توطئه جمهوری اسلامی و روسیه جهت حمایت بیشتر از بشار اسد!

0
190

از بدو شورش مخالفان رئیس جمهور سوریه در این کشور، و شروع گشتن حملات تروریستی گروه داعش علیه بشار اسد، و آغاز شدن جنگ های داخلی چندین جناح مختلف در سوریه، کشورهائی که بیشتر بر سر قدرت ماندن رئیس جمهور سوریه را، موجب پیشرفت نمودن نبردهای داخلی در این مملکت می دانستند؛ وقتی که پس از دستگیری حسنی مبارک رئیس جمهوری مادام العمر کشور مصر، و بر روی کار آمدن دولت خشکه مقدس مورسی اسلام پناه در این سرزمین، که با کودتای ژنرال السیسی غوره نشده مویز گشت و از دور خارج گشت و مورسی همجنان در زندان مصر به سر می برد. همچنین به قتل رسیدن قزافی رئیس جمهور لیبی و ایجاد عدم ثبات سیاسی در این کشور، و شورش مخالفان بن علی در تونس و کشته شدن رئیس جمهوری تونس، مردم جهان انتظار داشتند که هر چه زودتر، بشار اسد نیز از قدرت برکنار گردد؛ و مخالفان ریاست جمهوری وی، اختیارات حکومت بعثی سوریه را چنان تضعیف نمایند؛ که با برکناری اسد از قدرت، دولت جدیدی را در آنجا به وجود بیاورند!

اما از سوئی دیگر، روس ها و سران رژیم آخوندی در ایران، برای حفظ حکومت بشار اسد جنایتکار در سوریه، از هیچ کوششی فروگذاری نمی نمودند؛ و همه تلاش خودشان را برای بقای او در سوریه به کار گرفتند. با پیشرفت هائی که داعشی ها در ایجاد جنایات بیشتر در دو کشور عراق و سوریه داشتند؛ و به علت هر چه بیشتر ناامن گردیدن این دو کشور، و کشتار روز افزون ملت های عراق و سوریه، که یا با حملات داعشی ها به مرگ زودرس محکوم می شدند؛ و یا کشته شدن مردم سوریه با حملات نظامیان اسد به ایشان، و عملیات تروریستی و انتحاری میان سنّی ها و شیعیان در عراق، و به قتل رسیدن روزانه مردم بی گناه این کشور به جرم سنی یا شیعه بودن شان، پیشروی های نیروهای جنایتکار داعشی در چند شهر بزرگ و کوچک عراق، و حملات ناموفق نظامیان دولت وقت عراق به نیروهای داعشی در شهرهای اشغال شده توسط ایشان، چون مردمان سایر ممالک جهان، نمی توانستند ادامه یافتن چنین جنایت هائی را نادیده بگیرند؛ به دنبال یک راه حل شدنی می گشتند، تا شعله های سرکش جنایت های بی امان در این کشورها را خاموش گردانند. از اینرو با پیشنهاد پرزیدنت اوباما، چندین کشور با تشکیل دادن گروه ائتلاف به رهبری ایالات متحده آمریکا، جهت سرکوب نمودن گروه جانی و تروریستی داعش در سوریه و عراق، با یکدیگر هم پیمان شدند!

تا کنون که گروه ائتلاف، جز چند حمله هوائی نسبتا ناموفق در عراق در مواضع تجمع داعشی ها، هنوز هیچ حرکت سرکوب کننده تری از ایشان مشاهده نشده است. اما سران حکومت های روسیه و جمهوری اسلامی، که باقی ماندن اسد در قدرت، و حضور تروریست های جانی در منطقه و بخصوص در عراق و سوریه برای شان اهمیت فراوانی دارد. جهت ادامه یافتن ناآرامی ها در منطقه، به ویژه درون دو کشور سوریه و عراق، تا توانسته اند چوب لای چرخ سرکوب شدن این جانیان گذاشته اند؛ تا خودشان را به منافعی که در این رابطه به دست می آورند برسانند!

بر همین اساس، تبانی های خاصی میان پوتین و خامنه ای به عمل آمده، که با همکاری های سران سپاه پاسداران، هر نوع حرکت بین المللی برای برکنار نمودن بشار اسد از قدرت در سوریه، و جلوگیری نمودن از ویران تر شدن عراق به دست تروریست های داعشی، را در نطفه خفه کنند؛ و با توطئه هائی که در این باره به کار می بندند؛ تلاش های جوامع بین المللی برای خاموش سازی آتش جنگ و کشتار در این سوی جهان را، با حیله هائی که به کمک یکدیگر به کار می بندند؛ بی اثر کنند و بدون نتیجه ای مثبت نیمه کاره بگذارند!

حضور داعش در عراق، و یاری رسانی(ظاهری) آخوندها به دولت این کشور برای سرکوب نمودن این گروه در آنجا، بهانه کارسازی جهت اعزام شدن قاسم سلیمانی فرمانده سپاه قدس پاسداران انقلاب اسلامی به عراق شد. تا وی بتواند بدون برانگیختن توجهات بین المللی به تماس های پنهان و آشکار خودش با رئیس جمهوری کشور روسیه، برای ورود مسکو به جنگ داخلی سوریه، با ولادیمیر پوتین به گفتگو بپردازد!

چندی پیش از سفر قاسم سلیمانی به روسیه و مذاکره نسبتا طولانی وی با پوتین خبردار شدیم. اخیرا نیز مقامات عراقی به خبرگزاری آسوشیوتدپرس گفته اند؛ که قاسم سلیمانی فرمانده سپاس قدس رژیم آخوندها، در جلسه ای سه ساعته با ولادیمیر پوتین، وی را برای دخالت مسکو در جنگ های داخلی سوریه تشویق نموده است. روس ها از اسد و حکومت وی در سوریه دفاع می کنند؛ زیرا نمی خواهند که این کشور هم مانند افغانستان، محل حضور پایگاه های مسلمان های چچنی علیه کشور شان بشود. آخوندها نیز از اسد پشتیبانی می کنند؛ تا برای هرچه بیشتر ارسال نمودن سلاح به لبنان برای فلسطینی ها و حزب الله، از یاری های اسد بهره مند بشوند!

ظاهرا باید که سیاستمداران برجسته جهان، به ویژه احزاب قدرتمند آمریکا، بیشتر و سریع تر از یک فرد معمولی در دنیا، به این مهم واقف شده باشند؛ و از اهداف جنایتکارانه همه این جانیان، که دنیا را به چنین روزی انداخته اند و همه جا را ناامن و خطرآفرین نموده اند آگاه تر باشند. از آمریکا گذشته، اعضای سازمان ملل متحد، که بخشی از ایشان از طرفداران بسیار جدی و پرو پا قرص صلح در گیتی به شمار می آیند؛ چرا تا کنون هنوز هیچ اقدام مناسبی در این رابطه به عمل نیآورده اند؟ آیا باید بیش از این به ادامه یافتن تبهکاری های زیاده طلبان در جهان بی توجه ماند؟ آیا هنوز خطرناک بودن سران شیاد و ستمکار و تروریست پرور و جنایتکار جمهوری اسلامی در ایران، و نیز گروه های تروریستی دیگر، نزد ایشان به تثبیت نرسیده است؛ که چنین منفعل و ساکت و آرام نشسته اند. که در هر ساعت و هر روز و هفته و ماه، هزاران انسان بی گناه و بی پناه جان شان را به خاطر بی توجهی های ایشان از دست بدهند؛ و یا با تحمل سختی های زیاد و به جان خریدن صدها خطر جانی و مالی، از زادگاه شان بگریزند و به دیار غیر رهسپار بشوند؟!

اگر معنای رشد و ترقی و صلح جوئی و امنیت پروری و آگاهی و دانائی و قدرتمندی این است؟ ای کاش در این جهان، حتی یک تن هم از این صفات برخوردار نگردد!

محترم مومنی

مقاله قبلی80 کشته در انفجارهای آنکارا؛ پ‌ک‌ک عملیات چریکی در ترکیه را متوقف کرد
مقاله بعدیداعش با بولدوزر گردن می زند!
محترم مومنی روحی
شرح مختصری از بیوگرافی بانو محترم مومنی روحی او متولد سال 1324 خورشیدی در شهر تهران است. تا مقطع دبیرستان، در مجتمع آموزشی " فروزش " در جنوب غربی تهران، که به همت یکی از بانوان پر تلاش و مدافع حقوق زنان ( بانو مساعد ) در سال 1304 خورشیدی در تهران تأسیس شده بود؛ در رشته ادبیات پارسی تحصیل نموده و دیپلم متوسطه خود را از آن مجتمع گرفته است. در سال 1343 خورشیدی، با همسرش آقای هوشنگ شریعت زاده ازدواج نموده؛ و حاصل آن دو فرزند دختر و پسر 47 و 43 ساله، به نامهای شیرازه و شباهنگ است؛ که به او سه نوه پسر( سروش و شایان از دخترش شیرازه، و آریا از پسرش شباهنگ) را به وی هدیه نموده اند. وی نه سال پس از ازدواج، در سن بیست و نه سالگی، رشته روانشناسی عمومی را تا اواسط دوره کارشناسی ارشد آموخته، و در همین رشته نیز مدت هفده سال ضمن انجام دادن امر مشاورت با خانواده های دانشجویان، روانشناسی را هم تدریس نموده است. همزمان با کار در دانشگاه، به عنوان کارشناس مسائل خانواده، در انجمن مرکزی اولیاء و مربیان، که از مؤسسات وابسته به وزارت آموزش و پرورش می باشد؛ به اولیای دانش آموزان مدارس کشور، و نیز به کاکنان مدرسه هائی که دانش آموزان آن مدارس مشکلات رفتاری و تربیتی داشته اند؛ مشاورت روانشناسی و امور مربوط به تعلیم و تربیت را داده است. از سال هزار و سیصد و پنجاه و دو، عضو انجمن دانشوران ایران بوده، و برای برنامه " در انتهای شب " رادیو ، با برنامه " راه شب " اشتباه نشود؛ مقالات ادبی – اجتماعی می نوشته است. برخی از اشعار و مقالاتش، در برخی از نشریات کشور، از جمله روزنامه " ایرانیان " ، که ارگان رسمی حزب ایرانیان، که وی در آن عضویت داشته منتشر می شده اند. پایان نامه تحصیلی اش در دانشگاه، کتابی است به نام " چگونه شخصیت فرزندانتان را پرورش دهید " که توسط بنگاه تحقیقاتی و مطبوعاتی در سال 1371 خورشیدی در تهران منتشر شده است. از سال 1364 پس از تحمل سی سال سردردهای مزمن، از یک چشم نابینا شده و از چشم دیگرش هم فقط بیست و پنج درصد بینائی دارد. با این حال از بیست و چهار ساعت شبانه روز، نزدیک به بیست ساعت کار می کند. بعد از انقلاب شوم اسلامی، به مدت چهار سال با اصرار مدیر صفحه خانواده یکی از روزنامه های پر تیراژ پایتخت، به عنوان " کارشناس تعلیم و تربیت " پاسخگوی پرسشهای خوانندگان آن روزنامه بوده است. به لحاظ فعالیت های سیاسی در دانشگاه محل تدریسش، مورد پیگرد قانونی قرار می گیرد؛ و به ناچار از سال 1994 میلادی،به اتفاق خانواده اش، به کشور هلند گریخته و در آنجا زندگی می کند. مدت شش سال در کمپهای مختلف در کشور هلند زندگی نموده؛ تا سرانجام اجازه اقامت دائمی را دریافته نموده است. در شهر محل اقامتش در هلند نیز، سه روز در هفته برای سه مؤسسه عام المنفعه به کار داوطلبانه بدون دستمزد اشتغال دارد. در سال 2006 میلادی، چهار کتاب کم حجم به زبان هلندی نوشته است؛ ولی چون در کشور هلند به عنوان نویسنده صاحب نام شهرتی نداشته، هیچ ناشری برای انتشار کتابهای او سرمایه گذاری نمی کند. سرانجام در سال 2012 میلادی، توسط کانال دو تلویزیون هلند، یک برنامه ده قسمتی از زندگی او تهیه و به مدت ده شب پیاپی از همان کانال پخش می شود. نتیجه مفید این کار، دریافت پیشنهاد رایگان منتشر شدن کتابهای او توسط یک ناشر اینترنتی هلندی بوده است. تا کنون دو عنوان از کتابهای وی منتشر شده و مورد استقبال نیز قرار گرفته اند. در حال حاضر مشغول ویراستاری دو کتاب دیگرش می باشد؛ که به همت همان ناشر منتشر بشوند. شعار همیشگی او در زندگی اش، و تصیه آن به فرزندانش : خوردن به اندازه خواب و استراحت به اندازه اما کار بی اندازه است. چون فقط کار و کار و کار رمز پیروزی یک انسان است.