روز مبادا چه وقتی است؟ چرا در عرصه عمل کسی کاری نمی کند؟! بقلم بانو محترم مومنی روحی

0
111

در حالی که ویروس کرونا در صدد ترور کردن سلامتی میلیون ها ایرانی است. دست اندر کاران رژیم بی کفایت جمهوری منفور اسلامی، نه از پنهانکاری با مردم ایران کوتاه می آیند؛ و نه توان آن را دارند که در این شرایط استثنائی کنونی، آنچه را که به مصلحت مردم باشد را به انجام برسانند. در این موقعیت اضطراری در کشور، ضروری ترین وسیله ای که می تواند، جهت مبارزه مستقیم مردم ایران با این ویروس خطرناک مورد استفاده قرار بگیرد. استفاده کردن از ماسک های حفاظت کننده، از ورود این ویروس به داخل بدن ایشان است. اما در نهایت تاسف، این وسیله ضروری در دست سودجویان ناانسانی قرار گرفته است؛ که در نهایت بی اخلاقی محض، از در اختیار مردم گذاشتن آن خودداری کرده و می نمایند!

در شرایطی که ترور سلامتی مردم ایران توسط ویروس کرونا در فعالیت پیش رونده ای می باشد. و به خطر افتادن زندگی آنها با شتاب زیاد در حال سرعت گرفتن است. وزیر بهداشت دولت آخوند حسن روحانی، طی ارسال نامه ای به رئیس جمهور، از وی به خاطر کمبود ماسک و خرید و فروش آن در بازار سیاه گلایه کرده است!


او یادآوری نموده که در این رابطه، با ارسال نامه ای برای گمرکات کشور، از آن سازمان خواسته ایم؛ که از صادرات ماسک خودداری بکنند؛ و ضمن آن عده ای از همکاران خود در وزارت بهداشت را مامور نموده ایم؛ که تولیدات داخلی را خریده، و برای روز مبادا ذخیره بکنند.( آیا روز مبادای سهمگین تری از این اپیدمی مرگ آفرین کنونی هم وجود دارد؟)؛ آقای وزیر دست کم به خاطر مسؤلیت مهمی که در امر بهداشت شهروندان ایرانی دارد. چرا این تولیدات داخلی را که خریداری کرده اند. از هم اکنون حتی به صورت رایگان، در اختیار نیازمندان قرار نمی دهند؟)!

آیا در خطر بودن جان و زندگی مردم ایران « روز مبادای » این ملت مظلوم نیست؟ آیا در این موقعیت بحرانی، که هیچ تضمینی برای دفع این بلا از جان ایرانیان، و محفوظ ماندن زندگی مردم کشور، بدون استفاده از ابزار ماسک و سایر امکانات ایمنی و بهداشتی برای ایشان وجود دارد؟ اگر ندارد، وظیفه حکومت و دولت در این رابطه چیست؟!

بدیهی است که عدم دسترسی مردم به چنین امکاناتی، آنهائی را که خوشبختانه تا کنون از زیان های این بحران در امان مانده اند؛ حتی اگر به این مصیبت جانکاه هم مبتلا نشوند و در امان بمانند. به سبب استرس های شبانه روزی که در این مورد می یابند. دچار بیماری های مزمن اضطراب و نگرانی می نماید!

بدون تردید، عدم رسانده شدن این لوازم پیشگیری کننده از ابتلای مردم ایران به این بیماری کشنده، حتی اگر از منظر ایمانی و دیانت هم به آن ننگریم. صرفا از دیدگاه اجتماعی بسیار نکوهیده و غیر انسانی و ضد بشری است. به گفته نمکی وزیر بهداشت جمهوری اسلامی در دولت حسن روحانی، در نامه اش خطاب به رئیس جمهور نوشته است: بعد از گذشتن ده روز از ارسال نامه به گمرکات کشور، همکاران ما در وزارت بهداشت توانسته اند. تعداد یک میلیون ماسک تحویل بگیرند؛ و شبانه روز هم در بازار های مختلف، ماسک را به قیمتی گزاف از قاچاقچیان آن بخرند!

وزیر بهداشت از روحانی می پرسد: خاطرجمعی شبکه فرصت طلب و بی انصاف از کجا ناشی می شود؛ که به راحتی می تواند، از عرضه دویست میلیون ماسک، آنهم تنها در بیست و چهار ساعت خبر بدهد؟!

نماینده نقده و اشنویه در مجلس هم، در توئیتی نوشته است: دستگاه های امنیتی در این روزهای «کرونائی»، مشغول بازداشت های سیاسی هستند. اما با شبکه احتکار ماسک کاری ندارند. این نماینده (عبدالکریم حسین زاده ) می پرسد: در این روزهای « کرونائی » دستگاه های امنیتی مشغول بازداشت های سیاسی هستند. اما با عاملان فساد سازماندهی شده احتکار ۲۰۰ میلیون ماسک کاری ندارند؛ که در حال ترور سلامتی مردم هستند. با شرکت هواپیمائی ماهان هم برخورد نمی شود. چرا در میدان عمل کسی کاری نمی کند؟!

در مملکتی که با دارا بودن دو نوع حاکمیت (رسمی و ظاهری) و (حکومت غیر رسمی اما همه کاره نظامی) اداره می شود« حاکمیت ظاهری و به اصطلاح رسمی استبدادی(نعلین و عبا و عمامه = حکومت مذهبیون بری از اعتبار جهانی » ، و نیز « حکومت غیر رسمی ولی نسبتا مقتدر نظامی» و برخاسته از درون حاکمیت رسمی کشور اداره می شود. چه انتظاری می توان داشت؟ جز این که همه روزه منتظر رخ دادن بدترین ها در دیارمان باشیم؟!

اما هیچگاه نباید از به دست آمدن پیروزی غلبه بر دشمن ناامید شد. آخوند و سپاهی و همه این دزدان و جانیان قدرت پرست، در برابر اراده محکم و تزلزل ناپذیر ملت ایران هیچ هم به شمار نمی آیند. چرا که آنها با تمام اهریمن تباری شان، تظاهر به پاکی و خداپرستی می کنند. اما ذات آریائی مردم شریف این سرزمین اهورائی، بدون هرگونه ظاهر نمائی و دروغپردازی، پیرو آئینی هستند؛ که سرلوحه دستورات اخلاقی زندگی شان، برخاسته از « پندار نیک ، کردار نیک ، و گفتار نیک است » !

با پیروی از همین دستورات اهورائی خواهیم توانست؛ میهن عزیزمان را از شر حضور هر حکومت اهریمنی برهانیم؛ و در سایه اقتدار ملی و خواست چند میلیونی این مردم به جان آمده، حتی اگر به جای دو نوع حکومت، صد حکومت گوناگون هم در کشورمان حضور داشته باشند؟ همگی شان را از عرصه وجود ساقط کنیم؛ و خود و میهن مان را، از بند این بلاتکلیفی سخت و ابهام مضاعف برهانیم!

محترم مومنی

مقاله قبلیدموکرات ها در حال تکرار اشتباه دوره گذشته انتخابات ریاست جمهوری آمریکا؛ نوشتاری از دکتر کاوه احمدی علی آبادی
مقاله بعدیتهران را قرنطینه کنید، آثار قم مهیب و اوضاع تهران وخیم است
محترم مومنی روحی
شرح مختصری از بیوگرافی بانو محترم مومنی روحی او متولد سال 1324 خورشیدی در شهر تهران است. تا مقطع دبیرستان، در مجتمع آموزشی " فروزش " در جنوب غربی تهران، که به همت یکی از بانوان پر تلاش و مدافع حقوق زنان ( بانو مساعد ) در سال 1304 خورشیدی در تهران تأسیس شده بود؛ در رشته ادبیات پارسی تحصیل نموده و دیپلم متوسطه خود را از آن مجتمع گرفته است. در سال 1343 خورشیدی، با همسرش آقای هوشنگ شریعت زاده ازدواج نموده؛ و حاصل آن دو فرزند دختر و پسر 47 و 43 ساله، به نامهای شیرازه و شباهنگ است؛ که به او سه نوه پسر( سروش و شایان از دخترش شیرازه، و آریا از پسرش شباهنگ) را به وی هدیه نموده اند. وی نه سال پس از ازدواج، در سن بیست و نه سالگی، رشته روانشناسی عمومی را تا اواسط دوره کارشناسی ارشد آموخته، و در همین رشته نیز مدت هفده سال ضمن انجام دادن امر مشاورت با خانواده های دانشجویان، روانشناسی را هم تدریس نموده است. همزمان با کار در دانشگاه، به عنوان کارشناس مسائل خانواده، در انجمن مرکزی اولیاء و مربیان، که از مؤسسات وابسته به وزارت آموزش و پرورش می باشد؛ به اولیای دانش آموزان مدارس کشور، و نیز به کاکنان مدرسه هائی که دانش آموزان آن مدارس مشکلات رفتاری و تربیتی داشته اند؛ مشاورت روانشناسی و امور مربوط به تعلیم و تربیت را داده است. از سال هزار و سیصد و پنجاه و دو، عضو انجمن دانشوران ایران بوده، و برای برنامه " در انتهای شب " رادیو ، با برنامه " راه شب " اشتباه نشود؛ مقالات ادبی – اجتماعی می نوشته است. برخی از اشعار و مقالاتش، در برخی از نشریات کشور، از جمله روزنامه " ایرانیان " ، که ارگان رسمی حزب ایرانیان، که وی در آن عضویت داشته منتشر می شده اند. پایان نامه تحصیلی اش در دانشگاه، کتابی است به نام " چگونه شخصیت فرزندانتان را پرورش دهید " که توسط بنگاه تحقیقاتی و مطبوعاتی در سال 1371 خورشیدی در تهران منتشر شده است. از سال 1364 پس از تحمل سی سال سردردهای مزمن، از یک چشم نابینا شده و از چشم دیگرش هم فقط بیست و پنج درصد بینائی دارد. با این حال از بیست و چهار ساعت شبانه روز، نزدیک به بیست ساعت کار می کند. بعد از انقلاب شوم اسلامی، به مدت چهار سال با اصرار مدیر صفحه خانواده یکی از روزنامه های پر تیراژ پایتخت، به عنوان " کارشناس تعلیم و تربیت " پاسخگوی پرسشهای خوانندگان آن روزنامه بوده است. به لحاظ فعالیت های سیاسی در دانشگاه محل تدریسش، مورد پیگرد قانونی قرار می گیرد؛ و به ناچار از سال 1994 میلادی،به اتفاق خانواده اش، به کشور هلند گریخته و در آنجا زندگی می کند. مدت شش سال در کمپهای مختلف در کشور هلند زندگی نموده؛ تا سرانجام اجازه اقامت دائمی را دریافته نموده است. در شهر محل اقامتش در هلند نیز، سه روز در هفته برای سه مؤسسه عام المنفعه به کار داوطلبانه بدون دستمزد اشتغال دارد. در سال 2006 میلادی، چهار کتاب کم حجم به زبان هلندی نوشته است؛ ولی چون در کشور هلند به عنوان نویسنده صاحب نام شهرتی نداشته، هیچ ناشری برای انتشار کتابهای او سرمایه گذاری نمی کند. سرانجام در سال 2012 میلادی، توسط کانال دو تلویزیون هلند، یک برنامه ده قسمتی از زندگی او تهیه و به مدت ده شب پیاپی از همان کانال پخش می شود. نتیجه مفید این کار، دریافت پیشنهاد رایگان منتشر شدن کتابهای او توسط یک ناشر اینترنتی هلندی بوده است. تا کنون دو عنوان از کتابهای وی منتشر شده و مورد استقبال نیز قرار گرفته اند. در حال حاضر مشغول ویراستاری دو کتاب دیگرش می باشد؛ که به همت همان ناشر منتشر بشوند. شعار همیشگی او در زندگی اش، و تصیه آن به فرزندانش : خوردن به اندازه خواب و استراحت به اندازه اما کار بی اندازه است. چون فقط کار و کار و کار رمز پیروزی یک انسان است.