛ پاسخگو باشیم. ” او همچنین روز دوشنبه یکم اردیبهشت به خبرنگاران گفت: ” بارها اعلام کردم، که بر اساس یک برنامه کاملا ضابطه مند و قانونمند، یک بازرسی انجام شد. ” ، ” در بازرسی انجام شده، عده ای از زندانیان بند 350 ، مقاومت کردند و بیرون نمی رفتند. که همکاران ما آنها را جا بجا کردند. آنان نیز در مقابل، به همکاران ما توهین نموده و ناسزا گفتند. در را شکستند و خرابکاری نمودند. ” !

وی در توضیح به خبر منتشر شده ای که مطرح نموده؛ این مأموران نیروهای گارد ضد شورش بوده اند گفته است: ” نیروهای ما، نیروهای پرسنل بازرسی سایر زندانها بودند. اصلا گاردی در کار نبود، نمی دانیم به کدامیک از دروغهائی که گفته می شود باید پاسخ بدهیم؟ ” او در جواب خبرنگاری که در باره بازدید نمایندگان مجلس از زندان اوین از وی پرسید اشاره کرد: ” ضرورتی نمی بینیم که نمایندگان از زندان بازدید کنند؛ و آنها هم تقاضائی نکرده اند. ” !

با توجه به اظهارات نزدیکان زندانیان آسیب دیده اوین، و نیز با علم به این حقیقت که خشونت های زندانبانان همه شکنجه گاههای رژیم به ویژه زندان اوین، بارها توسط زندانیان آزاد شده از محنت اسارت نزد سیه دلان جانی اسلام ناب محمدی، در برخی از رسانه های خارجی پارسی زبان مطرح گردیده اند. در صحت داشتن و شایعه نبودن این خبر هیچ تردیدی وجود ندارد. آنچه که مشکوک به نظر می رسد، عادی بودن روابط کاری و حسن همکاری میان دست اندرکاران مراکز حساس و مهمی، که زیرمجموعه های حکومت شیاد و دولت نابکار جمهوری ننگین اسلامی است. که فقط هنگامی دارای نقطه نظرهای یکسان با همدیگر می باشند؛ که جهت بیشتر فریب دادن مردم ایران، و کمتر خدمت نمودن به شهروندان ایرانی، و چپاول کردن همه دارائی های این ملت، دیدگاه های مشترکی با یکدیگر داشته باشند. که آن را نیز تا به حال، در کمال مزوری و پستی به اثبات رسانیده اند!

اکنون که میان اظهارات غلامحسین اسماعیلی، و مصطفی پورمحمدی، در باره صحت و عدم صحت چنین خبر محنت باری، اشتراک عقیده وجود ندارد؛ فقط می تواند دو دلیل داشته باشد. نخست منافع شخصی این دو، در مورد صحیح یا شایعه بودن و آشکار ساختن این خبر است. منافعی که صرفا غیرمادی هستند و بر روی وضعیت نزدیکی ایشان با بیت رهبری تأثیرگذار خواهند بود. دوم هم این که، جدال های گروه های مخالف با دولت و کابینه حسن روحانی، به طور عمد به وجود می آورند؛ تا در این رهگذر، برای سبک کردن طرف مقابل خویش، و تضعیف نمودن موقعیت آنها نزد خواص و عوام جامعه، بتوانند به نفع خودشان به بهره برداری های سیاسی بپردازند!

محترم مومنی

 

مقاله قبلیتحليلي بر تحولات شتابان خاورميانه و شمال آفريقا؛ در آستانه فوران توفاني ديگري در منطقه ايستاده ايم
مقاله بعدیجان مالکوویچ دزد دریایی فیلسوف‌مآب می‌شود
محترم مومنی روحی
شرح مختصری از بیوگرافی بانو محترم مومنی روحی او متولد سال 1324 خورشیدی در شهر تهران است. تا مقطع دبیرستان، در مجتمع آموزشی " فروزش " در جنوب غربی تهران، که به همت یکی از بانوان پر تلاش و مدافع حقوق زنان ( بانو مساعد ) در سال 1304 خورشیدی در تهران تأسیس شده بود؛ در رشته ادبیات پارسی تحصیل نموده و دیپلم متوسطه خود را از آن مجتمع گرفته است. در سال 1343 خورشیدی، با همسرش آقای هوشنگ شریعت زاده ازدواج نموده؛ و حاصل آن دو فرزند دختر و پسر 47 و 43 ساله، به نامهای شیرازه و شباهنگ است؛ که به او سه نوه پسر( سروش و شایان از دخترش شیرازه، و آریا از پسرش شباهنگ) را به وی هدیه نموده اند. وی نه سال پس از ازدواج، در سن بیست و نه سالگی، رشته روانشناسی عمومی را تا اواسط دوره کارشناسی ارشد آموخته، و در همین رشته نیز مدت هفده سال ضمن انجام دادن امر مشاورت با خانواده های دانشجویان، روانشناسی را هم تدریس نموده است. همزمان با کار در دانشگاه، به عنوان کارشناس مسائل خانواده، در انجمن مرکزی اولیاء و مربیان، که از مؤسسات وابسته به وزارت آموزش و پرورش می باشد؛ به اولیای دانش آموزان مدارس کشور، و نیز به کاکنان مدرسه هائی که دانش آموزان آن مدارس مشکلات رفتاری و تربیتی داشته اند؛ مشاورت روانشناسی و امور مربوط به تعلیم و تربیت را داده است. از سال هزار و سیصد و پنجاه و دو، عضو انجمن دانشوران ایران بوده، و برای برنامه " در انتهای شب " رادیو ، با برنامه " راه شب " اشتباه نشود؛ مقالات ادبی – اجتماعی می نوشته است. برخی از اشعار و مقالاتش، در برخی از نشریات کشور، از جمله روزنامه " ایرانیان " ، که ارگان رسمی حزب ایرانیان، که وی در آن عضویت داشته منتشر می شده اند. پایان نامه تحصیلی اش در دانشگاه، کتابی است به نام " چگونه شخصیت فرزندانتان را پرورش دهید " که توسط بنگاه تحقیقاتی و مطبوعاتی در سال 1371 خورشیدی در تهران منتشر شده است. از سال 1364 پس از تحمل سی سال سردردهای مزمن، از یک چشم نابینا شده و از چشم دیگرش هم فقط بیست و پنج درصد بینائی دارد. با این حال از بیست و چهار ساعت شبانه روز، نزدیک به بیست ساعت کار می کند. بعد از انقلاب شوم اسلامی، به مدت چهار سال با اصرار مدیر صفحه خانواده یکی از روزنامه های پر تیراژ پایتخت، به عنوان " کارشناس تعلیم و تربیت " پاسخگوی پرسشهای خوانندگان آن روزنامه بوده است. به لحاظ فعالیت های سیاسی در دانشگاه محل تدریسش، مورد پیگرد قانونی قرار می گیرد؛ و به ناچار از سال 1994 میلادی،به اتفاق خانواده اش، به کشور هلند گریخته و در آنجا زندگی می کند. مدت شش سال در کمپهای مختلف در کشور هلند زندگی نموده؛ تا سرانجام اجازه اقامت دائمی را دریافته نموده است. در شهر محل اقامتش در هلند نیز، سه روز در هفته برای سه مؤسسه عام المنفعه به کار داوطلبانه بدون دستمزد اشتغال دارد. در سال 2006 میلادی، چهار کتاب کم حجم به زبان هلندی نوشته است؛ ولی چون در کشور هلند به عنوان نویسنده صاحب نام شهرتی نداشته، هیچ ناشری برای انتشار کتابهای او سرمایه گذاری نمی کند. سرانجام در سال 2012 میلادی، توسط کانال دو تلویزیون هلند، یک برنامه ده قسمتی از زندگی او تهیه و به مدت ده شب پیاپی از همان کانال پخش می شود. نتیجه مفید این کار، دریافت پیشنهاد رایگان منتشر شدن کتابهای او توسط یک ناشر اینترنتی هلندی بوده است. تا کنون دو عنوان از کتابهای وی منتشر شده و مورد استقبال نیز قرار گرفته اند. در حال حاضر مشغول ویراستاری دو کتاب دیگرش می باشد؛ که به همت همان ناشر منتشر بشوند. شعار همیشگی او در زندگی اش، و تصیه آن به فرزندانش : خوردن به اندازه خواب و استراحت به اندازه اما کار بی اندازه است. چون فقط کار و کار و کار رمز پیروزی یک انسان است.