خامنه ای با ماشین بدون ترمز و فرمان کشور را به سوی پرتگاه میبرد

0
247

مردم در سال 88 با این تصور که تقلب در انتخابات جمهوری اسلامی حد و مرزی دارد و تقلب کنندگان نمیتوانند صندوق های رای را بطور کامل نادیده بگیرند بطور گسترده در انتخابات ریاست جمهوری شرکت نمودند. در کنار طرفداران کاندیداها، بخشی نیز به این امید که از ریاست جمهوری مجدد احمدی نژاد جلوگیری نمایند به کاندیداهای مقابل وی رای دادند. اما احمدی نژاد علیرغم رای مردم و با تقلب دستگاه  آقای علی خامنه دوباره رئیس جمهور شد و اعتراضات چند میلیونی هم که در پی این تقلب صورت گرفت باعث کشته شدن صدها تن، شکنجه و زندان تعداد زیادی از معترضین و حصر دو تن از کاندیداها شد.

همه شاهد بودند که فردی که جمهوری اسلامی او را “نماینده خدا روی زمین” معرفی مینماید به علت اینکه نظرات فردی به او نزدیکتر است، در آراء مردم تقلب میکند و بدتر آنکه دیری نمیگذرد که دستگاه وی احمدی نژاد را جریانی “انحرافی” مینامد.

امروز هم خامنه ای همه جا تلویحا تاکید دارد که انتخاب با وی است و با مردم نیست. او در مراسم سالگرد درگذشت خمینی برای رئیس جمهور شدن چند شرط دیگر هم به شروط شورای نگهبان اضافه نمود: “رئیس‌ جمهور قول دهد حاشیه‌سازی نکند و دست اطرافیان خود را باز نگذارد”.

برخی از کاندیداها نیز در عوض اینکه سعی در جلب آراء مردم نمایند، سعی در جلب نظر خامنه ای نموده، خود را مسئول اصلی سرکوب اعتراضات دانشجوئی معرفی نمودند.

 

ماشین بدون ترمر و فرمان خامنه ای

علی خامنه ای به عنوان ولی فقیه یا “نماینده خدا روی زمین” مسئول اصلی سیاست های جمهوری اسلامی، جنایات، اختلاس ها، فساد حاکم، غنی سازی غیر شفاف و وضعیت فاجعه آمیز کنونی کشور است. او به تنهائی در امور خرد و کلان بجای ملت تصمیم میگیرد و ارگانهای دیگر جمهوری اسلامی در مقابل او نقش تزئینی دارند.

در اثر سیاست های جمهوری اسلامی و در راس آن علی خامنه ای کشور از همه جهت در بحران است: فشار بی سابقه به زندگی معیشتی و حقوق آزادی های مردم، بحران اقتصادی و بحران در سیاست خارجی بویژه در امر غنی سازی و بالاخره نارضائی نزدیک به انفجار مردم. اما از وضعیت بحرانی کشور انعکاسی در صحبت های خامنه ای دیده نمیشود. او در جهانی مجازی سیر میکند که با دنیای واقعی کاری ندارد. بحران اقتصادی و زندگی معیشتی مردم، فقر، گرانی و بیکاری و فساد برای او فرعی است و او همواره خواهان پوشاندن فساد و اختلاس ها شده است.

در این مدت هر جنایت بزرگ یا تجاوز فاحشی که به حقوق و آزادی های مردم صورت گرفته با آگاهی و پشتیبانی علی خامنه ای بوده است. اختلاس های کلان از کیسه ملت بدون دست داشتن او یا بیتش قابل تصور نیست. برای نمونه صدور 18 و نیم میلیارد دلار طلا به ترکیه!

جمهوری اسلامی و در راس آن علی خامنه ای منطقه را جولانگاه بنیادگرایان دینی نموده است. تشدید تنش میان شیعیان و اهل سنت میرود تا به یک جنگ تمام عیار مذهبی که نتیجه ای جز فقر و سیه روزی برای مردم مسلمان و ثروت اندوزی سوداگران اسلجه در جهان ندارد، تبدیل گردد.

غرب ستیزی خامنه ای نه تنها وجه مثبتی برای منافع ملی ایران نداشته بلکه علاوه بر آن وابستگی به شرق را افزایش داده است.

اقدامات غیر شفاف نظام در زمینه هسته ای یکی از علل اساسی بحران کنونی است و خسارات غیر قابل جبرانی به منافع ملی ایران وارد آورده است. در حالی که غرب مرتبا بر عدم مخالفت با استفاده صلح آمیز ایران از انرژی اتمی تاکید مینماید و جمهوری اسلامی، آنطور که ادعا میکند، تنها در پی استفاده صلح آمیز از این انرژی است، چرا باید تحریم ها ادامه یابد؟

اگر با وجود قسم حضرت عباس خامنه ای، جمهوری اسلامی با غنی سازی اهداف نظامی را دنبال میکند، حتی در صورت موفقیت، کشور و منطقه را گرفتار خطر جنگی فاجعه آمیز نموده که در یک طرف آن حاکمیت کنونی و در طرف دیگر قدرت های جهانی قرار دارند و سرانجام آن برای هر فرد باخردی روشن است. اگر جنگی هم صورت نگیرد و ایران کره شمالی دیگری شود، قدرت های جهانی آن را در لبه پرتگاه مرگ و زندگی نگاه میدارند تا از راه رفته باز گردد. اتحاد جماهیر شوروی، دومین قدرت اتمی جهان، با همین سیاست ها به زانو درآمد.

خطر بزرگ دیگر که در صورت ادامه حکومت خامنه ای متوجه کشور است، ایده ایجاد امپراطوری جهانی اسلامی است. این ایده که از طرف احمدی نژاد در دوران هم نظری وی با خامنه ای و این روزها توسط سعید جلیلی کاندیدای مطیع خامنه ای عنوان شده و هیچگاه توسط خامنه ای رد نشده است، کوشش فاشیسم هیتلری برای به دست گرفتن رهبری حهان و جنگ دوم جهانی را در خاطر ها زنده میکند؛ با این تفاوت که که سلاح های کشتار جمعی امروز از نظر شدت تخریب با سلاح های مورد استفاده در جنگ جهانی دوم قابل مقایسه نیستند و در نتیجه کشور را دچار چنان ویرانی خواهند نمود که خرابی های آلمان پس از جنگ، در مقابل آن ناچیز است.

خلاصه آنکه خامنه ای با ماشین بدون ترمز و فرمان دارد کشور به سرعت به سوی بحران های شدیدتر و هولناک سوق میدهد.

 

راه اساسی حل مشکلات ایران: حاکمیت ملت

مردم در هر فرصتی نشان داده اند که خامنه ای را نمیخواهند و در هر انتخاباتی از کاندیداهائی پشتیبانی نمودند که فاصله بیشتری با او نشان میداده اند. پس از اتفاقات سال 88، نفرت مردم از خامنه ای بیشتر شد و مشروعیت نظام حاکم بطور روز افزونی زیر سوال رفت.

امروز شرائط چنان بحرانی است که افرادی از طیف های گوناگون نظام نیز نگران آینده شده و خواهان توقف مسیر کنونی شده اند. بین این بخش و بخش طرفداران ادامه مسیر کنونی تفاوت هائی دیده میشود.

در بخش نیروهائی که که با هرگونه تغییر مخالفند عقلانیتی دیده نمیشود. سیاست آنهائی هم که تنها خواهان “توقف مسیر کنونی” اند، بیشتر عکس العمل از روی اجبار است و واقع بینانه نیست. آنها حتی اگر مقام ریاست جمهوری را نیز اشغال کنند، نیروهای بدون ترمز و فرمان امکان حل نسبی مشکلات را نیز به آنها نخواهند داد. چون این بخش فقط خواهان توقف مسیر کنونی به منظور نجات جمهوری اسلامی است، در مرحله تعیین کننده پس خواهد کشید و دیر یا زود دوباره به ابزار ادامه دیکتاتوری ولی فقیه تبدیل خواهد شد. فقط زمانی که آنها متوجه شوند که مشکلات کنونی کشور نتیجه 34 سال حکومت جمهوری اسلامی، قانون اساسی و ساختارهای آن است و با آمدن این یا آن رئیس جمهور هیچ مشکل اساسی کشور حل نمیشود، ممکن است در جهت حل مشکلات مفید واقع شوند.

این مشکلات بدون محدود نمودن مافیای اقتصادی، سپاه و بیت خامنه ای و رعایت حقوق و آزادی ها قابل حل نیست و بدون حل این مشکلات زندگی مردم بهبود نمی یابد. چنین اقداماتی نمیتواند بر اساس قانون اساسی جمهوری اسلامی که به ولی فقیه اختیارات نامحدود میدهد و در همه امور پیروی از وی را لازم میداند، عملی گردد.

حتی برخی از مردمی که این روزها از روی استیصال و نه اعتقاد به جمهوری اسلامی در دادن رای شرکت میکنند، آگاهند که خامنه ای، بیت او، سران سپاه و مافیای اقتصادی در صددند با اعمال زور و سرکوب عریان مردم را از تلاش برای دست یافتن به آزادی و رفاه اقتصادی ناامید سازند و وضع کنونی را ادامه دهند. هیچ نهادی در جمهوری اسلامی دیده نمیشود که توان محدود نمودن قدرت آنها را داشته باشد. سیاست های خامنه ای نه تنها نظام را با خطر مرگ روبرو میسازد، بلکه کشور را هم به سوی بن بستی خطرناک سوق میدهد که نتیجه اش میتواند تهاجم خارجی، تجزیه و ورشکستگی کامل کشور باشد.

ادامه وضع موجود برای جمهوری اسلامی نیز مرگ آور است. انزجار مردم از حکومت همچنان ادامه دارد و خودی های پیشین نیز دائما به مخالفین نظام اضافه میشوند. تا زمانی که اصلاحات اساسی در کشور صورت نگیرد مشکلات کشور حل نخواهد شد. دریای خروشان مردم میرود که مانند سال 57 سد حکومت را با تمام قدرت بشکند.

 

پس گفتار

مردم ایران در نهضت مشروطه توانستند با تشکیل مجلس موسسان و تصویب قانون اساسی گام بلندی در راه محدود نمودن قدرت سلطنت و کسب حقوق و آزادی های خویش بردارند. جنبش ملی کردن صنعت نفت و روی کار آمدن دولت ملی دکتر مصدق اوج دیگر مبارزات مردم بود که کودتای 28 مرداد 1332 مانع ادامه آن شد. بار دیگر در سال 57 هنگامی که شاه مجبور به پذیرش دولت ملی بختیار و ترک کشور شده و مردم در آستانه برداشتن گامی جدید در جهت تحقق حقوق و آزادی های خویش بودند، روحانیون تشنه قدرت با سوء استفاده از اعتقادات مذهبی مردم، دیکتاتوری جدید و مخوفتری را در ایران پایه گذاشتند.

تردیدی نداشته باشیم که مردم ایران دیر یا زود به این رژیم عصر حجری پایان خواهند داد. اما پایان این رژیم هنگامی پیروزی ملت ایران خواهد بود که به حاکمیت ملت بیانجامد. مردم ایران زمانی در تحقق حاکمیت خود موفق خواهند بود که دست رد به سینه هرگونه دیکتاتوری فردی یا گروهی بزنند و بر خلاف سال 57 که از رهبرانی با ایده های توتالیتاریستی و دیکتاتوری دفاع نمودند، این بار با مبارزات سیاسی به همان راهی بروند که نیاکان فرهیخته میهنمان برای احقاق حقوق و آزادی های خود رفتند: راه نهضت مشروطه و جنبش ملی کردن صنعت نفت به رهبری دکتر محمد مصدق.

 

همایون مهمنش

22 خرداد 1392 برابر 12 ژوئن 2013

hmehmaneche@t-online.de

http://www.homayoun.info

مقاله قبلیمرگ یک دختر ۳۲ ساله پس از تزریق داروی بیهوشی
مقاله بعدیبدهی ۴۰۰ هزار میلیارد تومانی به سیستم بانکی
دکتر همایون مهمنش
بسال ۱۳۲۵ در تهران به دنیا آمدم. در تهران و اندیمشک به دبستان و در تهران و مشهد به دبیرستان رفتم. در سال ۱۳۴۳ برای تحصیل به آلمان آمدم. در دانشگاه فنی مونیخ در رشته فیزیک دکترا گرفتم. از همان آغاز تحصیل در اروپا فعالیت سیاسی را در جبهه ملی شروع کردم. در آن زمان ارتباط جبهه ملی داخل و خارج کشور به حداقل رسیده بود و ما از تجربیات افراد با سابقه در داخل بی بهره بودیم. در آن سالها سرکوب اپوزیسیون، شکنجه و اعدام شدت گرفته بود. بویژه اعدام سه تن از دوستان نزدیک و هم مدرسه ای ام بدلیل شرکت در فعالیت چریکی علیه رژیم گذشته در من اثر عمیقی داشت و من نیز مانند بسیاری از جوانان و فعالین سیاسی آنزمان به چپ متمایل شدم. آنچه باعث جلوگیری از افراط من در این راه شد، اعتقاد عمیقم به لزوم آزادی و دموکراسی بود. هرچه بیشتر مطالعه و تجربه کردم به اهمیت آن بیشتر پی بردم و همواره برای تحقق آن تلاش کردم. پس از بهمن ۵۷ جبهه ملی ایران در اروپا حرکت علیه دیکتاتوری مذهبی را آغاز کرد که من نیز در آن فعال بودم. مدتی بعد به همراه تنی چند از فعالان این سازمان به “نهضت مقاومت ملی ایران” که دکتر شاپور بختیار آن را پایه گذاشته بود پیوستیم و هنوز در این سازمان فعالیت داریم. علاوه بر آن چند سالی است که به کمک اعضا دیگر جبهه ملی “سازمانهای جبهه ملی ایران در خارج از کشور” را تشکیل دادیم تا بتوانیم برای تحقق اهداف نهضت ملی، از جمله آزادی، دموکراسی و جدائی دین از حکومت قدمهای موثرتری برداریم.