شما قرار است سرنگون شوید؛ آن هم توسط متحدان جدیدتان!

1
291

دکتر کاوه احمدی علی آبادی

عضو هئیت علمی دانشگاه آبردین با رتبه پروفسوری

عضو جامعه شناسان بدون مرز(ssf)

اقداماتی در پشت صحنه در جریان است که باید ولیعهد عربستان (محمد بن سلمان) از آن مطلع شود، قبل از این که دیر شود و آن علاوه بر “کشور عربستان”، برای خودتان و خانواده تان حیاتی است.

نمی دانم تا چه میزان از نحوه انتخاب پدرتان (ملک سلمان) و همین طور خودتان (محمد بن سلمان، به عنوان ولیعهد کنونی) و ولیعهد قبلی (محمد بن نایف که اینک در حبس خانگی است) مطلع هستید. باید با مقدمه ای برایتان شروع کنم. در بهار عربی وقتی تمامی خاورمیانه برای تغییرات اساسی اوضاع مردم به اعتراضات و قیام های مختلف کشیده شد، اسلام گرایان منطقه که تا پیش از آن با چراغ خاموش فعالیت می کردند و رسماً مبارزه را منع می کردند، به محض جدی شدن رفتن حاکمیت های موجود، یک دفعه تغییر موضع دادند و برای “قبضه و انحصار قدرت” خیز برداشتند. در همین راستا، “بندر بن سلطان” که مأمور رسمی تقویت و رشد و سازماندهی جریان های سلفی و تندرو بود و البته اربابان اش در سرویس های امنیتی پشتیبان همیشگی اش بودند، به محض این که حال پادشاه سابق عربستان چنان به وخامت گذاشت که عملاً از امکان هر نوع تصمیم گیری برای کشور به سبب بیماری کنار ماند، بندر بن سلطان به سرعت به عربستان آمد و ریاست سرویس امنیتی عربستان را به عهده گرفت. روی صحنه این گونه گفته می شد که برای تقویت جهادگرایان سنی علیه جریان های شیعی مورد حمایت رژیم ایران در منطقه بدان مسئولیت گمارده شده است و او به سرعت در ارتباط با سرویس های امنیتی پاکستان، کانال های صدور تروریست سلفی و سنی افراط گرا را از پاکستان نه فقط به سوریه که کل منطقه در دستور کار گذاشت. هدف این بود که تحت لوای مبارزه با رژیم ایران، همه کشورهای منطقه به همان وضعیتی دچار شوند که سوریه دچار شد و همزمان اسلام گرایان تندرویی که برای مقابله با رژیم ایران تقویت می شوند، حاکمیت را از دولت های تضعیف شده بدست گیرند. آن زمان کمتر کسی می دانست که چه نقشه کثیفی پشت این تحولات خفته بود. پس می بایست دست به کار شد. وضعیت خاورمیانه آنقدر وخیم بود که چون انسانی به کما رفته از شوک بهار عربی و قبضه قدرت توسط اسلام گرایان می مانست که تنها با یک شوک قوی دیگر می شد، شاید آن را نجات داد و گرنه دنیای امروز خاورمیانه می مرد و (نقشه این بود) یک حاکمیت جدید تحت عنوان “خلافت اسلامی” یا “اتحاد جماهیر بربریت اسلامی سر کار بیاید که اولی را داعش نشان داد و دومی را رژیم ایران که چه فاجعه ای نه فقط برای منطقه که برای جهان اند و نیاز به توضیح مضاعفی نیست و عملکردشان بزرگترین گواه هر چیزی است.

این شوک را با یکی از قوی ترین و درخطرترین کشورهای منطقه یعنی مصر آغاز کردم. با قدرت گرفتن اخوان المسلمین و قبضه قدرت توسط آنان که چهره واقعی شان را تنها پس از رسیدن به قدرت نشان دادند. توصیه استراتژیست های آمریکایی هم که ارتش و قوه قضاییه مصر را از هر گونه اقدامی منع می کردند، موجب شده بود تا نیروهایی که باید مقابل این متحجران تندرو می ایستادند، در یک شرایط آچمز گیر کنند و عملاً فلج شوند. پس همان گونه که اینک اشخاصی از طرفم، این پیام مرا نزدتان آوردند، نزد بالاترین فرماندهان ارتش مصر و سران قوه قضاییه مصر بردند: «یا همین حالا اقدام می کنید یا همچون افسران و مقامات حکومت شاه سابق ایران در سال 1979، تیرباران می شوید، و آمریکا نیز همچون آن زمان یک اعلامیه در محکومیت و ابراز تأسف می فرستد و بس». دیدیم که با جدی گرفتن خطر و حتی نحوه برون رفت از بحران در مصر (سرنگون سازی اخوانی ها توسط ارتش و تشکیل دولت انتقالی غیرنظامی -نجات ملی- که عیناً در پیام ام ذکر و تأکید شده بود) و اقدام سریع ارتش و قوه قضاییه مصر وقتی همه چیز از دست رفته نشان می داد، ناگهان ورق برگشت. این را هم بیافزایم که اسرائیل پس از به قدرت رسیدن اخوانی ها، درخواست ارتقاء روابط دیپلماتیک و سفارت مصر در اسرائیل را داد. گفتگوهای پنهانی از طرف اخوانی صورت گرفت تا بخش هایی از صحرای مصر (که قبلاً جزو غزه بود) را به غزه بسپارند و در یکی از گفتگوها مرسی به صراحت گفته بود که او صاحب اختیار مصر است و هر چیز را به هر کسی که بخواهد می تواند ببخشد!! هدف این بود که آن بخش از مصر به غزه داده شود، سپس به بهانه چند موشک پراکنی از غزه توسط حماس، ارتش اسرائیل دوباره به غزه حمله و آنجا را تصرف و اشغال کند و البته بخش جدیدی از خاک مصر نیز که به غزه سپرده شده بود، به سبب حضور حماس و تروریست ها اشغال و به تصرف درمی آمد!؟ یعنی با یک نقشه ویرانگر قرار بود بخشی از صحرای سینا که همواره تندروهای اسرائیل، آن را “بخشی از سرزمین مقدس اسرائیل بزرگ” می شمردند، دوباره به تصرف اسرائیل بیافتد و تبدیل شود به جولانی دیگر!؟ (درست است با تعدادی شارلاتان به معنای دقیق کلمه مواجه ایم که با نقاب دوست، با دشمنان مان هم دست هستند و روی صحنه، عکس آن وانمود می کنند).

باری، پس از آن، برای رئیس جمهور وقت آمریکا، پرزیدنت اوباما پیام دادم که مدتی است، پادشاه عربستان (ملک عبدالله) به سبب بیماری شدید از صحنه سیاسی عربستان کنار رفته و بندر بن سلطان که به تازگی مدیریت امنیتی عربستان را در دست گرفته در حال چینش و یارگیری برای انتخاب خودش به عنوان جانشین بعدی پادشاه است که باید خلع شده و تغییراتی از طرف شما اعمال گردد. پرزیدنت اوباما نیز وزیر امور خارجه آمریکا –جان کری- را به سرعت به عربستان فرستاد و او طی رایزنی با مقامات عربستان، تصمیمات مهمی گرفتند: اول بندر بن سلطان را از مدیریت امنیتی عربستان کنار گذاشتند و به آمریکا فرستاده شد. سپس پدرتان و همین طور ولیعهد سابق (محمد بن نایف) و شما را در جایگاه قدرت نشاندند و یک فتنه کثیف دیگر در منطقه به شکست کشیده شد. پس از آن، یک به یک مقامات و نظامیان کشورهای عربی به خود آمدند و خاورمیانه در بهار عربی به “استبداد سیاه دینی” ننشست و درست در آخرین لحظات “نجات یافت”. سپس تر، استراتژی این شد که تروریست های مختلف را به جان هم انداختیم تا بدست یکدیگر و با کمترین تاوان ممکن تضعیف و نابود شوند که هر روز که می گذرد، این تضعیف چند جانبه شان را بیش از پیش شاهدید؛ هم در منطقه و هم در جهان، که شدیدترین شکل اش را در سوریه، عراق و افغانستان شاهدیم. با این همه، “خطری جدید متوجه کشور شما، عربستان است” که یکی از مهمترین کشورهای خاورمیانه و موثر در جهان هستید. خطری که مدتی رفع شد، اینک در قالب “پروژه ای جدید” کلید زده شده است.

اول با دستگیری ولیعهد سابق که شخص اول امنیتی کشور بود، کاملاً حساب شده هم عملاً او و تیم اش را به دشمن شما بدل کردند و هم کاری کرده باشند تا شما به جز تیم امنیتی جدیدی که برای کمک به شما فرستادند، هیچ پشتیبانی دیگر امنیتی نداشته باشید. دوم، شاهزادگانی را که اگر می خواستند علیه شما توطئه و کودتا کنند، نمی توانستند آن کار را خودشان انجام دهند، چون با سیستم امنیتی دوره دید و با تجربه عربستان، شاهزادگان مذکور باید دوره های خاص امنیتی می دیدند تا نقشه کودتا پیاده شود؛ اما حالا با این دستگیری و بازجویی های سخت، قطعاً اگر به دشمنان قسم خوردن تان که منتظر یک فرصت برای ضربه نشسته باشند، تبدیل نشوند، حداقل حاضر خواهند شد برای این که دوباره دستگیر و تحت فشار قرار نگیرند، بخشی از ثروت شان را پنهانی برای سرنگونی تان خرج کنند، چون انقلاب وقتی بخواهد “ساختگی” باشد، قطعاً نیاز به تخصیص بودجه و هزینه دارد. چند مفتی را که دستگیر کرده اند، پس از آزادی، به همراه تعدادی مفتی ناراضی –از اصلاحات- را خودشان تحریک می کنند تا ابتدا غیررسمی و سپس رسمی اسلام گرایان تندرو را علیه تان به شورانند. می ماند آزادی بندر بن سلطان و پسران و باندش (که نقشه این است) تا کار براندازی تان را یک سره کنند و البته تقصیر آن را هم گردن “اصلاحات سفیدی” بگذارند که در زمینه آزادی های مدنی و برداشتن محدودیت ها برای زنان و انجام فعالیت ها و کارهای فرهنگی در کشورتان شروع کردید. همان گونه که با شاه سابق ایران چنین کردند و به جای قبول مسئولیت نسبت به مدیریت امنیتی توسط همین متحد جدید تان (اسرائیل که در دهه پایانی عمر سلطنت شاه، سرویس های امنیتی اسرائیل را جایگزین آمریکا کرده بود) آن را به گردن “انقلاب سفید” شاه گذاشتند (دروغ محض). این را هم به شما بگویم که تصور نکنید، اگر رئیس جمهور آمریکا و دختر و دامادش از شما حمایت می کنند، خیال تان جمع باشد، که اینک پای آنان نیز گیر است. آن را برای این می گویم که در جریان قضایا باشید. سرویس های امنیتی آمریکا از بابت ارتباطات تیم آقای ترامپ پیش از انتخابات با روسیه، از تعدادی مدام بازجویی می کنند و اطلاعات آن را به همراه تهدید به طرحش در دادگاه و میزان جرم احتمالی صادره، به وکلای رئیس جمهور ارائه می کنند و از پرزیدنت ترامپ می خواهند که مقاماتی از تیم اش را وادار به استعفا کند و آخرین مورد داماد و دخترش است که علارغم میل ترامپ، برای این که پرونده قضایی برایشان تشکیل نشود، از آنان خواسته اند که واشنگتن را ترک کرده و به نیویورک بروند. قرار است تا علت سرنگونی شما هم به حساب توصیه های دختر و داماد ترامپ گذاشته شود؛ اتهامی که نه تنها افکار عمومی پذیرایش می شود، حتی رئیس جمهور آمریکا را نیز جداً به این فکر بیاندازد که شاید به سبب عدم آشنایی شان با کارهای امنیتی چنین اتفاقی به وقوع پیوسته و استراتژیست ها هم قبلاً به وی هشدار داده بودند!!

خوشبختانه هنوز اول کار است و اگر زود دست به کار شوید، انشاءالله “این فتنه هم شکست می خورد”. نخست” باید بندر بن سلطان، فرزندان و همین طور باند منتسب به وی را به هیچ عنوان آزاد نسازید”. آنان حامیان بزرگی در مقامات پشت صحنه قدرت آمریکا، اسرائیل و سرویس های امنیتی دارند که به شما برای آزادی شان فشار می آورند و چون بازجویان نیز خواهند گفت که اعترافی از بابت توطئه کودتا نداشته اند، سعی می کنند، وادارتان کنند که آزادشان کنید (همان گونه که شاه ایران را زمانی که امکان و تصمیم کشتن خمینی را داشت، در تماسی مستقیم از تل آویو از آن منصرف ساختند)، شاید بهتر باشد، این گونه صریح بگویم: زمانی آنان را آزاد سازید که تصمیم گرفته باشید، برای همیشه خودتان و خانواده تان، عربستان را -برای همیشه- ترک کرده و به استراحت و تعطیلات مادام العمر در سواحلی زیبای کشورهای مختلف جهان بروید!

دوم، بازداشت و بازجویی شاهزادگانی که واقعاً برای فساد مالی دستگیر باشند، اقدامی کاملاً اشتباه بوده است. چون با دستگیری ناگهانی این تعداد، مقدار بسیار زیادی سرمایه از کشورتان فرار می کند (چون می ترسد چه بسا فردا نوبت خودش باشد) و سرمایه گذاران در آینده نیز در کشورتان سرمایه گذاری نمی کنند، چون تجربه دستگیری ها نشان داده فاقد امنیت لازم هستند. مهمتر از همه، حتی اگر تعدادی از این شاهزادگان مرتکب فساد مالی شده بودند، باید یک به یک به تدریج دستگیر می شدند تا افکار عمومی و به خصوص سرمایه گذاران را از فکر سرمایه گذاری در عربستان فراری ندهد. در کنار آن، در صورتی که واقعاً خواهان اصلاحاتی در کشورتان در زمینه فساد مالی بودید، آنان را جمع کرده و ضمن ارائه برنامه های توسعه بلندمدت تان در عربستان، دوستانه از آنان می خواستید که برای این اقدام بزرگ و تاریخی به شما کمک و با شما همکاری کنند (در حالی که در یک اقدام ناگهانی همان طور که گفتم، مقدار بیشتری از سرمایه ای را که پس از دستگیری شان کسب کردید، از کشور فرار می کند). باری، به جز باند بندر بن سلطان (که نباید به هیچ وجه آزاد شوند) هر شاهزاده ای را که پس از بازجویی هیچ پرونده توطئه و غیره ای از ایشان بدست نیامده، طی دیداری دوستانه پذیرا شوید، از آنان عذر خواهی کنید و بگویید بر اساس اطلاعاتی غلط از طرف متحدان تان دستگیر شده اند و شما و پدرتان (پادشاه عربستان) با پیگیری مستقیم قضیه و خواندن پرونده متوجه اشتباه پیش آمده شدید و به سرعت دستور آزادی شان را دادید. تمامی اموال شان به ایشان برگردانده خواهد شد و اگر خودشان مایل بودند، می توانند در آینده برای توسعه و آبادی کشورشان سرمایه گذاری کنند و هم مردم و هم خودشان از این سرمایه گذاری سودمند گردند.

سوم، مفتی هایی را که دستگیر کردید، “هیچ یک نباید آزاد شوند” (و البته باید آزار و شکنجه نبینند و حتی اذیت هم نشوند) و مفتی های تندروی دیگر را که سابقه فتواهای خطرناک و همکاری با بندربن سلطان دارند، دستگیر کنید. “هر مفتی جدید را نیز تنها زمانی دستگیر کنید که مطمئن باشید، مجرم است” و حالا حالا قرار نیست، آزاد شود و گرنه دستگیری شان و سپس آزادی شان خطرناک تر است.

چهارم، بندر بن سلطان چنان پرونده قطوری در زمینه کارهای تروریستی نه فقط یازده سپتامبر که در سراسر جهان و به خصوص خاورمیانه دارد که حکم اش بر اساس اسنادی -که برخی از آن ها رسانه ای شده از اینک مشخص است. بقیه کسانی که چه خانوادگی و چه کاری با وی در ارتباط امنیتی هستند، هر یک به فراخور پرونده شان باید مجازات شوند و در هر صورت آزاد نشوند و در حبس بمانند. به سبب پرونده های تروریستی بندر بن سلطان در خارج ممکن است از شما بخواهند تا او را تحویل محاکم قضایی غربی یا بین المللی یا آمریکا دهید که به هیچ وجه چنین کاری نباید بکنید و آن کانالی برای آزادی پنهانی اش توسط مقامات ذی نفوذ است و “زنده بودن وی”، یعنی خطر ظهور مجدد داعش و سلفی گری افراطی در سراسر خاورمیانه، جدای از خطراتی که برای خودتان و خانواده تان و عربستان دارد.

1 نظر

  1. آقای احمدی شما در این مقاله فرمودید : همان گونه که شاه ایران را زمانی که امکان و تصمیم کشتن خمینی را داشت، در تماسی مستقیم از تل آویو از آن منصرف ساختند. سوال من اینه که سند یا مدرک شما برای این مطلب چیست؟

نظرات بسته است