حرکت های موازی سپاه پاسداران و حسن روحانی به کجا می رسد؟!

0
119

حکومت هر سرزمین مستقلی در این جهان، با یکی از روش ها و شکل های متداول و گوناگون، از نوع سیاستی که برای خودش انتخاب می کند  به اداره کشوری که زیر سلطه خویش دارد می پردازد. بدیهی است آنچه که دست اندر کاران حاکمیت در یک سرزمین، به عنوان خط مشی سیاسی بر می گزینند؛ بایستی که با مفاد قانون اساسی موجود در کشورشان انطباق کامل داشته باشد. در غیر این صورت، هیچ موفقیتی در اداره آنجا در هیچ زمینه ای نصیب شان نخواهد شد. اگر برحسب اتفاق در میان دست اندرکاران اداره آن مملکت اختلافات سیاسی هم وجود داشته باشد؛ چگونگی و نوع مماشات دولتمردان چنین مملکتی، در میزان آرامش آن سرزمین و  نوع آسایشی که شهرندان آن حاکمیت به دست می آورند؛ تأثیرات چشمگیر و قابل توجهی خواهد داشت!

از اینرو، جامعه شناسان و متخصصان امور اجتماعی در دنیا، بر همآهنگ بودن اهداف حاکمیت در یک کشور، با نوع به اجرا درآمدن برنامه های آن هدف ها توسط قوه مجریه در سرزمین مورد نظر، از اهمیت زیادی برخوردار است. چنانچه این همآهنگی در میان حکومت و دولت یک سرزمین وجود خارجی نداشته باشد؛ باید هر دو سوی قضیه، بدون ” برو و برگرد” غزل خداحافظی از حاکمیت خودشان را بخوانند و از آن دست بردارند و بروند!

خوشبختانه در حاکمیت کنونی در کشور اشغال شده ما به دست رژیم منفور و متحجر اسلامی، از رأس هرم این حکومت جانی و خبیث گرفته، تا دامنه های ننگ آفرین آن، که در مدیریت اشخاص بی سواد و دزد و فرصلت طلب قرار دارند. چنان با همدیگر دارای اختلافات پنهان و آشکار هستند؛ که گوئی از ابتدا هم دشمن خونی یکدیگر بوده اند؛ و در طول این سه دهه و اندی که استیلای ناجوانمردانه شان بر میهن باستانی ما می گذرد؛ در این انتظار نشسته بوده اند؛ که تا بالاخره آواز ناهنجار ناهمآهنگی با هم پالکی های خویش را همزمان سر بدهند؛ و با هر حیله و نیرنگی که می توانند و می شناسند؛ به جان همدیگر بیفتند و در سرعت بخشیدن به سرنگونی حکومت اهریمنی شان بپردازند!

صدالبته تحقق یافتن این موضوع(سرنگونی حکومت آخوندی)، مهم ترین آرمان ملت میهن پرست ایران است؛ که حتی هرگز نباید به ” فروپاشی ” جمهوری واپسگرای اسلامی هم رضایت بدهند. بلکه همه تلاش خویش را، فقط و فقط برای سرنگونی این حاکمیت مفلوک و قدرت پرست و دزدهای سرگردنه به کار ببرند. زیرا ” فروپاشی ” مجموعه ای که به اداره کردن یک کشور اشتغال دارد؛ امری اساسی نیست. چون با فروپاشیدن حکومت عقب مانده جمهوری پلید اسلامی، برخی از آنانی که در رده های پائین تر بر مسند کاری دست داشته اند؛ و نسبت به هسته مرکزی آسیب کمتری خواهند دید. بعد از زمین خوردن حکومت شان و فروپاشیدن آن، با ایجاد نمودن حلقه های سیاسی متشابه با رژیم کنونی آخوندها، یا به انواع کارهای تروریستی خواهند پرداخت؛ و یا در جان گرفتن دوباره این درندگان وحشی یاری رسان ایشان می گردند!

اما چنانچه تلاش های شجاعانه مردم میهن پرست سرزمین اهورائی ما، به نتیجه ای که آرمان داریم برسد؛ سرنگونی حکومت جنایتکار و دولت بی کفایت رژیم مفلوک اسلامی حتمی خواهد بود. سرنگون شدن آنها مانند فروپاشی ایشان نخواهد بود؛ چون در معیار سرنگونی چنان به زمین گرم خواهند خورد؛ که تمامی اندام منحوس حکومت ددمنش ایشان، به طور کامل و همزمان متلاشی خواهد گردید. حال آنکه با توجه به توضیحی که در بالا آمد؛ فروپاشی بسیار نرم تر از سرنگونی خواهد بود؛ و در چنین صورتی فقط نقطه مرکزی رژیم منفجر می شود؛ ولی بدنه و اطراف آن به هر سوئی پاشیده می شوند و خطر همچنان باقی می ماند!

با روی کار آمدن دولت یازدهم به ریاست حسن روحانی، آن دسته از رؤسای رهبر انقلاب، که سید علی خامنه ای بدون صلاحدید ایشان آب هم نمی نوشد. چون مایل بودند که یکی از میان خودشان به ریاست جمهوری رژیم برسد(مانند زمانی که سپاه با ترتیب دادن آراء تقلبی برای روی کار آوردن محمود احمدی نژاد، که کمک های قابل توجهی هم به سپاه کرد؛ و دست شان را برای قبضه نمودن تجارت جمهوری اسلامی در بازارهای بین المللی در جهان باز گذاشت. و آنان را به چنین مرحله ای از قدرت و ثروت در کشور رساند.) ؛ چون روحانی از خودشان نبود و نیست، حتی هیچگونه حرف شنوی هم از آنها ندارد؛ از هر فرصتی برای زخمی کردن رئیس جمهور استفاده می کند. و از پشت سرش دشنه سرکوفت زدن به وی را بارها تکرار می کند. تا از قفا جان اش را بگیرد و  سرش را زیر آب نماید!

بر این اساس، وقتی که خوب توجه کنیم؛ این کشمکش های دو جانبه میان سپاه و رئیس جمهور، به مراتب و با پیش آمدن هر دلیل کوچک و بزرگی تکرار می شوند. ویژه آنکه از پس از تحقق یافتن ” توافق جامع ” و از زمان عملی شدن ” برجام ” ، و نیز از موقعی که روحانی بر اثر فشارهای برخاسته از ” عقب نشینی قهرمانانه ” به میدان قواعد بین المللی پرتاب گردید؛ تلاش می کند که جهت کم کردن روی دشمنان سپاهی و اصولگرایان تندروی خود و دولت اش، روال قدیمی را تا رسیدن به ” برجام ” های بعدی ادامه بدهد. وی نام این کار را ” تعامل با دیگران(دولت های دیگر در دنیا، بخصوص با اروپا و آمریکا ) گذاشته است. روحانی که نمی خواهد قافیه را به سپاه پاسداران ببازد؛ در ادامه دادن بازی برای به نتیجه رساندن برجام های بعدی، کوشش های زیاد می نماید؛ ولی با ننگ مطرح شدن دستمزد بگیران دهها میلیونی در دول اش، برای از ” تک و دو ” نینداختن خود و دولت یازدهم، در صدد برداشتن گام های بیشتری برای بر کرسی نشاندن صحت کارهائی که نمایندگان دولت وی در حین مذاکرات انجام داده اند؛ گام های جدیدی بر می دارد. اما در هر گامی که به جلو می رود؛ درون چاله های از پیش کنده شده توسط باندهای رقیب سقوط می کند!

سرداران سپاه که بر روی خطی موازی با کار های روحانی مستقر هستند و فعالیت می کنند؛ خوب توجه دارند که رئیس جمهور نیز به همین ترتیب بر روی خط موازی دیگری قرار گرفته و به راه خودش ادامه می دهد. جنگ سرد داخلی میان همگی شان،  نوید بخش متزلزل بودن پایه های حکومت ناخلف و غیرقانونی جمهوری است. از آنجائی که همگی شان جز به داشتن پول فراوان و قدرت بسیار نمی اندیشند؛ هرگز با هم به یک سو حرکت نخواهند کرد. موقعیت کنونی رژیم آخوندی در ایران، با همه تلاشی که در مخفی نگاه داشتن آن می کنند؛ چنان بد و رو به سقوط است؛ که اگر مردم ایران کمی به خود بیایند و با اراده ای استوار، برای نجات دادن مملکت و هم میهنان شان به پا خیزند؛ سرنگونی آنها و به پایان رسیدن حضورشان در ایران باور کردنی است!

محترم مومنی

مقاله قبلیجهانگیری: اینکه جوانی ۱۰ هزار میلیارد تومان از پول مملکت برداشت کند و بعد بگوید ندارم، قابل قبول نیست
مقاله بعدیماندن یا نماندن، مسأله این نیست؛ “چگونه ماندن”، مسأله این است
محترم مومنی روحی
شرح مختصری از بیوگرافی بانو محترم مومنی روحی او متولد سال 1324 خورشیدی در شهر تهران است. تا مقطع دبیرستان، در مجتمع آموزشی " فروزش " در جنوب غربی تهران، که به همت یکی از بانوان پر تلاش و مدافع حقوق زنان ( بانو مساعد ) در سال 1304 خورشیدی در تهران تأسیس شده بود؛ در رشته ادبیات پارسی تحصیل نموده و دیپلم متوسطه خود را از آن مجتمع گرفته است. در سال 1343 خورشیدی، با همسرش آقای هوشنگ شریعت زاده ازدواج نموده؛ و حاصل آن دو فرزند دختر و پسر 47 و 43 ساله، به نامهای شیرازه و شباهنگ است؛ که به او سه نوه پسر( سروش و شایان از دخترش شیرازه، و آریا از پسرش شباهنگ) را به وی هدیه نموده اند. وی نه سال پس از ازدواج، در سن بیست و نه سالگی، رشته روانشناسی عمومی را تا اواسط دوره کارشناسی ارشد آموخته، و در همین رشته نیز مدت هفده سال ضمن انجام دادن امر مشاورت با خانواده های دانشجویان، روانشناسی را هم تدریس نموده است. همزمان با کار در دانشگاه، به عنوان کارشناس مسائل خانواده، در انجمن مرکزی اولیاء و مربیان، که از مؤسسات وابسته به وزارت آموزش و پرورش می باشد؛ به اولیای دانش آموزان مدارس کشور، و نیز به کاکنان مدرسه هائی که دانش آموزان آن مدارس مشکلات رفتاری و تربیتی داشته اند؛ مشاورت روانشناسی و امور مربوط به تعلیم و تربیت را داده است. از سال هزار و سیصد و پنجاه و دو، عضو انجمن دانشوران ایران بوده، و برای برنامه " در انتهای شب " رادیو ، با برنامه " راه شب " اشتباه نشود؛ مقالات ادبی – اجتماعی می نوشته است. برخی از اشعار و مقالاتش، در برخی از نشریات کشور، از جمله روزنامه " ایرانیان " ، که ارگان رسمی حزب ایرانیان، که وی در آن عضویت داشته منتشر می شده اند. پایان نامه تحصیلی اش در دانشگاه، کتابی است به نام " چگونه شخصیت فرزندانتان را پرورش دهید " که توسط بنگاه تحقیقاتی و مطبوعاتی در سال 1371 خورشیدی در تهران منتشر شده است. از سال 1364 پس از تحمل سی سال سردردهای مزمن، از یک چشم نابینا شده و از چشم دیگرش هم فقط بیست و پنج درصد بینائی دارد. با این حال از بیست و چهار ساعت شبانه روز، نزدیک به بیست ساعت کار می کند. بعد از انقلاب شوم اسلامی، به مدت چهار سال با اصرار مدیر صفحه خانواده یکی از روزنامه های پر تیراژ پایتخت، به عنوان " کارشناس تعلیم و تربیت " پاسخگوی پرسشهای خوانندگان آن روزنامه بوده است. به لحاظ فعالیت های سیاسی در دانشگاه محل تدریسش، مورد پیگرد قانونی قرار می گیرد؛ و به ناچار از سال 1994 میلادی،به اتفاق خانواده اش، به کشور هلند گریخته و در آنجا زندگی می کند. مدت شش سال در کمپهای مختلف در کشور هلند زندگی نموده؛ تا سرانجام اجازه اقامت دائمی را دریافته نموده است. در شهر محل اقامتش در هلند نیز، سه روز در هفته برای سه مؤسسه عام المنفعه به کار داوطلبانه بدون دستمزد اشتغال دارد. در سال 2006 میلادی، چهار کتاب کم حجم به زبان هلندی نوشته است؛ ولی چون در کشور هلند به عنوان نویسنده صاحب نام شهرتی نداشته، هیچ ناشری برای انتشار کتابهای او سرمایه گذاری نمی کند. سرانجام در سال 2012 میلادی، توسط کانال دو تلویزیون هلند، یک برنامه ده قسمتی از زندگی او تهیه و به مدت ده شب پیاپی از همان کانال پخش می شود. نتیجه مفید این کار، دریافت پیشنهاد رایگان منتشر شدن کتابهای او توسط یک ناشر اینترنتی هلندی بوده است. تا کنون دو عنوان از کتابهای وی منتشر شده و مورد استقبال نیز قرار گرفته اند. در حال حاضر مشغول ویراستاری دو کتاب دیگرش می باشد؛ که به همت همان ناشر منتشر بشوند. شعار همیشگی او در زندگی اش، و تصیه آن به فرزندانش : خوردن به اندازه خواب و استراحت به اندازه اما کار بی اندازه است. چون فقط کار و کار و کار رمز پیروزی یک انسان است.