توافق جامع اگر حاصل می گشت، تکلیف رقم های زیر را روشن می نمود!

0
178

موضوع مذاکرات هسته ای 1+5 با نمایندگان مذاکره کننده از سوی رژیم آخوندی، شباهت زیادی به نوشتن یک انشاء یا یک مقاله ادبی – علمی – سیاسی – تربیتی و …. دارد. چنانچه شما بخواهید به نگارش یک انشاء یا یک مقاله در هر زمینه ای بپردازید؛ نوشته تان باید دارای سه بخش ” مقدمه ، متن و نتیجه ” باشد. اما در تمام سطرهای این سه قسمت از نوشته شما، یک موضوع کلی به عنوان رکن اساسی وجود دارد؛ که نویسنده مطلب، با رعایت همه مفاهیم موضوع مورد نظر، رکن چهارم نوشتار خودش را، دستمایه منسجم نمودن مجموعه آن نگارش می نماید. بر همین اساس، یک نویسنده توانا، ملزم است و می داند که در همه آن واژه ها و عبارات و جملاتی که برای نوشتن آن مورد برگزیده است؛ با حفظ کردن انسجام موضوع در کل نوشتاری که ارائه می دهد؛ خواننده اش را مرحله به مرحله و پله به پله به دریافت نتیجه نهائی یاری برساند.

مذاکره کنندگان که نویسنده انشای ” مذاکرات هسته ای ” بوده و هستند؛ با تمام قوا و نیروئی که داشته و دارند؛ تلاش زیاد خودشان را به کار برده اند؛ تا با تکرار شدن مهمترین بخش اساسی مربوط به مذاکرات، یعنی با حفظ موضوع که رکن اساسی آن است؛ انسجام کامل در مقدمه و متن و نتیجه کارشان را حفظ بکنند. این “موضوع ” چیست که یازده سال تمام در کل یک فیلمنامه تراژدی جا خوش کرده؛ و در طول اینهمه مدت، تماشاچیان سریال پر جاذبه اش را نیز حفظ نموده است؟!

در ظاهر امر، تلقی تقریبا اشتباهی از ” موضوع ” در اذهان عمومی وجود دارد. بینش بیشترین مردم جهان در این رابطه، بیمناک بودن چند کشور همسایه با ایران، و نیز کشور اسرائیل، از امکان حمله اتمی جمهوری اسلامی به ممالک ایشان است. طرفین مذاکره کننده نیز خوشحال هستند، که دیدگاه جوامع گوناگون در بین ملت های دنیا، فقط به همین یک نکته بسنده کرده، و بیش از این وارد دیگر جزئیات مهم تر از این مسأله نشده اند. به همین خاطر هم عبارت انحرافی ” توافق جامع ” را، برای استتار و پوشاندن موضوع اصلی موجود در تمامی جلسات مذاکرات خویش انتخاب کرده اند؛ و به طور عمد این مورد را در پوششی از ابهام قرار داده اند؛ تا بتوانند به راحتی و بدون درگیری با ملت های خودشان، که ممکن است بر آنها معترض شوند، و به دلیل تحمیل شدن مخارج سنگین برگزاری این نشست ها بر خودشان، مدام به آنان نق بزنند و جلوی حضور مسؤلان حکومتی کشورشان در چنین جلساتی را بگیرند!

” موضوع ” یا همان ” توافق جامع ” ، که خمیرمایه اش تلاش شرکت کنندگان این جلسات، جهت عدم دسترسی آخوندها به داشتن سلاح هسته ای است؛ یک فرمول مهم، با نمایه های عددی، در قالب رقم های کوچک و بزرگ است. برای روشن شدن این نکته، توجه شما را به ارقام زیر جلب می کنم: 4500/ 9000/ 19.000/ 20.000/ 90.000 ! این اعداد بزرگ از چه سخن می گویند؟ برای بیان چه موردی به کار می روند؟ منظور از توجه به این ارقام چیست؟!

هنگامی که در حدود یازده سال پیش، گروهک مجاهدین خلق، که از طریق اسرائیلی ها به مورد غنی شدن اورانیوم توسط جمهوری اسلامی پی بردند؛ احتمالا به خاطر مالیدن پوزه ی مسؤلان حکومت ولایتی فقاهتی جمهوری پلید اسلامی بر خاک مذلت، این حقیقت را نزد کشورهای دیگر، به ویژه امیران شیخ نشین های کشور های همجوار با ایران، و همچنین با غربی ها در میان گذاشتند. که در ازای رساندن این خبر پر اهمیت، مزدی از آنها بگیرند و به زندگی سیاسی خودشان ادامه بدهند!

شیخ ها نیز این مراتب را به بادیگاردهای اروپائی و آمریکائی خودشان گزارش کردند؛ سپس وکلای غربی آنها نیز، پس از یک جنگ سرد رسانه ای طولانی، که بر سر این امر با جمهوری اسلامی راه انداختند؛ چون آخوندها به هیچوجه نمی خواستند دست از غنی نمودن اورانیوم با درصد بالا را بردارند؛ ناگزیر شدند که برای رسیدگی بیشتر به این مورد، و حل نمودن این مسأله غامض، گفتگوهای جنگ سرد دور از یکدیگر خودشان را، در نشست های مداوم در کشورهای دیگر به نتیجه نهائی برسانند!

از هنگام شروع شدن گفتگوهای هسته ای، همه مباحث مطرح شده در تمامی جلسات مورد نظر، حول محور رقم های بالا دور می زنند. هر بار هم با دادن بعضی پوئن های معمولی و پیش پا افتاده به همدیگر، سر و ته هر نشستی را هم آورده و آن را به پایان موقتی خودش رسانده اند. بعد از طول کشیدن به دست آوردن نتیجه نهائی از اینهمه گفتگو، بالاخره یکی از رقم های یاد شده در بالا، که فعلا جایگاه ثابتی در رابطه با این گفتگوها ندارند؛ جای اصلی و دقیق و ثابت خودش را خواهد یافت؛ و این مسأله مبهم که سالهاست مورد بحث مذاکره کنندگان می باشد؛ را شکل حقیقی یک ” موضوع ” خواهد داد؛ و آن را به نتیجه نهائی خواهد رساند!

همه کوشش غربی ها بخصوص آمریکا تاکنون بر این بوده است؛ که نیروگاه اصلی تولید کننده انرژی هسته ای در ایران، فقط 4500 سانتریفیوژ در حرکت داشته باشد. اما مذاکره کنندگان از سوی رژیم آخوندی، تأکید شان را بر عدد 20.000 متمرکز نموده اند. آنها اکنون 19.000 (به گفته خودشان ) سانتریفیوژ دارند؛ که فقط 9000 آنها در حرکت هستند. کارشناسان می گویند برای دسترسی به بمب هسته ای بسیار مخرب، میان بیست تا نود هزار سانتریفیوژ در حال حرکت لازم است. و به همین دلیل هم غربی ها فعلا خیال شان راحت است، که آخوندها هنوز موفق به ساختن سلاح هسته ای نگشته اند(خوش باوری ابلهانه)؛ همه سعی ایشان نیز همین است؛ که جلوی افزایش یافتن تعداد این سانتریفیوژها را بگیرند. اینهمه نشست های چندگانه، و هزینه شدن مبالغ گزاف برگزاری این جلسات، تثبیت شدن یکی از رقم های بالا، در نیروگاه تولید انرژی هسته ای به وسیله دانشمندان اتمی جمهوری اسلامی در ایران است. که با عنوان ابهام آمیز ” توافق جامع ” ، یازده سال از وقت گرانبهای ساکنان این گیتی پهناور را هدر داده است!

محترم  مومنی

مقاله قبلیمحمد نوری زاد از یک تصادف جان سالم بدر برد
مقاله بعدیبیانیۀ جامعه دفاع از حقوق بشر در ایران: منع سقط جنین خشونت علیه زنان است
محترم مومنی روحی
شرح مختصری از بیوگرافی بانو محترم مومنی روحی او متولد سال 1324 خورشیدی در شهر تهران است. تا مقطع دبیرستان، در مجتمع آموزشی " فروزش " در جنوب غربی تهران، که به همت یکی از بانوان پر تلاش و مدافع حقوق زنان ( بانو مساعد ) در سال 1304 خورشیدی در تهران تأسیس شده بود؛ در رشته ادبیات پارسی تحصیل نموده و دیپلم متوسطه خود را از آن مجتمع گرفته است. در سال 1343 خورشیدی، با همسرش آقای هوشنگ شریعت زاده ازدواج نموده؛ و حاصل آن دو فرزند دختر و پسر 47 و 43 ساله، به نامهای شیرازه و شباهنگ است؛ که به او سه نوه پسر( سروش و شایان از دخترش شیرازه، و آریا از پسرش شباهنگ) را به وی هدیه نموده اند. وی نه سال پس از ازدواج، در سن بیست و نه سالگی، رشته روانشناسی عمومی را تا اواسط دوره کارشناسی ارشد آموخته، و در همین رشته نیز مدت هفده سال ضمن انجام دادن امر مشاورت با خانواده های دانشجویان، روانشناسی را هم تدریس نموده است. همزمان با کار در دانشگاه، به عنوان کارشناس مسائل خانواده، در انجمن مرکزی اولیاء و مربیان، که از مؤسسات وابسته به وزارت آموزش و پرورش می باشد؛ به اولیای دانش آموزان مدارس کشور، و نیز به کاکنان مدرسه هائی که دانش آموزان آن مدارس مشکلات رفتاری و تربیتی داشته اند؛ مشاورت روانشناسی و امور مربوط به تعلیم و تربیت را داده است. از سال هزار و سیصد و پنجاه و دو، عضو انجمن دانشوران ایران بوده، و برای برنامه " در انتهای شب " رادیو ، با برنامه " راه شب " اشتباه نشود؛ مقالات ادبی – اجتماعی می نوشته است. برخی از اشعار و مقالاتش، در برخی از نشریات کشور، از جمله روزنامه " ایرانیان " ، که ارگان رسمی حزب ایرانیان، که وی در آن عضویت داشته منتشر می شده اند. پایان نامه تحصیلی اش در دانشگاه، کتابی است به نام " چگونه شخصیت فرزندانتان را پرورش دهید " که توسط بنگاه تحقیقاتی و مطبوعاتی در سال 1371 خورشیدی در تهران منتشر شده است. از سال 1364 پس از تحمل سی سال سردردهای مزمن، از یک چشم نابینا شده و از چشم دیگرش هم فقط بیست و پنج درصد بینائی دارد. با این حال از بیست و چهار ساعت شبانه روز، نزدیک به بیست ساعت کار می کند. بعد از انقلاب شوم اسلامی، به مدت چهار سال با اصرار مدیر صفحه خانواده یکی از روزنامه های پر تیراژ پایتخت، به عنوان " کارشناس تعلیم و تربیت " پاسخگوی پرسشهای خوانندگان آن روزنامه بوده است. به لحاظ فعالیت های سیاسی در دانشگاه محل تدریسش، مورد پیگرد قانونی قرار می گیرد؛ و به ناچار از سال 1994 میلادی،به اتفاق خانواده اش، به کشور هلند گریخته و در آنجا زندگی می کند. مدت شش سال در کمپهای مختلف در کشور هلند زندگی نموده؛ تا سرانجام اجازه اقامت دائمی را دریافته نموده است. در شهر محل اقامتش در هلند نیز، سه روز در هفته برای سه مؤسسه عام المنفعه به کار داوطلبانه بدون دستمزد اشتغال دارد. در سال 2006 میلادی، چهار کتاب کم حجم به زبان هلندی نوشته است؛ ولی چون در کشور هلند به عنوان نویسنده صاحب نام شهرتی نداشته، هیچ ناشری برای انتشار کتابهای او سرمایه گذاری نمی کند. سرانجام در سال 2012 میلادی، توسط کانال دو تلویزیون هلند، یک برنامه ده قسمتی از زندگی او تهیه و به مدت ده شب پیاپی از همان کانال پخش می شود. نتیجه مفید این کار، دریافت پیشنهاد رایگان منتشر شدن کتابهای او توسط یک ناشر اینترنتی هلندی بوده است. تا کنون دو عنوان از کتابهای وی منتشر شده و مورد استقبال نیز قرار گرفته اند. در حال حاضر مشغول ویراستاری دو کتاب دیگرش می باشد؛ که به همت همان ناشر منتشر بشوند. شعار همیشگی او در زندگی اش، و تصیه آن به فرزندانش : خوردن به اندازه خواب و استراحت به اندازه اما کار بی اندازه است. چون فقط کار و کار و کار رمز پیروزی یک انسان است.