زنان دیروز، زنان امروز!

0
197

زنانی که اجدادشان در دو هزار و هفتصد و اندی سال پیش، در بخش گارد جاویدان در حکومت های هخامنشی و ساسانی، با اونیفورم خاص خودشان خدمات نظامی مهمی، از جمله دفاع از مرزهای کشورشان انجام وظیفه می نمودند. زنی که دختر کوروش کبیر و همسر داریوش بزرگ بود؛ و با همت بی نظیر وی، کاخ عظیم تخت جمشید کامل گشت و سرفراز ایستاد. زنانی که در مقام پادشاهی در سرزمین کهنسال ما، سالهای طولانی حکومت های معتبری را اداره می کردند(پوراندخت و توراندخت)، زنانی که اگر درون لشگرهای پرهیمنه رزم آور کشور، همراه و همدوش مردان سلحشور نبودند؛ اما با پشتیبانی های پشت جبهه ای خودشان، امکانات پیروزی را برای مردان جنگاور موجب می گشتند؛ زنانی که در زمینه های اجتماعی گوناگون، از جمله در جنبه های ادبی و هنری نیز سرآمد جوامع خویش بودند. اکنون در چه شرایطی و در چه پایگاهی از اجتماع کنونی ایرانزمین هستند؟!

امروزه زنان شایسته فراوانی از آحاد ملت ستمدیده ایران، یا درون شکنجه گاه های دژخیمان رژیم آخوندی عذاب می کشند. یا در پشت میله های زندان، به ملاقات پدران و همسران و برداران و فرزندان زندانی خویش می روند. یا با چنگ و دندان، به مبارزه با زندگی بسیار سخت خویش مشغول اند؛ تا بتوانند در غیاب همسران زندانی شان، چرخ زندگانی خود و فرزندان بی گناه شان را بچرخانند. و یا در ادارات و کارخانجات دولتی و خصوصی کشور، پا به پای مردان جامعه تلاش بکنند؛ ولی هیچگاه هم به عنوان یکی از پایه های اصلی تلاشگران درون مملکت نیز به حساب نیایند!

از همه بدتر و عذاب دهنده تر، موقعیت زنانی است؛ که متأسفانه در دام اعتیاد به مواد مخدر گرفتار شده اند؛ و بر اثر بی کفایتی های حکومت جابر و ستمگر آخوندی در کشورمان، هیچ جایگاه مفید و مثبتی در جامعه ای که در آن زندگی می کنند ندارند. موجودات مفلوک و بیماری، که نه تنها برای میهن شان سودی ندارند؛ بلکه برای خود و خانواده شان نیز مفید به فایده نیستند!

اما درون مردم کشورمان، از خواص گرفته تا عوام، زنانی هستند که با سواد و با کمال نیز می باشند؛ و به راحتی هم می توانند، از مردان جامعه خویش پیشی گرفته و برتری بجویند. و در این رهگذر، به پیشرفت های چشمگیری هم نائل بشوند. ولی هرگاه که یک یا چند تن از آنان، با هدفی استوار در جهت رشد و ترقی روزافزون خانه پدری و هم میهنان شان، اقدام به برداشتن گامی مفید می کنند؛ که تا موجبات سربلندی کشورشان را فراهم بیاورند؛ و در این راستا، نتایج ثمربخشی را هم به منصه ظهور برسانند. مورد تنگ نظری های مردان زن ستیز حاکمیت اسلامی، و زنان امّل و فناتیک طرفدار رژیم پلید آخوندی در ایران قرار می گیرند. و در چنین شرایطی، ناگزیر می گردند؛ که جهت نجات دادن زندگی و هستی خود و فرزندان شان، از آزارهای سیه دلانه تازی تباران، به جای حضور مستمر در تمامی زمینه های اجتماعی، یا در کنج خانه ها محبوس بمانند؛ و یا به هر خفتی تن بدهند!

محترم مومنی

مقاله قبلیفابیوس: در پرونده هسته‌ای جمهوری اسلامی، علاوه بر پیشرفت‌ها، اختلافاتی هم وجود دارد
مقاله بعدیارتباط ایمی آدامز با بیگانه‌های فضایی
محترم مومنی روحی
شرح مختصری از بیوگرافی بانو محترم مومنی روحی او متولد سال 1324 خورشیدی در شهر تهران است. تا مقطع دبیرستان، در مجتمع آموزشی " فروزش " در جنوب غربی تهران، که به همت یکی از بانوان پر تلاش و مدافع حقوق زنان ( بانو مساعد ) در سال 1304 خورشیدی در تهران تأسیس شده بود؛ در رشته ادبیات پارسی تحصیل نموده و دیپلم متوسطه خود را از آن مجتمع گرفته است. در سال 1343 خورشیدی، با همسرش آقای هوشنگ شریعت زاده ازدواج نموده؛ و حاصل آن دو فرزند دختر و پسر 47 و 43 ساله، به نامهای شیرازه و شباهنگ است؛ که به او سه نوه پسر( سروش و شایان از دخترش شیرازه، و آریا از پسرش شباهنگ) را به وی هدیه نموده اند. وی نه سال پس از ازدواج، در سن بیست و نه سالگی، رشته روانشناسی عمومی را تا اواسط دوره کارشناسی ارشد آموخته، و در همین رشته نیز مدت هفده سال ضمن انجام دادن امر مشاورت با خانواده های دانشجویان، روانشناسی را هم تدریس نموده است. همزمان با کار در دانشگاه، به عنوان کارشناس مسائل خانواده، در انجمن مرکزی اولیاء و مربیان، که از مؤسسات وابسته به وزارت آموزش و پرورش می باشد؛ به اولیای دانش آموزان مدارس کشور، و نیز به کاکنان مدرسه هائی که دانش آموزان آن مدارس مشکلات رفتاری و تربیتی داشته اند؛ مشاورت روانشناسی و امور مربوط به تعلیم و تربیت را داده است. از سال هزار و سیصد و پنجاه و دو، عضو انجمن دانشوران ایران بوده، و برای برنامه " در انتهای شب " رادیو ، با برنامه " راه شب " اشتباه نشود؛ مقالات ادبی – اجتماعی می نوشته است. برخی از اشعار و مقالاتش، در برخی از نشریات کشور، از جمله روزنامه " ایرانیان " ، که ارگان رسمی حزب ایرانیان، که وی در آن عضویت داشته منتشر می شده اند. پایان نامه تحصیلی اش در دانشگاه، کتابی است به نام " چگونه شخصیت فرزندانتان را پرورش دهید " که توسط بنگاه تحقیقاتی و مطبوعاتی در سال 1371 خورشیدی در تهران منتشر شده است. از سال 1364 پس از تحمل سی سال سردردهای مزمن، از یک چشم نابینا شده و از چشم دیگرش هم فقط بیست و پنج درصد بینائی دارد. با این حال از بیست و چهار ساعت شبانه روز، نزدیک به بیست ساعت کار می کند. بعد از انقلاب شوم اسلامی، به مدت چهار سال با اصرار مدیر صفحه خانواده یکی از روزنامه های پر تیراژ پایتخت، به عنوان " کارشناس تعلیم و تربیت " پاسخگوی پرسشهای خوانندگان آن روزنامه بوده است. به لحاظ فعالیت های سیاسی در دانشگاه محل تدریسش، مورد پیگرد قانونی قرار می گیرد؛ و به ناچار از سال 1994 میلادی،به اتفاق خانواده اش، به کشور هلند گریخته و در آنجا زندگی می کند. مدت شش سال در کمپهای مختلف در کشور هلند زندگی نموده؛ تا سرانجام اجازه اقامت دائمی را دریافته نموده است. در شهر محل اقامتش در هلند نیز، سه روز در هفته برای سه مؤسسه عام المنفعه به کار داوطلبانه بدون دستمزد اشتغال دارد. در سال 2006 میلادی، چهار کتاب کم حجم به زبان هلندی نوشته است؛ ولی چون در کشور هلند به عنوان نویسنده صاحب نام شهرتی نداشته، هیچ ناشری برای انتشار کتابهای او سرمایه گذاری نمی کند. سرانجام در سال 2012 میلادی، توسط کانال دو تلویزیون هلند، یک برنامه ده قسمتی از زندگی او تهیه و به مدت ده شب پیاپی از همان کانال پخش می شود. نتیجه مفید این کار، دریافت پیشنهاد رایگان منتشر شدن کتابهای او توسط یک ناشر اینترنتی هلندی بوده است. تا کنون دو عنوان از کتابهای وی منتشر شده و مورد استقبال نیز قرار گرفته اند. در حال حاضر مشغول ویراستاری دو کتاب دیگرش می باشد؛ که به همت همان ناشر منتشر بشوند. شعار همیشگی او در زندگی اش، و تصیه آن به فرزندانش : خوردن به اندازه خواب و استراحت به اندازه اما کار بی اندازه است. چون فقط کار و کار و کار رمز پیروزی یک انسان است.