سرانجام، کار به آنجایی که می خواستیم کشیده شد!! نوشتاری از بانو محترم مومنی روحی

0
189

از نخستین ساعات روی کار آمدن جمهوری آخوندها در ایران مان، بزرگ ترین آرمان مخالفان فروپاشی حکومت ایرانساز پهلوی، سرنگونی هر چه سریع تر حاکمیت ملاها در کشور بود. بدیهی است که تحقق یافتن هر آرزویی در هر زمینه ای، نیاز مبرم به زمان کافی و زیرساخت های مربوط به شکل گرفتن آن آرمان را دارد. اما به خاطر آن که، هیچ تردیدی در دست نشانده بودن رژیم اسلامی در میهن مان نداشتیم. با درصد بالایی برای مان مسجل بود؛ که به مجرد انجام شدن اشتباهی هرچند کوچک در کارآئی های اشغالگران، ارباب شان بدون فوت وقت، ریشه آنها را از جایی که در آن رخنه کرده اند بر خواهد کند!

از اینرو، همچنان بر آرمان مان ایستاده بودیم و می دانستیم؛ که اینها در ایران ماندنی نیستند؛ و بالاخره سرچشمه ی حیات منفورشان در این سرزمین باستانی خشک و نابود می شود. و نیز به سبب آن که هیچگونه شکی، در نوع حاکمیت و مدیریت سر تا به پا غلط و ناخوانده و بدون کیاست ایشان نداشتیم. می دانستیم که انتظارمان هر چقدر هم که طول بکشد؛ اهورای مان اجازه نخواهد داد؛ که از آستان وی نا امید بشویم؛ و همچنان در بوته ی غم افزای نگرانی و ناکامی باقی بمانیم. بر همین اساس، بردباری پیشه نمودیم، تا حین صبوری های خود، به هر وسیله ای که بتوانیم؛ آبروی نداشته یک مشت روضه خوان گدازاده و بی اعتبار و نادان را، نزد همگان در سراسر جهان، به لجنزار بی محتوائی و بی کفایتی و عدم مدیریت شان فرو ببریم!

اعتقادمان بر این بود، که در نهایت، این سودجویان قدرت پرست، جهت پیشی گرفتن از یکدیگر در مسیر غارتگری از دارائی های مردم آخوندزده ایران، به کاری اقدام خواهند کرد؛ که این، آن را بی اعتبار کند؛ و آن، این را به زمین گرم بزند. تا اینچنین، همگی شان یکی یکی، زیرآب همدیگر را بکشند؛ و به سوی یکه تازی های مخرب و خودمحورانه خویش پیش بروند. تا که به نابودی خود و حکومت رسوای شان برسند. چنین سرنوشت حتمی و دروغ نشدنی، فقط به سرکردگان و بالا دستی های جمهوری حقیر شان مربوط نمی شود. بلکه پائین دستی های جمهوری اشغالگر اسلامی را نیز در بر می گیرد. و چنین نقطه ضعف کوچک یا بزرگ، در بین رده های پائین حاکمیت ضد بشری آخوندی، و در تمامی شاخه های نظامی و کشوری ایشان نیز جای خواهد گرفت !

یکی از خبیث ترین و مفتخور ترین بخش نظامی این حاکمیت پلید و نادان، سپاه خونریز و دزد و قاچاقچی پاسداران انقلاب ضد بشری حکومت آخوندی در ایران کنونی است؛ که به دلیل افزایش تعداد پرسنل اصلی و فرعی خود، هر « ننه قمری » را، با چسباندن مهر سپاهی و بسیجی بر موجودیت بی مقدار و جنایتکار وی، به داخل صنف نظامی وحشیانه خود کشانده است. تا که با استخدام کردن چنین افرادی در میان خودشان، در این رهگذر، بر تعداد کادر نظامی شان بی افزایند. در این رابطه، پاسدار نادان و بی خردی مانند « حسن عباسی » را، به عنوان تئوریسین و تحلیلگر کاردان سپاه پست و مقام داده اند؛ که او هم در نهایت نا آگاهی و نابخردی، در جمع سپاهیان مراکز مختلف شان در سراسر ایران حاضر بشود؛ و با پراکندن چند سخن بی محتوای فریاد گونه و خشمگین، مزد یا بهتر است بگویم باج اربابان سپاهی اش را بدهد؛ که چنین موجود بی ارج و شخصیت پوچی را، به چنین جاه و جلال و پست و مقام و جایگاهی رسانده اند!

ظاهرا آرمان چهل ساله ما، با اختلافات شدیدی که در این برهه زمانی، در میان درون همواره متعفن و منفور دست اندر کاران رژیم جنایت پیشگان به وجود آمده، در حال تحقق یافتن و شکل گرفتن است. زیرا با سخنانی که این سپاهی پشت هم انداز و بی اعتبار، نسبت به یکی از وزرای کابینه شیخ حسن روحانی بیان کرده، بین وزارت اطلاعات دولت روحانی، و سازمان اطلاعات سپاه چنان اختلاف پر حجمی به وجود آمده، که منجر به دستگیری حسن عباسی شده است. بازداشت وی به خاطر شکایتی است؛ که وزیر اطلاعات دولت روحانی، از او نموده، و طبق اختیارات ریاست جمهوری، دستگیری پاسدار حسن عباسی تئوریسین سپاه پاسداران انقلاب منفور اسلامی، به خاطر اظهارات اش در باره وزیر اطلاعات حسن روحانی شکل گرفته است. و این خود نمونه بارزی، از تشدید بحران درونی، میان سرکردگان جمهوری محکوم به فنای اسلامی، در مرحله ی پایانی عمر کثیف و حکومت جنایت آمیزشان در سرزمین باستانی ایران کهن است!

پاسدار حسن عباسی در دیماه سال پیش، در یکی از سخنرانی هایش، که مربوط به فردی خطاکار که از مسؤلان رژیم نیز هست گفته بود: «….. این فرد پسرش رفته یک < چی چی نیوز > راه انداخته ( شاید منظورش « آمد نیوز » روح الله زم بوده است. ) ؛ که از بالا تا پائین نظام را به سخره می گیره، البته وقتی می رسه به وزیر محترم اطلاعات، با تقدیرات ویژه، ( احتمالا مراد پاسدار عباسی از واژه تقدیرات ویژه، دادن باج و رشوه به وزیر اطلاعات جمهوری آخوندی، از سوی فردی است؛ که پسرش یک « چی چی نیوز » راه انداخته است.) ؛ هنوز وزیر اطلاعات ما جواب نداده، که چرا « چی چی نیوز » فلان فلان شده، پسر فلان فلانی فلان فلان شده، توی وزارت نفت که به وزیر اطلاعات می رسه، اینقدر تقدیر می کنه؟ خب، معلوم هست ما می تونیم شک کنیم شبهه کنیم؛ که وزارت اطلاعات پشت « چی چی نیوز » است دیگه، چون اگر نبود، لااقل دو تا فحش هم به وزیر اطلاعات می داد.» !

با مطرح شدن دستگیری و محکوم به حبس شدن حسن عباسی تئوریسین سپاه، در روزنامه دولتی کیهان خامنه ای، از سوی یکی از نویسندگان آن یا خود سردبیر حسین شریعتمداری نوشته شده است: « شایسته بود وزارت اطلاعات با این ماجرا، با سعه صدر بیشتری رو به رو شده، و مثلا به تذکر شفاهی بسنده می کرد.» !

نتیجه درستی که از این ماجرا می توان به دست آورد؛ این است که بی شک، از این پس، همگی شان که مدت هاست با همدیگر دارای اختلافات می باشند. با الگوگیری از این موضوع، با دیدن هرگونه بی احترامی از سوی یکی از همدستان دزد و جنایتکارشان، اقدام به مطرح نمودن شکوائیه ای در قوه ی قضائیه رژیم بکنند. و با علم به این که، ریاست کنونی این قوه بر عهده ابراهیم رئیسی است؛ و با دانستن این واقعیت، که رئیسی روابط کاملا دوستانه یا …. ، نه با رهبری و نه با برادران لاریجانی مخصوصا « صادق دزده » دارد. نهایت تلاش خویش را به کار بگیرد. تا نمایندگان تندروی مجلس را وا بدارد؛ که با استفاده از مقام نماینده مردم بودن، با مطرح نمودن آنچه که منفی گوئی در باره دیگر مسؤلان مملکتی است. هر چه دل تنگ شان می خواهد را بیان کنند. تا که زمینه های اختلاف بیشتر میان مسؤلان حکومت به حدی برسد؛ که این، آن را بکوبد و آن، این را از اعتبار خارج نماید!

احتمالا این پرسش پیش بیاید: که این نقشه ها چه نفعی برای آخوند ابراهیم رئیسی دارد؟‌ به وضوح حتما می دانید؛ که بزرگ ترین آرمان ریاست کنونی قوه قضائیه رژیم، و پدرزن وی شیخ احمد علم الهدی نیز، از میان برداشته شدن رهبری سید علی خامنه ای از این مقام است. چنانچه خامنه ای به هر دلیلی( مرگ او یا تصمیم خبرگان رهبری جهت مستعفی نمودن وی) از حیطه ی اعتبار ساقط شود. الگوی مورد نظر حضرات برای جانشینی او، ابراهیم رئیسی خواهد بود. بدیهی است که وی خودش نیز، جهت دست یافتن به این مقام (دویست میلیارد دلاری)، اشتیاق قابل توجهی هم داشته باشد. او همچنین می داند که اخیرا، تعداد زیادی از فعالان مدنی و سیاسی در میان مردم به ستوه آمده ایران، با شهامت زیاد و میهن پرستی شان، بیانیه هایی را مبنی بر استعفای خامنه ای از رهبری تنظیم کرده اند؛ و با دلاوری کامل به خیابان رفته و درخواست خود را به گوش همگان رسانیده اند!

بنابراین، آخوند رئیسی مطمئن است؛ که چنانچه اختلافات در میان سردمداران رژیم اسلامی زیادتر بشود؛ شانس سقوط خامنه ای از این مقام افزایش می یابد. و مردم با مشاهده بحران درون خود سرکردگان رژیم آخوندی، میلیونی به میدان مبارزه خواهند آمد. تا به این امر تحقق ببخشند. اما این آخوند درک نکرده و نمی داند؛ حضور میلیونی مردم ایران در خیابان های میهن شان، برای به رهبری رساندن یک آخوند کثیف و دزد و جانی دیگر نیست. بلکه آرمان اصلی این مبارزان میهن پرست، سرنگون کردن حاکمیت این ننگ بزرگ در تاریخ کشورشان است. تا با ساقط نمودن این جنایتکاران از هر قدرتی که دارند. این رژیم جهنمی را، از جای جای میهن همواره سرافرازشان براندازند و نابود نمایند. تا به جای آن، یک حکومت سکولار و پایبند به دموکراسی را بر سر کار بی آورند !

محترم مومنی

مقاله قبلیمدیرعامل “ایران خودرو” برکنار شد
مقاله بعدیاگر نمی توانی مملکت را اداره کنی؟ برو..! بقلم بانو محترم مومنی روحی
محترم مومنی روحی
شرح مختصری از بیوگرافی بانو محترم مومنی روحی او متولد سال 1324 خورشیدی در شهر تهران است. تا مقطع دبیرستان، در مجتمع آموزشی " فروزش " در جنوب غربی تهران، که به همت یکی از بانوان پر تلاش و مدافع حقوق زنان ( بانو مساعد ) در سال 1304 خورشیدی در تهران تأسیس شده بود؛ در رشته ادبیات پارسی تحصیل نموده و دیپلم متوسطه خود را از آن مجتمع گرفته است. در سال 1343 خورشیدی، با همسرش آقای هوشنگ شریعت زاده ازدواج نموده؛ و حاصل آن دو فرزند دختر و پسر 47 و 43 ساله، به نامهای شیرازه و شباهنگ است؛ که به او سه نوه پسر( سروش و شایان از دخترش شیرازه، و آریا از پسرش شباهنگ) را به وی هدیه نموده اند. وی نه سال پس از ازدواج، در سن بیست و نه سالگی، رشته روانشناسی عمومی را تا اواسط دوره کارشناسی ارشد آموخته، و در همین رشته نیز مدت هفده سال ضمن انجام دادن امر مشاورت با خانواده های دانشجویان، روانشناسی را هم تدریس نموده است. همزمان با کار در دانشگاه، به عنوان کارشناس مسائل خانواده، در انجمن مرکزی اولیاء و مربیان، که از مؤسسات وابسته به وزارت آموزش و پرورش می باشد؛ به اولیای دانش آموزان مدارس کشور، و نیز به کاکنان مدرسه هائی که دانش آموزان آن مدارس مشکلات رفتاری و تربیتی داشته اند؛ مشاورت روانشناسی و امور مربوط به تعلیم و تربیت را داده است. از سال هزار و سیصد و پنجاه و دو، عضو انجمن دانشوران ایران بوده، و برای برنامه " در انتهای شب " رادیو ، با برنامه " راه شب " اشتباه نشود؛ مقالات ادبی – اجتماعی می نوشته است. برخی از اشعار و مقالاتش، در برخی از نشریات کشور، از جمله روزنامه " ایرانیان " ، که ارگان رسمی حزب ایرانیان، که وی در آن عضویت داشته منتشر می شده اند. پایان نامه تحصیلی اش در دانشگاه، کتابی است به نام " چگونه شخصیت فرزندانتان را پرورش دهید " که توسط بنگاه تحقیقاتی و مطبوعاتی در سال 1371 خورشیدی در تهران منتشر شده است. از سال 1364 پس از تحمل سی سال سردردهای مزمن، از یک چشم نابینا شده و از چشم دیگرش هم فقط بیست و پنج درصد بینائی دارد. با این حال از بیست و چهار ساعت شبانه روز، نزدیک به بیست ساعت کار می کند. بعد از انقلاب شوم اسلامی، به مدت چهار سال با اصرار مدیر صفحه خانواده یکی از روزنامه های پر تیراژ پایتخت، به عنوان " کارشناس تعلیم و تربیت " پاسخگوی پرسشهای خوانندگان آن روزنامه بوده است. به لحاظ فعالیت های سیاسی در دانشگاه محل تدریسش، مورد پیگرد قانونی قرار می گیرد؛ و به ناچار از سال 1994 میلادی،به اتفاق خانواده اش، به کشور هلند گریخته و در آنجا زندگی می کند. مدت شش سال در کمپهای مختلف در کشور هلند زندگی نموده؛ تا سرانجام اجازه اقامت دائمی را دریافته نموده است. در شهر محل اقامتش در هلند نیز، سه روز در هفته برای سه مؤسسه عام المنفعه به کار داوطلبانه بدون دستمزد اشتغال دارد. در سال 2006 میلادی، چهار کتاب کم حجم به زبان هلندی نوشته است؛ ولی چون در کشور هلند به عنوان نویسنده صاحب نام شهرتی نداشته، هیچ ناشری برای انتشار کتابهای او سرمایه گذاری نمی کند. سرانجام در سال 2012 میلادی، توسط کانال دو تلویزیون هلند، یک برنامه ده قسمتی از زندگی او تهیه و به مدت ده شب پیاپی از همان کانال پخش می شود. نتیجه مفید این کار، دریافت پیشنهاد رایگان منتشر شدن کتابهای او توسط یک ناشر اینترنتی هلندی بوده است. تا کنون دو عنوان از کتابهای وی منتشر شده و مورد استقبال نیز قرار گرفته اند. در حال حاضر مشغول ویراستاری دو کتاب دیگرش می باشد؛ که به همت همان ناشر منتشر بشوند. شعار همیشگی او در زندگی اش، و تصیه آن به فرزندانش : خوردن به اندازه خواب و استراحت به اندازه اما کار بی اندازه است. چون فقط کار و کار و کار رمز پیروزی یک انسان است.