دوازده میلیون جاندار نباتی به دلیل بی کفایتی رژیم خشک و نابود شدند!

0
174

مسؤلان بی لیاقت حکومت آخوندی، کار بی تفاوتی و بی کفایتی خودشان را تا به جائی رسانده اند؛ که غیر از انسانهای ساکن در مرز پرگهر ایرانزمین، پدیده های طبیعی نیز از آسیب آن بی نصیب نمانده اند. خشک شدن آبهای دریاچه ها و رودخانه ها کم بود؛ که خشک شدن دوازده میلیون اصله درخت بلوط هم در سلسله کوههای زاگرس به آن اضافه شدند ؟!

آنانی که در کشورهای اروپای غربی و شمالی زندگی می کنند؛ احتمالا گهگاه مشاهده کرده اند، که اگر دو سه روز پیاپی هوای این کشورها آفتابی و خشک باشد؛ حتما در نخستین روز بعد از آن، ماشین های آب پاش شهرداری های آن سرزمین، از درختان داخل خیابانها گرفته، تا درختان درون جنگلهای آنجا را آبیاری می کنند؛ تا از خشک شدن آنها جلوگیری نموده باشند. عملی که در پیش از روی دادن این انقلاب شوم و سیاه، در مملکت خودمان نیز، هر از گاهی به انجام می رسید. اما متأسفانه در طول این سه دهه ننگین، که میهن مان در اشغال شقی ترین موجودات انسان نمای حاکم بر ایران درآمده ؛ چنین کاری هرگز به انجام نرسیده است!

البته وقتی ساکنان مناطق جنوبی پایتخت کشور، همه روزه دچار کم آبی یا بی آبی هستند؛ خشک شدن درختان خیابانها و پارکها و جنگلها، نمی تواند غیرمنتظره باشد. اما چون آدمها قادرند از جائی که امید دارند؛ آبی بیابند و تشنه کامی خویش را برطرف نمایند؛ یا دست کم تا زمانی که آب به لوله های خانه شان نمی رسد؛ می توانند به خانه های دوستان و فامیل شان که چنین مشکلی را ندارند بروند؛ حضور این مسأله نزد آنها، و تحمل نمودن مشکل کم آبی، تا حدودی می تواند قابل تحمل باشد. ولی برای موجودات زنده دیگری همچون درختان، که با افتخار به روئیدن شان در سرزمین پارسیان، و دارا بودن جایگاهی بر روی سلسله کوههای سر به فلک کشیده سراسر ایران، به ویژه البرز و زاگرس، چنین مشکلی غیر قابل تحمل است!

خداکرم جلالی، رئیس سازمان جنگلها، مراتع و آبخیزداری کشور گفته است؛ دوازده میلیون اصله درخت بلوط، در جنگلهای سلسله کوههای زاگرس، و استان کهکیلویه و بویراحمدی، به خاطر حمله حشره چوبخوار، خشک شده اند. به گزارش این فرد، یک میلیون و صد و سی هزار هکتار از جنگلهای استان فارس و استان کهکیلویه و بویراحمدی، در اثر هجوم حشرات چوبخوار به این مراتع خشک شده اند. وی اعلام نموده براساس مصوبه دولت، بازسازی این جنگلها از سال گذشته آغاز گشته، و درختان آسیب دیده که خشک شده اند؛ قطع می شوند و به جای آن، درختان بلوط مقاوم تری کاشته خواهند شد!

باید کسی از این قوم بی هنر ولی پرمدعا بپرسد؛ جایگزین نمودن درختان سالم و قوی تر به جای این دوازده میلیون اصله بلوط آسان تر است؛ یا رسیدگی به موقع به این درختان و در امان نگاه داشتن آنها از یورش حشرات چوبخوار به آنها، و مصون نمودن آنها از زیان اپیدمی سرایت این بیماری به درختان دیگر، با سمپاشی کردن به موقع درختان؟!

البته این سنت و روش همیشگی سران عاری از خرد جمهوری اسلامی است؛ که هر چه در آن دیار باستانی و زیبا از طبیع میهن مان به ودیعت گرفته شده است؛ به سبب نادانی های مفرطی که دارند نیست و نابود بگردانند. اگر جز این بود؟ چرا بایستی طبق گفته خودشان، دوازده میلیون اصله درخت بلوط در مراتع جنگلهای برآمده بر سلسله کوههای زاگرس و استانهای نامبرده، به جای تکثیر شدن، به تبر بی مروتی های مأموران شان سپرده بشوند؟!

محترم مومنی

 

 

مقاله قبلیتجزيه و تحليلي از وقايع به ظاهر متناقض يك انقلاب؛ نقاب زيتون (بخش پنجم) نقاب هاي دجال كبير!
مقاله بعدیزندانیان سیاسی زندان مرکزی زاهدان اعدام زندانی سیاسی غلامرضا خسروی را محکوم می کنند
محترم مومنی روحی
شرح مختصری از بیوگرافی بانو محترم مومنی روحی او متولد سال 1324 خورشیدی در شهر تهران است. تا مقطع دبیرستان، در مجتمع آموزشی " فروزش " در جنوب غربی تهران، که به همت یکی از بانوان پر تلاش و مدافع حقوق زنان ( بانو مساعد ) در سال 1304 خورشیدی در تهران تأسیس شده بود؛ در رشته ادبیات پارسی تحصیل نموده و دیپلم متوسطه خود را از آن مجتمع گرفته است. در سال 1343 خورشیدی، با همسرش آقای هوشنگ شریعت زاده ازدواج نموده؛ و حاصل آن دو فرزند دختر و پسر 47 و 43 ساله، به نامهای شیرازه و شباهنگ است؛ که به او سه نوه پسر( سروش و شایان از دخترش شیرازه، و آریا از پسرش شباهنگ) را به وی هدیه نموده اند. وی نه سال پس از ازدواج، در سن بیست و نه سالگی، رشته روانشناسی عمومی را تا اواسط دوره کارشناسی ارشد آموخته، و در همین رشته نیز مدت هفده سال ضمن انجام دادن امر مشاورت با خانواده های دانشجویان، روانشناسی را هم تدریس نموده است. همزمان با کار در دانشگاه، به عنوان کارشناس مسائل خانواده، در انجمن مرکزی اولیاء و مربیان، که از مؤسسات وابسته به وزارت آموزش و پرورش می باشد؛ به اولیای دانش آموزان مدارس کشور، و نیز به کاکنان مدرسه هائی که دانش آموزان آن مدارس مشکلات رفتاری و تربیتی داشته اند؛ مشاورت روانشناسی و امور مربوط به تعلیم و تربیت را داده است. از سال هزار و سیصد و پنجاه و دو، عضو انجمن دانشوران ایران بوده، و برای برنامه " در انتهای شب " رادیو ، با برنامه " راه شب " اشتباه نشود؛ مقالات ادبی – اجتماعی می نوشته است. برخی از اشعار و مقالاتش، در برخی از نشریات کشور، از جمله روزنامه " ایرانیان " ، که ارگان رسمی حزب ایرانیان، که وی در آن عضویت داشته منتشر می شده اند. پایان نامه تحصیلی اش در دانشگاه، کتابی است به نام " چگونه شخصیت فرزندانتان را پرورش دهید " که توسط بنگاه تحقیقاتی و مطبوعاتی در سال 1371 خورشیدی در تهران منتشر شده است. از سال 1364 پس از تحمل سی سال سردردهای مزمن، از یک چشم نابینا شده و از چشم دیگرش هم فقط بیست و پنج درصد بینائی دارد. با این حال از بیست و چهار ساعت شبانه روز، نزدیک به بیست ساعت کار می کند. بعد از انقلاب شوم اسلامی، به مدت چهار سال با اصرار مدیر صفحه خانواده یکی از روزنامه های پر تیراژ پایتخت، به عنوان " کارشناس تعلیم و تربیت " پاسخگوی پرسشهای خوانندگان آن روزنامه بوده است. به لحاظ فعالیت های سیاسی در دانشگاه محل تدریسش، مورد پیگرد قانونی قرار می گیرد؛ و به ناچار از سال 1994 میلادی،به اتفاق خانواده اش، به کشور هلند گریخته و در آنجا زندگی می کند. مدت شش سال در کمپهای مختلف در کشور هلند زندگی نموده؛ تا سرانجام اجازه اقامت دائمی را دریافته نموده است. در شهر محل اقامتش در هلند نیز، سه روز در هفته برای سه مؤسسه عام المنفعه به کار داوطلبانه بدون دستمزد اشتغال دارد. در سال 2006 میلادی، چهار کتاب کم حجم به زبان هلندی نوشته است؛ ولی چون در کشور هلند به عنوان نویسنده صاحب نام شهرتی نداشته، هیچ ناشری برای انتشار کتابهای او سرمایه گذاری نمی کند. سرانجام در سال 2012 میلادی، توسط کانال دو تلویزیون هلند، یک برنامه ده قسمتی از زندگی او تهیه و به مدت ده شب پیاپی از همان کانال پخش می شود. نتیجه مفید این کار، دریافت پیشنهاد رایگان منتشر شدن کتابهای او توسط یک ناشر اینترنتی هلندی بوده است. تا کنون دو عنوان از کتابهای وی منتشر شده و مورد استقبال نیز قرار گرفته اند. در حال حاضر مشغول ویراستاری دو کتاب دیگرش می باشد؛ که به همت همان ناشر منتشر بشوند. شعار همیشگی او در زندگی اش، و تصیه آن به فرزندانش : خوردن به اندازه خواب و استراحت به اندازه اما کار بی اندازه است. چون فقط کار و کار و کار رمز پیروزی یک انسان است.