سازمان ملل متحد چه پاسخی به این پرسش خواهد داد؟! بقلم بانو محترم مومنی روحی

0
157

بدیهی است که هر سازمان و مؤسسه بین المللی یا غیر از آن، و نیز هر شرکت دولتی یا خصوصی در هر سرزمینی در دنیا، دارای شرح وظایف خاص خودشان باشند؛ و در چارچوب بندها و تبصره هائی که قانون به آنها محول نموده است. مسؤلیت خویش را به انجام برسانند. در این ارتباط‍، با توجه به عنوان هائی که این مراکز با خود یدک می کشند و با آن شهرت می یابند. باید در نظر گرفت و اطمینان یافت؛ که آیا آنها به درستی به مسؤلیت هائی که در رابطه با وظایف خویش دارند عمل می کنند یا خیر؟!

در محدوده یک سرزمین هر چند کوچک می توان انتظار داشت؛ که مسؤلان بعضی از مؤسسات موجود در آنجا، چه خصوصی باشند و چه دولتی، به خاطر کم تر بها دادن کارکنان شان به آنچه که باید به انجام برسانند. وظایف منطبق بر مسؤولیت های خویش را، با دقت کم تری انجام بدهند. اما اگر این مقوله به سازمان عریض و طویلی همچون ملل متحد ارتباط داشته باشد؟ هیچگونه تعلل و کم کاری و بی توجهی و بی دقتی، از سوی دبیرکل و همه اعضای آن، به هیچوجه قابل اغماض و پرده پوشی نیست. در چنین حالتی باید گفت: اگر قاضی و هیات منصفه یک دادگاه، خودشان خطاکار و مجرم باشند؟ چگونه می توانند برای یک متهم به مرتکب شدن خطائی آشکار، حکمی برابر آنچه که باید برای وی در نظر بگیرند را صادر نمایند؟ !

سازمان ملل متحد، یک مرکز مهم بین دولتی، جهت حفظ امنیت و صلح جهانی، گسترش دادن روابط دوستانه میان کشورها، و رسیدن به همکاری و همآهنگی در عملکرد ملت ها است. این نهاد، بزرگ ترین، مهم ترین، معروف ترین و قدرتمند ترین سازمان بین دولتی در جهان کنونی است؛ و اعضای آن تقریبا شامل همه کشورهای مستقلی می شود؛ که از نظر قوانین بین المللی به رسمیت شناخته شده اند. تنها، « واتیکان » که عضویت در سازمان ملل متحد را نپذیرفته، و تایوان(جمهوری چین) که عضویتش پس از عضویت ( جمهوری خلق چین) لغو شد. در سازمان ملل متحد عضو نیستند. مقر این سازمان در نیویورک و دیگر دفاتر رسمی آن در ژنو، نایروبی، وین و شهر « لاهه = دنهاخ » در کشور هلند مستقر هستند!

این مرکز پس از پایان جنگ دوم جهانی، از سوی کشورهای پیروز، و با هدف جلوگیری از جنگ، جایگزین « جامعه ملل » شد. در ۲۵ آوریل سال ۱۹۴۵ میلادی، پنجاه کشور دنیا در سانفرانسیسکو، تهیه پیشنویس منشور سازمان ملل متحد را آغاز کردند؛ که در ۲۵ ژوئن همان سال به تصویب اعضاء رسید. از ۲۴ اکتبر ۱۹۴۵، سازمان ملل با عضویت ۵۱ کشور شروع به کار کرد؛

و روال حاکم بر فعالیت های آن، نشان از شرایط جهانی پس از جنگ دوم دارد؛ و دارای شش ارگان رسمی می باشد: « مجمع عمومی » ، « شورای امنیت » ، « شورای اقتصاد و اجتماعی » ، « شورای قیمومیت » ، « دیوان بین المللی دادگستری و دبیرخانه سازمان ملل متحد » ؛ علاوه بر این موارد، نظام این مرکز شامل سازمان های تخصصی، برای ایجاد توافقنامه ها و برنامه های بین المللی مانند: گروه بانک جهانی، سازمان جهانی بهداشت، برنامه جهانی خوراک، يونسکو و یونیسف است؛ که هر کدام از این زیرمجموعه ها، با توجه به اموری که به نام و عنوان های آنها مربوط می شود. وظایف بین المللی خودشان را به انجام می رسانند !

در میان آنها « شورای امنیت » قوی ترین نهاد و زیرمجموعه این سازمان است؛ که پنج عضو دائمی دارد( آمریکا، آلمان، بریتانیا، روسیه و فرانسه) ؛ که دارای « حق وتو » در تصمیمات گرفته شده توسط اعضای آن می باشند. ای کاش در میان تمامی این نهادها و شوراها، یک مجموعه کوچک هم، برای رسیدگی به خطاهای کوچک و بزرگ رؤسای جمهور، پادشاهان و رهبران سیاسی همه اعضای این سازمان(کشورهای عضو) در نظر گرفته می شد. تا هرگاه بعضی از آنها، نسبت به ملت زیر سلطه خودشان، با محورهای دیکتاتور مآبانه و مستبدانه و بی رحمانه رفتار کنند؟ یا دارائی های ملی آنها را به یغما ببرند؟ با وجود داشتن لوایح مفید و کارساز در این ارتباط، به داد مردم ستمدیده چنین ممالکی برسند؛ و شر ظالمان حاکم بر دیارشان را از سر آنان کوتاه نمایند!

همه، یا دست کم بسیاری از ساکنان این کره خاکی، با توجه به اشاعه اخبار در سراسر این گیتی پهناور می دانند و آگاهی دارند؛ که بیش از چهار دهه طولانی، مردم رنجدیده ایرانزمین، با چه مشقت هائی که حاکمان اشغالگر میهن شان بر ایشان روا داشته و تحمیل می کنند. روزگار سخت و آکنده از ناملایمات بسیار را، به خاطر حضور شقی ترین حاکمیت استبدادی ور جهان، در میهن خویش متحمل می باشند؟!

آیا اعضای سازمان عریض و طویل ملل متحد، که اکنون باید نام بی مسمایش را به « سازمان دول دیکتاتور و غیر متحد » تغییر بدهد نمی دانند؟ که یک ملت آبرومند با پیشینه فرهنگی چند هزار ساله، چگونه در اثر استیلای حاکمیت دیکتاتوری آخوندی در کشورشان، همه روزه درون کوره های آدمسوزی این اشغالگران دزد و قدرت پرست می سوزند و راه به جائی ندارند؟!

اگر هیتلر جنایتکار، یهودیان را درون کوره های پراکنده در کشورهائی که به آنها حمله می نمود و تسخیرشان می کرد. درون شعله های سرکش شراره های آتش خودکامگی های خویش به کام مرگ می سپرد؟ سران جنایتکار و ستمگر رژیم اهریمنی آخوندی در ایران نیز، مردم بی گناه و اسیر ایرانزمین را، به طور مستمر و پیاپی، درون کوره های آتشین خانه های بری از لطف و شادمانی های از چهل سال پیش تا کنون شان، به کام مرگ و نابودی متوالی می سپارند. تا هر آنچه را که به این ملت محروم تعلق دارد؟ را چنان از دست شان بربایند؛ که هیچکدام شان شهامت ابراز هیچ اعتراضی را نداشته باشند!

« به کدام ملت است این، به کدام دولت است این

بکشند عاشقی را، که تو عاشقم چرائی ؟

ملت ایران، مانند بیشتر مردمان میهن پرست جهان، به سرزمین باستانی و گرانقدر خویش عشق می ورزند؛ و مهم ترین آرمان شان، سربلندی دائمی کشور بزرگ و بی همتای شان است؛ و در این راستا آماده هرگونه فداکاری، برای نجات دادن میهن شان از شر حضور آخوندهای بری از آدمیت و خلق و خوی انسانی هستند. اما با شرایطی که این رژیم خودکامه و جانی پرور برای شان به وجود آورده است. بدون یاری های مرکز مهمی همچون سازمان ملل متحد، و با دست خالی نمی توانند؛ سایه شوم این بیدادگران را، از سر خود و سرزمین اهورائی شان کوتاه نمایند!

اما آنقدر غیرتمند و آزادیخواه و شجاع و میهن پرست هستند؛ که به یاری دیگر اعضای سازمان ملل متحد، حتی به قیمت جان شان، با هر صلاحدیدی که سازمان مربوطه( اگر متعلق به « ملل متحد می باشد و هوادار دول ستمگر نیست؟) ؛ هر گونه همکاری های ضروری را با ایشان داشته باشند. تا سرانجام پس از اینهمه رنج و الم و کشتار وحشیانه هم میهنان شان به دست این غارتگران جنایتکار، برای همیشه شر آخوند و شیخ و ملا را، از سر خود و کهن دیارشان کوتاه گردانند!

آقای آنتونیو گوترش، دبیرکل محترم سازمان ملل متحد، اگر سازمان زیر ریاست و دبیرکلی شما، در جلوه نخست، متعلق به ملت های جهان است؟ و اگر رسالت و ماموریت شما و سازمان متبوع تان، دفاع از حقوق انسانی ملت های محروم و دربند دولت های سرکش و دزد و وحشی و سرکوبگر است؟ برای اعاده شخصیت عملی این سازمان، و بارز نمودن چهره و عملکرد منطبق با نام نهاد معتبرتان، اکنون که حدود هفتاد و شش سال از افتتاح این سازمان می گذرد. به داد ملت رنجدیده و ستم کشیده ایران برسید؛ و با نجات دادن این ملت دربند، به تمامی دولت های همچون حکومت مستبد و سلطه گر آخوندی در ایران کنونی نشان بدهید؛ که سازمان ملل متحد، وجه تسمیه نام معتبر خودش را، با بها ندادن به خواسته های منطقی ملت های بی پناه، به خطر نمی اندازد؛ و به هر طریق ممکن، دست جنایتکاران حاکم بر دیار ایشان را، از سر ملت هائی که سرزمین شان را اشغال و غصب نموده اند کوتاه خواهید نمود. اگر به راستی متعلق به ملل متحد می باشید نه دول ستمگر و جانی؟!

مقاله قبلیکنگره آمریکا قانون محاصره جمهوری اسلامی و منع کاهش تحریم‌ها را تصویب کرد
مقاله بعدیفارن‌پالیسی: طالبان نیازی به غرب ندارد
محترم مومنی روحی
شرح مختصری از بیوگرافی بانو محترم مومنی روحی او متولد سال 1324 خورشیدی در شهر تهران است. تا مقطع دبیرستان، در مجتمع آموزشی " فروزش " در جنوب غربی تهران، که به همت یکی از بانوان پر تلاش و مدافع حقوق زنان ( بانو مساعد ) در سال 1304 خورشیدی در تهران تأسیس شده بود؛ در رشته ادبیات پارسی تحصیل نموده و دیپلم متوسطه خود را از آن مجتمع گرفته است. در سال 1343 خورشیدی، با همسرش آقای هوشنگ شریعت زاده ازدواج نموده؛ و حاصل آن دو فرزند دختر و پسر 47 و 43 ساله، به نامهای شیرازه و شباهنگ است؛ که به او سه نوه پسر( سروش و شایان از دخترش شیرازه، و آریا از پسرش شباهنگ) را به وی هدیه نموده اند. وی نه سال پس از ازدواج، در سن بیست و نه سالگی، رشته روانشناسی عمومی را تا اواسط دوره کارشناسی ارشد آموخته، و در همین رشته نیز مدت هفده سال ضمن انجام دادن امر مشاورت با خانواده های دانشجویان، روانشناسی را هم تدریس نموده است. همزمان با کار در دانشگاه، به عنوان کارشناس مسائل خانواده، در انجمن مرکزی اولیاء و مربیان، که از مؤسسات وابسته به وزارت آموزش و پرورش می باشد؛ به اولیای دانش آموزان مدارس کشور، و نیز به کاکنان مدرسه هائی که دانش آموزان آن مدارس مشکلات رفتاری و تربیتی داشته اند؛ مشاورت روانشناسی و امور مربوط به تعلیم و تربیت را داده است. از سال هزار و سیصد و پنجاه و دو، عضو انجمن دانشوران ایران بوده، و برای برنامه " در انتهای شب " رادیو ، با برنامه " راه شب " اشتباه نشود؛ مقالات ادبی – اجتماعی می نوشته است. برخی از اشعار و مقالاتش، در برخی از نشریات کشور، از جمله روزنامه " ایرانیان " ، که ارگان رسمی حزب ایرانیان، که وی در آن عضویت داشته منتشر می شده اند. پایان نامه تحصیلی اش در دانشگاه، کتابی است به نام " چگونه شخصیت فرزندانتان را پرورش دهید " که توسط بنگاه تحقیقاتی و مطبوعاتی در سال 1371 خورشیدی در تهران منتشر شده است. از سال 1364 پس از تحمل سی سال سردردهای مزمن، از یک چشم نابینا شده و از چشم دیگرش هم فقط بیست و پنج درصد بینائی دارد. با این حال از بیست و چهار ساعت شبانه روز، نزدیک به بیست ساعت کار می کند. بعد از انقلاب شوم اسلامی، به مدت چهار سال با اصرار مدیر صفحه خانواده یکی از روزنامه های پر تیراژ پایتخت، به عنوان " کارشناس تعلیم و تربیت " پاسخگوی پرسشهای خوانندگان آن روزنامه بوده است. به لحاظ فعالیت های سیاسی در دانشگاه محل تدریسش، مورد پیگرد قانونی قرار می گیرد؛ و به ناچار از سال 1994 میلادی،به اتفاق خانواده اش، به کشور هلند گریخته و در آنجا زندگی می کند. مدت شش سال در کمپهای مختلف در کشور هلند زندگی نموده؛ تا سرانجام اجازه اقامت دائمی را دریافته نموده است. در شهر محل اقامتش در هلند نیز، سه روز در هفته برای سه مؤسسه عام المنفعه به کار داوطلبانه بدون دستمزد اشتغال دارد. در سال 2006 میلادی، چهار کتاب کم حجم به زبان هلندی نوشته است؛ ولی چون در کشور هلند به عنوان نویسنده صاحب نام شهرتی نداشته، هیچ ناشری برای انتشار کتابهای او سرمایه گذاری نمی کند. سرانجام در سال 2012 میلادی، توسط کانال دو تلویزیون هلند، یک برنامه ده قسمتی از زندگی او تهیه و به مدت ده شب پیاپی از همان کانال پخش می شود. نتیجه مفید این کار، دریافت پیشنهاد رایگان منتشر شدن کتابهای او توسط یک ناشر اینترنتی هلندی بوده است. تا کنون دو عنوان از کتابهای وی منتشر شده و مورد استقبال نیز قرار گرفته اند. در حال حاضر مشغول ویراستاری دو کتاب دیگرش می باشد؛ که به همت همان ناشر منتشر بشوند. شعار همیشگی او در زندگی اش، و تصیه آن به فرزندانش : خوردن به اندازه خواب و استراحت به اندازه اما کار بی اندازه است. چون فقط کار و کار و کار رمز پیروزی یک انسان است.