صلاحیت بشار اسد برای شرکت در انتخابات تأیید شد !

0
146

دادگاه قانون اساسی سوریه، شرکت نمودن بشار اسد در انتخابات ریاست جمهوری این کشور را، که در سیزدهم خرداد برابربا سوم ماه ژوئن سال جاری برگزار خواهد شد تأیید نمود. به گزارش آسوشیوتدپرس تعداد بیست و چهار تن از شهروندان سوری، جهت شرکت در انتخابات، اعلام آمادگی کرده و ثبت نام نموده اند. اما به گزارش سخنگوی دادگاه قانون اساسی سوریه، براساس قانون اساسی این کشور، حد اکثر سه نفر از کاندیداها می توانند، بعد از تأیید شدن صلاحیت شان، اجازه شرکت در انتخابات ریاست جمهوری را داشته باشند. از میان این 24 داوطلبان ثبت نام شده برای شرکت در انتخابات، سه تن برگزیده شده اند. دو تن از ایشان حسن ابن عبدالله النوری 54 ساله نماینده شهر دمشق در مجلس این کشور، و دیگری ماهر عبدالحفیظ حجّار 43 ساله، که او نیز نماینده شهر حلب در مجلس سیوریه است می باشند. فرد سوم هم که مایل است برای سومین بار به ریاست جمهوری سوریه برگزیده بشود؛ بشار اسد رئیس جمهور جنجالی کنونی این کشور است!

بشار اسد در بار نخست در سال 2000 میلادی، پس از پدرش حافظ اسد، که رئیس جمهور مادام العمر سوریه بود؛ به ریاست جمهوری رسید. بار دوم در سال 2007 میلادی، چون کسی برای شرکت در انتخابات اعلام آمادگی نکرده بود؛ بشار که تنها کاندیدای آن دوره از انتخابات بود؛ با کسب 97 در صد رأی موافق، برای دومین بار به ریاست جمهوری سوریه رسید. اکنون در سال جاری میلادی ، قصد دارد برای سومین مرتبه نیز به این مقام دست بیابد!

این خبر ( تأیید صلاحیت شدن رئیس جمهور جنجال آفرین سوریه)، می تواند دیدگاه های متفاوتی از سوی شنوندگان آن را پدید بیاورد. در ظاهر قضیه، باید تأیید صلاحیت شدن اسد اعجاب انگیز باشد. مردی که مخالفانی به این سرسختی دارد؛ رئیس جمهوری که بیش از سه سال متوالی است؛ کشورش در آتش جنگ داخلی می سوزد؛ کسی که موجب کشته شدن بیش از صد و پنجاه هزار تن از شهروندان کشورش شده؛ و بیش از دو میلیون تن از ایشان را نیز به آوارگی دچار نموده است. به خاطر کدام دلیل موجّهی، شایستگی تأیید صلاحیت شدن، برای شرکت در انتخاب ریاست جمهوری پیش رو را دارد؟ کدام وجاهت ملی او موجب گشته، تا دادگاه قانون اساسی کشور سوریه، وی را جهت شرکت در انتخابات ریاست جمهوری دارای صلاحیت قلمداد بکند؟!

در دیدگاهی دیگر، می توان از درون این رویداد( تأیید شدن صلاحیت اسد)، حقیقتی تلخ را بیرون کشید؛ و با افسوس فراوان، از ساده انگاری های برخی از مردمان کنونی جهان، که غیرعالمانه در هر موردی بلافاصله مهر مثبت یا منفی خویش را بر روی موضوعی می کوبند؛ دچار حیرتی عصبانی کننده شد. بعد از حافظ اسد، وقتی که قرار بود پسرش بشار به جای وی رئیس جمهور سوریه بشود؛ مردم این کشور، که از دیکتاتوری های حافظ اسد به تنگ آمده بودند؛ با این پندار که پسر وی تحصیل کرده بریتانیا و پزشک هم می باشد؛ از جانشینی بشار به جای پدرش در پست ریاست جمهوری سوریه شادمان هم بودند!

در سوریه انتخابات ریاست جمهوری هر هفت سال یک بار صورت می پذیرد. در سال 2000 که بشار برای اولین بار به این مقام دست یافت؛ اتفاقات ناگوار چندانی رخ نداد. از اینرو، در هفت سال بعد از آن( 2007)، ساده لوحی مردم باعث شد، که هیچیک از شهروندان سوری، برای شرکت در آن کاندیدا نشود. و بشار اسد به تنهائی، یکه تاز میدان بی رقیب انتخابات باشد؛ و برای بار دوم، به عنوان رئیس جمهور انتخاب هم بشود. اکنون نیز که در سال 2014، برای مرتبه سوم هم مایل است در این انتخابات شرکت نماید؛ بر اساس پیش بینی های غیر مستند، به پندار برخی از صاحبنظران، وی برای بار سوم هم به ریاست جمهوری کشورش برگزیده خواهد شد!

موردی که حقیقتی تلخ ولی حیرت انگیز می باشد؛ تضاد میان دو موضوع متفاوت در جریانات کنونی کشور سوریه است. از یک سو، عده ای از سوری ها، مخالف حضور اسد در کشورشان، و دارا بودن مقام ریاست جمهوری وی در این مملکت هستند. تأکیدشان هم بر آن است؛ که بشار اسد از ریاست جمهوری سوریه کناره گیری نماید و برود. ولی آن سوتر، طرفداران وی، چه نظامی و چه شهروندان عادی سوریه، کاملا تحت فرمان اویند؛ و در حمله به مخالفان بشار اسد، در مناطق فرو رفته در آتش جنگ، از آسمان و زمین به مخالفان وی یورش می برند؛ تا آنها را به هلاکت رسانده، و از دیارشان فراری نمایند. و این دو مورد متضاد، یعنی که به لحاظ منطقی، صغرا و کبرای این جریان، هیچ همآهنگی و مناسبتی با یکدیگر ندارند؛ و به همین دلیل باید به همه این ماجرا تردید هم نمود!

از یک سو، مخالفان او در صدد تسخیر نمودن شهرهای کوچک و بزرگ کشورشان هستند؛ تا هر چه بیشتر هواداران نظامی وی را به عقب برانند. ولی از جانبی دیگر نیز، طرفداران اسد، به کمک دوستان خارجی او، مانند افراد سپاه پاسداران جمهوری اسلامی، با جدیت کامل در حال همراهی با اسد، برای مقابله با مخالفان وی می باشند. در این میانه، برگزاری مراسم انتخابات ریاست جمهوری نیز در شرف انجام شدن است. و با تمام این تفاصیل، بسیاری از صاحبنظران، احتمال انتخاب شدن اسد برای سومین بار در ریاست جمهوری سوریه را، دور از واقعیت نمی دانند. اطمینان داشتن کارشناسان مسائل سیاسی، از باز هم انتخاب شدن اسد به ریاست جمهوری سوریه، بیانگر نکته ای است؛ که توجه به آن علت این تضاد را روشن می نماید!

اسد از دوستی ایران و روسیه برخوردار است. بسیاری از کشورهای عربی در منطقه، به ویژه شیخ نشینان خلیج پارس، از دوستی میان بشار و سردمداران جمهوری اسلامی در ایران هیچ رضایتی ندارند؛ بلکه در نگرانی هم می باشند. روسها نیز با تمام گرفتاری هائی که دارند؛ به دلائل گوناگونی از بشار اسد حمایت می کنند. ایالات متحده آمریکا نیز، هم با حکومت اسلامی در ایران، در ظاهر امر هیچگونه مناسبات سیاسی و اقتصادی ندارند. ولی با روسها، چه در ظاهر و چه در باطن، اختلافات فراوانی دارد. در عوض با کشورهای عربی منطقه، به سبب داد و ستدهای بازرگانی و معاملات نفتی با همدیگر، روابط صمیمانه ای در میان ایشان برقرار است!

همین تناسب ریاضی بالا، حقیقت تلخی را آشکار می کند؛ که مخالفت های آمریکا و روسیه با یکدیگر، و دوستی های این دو به صورت جداگانه با یک یا چند عدد از کشورهای نامبرده، بخصوص با کشورهای ثروتمند و دارای منابع سرشار نفت، رقابت های بسیار جدی و کتمان ناپذیری را، میان این دو کشور صاحب قدرت در جهان، باعث گشته است. همه این ممالک نیز، از قدرتمندان گرفته تا آنهائی که توان شان محدود می باشد؛ فقط و فقط در اندیشه حفظ منافع خویش هستند. جهت رسیدن به سودی که در نظر دارند؛ حتی اگر کشورهائی مانند سوریه را هم، به تباهی و نابودی بکشانند؛ باز هم در همین مسیری که سالهاست برایش نقشه های فراوانی کشیده اند گام بر خواهند داشت!

محترم مومنی

 

مقاله قبلیزندگی بانوی جنجالی اوکراین فیلم می‌شود
مقاله بعدیوزیر دفاع در ادامه سفر سه روزه خود به کشور چین از مراکز فضانوردی و نظامی این کشور بازدید کرد
محترم مومنی روحی
شرح مختصری از بیوگرافی بانو محترم مومنی روحی او متولد سال 1324 خورشیدی در شهر تهران است. تا مقطع دبیرستان، در مجتمع آموزشی " فروزش " در جنوب غربی تهران، که به همت یکی از بانوان پر تلاش و مدافع حقوق زنان ( بانو مساعد ) در سال 1304 خورشیدی در تهران تأسیس شده بود؛ در رشته ادبیات پارسی تحصیل نموده و دیپلم متوسطه خود را از آن مجتمع گرفته است. در سال 1343 خورشیدی، با همسرش آقای هوشنگ شریعت زاده ازدواج نموده؛ و حاصل آن دو فرزند دختر و پسر 47 و 43 ساله، به نامهای شیرازه و شباهنگ است؛ که به او سه نوه پسر( سروش و شایان از دخترش شیرازه، و آریا از پسرش شباهنگ) را به وی هدیه نموده اند. وی نه سال پس از ازدواج، در سن بیست و نه سالگی، رشته روانشناسی عمومی را تا اواسط دوره کارشناسی ارشد آموخته، و در همین رشته نیز مدت هفده سال ضمن انجام دادن امر مشاورت با خانواده های دانشجویان، روانشناسی را هم تدریس نموده است. همزمان با کار در دانشگاه، به عنوان کارشناس مسائل خانواده، در انجمن مرکزی اولیاء و مربیان، که از مؤسسات وابسته به وزارت آموزش و پرورش می باشد؛ به اولیای دانش آموزان مدارس کشور، و نیز به کاکنان مدرسه هائی که دانش آموزان آن مدارس مشکلات رفتاری و تربیتی داشته اند؛ مشاورت روانشناسی و امور مربوط به تعلیم و تربیت را داده است. از سال هزار و سیصد و پنجاه و دو، عضو انجمن دانشوران ایران بوده، و برای برنامه " در انتهای شب " رادیو ، با برنامه " راه شب " اشتباه نشود؛ مقالات ادبی – اجتماعی می نوشته است. برخی از اشعار و مقالاتش، در برخی از نشریات کشور، از جمله روزنامه " ایرانیان " ، که ارگان رسمی حزب ایرانیان، که وی در آن عضویت داشته منتشر می شده اند. پایان نامه تحصیلی اش در دانشگاه، کتابی است به نام " چگونه شخصیت فرزندانتان را پرورش دهید " که توسط بنگاه تحقیقاتی و مطبوعاتی در سال 1371 خورشیدی در تهران منتشر شده است. از سال 1364 پس از تحمل سی سال سردردهای مزمن، از یک چشم نابینا شده و از چشم دیگرش هم فقط بیست و پنج درصد بینائی دارد. با این حال از بیست و چهار ساعت شبانه روز، نزدیک به بیست ساعت کار می کند. بعد از انقلاب شوم اسلامی، به مدت چهار سال با اصرار مدیر صفحه خانواده یکی از روزنامه های پر تیراژ پایتخت، به عنوان " کارشناس تعلیم و تربیت " پاسخگوی پرسشهای خوانندگان آن روزنامه بوده است. به لحاظ فعالیت های سیاسی در دانشگاه محل تدریسش، مورد پیگرد قانونی قرار می گیرد؛ و به ناچار از سال 1994 میلادی،به اتفاق خانواده اش، به کشور هلند گریخته و در آنجا زندگی می کند. مدت شش سال در کمپهای مختلف در کشور هلند زندگی نموده؛ تا سرانجام اجازه اقامت دائمی را دریافته نموده است. در شهر محل اقامتش در هلند نیز، سه روز در هفته برای سه مؤسسه عام المنفعه به کار داوطلبانه بدون دستمزد اشتغال دارد. در سال 2006 میلادی، چهار کتاب کم حجم به زبان هلندی نوشته است؛ ولی چون در کشور هلند به عنوان نویسنده صاحب نام شهرتی نداشته، هیچ ناشری برای انتشار کتابهای او سرمایه گذاری نمی کند. سرانجام در سال 2012 میلادی، توسط کانال دو تلویزیون هلند، یک برنامه ده قسمتی از زندگی او تهیه و به مدت ده شب پیاپی از همان کانال پخش می شود. نتیجه مفید این کار، دریافت پیشنهاد رایگان منتشر شدن کتابهای او توسط یک ناشر اینترنتی هلندی بوده است. تا کنون دو عنوان از کتابهای وی منتشر شده و مورد استقبال نیز قرار گرفته اند. در حال حاضر مشغول ویراستاری دو کتاب دیگرش می باشد؛ که به همت همان ناشر منتشر بشوند. شعار همیشگی او در زندگی اش، و تصیه آن به فرزندانش : خوردن به اندازه خواب و استراحت به اندازه اما کار بی اندازه است. چون فقط کار و کار و کار رمز پیروزی یک انسان است.