سوء استفاده « پدر خوانده » از بی کفایتی های نوکران خود! محترم مومنی روحی

0
207

یکی از افتخارات همیشگی مردم ایران این بود؛ که سرزمین شان در هیچ مقطع زمانی، هیچگاه مستعمره ابر قدرت های جهانخوار نبوده است. اما ظاهر دیگر نمی توانیم به این امر مباهات نموده و سرمان را بالا نگهداریم. برخی از کشورهای کوچک و بزرگ جهان، که ملت شان چنین موقعیتی را تجربه نموده اند. یا در فلاکت و فقر مطلق قرار داشته اند؛ و یا به خاطر محافظت نمودن خود و کشورشان از تجاوز بیگانگان، به مستعمره بودن سرزمین شان رضایت داشته اند. اما در مملکتی که با تمام عدم مدیریت صحیح آخوندهای اشغالگر و بی کیاست، هنوز کشوری آکنده از نعمت های ارزشمند و ثروت سرشار می باشد. چرا باید در سرزمین پهناوری مانند ایران بزرگ و باستانی، که مملو از بیشترین محصولات خدا دادی است؛ چنین بلای عظیمی بر سر این ملک اهورائی و ملت آریائی آن بیاید؟!

این که در ظاهر امر، حاکمیت پلید روضه خوان های بی مقدار و سودجو و قدرت پرست در ایران برقرار است؛ نه برای مخالفان ایشان، و حتی نه برای نوکران و مزدوران خودشان نیز خوشآیند نیست؛ که بخش هائی از خاک مقدس ایرانزمین، هم در اشغال روسهای شیاد باشد؛ و هم مقدار زیادی از ثروت ملی مردم ایران، به طور مستمر و بدون دریافت کردن بهای آن، به روسیه انتقال بیابند. مگر مردم ایران به ولادیمیر پوتین « خر پوست کن » بدهکارند؟ مگر این شیاد رند و کلاهبردار خدمتی به ایران و ایرانی نموده، که این مملکت را اشغال کند؛ و ثروت مردم آن را چپاول نماید؟!

بدون کم ترین شک و شبهه ای همه می دانیم؛ که هرگز چنین نبوده و نیست. حتی ما از روسها طلبکاریم، که این نیز از بی خردی های حکومت بری از تعقل و کشورداری و تدبیر اسلامی به وجود آمده است. قسمت های بزرگی از دریای مازندران را، که متعلق به سرزمین پیوسته جاوید ایران ما بوده را، همین حاکمیت بلاهت پیشه و بی کمال، به مساحت بخش مربوط به روسیه افزوده اند؛ و پوتین مزور هم، حق مردم ایران را به همین سادگی بلعیده و غارت کرده است!

روزنامه لبنانی « الدیار » خبر پیشنهاد ابلهانه حکومت آخوندی به پدر خواند شان پوتین نامرد را اینگونه منتشر نموده است: « جمهوری اسلامی به روسها پیشنهاد خریدن ۵۰۰ فروند هواپیمای میگ ۳۱ و میگ ۳۵ را داده است؛ که در مقابل آن، روزانه یک میلیون بشکه نفت به روسها واگذار کند. علاوه بر این، در پیشنهاد تهران، فروش نفت به قیمت پائین تر به روسها به مدت ۱۰ سال نیز آمده است.»!

به گزارش انتخاب، پوتین با این معامله موافقت کرده(هر فرد نادانی هم که بود، با چنین پیشنهاد نان و آب داری موافقت می کرد. چه رسد به این ابلیس شیاد) ؛ و همین اهریمن نیز متقابلا، پیشنهاد ایجاد یک پایگاه هوائی روسی بزرگ در ایران را به تهران داده است. تا ۴۰۰ جنگنده، به همراه موشک های زمین به هوای روسی در آنجا مستقر بشوند!
در مقابل وزیر دفاع ایالات متحده نیز نسبت به این خبر واکنش نشان داده، و در این باره گفته است: « قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل متحد، فروش سلاح به حکومت ایران را ممنوع کرده است. در صورتی که روسیه چنین بکند؛ ایالات متحده تمام روابط خود با روسیه را قطع می کند.»!

از زمان های نسبتا دور، از هنگامی که جهان دو قطبی بود و با دو قدرت آمریکا و شوروی سابق نزد همگان جا افتاده بود. قبول داشتن این مورد توسط آمریکائی ها برای شان مشکل بود؛ که روسها با ایشان در دنیا تساوی قدرت و نفوذ داشته باشند. به همین دلیل مغزهای متفکرشان به طراحی یک نقشه درازمدت پرداختند؛ و حدود نیم قرن پیش بخش نخست نقشه شان را به مرحله اجرا گذاشتند. آنها می دانستند که کشور شوروی سابق، در میان بسیاری از ممالک منطقه خاورمیانه نفوذ دارد. و کشورهائی از جمله آذربایجان شوروی، ارمنستان، ازبکستان ، تاجیکستان، ترکمنستان، قزاقستان و گرجستان، که در آن روزگار از توابع روسیه به حساب می آمدند. در افزایش قدرت دفاعی روسیه نقش ویژه ای دارند. از اینرو، سیاستمداران آمریکائی بر این باور بودند؛ که جمهوری های نامبرده را از پیکره روسیه جدا سازند. و نفوذ روسها در منطقه را کاهش بدهند!

جهت تحقق بخشیدن به ایده شان، یا می بایست خودشان در منطقه خاور میانه حضور می داشتند؛ و یا دست نشاندگان و نوکران خویش را جهت این امر ماموریت می دادند. آمریکا در آن موقع در چند سرزمین در خاورمیانه از جمله پاکستان و ترکمنستان و ترکیه دارای پایگاه نظامی بود. اما این تعداد جهت رساندن آنها به مرادشان کافی نبودند. بر همین اساس با پیش بینی طرح کنندگان نقشه مورد نظر، می بایست دست کم ده سرزمین درون منطقه را به اشغال خود در آورند. تا نیروهای شان به طور مداوم در این بخش از گیتی مستقر و آماده به خدمت باشند!

به وضوح می دانستند، تا زمانی که پادشاه فقید ایران اعلیحضرت محمد رضا شاه پهلوی در منطقه حضور دارد؛ به هیچوجه نخواهند توانست نقشه شان را عملی نمایند. به همین علت بر آن بودند، که ابتدا حضور فیزیکی پادشاه ایران را از منطقه خاورمیانه حذف نمایند. سپس بقیه بندهای طرح شان را به مرحله اجرا بگذارند. چنین شد که انقلاب سیاه و شوم اسلامی را به وجود آوردند؛ و آن پادشاه میهن پرست را از زادبوم اش بیرون راندند!

پس از تثبیت موقعبت نوکران خودشان در قالب حکومت اسلامی درون منطقه به آنها آموختند؛ که با دادن وعده های مخفیانه به دولتمردان کشور روسیه، شرط تحقق یافتن وعده های داده شده به روسها را، فروپاشی حزب کمونیست در شوروی سوسیالیستی آن موقع باشد. روسها هم که در آن مقطع زمانی دچار فقر آزار دهنده ای شده بودند؛ تا جائی که تعداد زیادی از اجناس گرانبهای موزه های خود را به حراج می گذاشتند. ناگزیر از پذیرش پیشنهاد اکیپ اعزامی حکومت ملاها به کشورشان گشتند؛ و حزب هفتاد ساله کمونیست در روسیه را منحل نمودند!

با این تدبیر موذیانه آمریکا، زیر مجموعه های پیشین شوروی سابق(کشورهای نامبرده در بالا) نیز مستقل شدند. اینگونه هم از قدرت سیاسی روسها کاسته می شد؛ و هم توان اقتصادی آنها نقصان می یافت. ولی مراحل بعدی نقشه هائی، که توسط دو تن از سیاستمداران پر نفوذ آمریکائی مانند « هنری کسینجر » و « جورج سروس » برای حضور دایمی ایالات متحده در خاورمیانه کشیده شد، از جمله خطرناک ترین اموری بودند؛ که می توانستند و می توانند برای همیشه، جای پای آمریکا در این بخش از جهان را محکم نمایند!

در این مرحله، ده کشور از ممالک خاورمیانه در لیست حضور همیشگی آمریکائیان قرار گرفتند. پیاده کردن نقشه حمله به پنتاگون برای شان ثمربخش بود؛ زیرا با این حیله و به بهانه ی دستگیری عوامل گروه تروریستی « القاعده » در افغانستان، وارد این سرزمین شدند. سپس به بهانه حمله صدام حسین به کویت، به اشغال عراق پرداختند؛ آنگاه با همدستی سعودی ها، برای بشار اسد رئیس جمهور سوریه، دشمنان وحشی صفت داعشی را تراشیدند؛ و با اعزام نیروهای نظامی شان جهت سرکوب کردن داعشی ها به سوریه، به آنجا نیز نفوذ دایمی نمودند. از میان همه ممالکی که می خواهند در منطقه تحت سیطره خودشان در بیاورند؛ تا که بتوانند در آینده دور یا نزدیک، از همه سو به روسها حمله نموده و آنها را از قطب دیگر دنیا بودن براندازند. در کمال تاسف کشور عزیز ما ایران نیز حضور دارد؛ که قرار بوده آخرین مکانی باشد؛ که آمریکائی ها در آن نیروی نظامی شان را استقرار بدهند. اما با ملاحظه خیانت نوکران شان در ایران( آخوندهای حاکم که ضمن دست نشاندگی ینگه دنیا، در مزدوری پوتین نیز هستند.) امکان آن که دلسوزی های اخیرشان برای مردم معترض ایران را، مستمسک خویش قرار بدهند؛ و با حمله به کشور ما، انتقام خودشان از ملاهای حاکم در ایران را بگیرند. بسیار زیاد شده است!

با آنکه بزرگ ترین آرمان مردم میهن پرست کشورمان، رهائی سرزمین باستانی شان از اسارت نزد کثیف ترین حاکمیت جهان است. با توجه به این حقیقت کتمان نکردنی، که آمال همگی ایرانیان پاک نهاد، سرنگونی رژیم خونخوار آخوندی در کشور همواره آبرومندمان است. اما نه به این دو دلیل و نه به سبب هیچ علت دیگری، هرگز اجازه حضور بیگانگان در سرزمین اهورائی مان را نخواهیم داد. این ملک کیانی و ملت آریائی آن، والاتر از آنند که هر کس و ناکسی به بهانه های مختلف به ایشان تجاوز نمایند. همه تلاش مبارزان ایراندوست و آخوند ستیز آن است؛ که هر چه زودتر، با اتحاد ملی خویش و با همبستگی سراسری خودشان، بدون تداخل هر مملکت و حکومت دیگری در کارشان، کاخ ستم آخوندهای جنایتکار در میهن شان را سرنگون و ویران کنند. تا باری دیگر آبرو و هیمنه ی پیشین را به کهندیار شان باز گردانند. و این امر بدون کم ترین تردیدی انجام شدنی است. چرا که ملت ایران از ازل با آزادگی زیسته اند؛ و تا به ابد نیز به همین شیوه خواهند زیست!

محترم مومنی

مقاله قبلیکشف جمجمه مرد خوش‌قیافه با لبخندی زیبا از عصر برنز
مقاله بعدیکشف عنکبوتی باستانی با دم عقرب
محترم مومنی روحی
شرح مختصری از بیوگرافی بانو محترم مومنی روحی او متولد سال 1324 خورشیدی در شهر تهران است. تا مقطع دبیرستان، در مجتمع آموزشی " فروزش " در جنوب غربی تهران، که به همت یکی از بانوان پر تلاش و مدافع حقوق زنان ( بانو مساعد ) در سال 1304 خورشیدی در تهران تأسیس شده بود؛ در رشته ادبیات پارسی تحصیل نموده و دیپلم متوسطه خود را از آن مجتمع گرفته است. در سال 1343 خورشیدی، با همسرش آقای هوشنگ شریعت زاده ازدواج نموده؛ و حاصل آن دو فرزند دختر و پسر 47 و 43 ساله، به نامهای شیرازه و شباهنگ است؛ که به او سه نوه پسر( سروش و شایان از دخترش شیرازه، و آریا از پسرش شباهنگ) را به وی هدیه نموده اند. وی نه سال پس از ازدواج، در سن بیست و نه سالگی، رشته روانشناسی عمومی را تا اواسط دوره کارشناسی ارشد آموخته، و در همین رشته نیز مدت هفده سال ضمن انجام دادن امر مشاورت با خانواده های دانشجویان، روانشناسی را هم تدریس نموده است. همزمان با کار در دانشگاه، به عنوان کارشناس مسائل خانواده، در انجمن مرکزی اولیاء و مربیان، که از مؤسسات وابسته به وزارت آموزش و پرورش می باشد؛ به اولیای دانش آموزان مدارس کشور، و نیز به کاکنان مدرسه هائی که دانش آموزان آن مدارس مشکلات رفتاری و تربیتی داشته اند؛ مشاورت روانشناسی و امور مربوط به تعلیم و تربیت را داده است. از سال هزار و سیصد و پنجاه و دو، عضو انجمن دانشوران ایران بوده، و برای برنامه " در انتهای شب " رادیو ، با برنامه " راه شب " اشتباه نشود؛ مقالات ادبی – اجتماعی می نوشته است. برخی از اشعار و مقالاتش، در برخی از نشریات کشور، از جمله روزنامه " ایرانیان " ، که ارگان رسمی حزب ایرانیان، که وی در آن عضویت داشته منتشر می شده اند. پایان نامه تحصیلی اش در دانشگاه، کتابی است به نام " چگونه شخصیت فرزندانتان را پرورش دهید " که توسط بنگاه تحقیقاتی و مطبوعاتی در سال 1371 خورشیدی در تهران منتشر شده است. از سال 1364 پس از تحمل سی سال سردردهای مزمن، از یک چشم نابینا شده و از چشم دیگرش هم فقط بیست و پنج درصد بینائی دارد. با این حال از بیست و چهار ساعت شبانه روز، نزدیک به بیست ساعت کار می کند. بعد از انقلاب شوم اسلامی، به مدت چهار سال با اصرار مدیر صفحه خانواده یکی از روزنامه های پر تیراژ پایتخت، به عنوان " کارشناس تعلیم و تربیت " پاسخگوی پرسشهای خوانندگان آن روزنامه بوده است. به لحاظ فعالیت های سیاسی در دانشگاه محل تدریسش، مورد پیگرد قانونی قرار می گیرد؛ و به ناچار از سال 1994 میلادی،به اتفاق خانواده اش، به کشور هلند گریخته و در آنجا زندگی می کند. مدت شش سال در کمپهای مختلف در کشور هلند زندگی نموده؛ تا سرانجام اجازه اقامت دائمی را دریافته نموده است. در شهر محل اقامتش در هلند نیز، سه روز در هفته برای سه مؤسسه عام المنفعه به کار داوطلبانه بدون دستمزد اشتغال دارد. در سال 2006 میلادی، چهار کتاب کم حجم به زبان هلندی نوشته است؛ ولی چون در کشور هلند به عنوان نویسنده صاحب نام شهرتی نداشته، هیچ ناشری برای انتشار کتابهای او سرمایه گذاری نمی کند. سرانجام در سال 2012 میلادی، توسط کانال دو تلویزیون هلند، یک برنامه ده قسمتی از زندگی او تهیه و به مدت ده شب پیاپی از همان کانال پخش می شود. نتیجه مفید این کار، دریافت پیشنهاد رایگان منتشر شدن کتابهای او توسط یک ناشر اینترنتی هلندی بوده است. تا کنون دو عنوان از کتابهای وی منتشر شده و مورد استقبال نیز قرار گرفته اند. در حال حاضر مشغول ویراستاری دو کتاب دیگرش می باشد؛ که به همت همان ناشر منتشر بشوند. شعار همیشگی او در زندگی اش، و تصیه آن به فرزندانش : خوردن به اندازه خواب و استراحت به اندازه اما کار بی اندازه است. چون فقط کار و کار و کار رمز پیروزی یک انسان است.