رابطه افزایش هزینه انرژی در سال 93 با سبد کالاهائی که دولت به مردم خواهد داد!

0
146

دولت یازدهم جمهوری فریبکار اسلامی، لایحه بودجه سال آینده را به مجلس آخوندی ارائه داد. در این لایحه پیش بینی شده، که در بودجه سال 93 ، هزینه مصرف نمودن انرژی به ویژه مصرف برق سی درصد افزایش می یابد. سی درصد رقم بسیار بالائی برای خانواده های کم درآمد جامعه است. سی در صد به بهای مصرف آب و برق و بنزین و گاز و گازوئیل مردم اضافه کرده اند؛ تا در دو ماه بهمن و اسفند، به ایشان دو سبد مواد خوراکی مرکب از برنج، تخم مرغ، روغن و مرغ داده بشود!

احتمالا می خواسته اند این اقلام را گران بکنند، اما چون دولت امید و تدبیر حسن روحانی، در برنامه های تبلیغاتی ریاست جمهوری خودش به مردم( رأی دهندگان )، قول اعتدال در امور را داده بود؛ از مردم خجالت کشیدند که با اینهمه گرانی موجود، چهار قلم از مواد خوراکی مورد مصرف ایشان را باز هم گرانتر بکنند. به همین دلیل، دست از گران تر نمودن مواد خوراکی مورد نظر برداشته اند؛ و به جای آن مصرف انرژی را سی در صد افزایش داده اند!

مردم ناگزیرند که از برق برای مصارف الکتریکی خودشان استفاده بکنند؛ مگر آنکه شبها با افروختن شمع، و برای پختن همان مواد مختصری که دارند، از هیزم و در اجاقهای سنگی قدیمی استفاده نمایند؛ تا در مصرف برق صرفه جوئی بکنند. مگر آنکه به جای گاز زدن لقمه های لذیذ نان، عکس آنرا بگیرند و با حسرت به آن نگاه بکنند. مگر آنکه به جای خوردن میوه جات و سبزیجات، در رؤیاهای لطیف خویش به آنها بیندیشند. مگر آنکه به جای خوردن مرغ و گوشت قرمز و ماهی، به آسمان و دریا و صحرا نگاه بکنند؛ تا مرغ را در آسمان، ماهی را در دریا، و گاو و گوسفند را که در صحرا در حال چریدن هستند؛ در ذهن خویش تجسم نمایند. مگر آنکه به جای پوشیدن لباس گرم و راحت و زیبا، زحمت کشیده بروند از پشت ویترین بوتیکهای لباس فروشی، آنها را بر تن بدون سر مانکنهای پلاستیکی ببینند و از آن لذت ببرند. و صدها مگر آنکه دیگر هم، برای سایر نیازمندی هائی که دارند ایجاد کنند؛ تا بتوانند مبلغ 30% افزایش نرخ بخش انرژی مورد نیازشان را تأمین نمایند!

شاید این مورد، برای خانواده هائی که چند اتومبیل جلوی خانه های شان پارک شده، که متعلق به چند عضو خانواده آنهاست؛ تأثیر چندانی در زندگی شان نداشته باشد. اما برای کسانی که پول رفتن سر کار با اتوبوس و تاکسی را هم نمی توانند داشته باشند؛ پرداختن هزینه آب و برق و بنزین و گاز و گازوئیل و ….، با یک دنیا اندوه و مرارت برابر باشد. آنوقت با توجه به این حقیقت، که دارندگان چندین اتومبیل، که شاید پنج در صد از افراد خانوار ایرانی را تشکیل می دهند؛ مشکل آفرین نباشد و بتوانند آنرا پرداخت کنند. ولی برای آن نود و پنج در صد دیگر، افزایش سی درصد هزینه انرژی، یعنی آه کشیدن، یعنی بیماری روحی گرفتن، یعنی پژمردگی ، یعنی توهم فرود آمدن جغد فقر و نداری بر خرابه بی فروغ کاشانه شان، یعنی سعی شبانه روزی در شغلی که دارند، برای به دست آوردن مبلغ دستمزد، تا با آن بتوانند بهای مصرف انرژی خانواده شان را تأمین کنند!

با اینهمه، چقدر بردبار و پر طاقت اند؛ که می توانند اینهمه ادبار و رنج را تحمل کنند و هیچ اعتراضی هم نداشته باشند؟!

دوشینه به کوی می فروشان

 پیمانه ی می به زر خریدم

 اکنون ز خمار سرگرانم

 زر دادم و دردسر خریدم

زمستان 2572 شاهنشاهی هلند

 محترم مومنی روحی

مقاله قبلیستاره «برکینگ بد» رییس‌جمهور آمریکا می‌شود
مقاله بعدیتقدیر از جانی دپ در مراسم اهدای جوایز انجمن گریم آمریکا
محترم مومنی روحی
شرح مختصری از بیوگرافی بانو محترم مومنی روحی او متولد سال 1324 خورشیدی در شهر تهران است. تا مقطع دبیرستان، در مجتمع آموزشی " فروزش " در جنوب غربی تهران، که به همت یکی از بانوان پر تلاش و مدافع حقوق زنان ( بانو مساعد ) در سال 1304 خورشیدی در تهران تأسیس شده بود؛ در رشته ادبیات پارسی تحصیل نموده و دیپلم متوسطه خود را از آن مجتمع گرفته است. در سال 1343 خورشیدی، با همسرش آقای هوشنگ شریعت زاده ازدواج نموده؛ و حاصل آن دو فرزند دختر و پسر 47 و 43 ساله، به نامهای شیرازه و شباهنگ است؛ که به او سه نوه پسر( سروش و شایان از دخترش شیرازه، و آریا از پسرش شباهنگ) را به وی هدیه نموده اند. وی نه سال پس از ازدواج، در سن بیست و نه سالگی، رشته روانشناسی عمومی را تا اواسط دوره کارشناسی ارشد آموخته، و در همین رشته نیز مدت هفده سال ضمن انجام دادن امر مشاورت با خانواده های دانشجویان، روانشناسی را هم تدریس نموده است. همزمان با کار در دانشگاه، به عنوان کارشناس مسائل خانواده، در انجمن مرکزی اولیاء و مربیان، که از مؤسسات وابسته به وزارت آموزش و پرورش می باشد؛ به اولیای دانش آموزان مدارس کشور، و نیز به کاکنان مدرسه هائی که دانش آموزان آن مدارس مشکلات رفتاری و تربیتی داشته اند؛ مشاورت روانشناسی و امور مربوط به تعلیم و تربیت را داده است. از سال هزار و سیصد و پنجاه و دو، عضو انجمن دانشوران ایران بوده، و برای برنامه " در انتهای شب " رادیو ، با برنامه " راه شب " اشتباه نشود؛ مقالات ادبی – اجتماعی می نوشته است. برخی از اشعار و مقالاتش، در برخی از نشریات کشور، از جمله روزنامه " ایرانیان " ، که ارگان رسمی حزب ایرانیان، که وی در آن عضویت داشته منتشر می شده اند. پایان نامه تحصیلی اش در دانشگاه، کتابی است به نام " چگونه شخصیت فرزندانتان را پرورش دهید " که توسط بنگاه تحقیقاتی و مطبوعاتی در سال 1371 خورشیدی در تهران منتشر شده است. از سال 1364 پس از تحمل سی سال سردردهای مزمن، از یک چشم نابینا شده و از چشم دیگرش هم فقط بیست و پنج درصد بینائی دارد. با این حال از بیست و چهار ساعت شبانه روز، نزدیک به بیست ساعت کار می کند. بعد از انقلاب شوم اسلامی، به مدت چهار سال با اصرار مدیر صفحه خانواده یکی از روزنامه های پر تیراژ پایتخت، به عنوان " کارشناس تعلیم و تربیت " پاسخگوی پرسشهای خوانندگان آن روزنامه بوده است. به لحاظ فعالیت های سیاسی در دانشگاه محل تدریسش، مورد پیگرد قانونی قرار می گیرد؛ و به ناچار از سال 1994 میلادی،به اتفاق خانواده اش، به کشور هلند گریخته و در آنجا زندگی می کند. مدت شش سال در کمپهای مختلف در کشور هلند زندگی نموده؛ تا سرانجام اجازه اقامت دائمی را دریافته نموده است. در شهر محل اقامتش در هلند نیز، سه روز در هفته برای سه مؤسسه عام المنفعه به کار داوطلبانه بدون دستمزد اشتغال دارد. در سال 2006 میلادی، چهار کتاب کم حجم به زبان هلندی نوشته است؛ ولی چون در کشور هلند به عنوان نویسنده صاحب نام شهرتی نداشته، هیچ ناشری برای انتشار کتابهای او سرمایه گذاری نمی کند. سرانجام در سال 2012 میلادی، توسط کانال دو تلویزیون هلند، یک برنامه ده قسمتی از زندگی او تهیه و به مدت ده شب پیاپی از همان کانال پخش می شود. نتیجه مفید این کار، دریافت پیشنهاد رایگان منتشر شدن کتابهای او توسط یک ناشر اینترنتی هلندی بوده است. تا کنون دو عنوان از کتابهای وی منتشر شده و مورد استقبال نیز قرار گرفته اند. در حال حاضر مشغول ویراستاری دو کتاب دیگرش می باشد؛ که به همت همان ناشر منتشر بشوند. شعار همیشگی او در زندگی اش، و تصیه آن به فرزندانش : خوردن به اندازه خواب و استراحت به اندازه اما کار بی اندازه است. چون فقط کار و کار و کار رمز پیروزی یک انسان است.