روحانی فرصت مناسبی را از دست داد!

0
123

روحانی فرصت مناسبی را از دست داد!

با آنکه خامنه ای در نشست چند روز پیش، که با فرماندهان سپاه و اعضای کابینه دولت یازدهم داشت؛ و در آن ایشان را به ایفای ” نرمش های قهرمانانه ” تشویق کرد. اما شیخ حسن روحانی در سخنرانی خود در مجمع عمومی سازمان ملل متحد، نتوانست پند رهبرش را به انجام برساند؛ و کاری بارزتر از سخنرانی های احمدی نژاد را ارائه بدهد!

وقتی شخصیتی مانند رئیس حکومت یک مملکت، متن سخنانی را که باید در جمع بزرگانی که همتراز او هستند مطرح نماید؛ آن را از روی یادداشتی که از قبل تهیه شده بخواند؛ مفهومی جز ناتوانی وی را به ذهن شنوندگان بیانات او خطور نمی دهد. البته سخنرانانی هستند که از بیم فراموش نمودن مطالبی که باید ارائه بدهند؛ ناگزیرند که سرفصل های موارد مورد بحث خویش را یادداشت کرده و بعد پشت میز خطابه قرار بگیرند. اما اگر فردی واقعا در امر سخن پراکنی کارکشته و متبحر باشد، لزومی به داشتن سرفصلهای مطالب را هم ندارد. همانطوری که شاهد بودیم، پرزیدنت اوباما با چه تبحر خاصی سخنان فراگیر خودش را در این مجمع ایراد نماید؛ و بیش از توان یک سخنران عادی، توانست بدون از دست دادن هیچ موضوعی، به خوبی و در کمال انسجام، موضوعات مورد توجه بین المللی در این مقطع زمانی را، مورد اشاره کامل خویش قرار بدهد. آنوقت آخوند روحانی، که به سبب در کسوت روحانیون بودنش، باید کار اصلی او سخنوری برای جمعیت زیادی در یک محل پر اهمیت باشد؛ در کمال ناتوانی موارد مورد نظر خود و اربابش را، با از رو خواندن یادداشتتی که در دست داشت؛ به گوش حاضران در این نشست، که تعدادشان زیاد هم نبود رساند!

هنوز جامعه ستم کشیده ایرانی فراموش نکرده است؛ که این جنایتکاران با چه توحشی، بهترین فرزندان میهن شان مانند شاد روانان شاهپور بختیار، فریدون فرخزاد و …….. را در آلمن و فرانسه تکه تکه کردند؛ آنوقت روحانی در مجمع عمومی سازمان ملل متحد، غیر مستقیم ضمن اهانت های فراوانی که به دولتمردان ایالات متحده آمریکا نمود؛ ایشان را به خاطر متحد و هم پیمان بودنشان با کشور اسرائیل ( که آن را هم در لفافه اشاره نمود)؛ به علت کشته شدن دو دانشمند فضائی ایران، به تروریست بودن و اعمال تروریستی انجام دادن متهم کرد؛ جنایتی که به احتمال زیاد به دست خودشان به انجام رسید، و آن را به دیگران نسبت دادند!

اکنون بسیاری از مردم جهان می دانند، که تعداد زیادی از افراد سپاه پاسداران جمهوری اسلامی، بخشهای وسیعی از پایگاههای دولت سوریه در خاک این کشور را، که با مخالفان خویش می جنگد اشغال کرده و تقریبا سراسر مبارزات خونین در سوریه را، به نفع بشار اسد قاتل و به زیان ملت حق طلب سوریه اداره می کنند. حضور نیروهای مخفی جمهوری اسلامی در بحرین، جهت ایجاد اختلاف میان پیروان دو مذهب شیعه و سنی در این کشور بر هیچکس پوشیده نیست. جاسازی همه بمبهای کنار جاده ای در کشور عراق، به وسیله افراد بسیج یا سپاه در آن سرزمین به انجام می رسند؛ و همه روزه جان بسیاری از بی گناهان را می گیرند؛ آنگاه آقای روحانی با وقاحت کامل، و در حضور کسانی که به همه این حقایق اشراف دارند؛ از ویژگی های انسانی رژیم ددمنش خودشان می گوید!

حتی اگر به میزان یک در صد، از موضوعات سخنانی که وی در این نشست مطرح نمود؛ در بیان مصالح ملت ایران بود؛ شاید می شد از او پذیرفت که مقداری هم از خودشان تعریف و تمجید بکند. اما می دانیم که این وقاحت پیشگان، به تنها چیزی که نمی اندیشند، انجام دادن کارهائی است که منافع و مصالح ملت شریف ایران را در بر بگیرد. هر کجا هم که دم از مردم ایران می زنند، مقصودشان فقط امت بی خرد و سودپرستی است؛ که در نوکری آخوند بی مقدار، در مسیر همه تخلفات جنایتکارانه ایشان، با آنها همگام و همراه هستند!

روحانی دست کم می توانست، از چنین فرصت خوبی که پیش آمده، بهره ببرد و لکه های بدنامی را که بر پیشانی حکومت ننگین شان، مهر رسوائی را زده است؛ پاک بکند. و به شنوندگان سخنان خود در آن نشست، و نیز همه کسانی که در سراسر جهان از طریق پخش زنده این مراسم، که به وسیله بسیاری از کانالهای تلویزیونی و رادیوئی به دیگران انتقال می یافت؛ با مطرح نمودن مطالبی از افتخارات سرزمین باستانی ایران، موضوعاتی را عنوان کند، که به همه بنمایاند اینها غیر از پیگیری مسائل عقیدتی خودشان، دارای عرق ملی میهنی هم هستند. و با اشاره به ظلمهائی که به سبب رخ دادن دو جنگ جهانی اول و دوم، نه فقط به یهودیان بخشی از جهان، بلکه به تعداد بی شماری از مردم گیتی شده؛ به شنوندگان مطالب خودش نشان بدهد، که میان او و آنکه پیش از وی به عنوان رئیس دولت حکومت جمهوری اسلامی ( احمدی نژاد) در این مجمع سخن می گفت؛ تفاوت بسیاری وجود دارد. ویژه آنکه وی در گذشته نه چندان دور، به دلیل شرکت داشتن پی در پی در جلسات مذاکرات هسته ای با گروه 1+5 ، نسبت به دیدگاههای بین المللی که سران کشورهای قدرتمند دنیا، در مورد ایران اشغال شده، و حکومت منفورشان داشته ند آشنائی کامل را دارد!

اشاره مختصر و کم مایه ای که به یکی از اشعار شاعر نامدار ایران فردوسی توسی نمود، آنقدر مختصر و بدون رعایت موضوع بود؛ که کاملا نشان می داد ” باری به هر جهت ” خواسته اشاره ای هم به ایران داشته باشد!

خزان 2572 آریائی هلند

محترم مومنی روحی

 

 

مقاله قبلینجاست زدائی از اسلام آخوندی ممکن نیست، چون خودشان مظهر نجاست اند!
مقاله بعدیروحانی: انتظار ما از واشنگتن شنیدن صدای واحد است
محترم مومنی روحی
شرح مختصری از بیوگرافی بانو محترم مومنی روحی او متولد سال 1324 خورشیدی در شهر تهران است. تا مقطع دبیرستان، در مجتمع آموزشی " فروزش " در جنوب غربی تهران، که به همت یکی از بانوان پر تلاش و مدافع حقوق زنان ( بانو مساعد ) در سال 1304 خورشیدی در تهران تأسیس شده بود؛ در رشته ادبیات پارسی تحصیل نموده و دیپلم متوسطه خود را از آن مجتمع گرفته است. در سال 1343 خورشیدی، با همسرش آقای هوشنگ شریعت زاده ازدواج نموده؛ و حاصل آن دو فرزند دختر و پسر 47 و 43 ساله، به نامهای شیرازه و شباهنگ است؛ که به او سه نوه پسر( سروش و شایان از دخترش شیرازه، و آریا از پسرش شباهنگ) را به وی هدیه نموده اند. وی نه سال پس از ازدواج، در سن بیست و نه سالگی، رشته روانشناسی عمومی را تا اواسط دوره کارشناسی ارشد آموخته، و در همین رشته نیز مدت هفده سال ضمن انجام دادن امر مشاورت با خانواده های دانشجویان، روانشناسی را هم تدریس نموده است. همزمان با کار در دانشگاه، به عنوان کارشناس مسائل خانواده، در انجمن مرکزی اولیاء و مربیان، که از مؤسسات وابسته به وزارت آموزش و پرورش می باشد؛ به اولیای دانش آموزان مدارس کشور، و نیز به کاکنان مدرسه هائی که دانش آموزان آن مدارس مشکلات رفتاری و تربیتی داشته اند؛ مشاورت روانشناسی و امور مربوط به تعلیم و تربیت را داده است. از سال هزار و سیصد و پنجاه و دو، عضو انجمن دانشوران ایران بوده، و برای برنامه " در انتهای شب " رادیو ، با برنامه " راه شب " اشتباه نشود؛ مقالات ادبی – اجتماعی می نوشته است. برخی از اشعار و مقالاتش، در برخی از نشریات کشور، از جمله روزنامه " ایرانیان " ، که ارگان رسمی حزب ایرانیان، که وی در آن عضویت داشته منتشر می شده اند. پایان نامه تحصیلی اش در دانشگاه، کتابی است به نام " چگونه شخصیت فرزندانتان را پرورش دهید " که توسط بنگاه تحقیقاتی و مطبوعاتی در سال 1371 خورشیدی در تهران منتشر شده است. از سال 1364 پس از تحمل سی سال سردردهای مزمن، از یک چشم نابینا شده و از چشم دیگرش هم فقط بیست و پنج درصد بینائی دارد. با این حال از بیست و چهار ساعت شبانه روز، نزدیک به بیست ساعت کار می کند. بعد از انقلاب شوم اسلامی، به مدت چهار سال با اصرار مدیر صفحه خانواده یکی از روزنامه های پر تیراژ پایتخت، به عنوان " کارشناس تعلیم و تربیت " پاسخگوی پرسشهای خوانندگان آن روزنامه بوده است. به لحاظ فعالیت های سیاسی در دانشگاه محل تدریسش، مورد پیگرد قانونی قرار می گیرد؛ و به ناچار از سال 1994 میلادی،به اتفاق خانواده اش، به کشور هلند گریخته و در آنجا زندگی می کند. مدت شش سال در کمپهای مختلف در کشور هلند زندگی نموده؛ تا سرانجام اجازه اقامت دائمی را دریافته نموده است. در شهر محل اقامتش در هلند نیز، سه روز در هفته برای سه مؤسسه عام المنفعه به کار داوطلبانه بدون دستمزد اشتغال دارد. در سال 2006 میلادی، چهار کتاب کم حجم به زبان هلندی نوشته است؛ ولی چون در کشور هلند به عنوان نویسنده صاحب نام شهرتی نداشته، هیچ ناشری برای انتشار کتابهای او سرمایه گذاری نمی کند. سرانجام در سال 2012 میلادی، توسط کانال دو تلویزیون هلند، یک برنامه ده قسمتی از زندگی او تهیه و به مدت ده شب پیاپی از همان کانال پخش می شود. نتیجه مفید این کار، دریافت پیشنهاد رایگان منتشر شدن کتابهای او توسط یک ناشر اینترنتی هلندی بوده است. تا کنون دو عنوان از کتابهای وی منتشر شده و مورد استقبال نیز قرار گرفته اند. در حال حاضر مشغول ویراستاری دو کتاب دیگرش می باشد؛ که به همت همان ناشر منتشر بشوند. شعار همیشگی او در زندگی اش، و تصیه آن به فرزندانش : خوردن به اندازه خواب و استراحت به اندازه اما کار بی اندازه است. چون فقط کار و کار و کار رمز پیروزی یک انسان است.