دروغ های کوچک خطرناک تر هستند! بقلم بانو محترم مومنی روحی

0
310

در مثل داریم که می گوید : ” دروغ هر چه بزرگ تر ، باور کردن اش آسان تر ” ، اما در این برهه زمانی ، که همه معیارهای مربوط به موارد اجتماعی در جهان کنونی ،  به ویژه مسائل مربوط به سیاست ، آن هم در زمینه های بین المللی آن ، که همه ابعاد یک موضوع سیاسی ، بر سر پول بیشتر و قدرت زیادتر محاسبه می شوند . رواج بازار دروغگوئی نزد سیاستمداران گیتی پر رونق تر از گذشته هم گردیده است !

 اصولا اساس و ماهیت سیاست در بیشتر مواقع ، همراه با دروغ و آمیخته به گزافه های ناراست است . کار کشته ترین سیاستمداران هم آنانی می باشند ؛ که دروغهای بزرگتری را به سایرین می گویند . و شنوندگان آن گزافه ها نیز ، کم تر به ماهیت غیر راست آن موضوعات مطرح شده پی می برند . هر چه  یک سیاستمدار مشهورتر و پر قدرت تر باشد ؛ متأسفانه دروغ گفتن های او بیشتر نزد مردمان دنیا پذیرفته می شوند . عکس آن نیز به همین منوال صادق است . یک سیاستمدار معمولی و بی قدرت و ناتوان(در مجامع بین المللی ) ، حتی اگر راست هم بگوید ، کسی نمی پذیرد و باور نمی کند ؛ و بیشتر مردم همه گفتار وی را دروغ می پندارند !

بر این منوال است دروغ گفتن های سیاستمداران ایالات متحده آمریکا ، مخصوصا نزد آنی که پست ریاست جمهوری این مملکت را بر عهده دارد . تفاوتی نمی کند ریگان باشد یا جورج دبلیو بوش ؟ اوباما باشد یا ترامپ ؟ آنچه که در این رابطه متغیر و گونه گون است ، نوع دروغ مطرح شده و موضوع و اهمیت آن خواهد بود . در باره مورد بسیار مهمی که اخیرا شاهد آن بوده و هستیم ؛ مانند موضوع ” همه پرسی کردستان عراق ” ، دروغ های گفته شده از سوی دولتمردان کنونی دو کشور آمریکا و جمهوری آخوندی در ایران ، با ظاهری کاملا ساده و معمولی ، اما باطنی سراپا ریا و تزویر اعلام گشته اند ؛ و ساده لوحانی در گیتی نیز آنها را پذرفتند !

پرزیدنت ترامپ مخالفت خود و کشورش را با همه پرسی در کردستان عراق اعلام کرد . سران حکومت همواره دروغپرداز اسلامی هم چنین نمودند . در حالی که این رویداد به نفع هر دو کشور مربوطه ، یا دست کم به سود دولت های کنونی ایران و آمریکا ، همچنین پر سود و بهره برای دولت آتی مسعود بارزانی در اقلیم مستقل کردستان عراق خواهد بود . زیرا حکومت توسعه طلب ملاها در ایران ، که همه تلاش خودش برای ایجاد امپراطوری شیعه در جهان را به کار گرفته است . یک عراق شیعی مذهب کوچک تر و جمع و جور تر را خیلی آسان تر می تواند ؛ بعد از استیلای بر آن ، تحت نظر داشته باشد و اداره اش کند . همان سپاهی مأمور در عراق (قاسم سلیمانی رئیس سپاه قدس جمهوری اسلامی ) ، که به احتمال زیاد تا کنون زیربنای همه امور پس از استقلال کردستان را آماده کرده است . از درون عراق به مهاجمان سپاه که از برون آن کشور به عراق هجوم خواهند برد . کمک های زیادی می تواند برساند ؛ که دولت کنونی عراق در کم ترین فرصتی ، به دست مهاجمان حکومت اسلامی سرنگون گردد ؛ و عراق با حاکمیت جدید جمهوری ملاها شکل و ترکیب تازه ای بگیرد . همین دو سه روز پیش قاسم سلیمانی با مسعود بارزانی ملاقات داشت ؛ و در پشت درهای بسته به گفتگو نشستند . با تهدید های اردوغان جهت ندادن اجازه خروج نفت کردستان عراق از طریق ترکیه به کشورهای دیگر ، بدیهی است که از این پس ، نفت استخراج شده کردهای عراق را ، جمهوری اسلامی به خریداران آن خواهد رساند . خود بارزانی هم در جریان مسأله قرار دارد ؛ و این مورد با تبانی سران جمهوری آخوندی با وی صورت گرفته است !

ترامپ هم دروغ بزرگی را در این رابطه مطرح کرده ، که مخالف همه پرسی کردهای عراق ، که نتیجه اش استقلال اقلیم کردستان در این کشور خواهد بود می باشد . آمریکا برای نشاندن آخوندها بر سر جای شان ، نیاز دارد که یک حیاط خلوت در نزدیکی ایران برای خودش تدارک ببیند . به همین لحاظ منطقه کردستان عراق ، نزدیک ترین مکان جهت آماده کردن چنین حیاط خلوت کارسازی است ؛ که آقای ترامپ و همکارانش بتوانند ، در مورد کوبیدن حکومت آخوندها در ایران ، از پایگاهی که در کردستان عراق مهیا خواهند نمود . برای سرنگونی حکومت ملاها در ایران اقدام کند !

در این میانه ، مسعود بارزانی با رندی بسیار ، به طور پنهانی به هر دو دولت مورد بحث دست همکاری داده است . که هم با پیشنهاد سران حکومت اسلامی موافقت کرده ، و هم پیشنهاد دولت آمریکا را پذیرفته است . فعلا امتیازهای نقدی و غیر نقدی را از این زیاده طلبان دریافت می کند . در آینده دور یا نزدیک هم ، هر چه که بین حکومت های دو کشور آمریکا و ایران بگذرد ؛ به شخص مسعود بارزانی و دولت نوبنیاد کشور تازه مستقل شده او ، هیچ ارتباطی نخواهد داشت . زیرا ” صلاح مملکت خویش خسروان دانند . ” !

محترم مومنی

مقاله قبلیکشورهای حوزه شنگن به کنترل مرزهای خود ادامه می‌دهند
مقاله بعدیزایش تاریخی دو ملت-دولت مغضوب و حتی فراموش شده؛ آن هم وقتی تقریباً تمام دنیا با ما مخالف بود
محترم مومنی روحی
شرح مختصری از بیوگرافی بانو محترم مومنی روحی او متولد سال 1324 خورشیدی در شهر تهران است. تا مقطع دبیرستان، در مجتمع آموزشی " فروزش " در جنوب غربی تهران، که به همت یکی از بانوان پر تلاش و مدافع حقوق زنان ( بانو مساعد ) در سال 1304 خورشیدی در تهران تأسیس شده بود؛ در رشته ادبیات پارسی تحصیل نموده و دیپلم متوسطه خود را از آن مجتمع گرفته است. در سال 1343 خورشیدی، با همسرش آقای هوشنگ شریعت زاده ازدواج نموده؛ و حاصل آن دو فرزند دختر و پسر 47 و 43 ساله، به نامهای شیرازه و شباهنگ است؛ که به او سه نوه پسر( سروش و شایان از دخترش شیرازه، و آریا از پسرش شباهنگ) را به وی هدیه نموده اند. وی نه سال پس از ازدواج، در سن بیست و نه سالگی، رشته روانشناسی عمومی را تا اواسط دوره کارشناسی ارشد آموخته، و در همین رشته نیز مدت هفده سال ضمن انجام دادن امر مشاورت با خانواده های دانشجویان، روانشناسی را هم تدریس نموده است. همزمان با کار در دانشگاه، به عنوان کارشناس مسائل خانواده، در انجمن مرکزی اولیاء و مربیان، که از مؤسسات وابسته به وزارت آموزش و پرورش می باشد؛ به اولیای دانش آموزان مدارس کشور، و نیز به کاکنان مدرسه هائی که دانش آموزان آن مدارس مشکلات رفتاری و تربیتی داشته اند؛ مشاورت روانشناسی و امور مربوط به تعلیم و تربیت را داده است. از سال هزار و سیصد و پنجاه و دو، عضو انجمن دانشوران ایران بوده، و برای برنامه " در انتهای شب " رادیو ، با برنامه " راه شب " اشتباه نشود؛ مقالات ادبی – اجتماعی می نوشته است. برخی از اشعار و مقالاتش، در برخی از نشریات کشور، از جمله روزنامه " ایرانیان " ، که ارگان رسمی حزب ایرانیان، که وی در آن عضویت داشته منتشر می شده اند. پایان نامه تحصیلی اش در دانشگاه، کتابی است به نام " چگونه شخصیت فرزندانتان را پرورش دهید " که توسط بنگاه تحقیقاتی و مطبوعاتی در سال 1371 خورشیدی در تهران منتشر شده است. از سال 1364 پس از تحمل سی سال سردردهای مزمن، از یک چشم نابینا شده و از چشم دیگرش هم فقط بیست و پنج درصد بینائی دارد. با این حال از بیست و چهار ساعت شبانه روز، نزدیک به بیست ساعت کار می کند. بعد از انقلاب شوم اسلامی، به مدت چهار سال با اصرار مدیر صفحه خانواده یکی از روزنامه های پر تیراژ پایتخت، به عنوان " کارشناس تعلیم و تربیت " پاسخگوی پرسشهای خوانندگان آن روزنامه بوده است. به لحاظ فعالیت های سیاسی در دانشگاه محل تدریسش، مورد پیگرد قانونی قرار می گیرد؛ و به ناچار از سال 1994 میلادی،به اتفاق خانواده اش، به کشور هلند گریخته و در آنجا زندگی می کند. مدت شش سال در کمپهای مختلف در کشور هلند زندگی نموده؛ تا سرانجام اجازه اقامت دائمی را دریافته نموده است. در شهر محل اقامتش در هلند نیز، سه روز در هفته برای سه مؤسسه عام المنفعه به کار داوطلبانه بدون دستمزد اشتغال دارد. در سال 2006 میلادی، چهار کتاب کم حجم به زبان هلندی نوشته است؛ ولی چون در کشور هلند به عنوان نویسنده صاحب نام شهرتی نداشته، هیچ ناشری برای انتشار کتابهای او سرمایه گذاری نمی کند. سرانجام در سال 2012 میلادی، توسط کانال دو تلویزیون هلند، یک برنامه ده قسمتی از زندگی او تهیه و به مدت ده شب پیاپی از همان کانال پخش می شود. نتیجه مفید این کار، دریافت پیشنهاد رایگان منتشر شدن کتابهای او توسط یک ناشر اینترنتی هلندی بوده است. تا کنون دو عنوان از کتابهای وی منتشر شده و مورد استقبال نیز قرار گرفته اند. در حال حاضر مشغول ویراستاری دو کتاب دیگرش می باشد؛ که به همت همان ناشر منتشر بشوند. شعار همیشگی او در زندگی اش، و تصیه آن به فرزندانش : خوردن به اندازه خواب و استراحت به اندازه اما کار بی اندازه است. چون فقط کار و کار و کار رمز پیروزی یک انسان است.