سازش دور از انتظار، و نتایج تلخ آن!

0
163

هیچ خودروئی نمی تواند از بن بست خاورمیانه گذر کند. آنهائی هم که در چندین دهه گذشته، فرمان اتومبیل شان را به میان این بخش از کره زمین چرخانده اند؛ هنوز دور خودشان می گردند و نمی توانند از تنگناهای پیچیده آن گریزگاهی بیابند. پس از برپائی جنگ دوم جهانی، و بعد از یاری های متفقین برای سرکوب نمودن متحدین برای پایان دادن به جنگ گریزناپذیر، هنگامی که جنگ به گونه رسمی به پایان رسید؛ با تشکیل شدن سازمان ملل متحد، آرامشی نسبی در دل های مردم گیتی جان گرفت؛ و خیال شان را از بابت آینده مبهم جهان راحت کرد.

با آنکه ساکنان قاره اروپا، بیش از بقیه مردم دنیا از آن جنگ خانمانسوز، زیانبارترین آسیب های جانی و مالی را متحمل گشته بودند؛ اما سایر جهانیان نیز از آسیب های آن جنگ فراگیر در امان نماندند؛ و در این رابطه دچار مشکلات فراوانی هم شدند. بر همین اساس، مدیران کشورهائی که در قاره های دیگر، به ویژه در آسیا قرار داشتند و دارند؛ در صدد برآمدند که برای جمع بودن خاطرشان از آینده دنیا، و آنچه که امکان داشت باری دیگر بر سر ساکنان کره خاکی بیاید. زمینه های به وجود آمدن سازمان های بین المللی را نیز فراهم آوردند؛ تا هنگام رخ دادن اتفاقات دیگری مشابه جنگ جهانی اول و دوم در دنیا، مردم بتوانند از یاری های قابل توجه این تشکیلات جهانی سود ببرند؛ و از آسیب های احتمالی آنچه که امکان به وقوع پیوستن را داشت در امان بمانند!

زندگی های مردم عادی در این دنیاف به روال معمولی خودشان ادامه می یافت؛ همانطوری که تلاش های سیاستمداران برخی از ممالک دنیا، بخصوص گردانندگان کشورهای قوی تر، برای بهبود بخشیدن به اوضاع آن موقع دنیا و مردم آن نیز بی وقفه به عمل می آمد و ادامه داشت. از آنجائی که تنگ نظری های بسیاری از مردم جهان، دارا و ندار و قوی و ضعیف نمی شناسد؛ و نزد هر کسی که چشمان جهان بین وی، جز به کسب نمودن امتیازات شخصی برای خودش به هیچ جیز دیگری توجهی ندارد؛ سودپرستی های بعضی از دولتمردان کشورهای مختلف در دنیا، نه پایان می پذیرفت و نه راکد می ماند!

با پیشرفت کردن علوم گوناگون به ویژه دانش های فضائی در دنیا، صاحبان و مدیران کشورهای قدرتمند در جهان، به فکر افتادند تا از آن پس، به هر طریق ممکن اجازه ندهند؛ که باری دیگر قدرت پرستان و زیاده طلبان دنیا، جهت رساندن خودشان به منافعی که در نظر داشتند. به سوی مملکت های ضعیف تر یورش ببرند و به آنها دست درازی بکنند. این موضوع بیش از آنکه در میان همگان انتشار بیابد؛ میان دولتمردان دو سرزمین قوی تر گیتی، که هر یک خودش را از آن دیگری، برای برخورداری از نعمت قیمومیت همه جهانیان برتر و شایسته تر می دانست؛ اهمیت قابل توجهی یافت، و آنان را به سوی رقابت های آشکار و پنهان کشاند!

از اینرو، یک مسابقه دائمی و پنهانی، در رابطه با برتری جوئی میان دو سرزمین برجسته در دو سوی دنیا آغاز گشت. مدت های بسیار طولانی سران این دو سرزمین، که هر یک مدعی بودند که بالاترین قطب قدرت در دنیا می باشند؛ در حال یارگیری های سیاسی و تجاری به سر می بردند. تا اینکه سرانجام، خودشان هم به ستوه آمدند. اما چون نمی توانستند به این زودی ها، دندان طمع خودشان به منابع و منافع موجود در سایر سرزمین های جهان را، از روی فک های شان بکنند و به دور بیندازند. مصمم شدند که به گونه ای سودبخش با یکدیگر کنار بیایند و کار را یکسره کنند!

به لحاظ آنکه غیر از ایشان، سرزمین های قدرتمند دیگری هم در دنیا حضور داشتند و دارند؛ آنها نمی توانستند تا به ابد زیرآبی بروند؛ تا کسی از کارشان سر در نیاورد. به همین دلیل پیشنهاد بسیار رندانه تقسیم شدن کل جهان میان ایشان را بین خودشان به جریان انداختند. اما در میانه راه، شروع کردند به کلک زدن به همدیگر و گذاشتن کلاه بر سر یکدیگر، به هیچوجه نمی توانستند بر روی بخش خاور دور در جهان نظر سودپرستانه بیندازند. چون به خوبی واقف بودند و هستند؛ که ممالک موجود در این خطه از گیتی، در حال جهش های قدرتمدارانه خویش می باشند؛ و احتمال پیشی گرفتن ایشان از خودشان بسیار زیاد خواهد بود. بنابراین از آنها صرف نظر نمودند. ولی با تقسیم کردن دو خاور نزدیک و میانه بین خودشان، مسابقه زورمداری و قدرت پرستی در دنیا را، به شکل ظاهری میان خودشان به پایان رساندند. اما آنچه که در این برهه زمانی بر سر این دنیا و مردم آن می آید؛ از این مهم گفتگو می کند، که این مسابقه همچنان با شدت هر چه تمام تر، در میان آنها برقرار است!

متأسفانه استیلای پنهان و آشکار روس ها بر ممالک موجود در بخش خاورمیانه، با جلوه های نابسامانی هائی که اکنون در این سوی جهان وجود دارند؛ به هیچوجه کتمان کردنی نیست. اما آنچه که مسلم است، ثروت های انباشته در سرزمین های خاورمیانه، چشم انداز پر جاذبه ای را، نزد دولتمردان آمریکائی جلوه گر می کنند؛ که تا آنها هرگز نتوانند، از آنهمه سود و منفعت آماده چشم بپوشند. و بهره مندی از همه آنها را به روس ها واگذار نمایند!

دولتمردان کنونی روسیه نیز، در صدد می باشند که طی هیچ شرایطی، اجازه ندهند که حتی یک مولوکول از این نعمت های نزدیک به خودشان، به دست رقیب شان برسد. به همین جهت است که شاهد ادامه یافتن مسابقه مورد نظر در میان این دو قدرت جهانی هستیم. یکی شان به سوی دشمنان و شورشیان علیه بشار اسد توپ های آتشین می پراند. و آن دیگری هم از فراز آسمان سوریه، برای رساندن محموله های سلاح آتشین به دست مخالفان اسد، با همه خطرناک بودن موقعیت های هوا و زمین در آن کشور، هواپیماهای حامل آن سلاح های کشنده را، در حد امکان به نزدیک ترین فاصله در محل تجمع مهالفان رئیس جمهوری سوریه تنزل پرواز می دهد. تا هم آنان را تقویت و پشتیبانی کند؛ و هم به رقیب خود نشان بدهد، که هرگز میدان مسابقه ای با چنین اهمیت را، ترک نمی کند و در منطقه باقی می ماند!

محترم مومنی

مقاله قبلیپنجاه میلیون دلار هزینه جاسوسی از مذاکرات هسته ای؛ بقلم فرامرز دادرس، کارشناس اطلاعاتی
مقاله بعدی” وعده سر خرمن ” رئیس جمهوری حکومت اسلامی به مردم ایران!
محترم مومنی روحی
شرح مختصری از بیوگرافی بانو محترم مومنی روحی او متولد سال 1324 خورشیدی در شهر تهران است. تا مقطع دبیرستان، در مجتمع آموزشی " فروزش " در جنوب غربی تهران، که به همت یکی از بانوان پر تلاش و مدافع حقوق زنان ( بانو مساعد ) در سال 1304 خورشیدی در تهران تأسیس شده بود؛ در رشته ادبیات پارسی تحصیل نموده و دیپلم متوسطه خود را از آن مجتمع گرفته است. در سال 1343 خورشیدی، با همسرش آقای هوشنگ شریعت زاده ازدواج نموده؛ و حاصل آن دو فرزند دختر و پسر 47 و 43 ساله، به نامهای شیرازه و شباهنگ است؛ که به او سه نوه پسر( سروش و شایان از دخترش شیرازه، و آریا از پسرش شباهنگ) را به وی هدیه نموده اند. وی نه سال پس از ازدواج، در سن بیست و نه سالگی، رشته روانشناسی عمومی را تا اواسط دوره کارشناسی ارشد آموخته، و در همین رشته نیز مدت هفده سال ضمن انجام دادن امر مشاورت با خانواده های دانشجویان، روانشناسی را هم تدریس نموده است. همزمان با کار در دانشگاه، به عنوان کارشناس مسائل خانواده، در انجمن مرکزی اولیاء و مربیان، که از مؤسسات وابسته به وزارت آموزش و پرورش می باشد؛ به اولیای دانش آموزان مدارس کشور، و نیز به کاکنان مدرسه هائی که دانش آموزان آن مدارس مشکلات رفتاری و تربیتی داشته اند؛ مشاورت روانشناسی و امور مربوط به تعلیم و تربیت را داده است. از سال هزار و سیصد و پنجاه و دو، عضو انجمن دانشوران ایران بوده، و برای برنامه " در انتهای شب " رادیو ، با برنامه " راه شب " اشتباه نشود؛ مقالات ادبی – اجتماعی می نوشته است. برخی از اشعار و مقالاتش، در برخی از نشریات کشور، از جمله روزنامه " ایرانیان " ، که ارگان رسمی حزب ایرانیان، که وی در آن عضویت داشته منتشر می شده اند. پایان نامه تحصیلی اش در دانشگاه، کتابی است به نام " چگونه شخصیت فرزندانتان را پرورش دهید " که توسط بنگاه تحقیقاتی و مطبوعاتی در سال 1371 خورشیدی در تهران منتشر شده است. از سال 1364 پس از تحمل سی سال سردردهای مزمن، از یک چشم نابینا شده و از چشم دیگرش هم فقط بیست و پنج درصد بینائی دارد. با این حال از بیست و چهار ساعت شبانه روز، نزدیک به بیست ساعت کار می کند. بعد از انقلاب شوم اسلامی، به مدت چهار سال با اصرار مدیر صفحه خانواده یکی از روزنامه های پر تیراژ پایتخت، به عنوان " کارشناس تعلیم و تربیت " پاسخگوی پرسشهای خوانندگان آن روزنامه بوده است. به لحاظ فعالیت های سیاسی در دانشگاه محل تدریسش، مورد پیگرد قانونی قرار می گیرد؛ و به ناچار از سال 1994 میلادی،به اتفاق خانواده اش، به کشور هلند گریخته و در آنجا زندگی می کند. مدت شش سال در کمپهای مختلف در کشور هلند زندگی نموده؛ تا سرانجام اجازه اقامت دائمی را دریافته نموده است. در شهر محل اقامتش در هلند نیز، سه روز در هفته برای سه مؤسسه عام المنفعه به کار داوطلبانه بدون دستمزد اشتغال دارد. در سال 2006 میلادی، چهار کتاب کم حجم به زبان هلندی نوشته است؛ ولی چون در کشور هلند به عنوان نویسنده صاحب نام شهرتی نداشته، هیچ ناشری برای انتشار کتابهای او سرمایه گذاری نمی کند. سرانجام در سال 2012 میلادی، توسط کانال دو تلویزیون هلند، یک برنامه ده قسمتی از زندگی او تهیه و به مدت ده شب پیاپی از همان کانال پخش می شود. نتیجه مفید این کار، دریافت پیشنهاد رایگان منتشر شدن کتابهای او توسط یک ناشر اینترنتی هلندی بوده است. تا کنون دو عنوان از کتابهای وی منتشر شده و مورد استقبال نیز قرار گرفته اند. در حال حاضر مشغول ویراستاری دو کتاب دیگرش می باشد؛ که به همت همان ناشر منتشر بشوند. شعار همیشگی او در زندگی اش، و تصیه آن به فرزندانش : خوردن به اندازه خواب و استراحت به اندازه اما کار بی اندازه است. چون فقط کار و کار و کار رمز پیروزی یک انسان است.