زمستان در بهار عربی!

0
111

همه چیز در حال انجمادی کشنده، در مقطع برودت یک حاکمیت در حال انتقال، که بدون هدفی معین و اساسی آغاز گشت؛ در حال خمودگی ره می سپارد. تحول از یک حاکمیت استبدادی به سوی دموکراسی، هیچگاه تحولی سریع نبوده است. دموکراسی واقعی، فقط به معنای انجام شدن انتخابات نیست؛ بلکه مستلزم پدید آمدن فرهنگ سیاسی مدارای با آن، و احترام قائل شدن به حقوق اقلیت ها و نهادهائی است؛ که حاکمیت قانون را اجرا می کنند. و این مهم، نیازمند دارا بودن آمادگی لازم برای برگزاری انتخابات آزاد هم می باشد؛ حتی اگر نتیجه آن، همه شرکت کنندگان در آن انتخابات را راضی ننماید. در این صورت خواهد بود، که گزینش مفهوم دموکراسی برای همگان را می توان بها داد و آن را پذیرفت؛ چرا که حقوق اکثریت هر جامعه ای، متشکل از حقوق اقلیت های موجود در آن می باشد. بنابراین، چنانچه در پس از برگزاری مراسم یک انتخابات آزاد، جهت گذر نمودن از گذار یک حکومت استبدادی به سوی دموکراسی، نتیجه بیرون آمده از پایان آن انتخابات، برای چند گروه کوچک با شکست همراه باشد؛ بر اساس دارا بودن فرهنگ سیاسی موجود در قاموس دموکراسی، آنها نیز باید شکست منتج از نتیجه انتخابات انجام شده را بپذیرند؛ و به آن احترام گذشته و عمل بکنند!

ساخته شدن عبارت ” بهار عربی ” اگر نه همیشه، بلکه در این مقطع تاریخی از عمر کشورهای موجود در جهان، موضوعی ناشناخته و اسم بی مسمائی بوده است. در سال 2011 میلادی، که دنیا با این عبارت آشنا شد، چنین به نظر می رسید که مردم بسیاری از بخش وسیعی در منطقه خاورمیانه، در حال رهانیدن خودشان از جمود یک زمستان بسیار سرد و طولانی، به سوی بهاری دل انگیز با هوائی دلچسب، جهت برخورداری از فضای دموکراسی در کشورشان گشته اند. و این بیان کننده معنای ارزشمندی بود که می توانست بگوید، مردم از مطیع محض بودن عاصی شده اند؛ و با بیدار شدن ایشان در هنگام رخ دادن ” بهار عربی ” از یک خواب زمستانی، در تلاش هستند که اطاعت محض را با به اثبات رساندن حقوق شهروندی مساوی با یکدیگر، درون جوامع خودشان معاوضه کرده، و خویشتن را از زندان استبداد به وادی آزادی در یک حکومت دموکرات برسانند!

چنین شد که یکباره، به فاصله چند ماه، مردمان کشورهای تونس، سوریه، مصر و یمن، بر آن شدند که با آفرینش ” بهار عربی ” در میان خویش، خواسته های آزادی طلبانه خود را به گوش دولتمردان کشورهای شان برسانند؛ و پس از حدود چهل سال محرومیت از حقوق شهروندی مساوی در قالب اکثریت آحاد جامعه، ننگ مطیع محض بودن را از چهره اجتماعی خویش بزدایند؛ تا حکومتی برخاسته از پایگاه دموکراسی را در میهن شان به وجود بیاورند. هدفی که بهارانه آغاز گشت و به زمستانی غیر قابل تحمل رسید!

در کشور سوریه که همچنان با آتش اشتیاق مردم برای دسترسی به آزادی شعله ور است؛ نه فقط هزاران نفر کشته و مجروح گشته و از دیار خویش آواره شده اند؛ بلکه با عدم توافق رئیس جمهور این کشور، جهت دست کشیدن از ماندن در حاکمیت، با افزایش حملات کشنده دولتی ها علیه ملت به پا خاسته آنجا، خطر آغاز شدن جنگ داخلی، این کشور و ملت آن را تهدید می کند!

در تونس و یمن، پس از مدتی تشنج و حضور مردم در خیابانهای این دو کشور، که مایل بودند حاکمان مستبد را از حیطه اختیار براندازند؛ و برای دست یافتن به حقوق مساوی شهروندی، برای خودشان کاری بکنند. با آنکه خسارات جانی فراوانی در این رابطه به مردم وارد گشته بود؛ اما به دلیل توافق رهبران مخالفان با دولتمردان حاکمیت کنونی این کشورها، به صورت ظاهر همه چیز آرام گشته است. حال کی دوباره این تاول چرکین سر باز بکند و خون بریزد؟ در حال حاضر چیزی مشخص نیست!

اما در مصر که شهروندان آن با همتی جانانه، حکومت استبدادی چهل ساله حسنی مبارک را ساقط نمودند؛ پس از یک سال که رئیس جمهور جدید این کشور < محمد مرسی > نشان داد که مایل است یک رژیم مذهبی بدون منطق دیگری همانند جمهوری ننگین اسلامی در ایران را، در کشور مصر بنا بگذارد؛ باری دیگر مردم مصر به خیابانها ریختند، تا که … : ” علاج واقعه را قبل از وقوع آن ” کرده باشند!

با به ثمر رسیدن نتیجه چندین روز در خیابان ماندن ملت مصر، و سرنگونی حاکمیت نوپای محمد مرسی، اکنون که حکومت در حال انتقال مشغول آماده کردن یک کابینه مناسب برای اداره کردن کشور است؛ از گور متجاوزان ممهور به مهر خونخواری دگماتیسم مذهبی بدون حاکمیت دموکراسی، شعله هائی برخاسته که دوباره مردم مصر را از تلاشی که برای زدودن روش مستبدانه مذهبی کرده بودند؛ مأیوس سازند و امید ایشان را در سرمای زیر درجه انجماد خودکامگی اسلامگرایان اخوان المسلمین به برودت غیر قابل تحمل برسانند؛ و بهار عربی آنان را، قبل از شکوفا شدن گلهای آزادی بر شاخسار درختان راست قامت آنجا، وارد فصل همیشه سرد زمستان بکنند!

امری که نه فقط خواسته سلفی ها و متجاوزان اخوان المسلمین است؛ بلکه نفوذ انکار ناپذیر تدابیر شیطانی سران حکومت تبهکار جمهوری اسلامی در این کشور، و نیز مصلحت اندیشی های کشورهای قدرتمند در منطقه، از جمله چین کمونیستی و روسیه نیز می باشد!

چرا که اگر مردم مصر به پیروزی کامل برسند، و بتوانند یک حاکمیت دموکرات را در کشورشان پدید بیاورند؟ در آن صورت فاتحه حکومت جنایت پیشه آخوندی در ایران نیز خوانده خواهد شد؛ و این یک شکست آشکار برای دو کشور روسیه و چین در منطقه خاورمیانه خواهد بود. امری که فقط زیان مالی را برای آنها در بر نخواهد داشت؛ بلکه حقارت شکست سیاسی ایشان در جهان، برای رهبران و سیاست گزاران ایشان دردناک تر است!

همین موارد ایجاب می کنند که آنها، با علم به این حقیقت که مردمان ساکن در کشورهای موسوم به جهان سومی، همیشه از کنش های همدیگر الهام می گیرند؛ با به وجود آوردن زمستانی غیر قابل تحمل در ” بهار عربی ” ، در فکرند تا جلوی پیشرفت کردن این امر را بگیرند؛ شاید در این رهگذر، بتوانند منافعی را که همواره در پی آن هستند را، از رسیدن به نابودی برهانند؛ و خویشتن را همچنان در پایگاه آقائی نمودن در منطقه حفظ نمایند!

تابستان 2572 آریائی هلند

محترم مومنی روحی

 

 

مقاله قبلیتاجزاده در آخرین نوشتار خویش؛ تکفیری های ایرانی و دکتر روحانی
مقاله بعدیگاردین: ایرانیان در انتظار “ربنا”ی شجریان؛ صدای گمشده ماه رمضان؛ در نخستین روز رمضان، تلویزیون مردم را ناامید کرد
محترم مومنی روحی
شرح مختصری از بیوگرافی بانو محترم مومنی روحی او متولد سال 1324 خورشیدی در شهر تهران است. تا مقطع دبیرستان، در مجتمع آموزشی " فروزش " در جنوب غربی تهران، که به همت یکی از بانوان پر تلاش و مدافع حقوق زنان ( بانو مساعد ) در سال 1304 خورشیدی در تهران تأسیس شده بود؛ در رشته ادبیات پارسی تحصیل نموده و دیپلم متوسطه خود را از آن مجتمع گرفته است. در سال 1343 خورشیدی، با همسرش آقای هوشنگ شریعت زاده ازدواج نموده؛ و حاصل آن دو فرزند دختر و پسر 47 و 43 ساله، به نامهای شیرازه و شباهنگ است؛ که به او سه نوه پسر( سروش و شایان از دخترش شیرازه، و آریا از پسرش شباهنگ) را به وی هدیه نموده اند. وی نه سال پس از ازدواج، در سن بیست و نه سالگی، رشته روانشناسی عمومی را تا اواسط دوره کارشناسی ارشد آموخته، و در همین رشته نیز مدت هفده سال ضمن انجام دادن امر مشاورت با خانواده های دانشجویان، روانشناسی را هم تدریس نموده است. همزمان با کار در دانشگاه، به عنوان کارشناس مسائل خانواده، در انجمن مرکزی اولیاء و مربیان، که از مؤسسات وابسته به وزارت آموزش و پرورش می باشد؛ به اولیای دانش آموزان مدارس کشور، و نیز به کاکنان مدرسه هائی که دانش آموزان آن مدارس مشکلات رفتاری و تربیتی داشته اند؛ مشاورت روانشناسی و امور مربوط به تعلیم و تربیت را داده است. از سال هزار و سیصد و پنجاه و دو، عضو انجمن دانشوران ایران بوده، و برای برنامه " در انتهای شب " رادیو ، با برنامه " راه شب " اشتباه نشود؛ مقالات ادبی – اجتماعی می نوشته است. برخی از اشعار و مقالاتش، در برخی از نشریات کشور، از جمله روزنامه " ایرانیان " ، که ارگان رسمی حزب ایرانیان، که وی در آن عضویت داشته منتشر می شده اند. پایان نامه تحصیلی اش در دانشگاه، کتابی است به نام " چگونه شخصیت فرزندانتان را پرورش دهید " که توسط بنگاه تحقیقاتی و مطبوعاتی در سال 1371 خورشیدی در تهران منتشر شده است. از سال 1364 پس از تحمل سی سال سردردهای مزمن، از یک چشم نابینا شده و از چشم دیگرش هم فقط بیست و پنج درصد بینائی دارد. با این حال از بیست و چهار ساعت شبانه روز، نزدیک به بیست ساعت کار می کند. بعد از انقلاب شوم اسلامی، به مدت چهار سال با اصرار مدیر صفحه خانواده یکی از روزنامه های پر تیراژ پایتخت، به عنوان " کارشناس تعلیم و تربیت " پاسخگوی پرسشهای خوانندگان آن روزنامه بوده است. به لحاظ فعالیت های سیاسی در دانشگاه محل تدریسش، مورد پیگرد قانونی قرار می گیرد؛ و به ناچار از سال 1994 میلادی،به اتفاق خانواده اش، به کشور هلند گریخته و در آنجا زندگی می کند. مدت شش سال در کمپهای مختلف در کشور هلند زندگی نموده؛ تا سرانجام اجازه اقامت دائمی را دریافته نموده است. در شهر محل اقامتش در هلند نیز، سه روز در هفته برای سه مؤسسه عام المنفعه به کار داوطلبانه بدون دستمزد اشتغال دارد. در سال 2006 میلادی، چهار کتاب کم حجم به زبان هلندی نوشته است؛ ولی چون در کشور هلند به عنوان نویسنده صاحب نام شهرتی نداشته، هیچ ناشری برای انتشار کتابهای او سرمایه گذاری نمی کند. سرانجام در سال 2012 میلادی، توسط کانال دو تلویزیون هلند، یک برنامه ده قسمتی از زندگی او تهیه و به مدت ده شب پیاپی از همان کانال پخش می شود. نتیجه مفید این کار، دریافت پیشنهاد رایگان منتشر شدن کتابهای او توسط یک ناشر اینترنتی هلندی بوده است. تا کنون دو عنوان از کتابهای وی منتشر شده و مورد استقبال نیز قرار گرفته اند. در حال حاضر مشغول ویراستاری دو کتاب دیگرش می باشد؛ که به همت همان ناشر منتشر بشوند. شعار همیشگی او در زندگی اش، و تصیه آن به فرزندانش : خوردن به اندازه خواب و استراحت به اندازه اما کار بی اندازه است. چون فقط کار و کار و کار رمز پیروزی یک انسان است.