بودجه ای که اقلیتی را به ضیافت و اکثریتی را به ریاضت می رساند!

0
180

بودجه اعلام شده از سوی رئیسی برای سال ۱۴۰۱ خورشیدی، دقیقا تمثیل « یک بام و دو هوا » را در ذهن آدمی تداعی می کند. در حاشیه عرض کنم؛ دو سه تن از دوستان جوان ما، که با برخی از مفاهیم ضرب المثل های زبان مادری شان(پارسی) آشنائی چندانی ندارند. اشاره کرده اند، اگر من در نوشتاری از ضرب المثل های ایرانی استفاده می کنم؟ معنای آنها را هم بنویسم، تا که این دسته از هم میهنان عزیزمان، بهتر بتوانند مفاهیم آنها را درک نمایند. از اینرو، در نظر دارم که به توصیه این عزیزان عمل بکنم. تا ایشان هم به راحتی بتوانند، به کنه کلامی که مطرح می شود پی ببرند!

« یک بام و دو هوا » : خانم سالمندی دو فرزند دختر و پسر داشت. هر دوی آنها ازدواج کرده بودند؛ اما از آنجائی که مادر پیرشان تنها بود. به طور منظم به دیدار او می رفتند. به طور اتفاقی یک بار چنین پیش آمد؛ که خواهر و برادر( فرزندان آن بانوی سالخورده ) به اتفاق همسران شان در یک روز نزد مادرشان رفتند. تا دیداری با او داشته باشند. آنقدر از دیدن همدیگر خوشحال شده بودند؛ که گذشت زمان را از یاد بردند. ناگهان متوجه شدند که نزدیک نیمه شب شده، و آنها هنوز به خانه شان نرفته اند. زمانه هم مثل حالا نبود که بیشتر مردم دارای وسائل نقلیه شخصی باشند؛ و شرایط هم چنین نبود، که از سیستم « تاکسی سرویس » استفاده بکنند. به همین خاطر تصمیم گرفتند که آن شب نزد مادرشان بمانند و در خانه او بخوابند. چون فصل تابستان و هوا هم گرم بود؛ رختخواب شان را به پشت بام خانه مادرشان بردند تا در آنجا بخوابند!

همانگونه که خصلت بیشتر افراد مسن هست، آن خانم هم که زیاد نمی خوابید و خوابش هم مانند جوانان سنگین نبود؛ در نیمه های شب به فکرش رسید، که به پشت بام برود تا ببیند که بچه هایش چیزی نیاز دارند یا نه؟ پسر و عروسش در یک طرف بام خوابیده بودند؛ و دختر و دامادش هم در سوی دیگر آن، او وقتی به نزدیک بستر دختر و دامادش رسید، به دختر خود گفت: « مادر جون هوا سرده به شوهرت بچسب تا سرما نخوری. » ؛ ولی موقعی که به نزدیک بستر پسر و عروسش رسید؛ با تندی به عروس خود گفت: « بچه ام از گرما خفه شد یه کم ازش فاصله بگیر که از گرما نمیرد.» ؛ عروس خانم هم که چند لحظه پیش شنیده بود که مادر شوهرش به دختر خود چه پندی داده بود؟ تقریبا غضبناک شد و به حالت اعتراض گفت: « قربون برم خدا رو، یک بام و دو هوا رو » !

البته از آنجائی که در زمان های دور، شاید به خاطر فقر فرهنگی و یا محدودیت های اشتغال، مردم وقت آزاد بیشتری نسبت به دوره ما داشته اند؛ برای هر مبحثی درون اجتماع خودشان حکایتی می ساختند؛ و آنها را درون جامعه شان می پراکندند. یکی از همین موارد، اختلاف میان « عروس و مادر شوهر بود » ؛ که در این زمینه مانند تمثیل بالا که شرح آن را بیان نمودم ؛ چنین داستان هائی را می ساختند و در میان خودشان رواج می دادند!

اما اکنون و در جریان قرن بیست و یکم میلادی، خوشبختانه نمی توان به چنین مسائلی پر و بال بیشتری داد. تا موارد غیر منطقی، درون جوامع بشری گستردگی بیشتری پیدا بکنند؛ و مسائلی که خصیصه های نیکوی انسانی مردم را به خطر می اندازند. در میان ایشان گسترش یابند!

اما رعایت چنین اموری، در بین مردمان عادی و معمولی جوامع بشری کاربرد بیشتری دارند. ولی نمونه هائی از عملکرد برخی از سیاستمداران را سراغ داریم؛ که در کمال جهالت و گاها آزار رسانی به ساکنان دیاری که اشغال نموه اند. به اموری می پردازند، که دقیقا بیانگر همان رویداد « یک بام و دو هوا » است!

این مورد غیر معقول و ننگین، متاسفانه در طول سال های استیلای کسانی در میهن ما به انجام می رسند؛ که نه می توان آنان را سیاستمدار دانست؛ و نه حتی به چشم آدم هم به آنها نگریست؛ و ایشان را هم از نسل انسان و آدمیزاد دانست ؟!

آدم، آنهم کسی که از مرحله آدمیت عبور کرده و خودش را به سرای « انسانیت » رسانده است. هرگز نمی تواند در یک مملکت بزرگ مانند ایران، که نزدیک به چهل استان و بیش از هشتاد میلیون جمعیت دارد. امکانات مادی و معنوی آن دیار را، فقط به بخشی که تعدادشان به یک میلیون هم نمی رسد اختصاص بدهد؛ و هشتاد و چند میلیون بقیه را، درون بدترین موقعیت از شرایط زندگانی ایشان قرار بدهد؟!

رئیس جمهور بدنام رژیم منفور اسلامی در ایران، امروز یکشنبه بیست و یکم آذر ۱۴۰۰ خورشیدی، لایحه بودجه سال آینده را به مجلس آخوندی ارائه داد. در این لایحه ارز ۴۲۰۰ تومانی حذف، ولی موارد دیگری در آن گنجانده شده است؛ که فقط یکی از آنها می تواند، طول و عرض سفره مردم بی پناه و اسیر این جانیان را، بیش از پیش کوچک و محدودتر کند!

یکی از موارد خشم برانگیز این لایحه، افزایش چشمگیر بودجه سپاه پاسداران و سازمان صدا و سیمای خودشان است؛ که هم اکنون نیز حقوق و درآمدشان با دیگر هم میهنان مان قابل مقایسه نیست. به گفته کارشناسان، این اقدام بی خردانه و یا عمدی آقایان مفتخور و بری از خصائص انسانی موجب خواهد شد؛ که گرانی سرسام آورتری، نسبت به آنچه که هم اکنون مردم را به ستوه آورده، در سراسر ایران به وجود خواهد آمد؛ و بیش از آنچه که هم اکنون با آن دست به گریبان می باشند. توازن زندگی آنان را از اعتدالی که باید داشته باشد بی بهره می کند!

هر چند که این رویه ظالمانه و خودمحورانه، موضوعی تازه و جدید در حکومت ملاها نیست. اما هر پدیده ای که در چرخه هستی وجود دارد؛ در حالت منطقی می بایست به سوی رشد و ترقی بیشتر برود. تا بتواند بر ثبات و اثر بخشی خویش در هر جائی که هست بیفزاید. اما این امر در باره حاکمیت جانی پرور آخوندی، هیچ مصداقی ندارد و نباید هم داشته باشد!

چگونه می توانیم از کسانی که به زیاده طلبی و خودکامگی و مردم آزاری شهرت دارند انتظار داشته باشیم ؟ که در برنامه ریزی های خودشان، جهت اداره نمودن کشور ( اکر بتوانیم بی گفایتی ها و بی بند و باری های ایشان و حکومت پلیدشان را، مدیریت بنامیم؟ ) ؛ بر امکانات مردم ایران بیفزایند؛ و شرایط زندگانی ایشان را بهبود ببخشند؟!

بر اساس لایحه بودجه ای که رئیسی تحویل قالیباف داده است. ضمن حذف نمودن ارز ۴۲۰۰ تومانی، افزایش قابل توجهی به بودجه سالیانه سپاه پاسداران، و نیز ارائه خودروهای گرانقیمت و خانه های حتما شیک و پر از امکانات برای صدا و سیمای رژیم در نظر گرفته شده است !

حال اگر بخش بزرگی از مردم همین سرزمینی که ایشان غصب و اشغال کرده اند. هیچگونه امکانات ضروری برای یک زندگی معمولی را نداشته باشند؟ و یا حتی نتوانند یک مسکن کوچک و نامناسب و غیر قابل زندگی کردن را هم داشته باشند؟ نه به رهبر و نه به دئیس جمهور و نه به ریاست دو قوای قضائیه و قانونگزاری ایشان مربوط می شود. تا که اندکی به فکر این ملت ستمدیده و بدون هرگونه امکاناتی باشند. تا هر آنچه را که هم اکنون این متجاوزان تصرف کرده اند و در اشغال خویش در آورده اند. متعلق به همین مردم رنجدیده و بی پناه است. نه به مشتی آخوند دفلکار و همدستان دزد و جنایتکارشان، که حتی اگر بخواهند به ملت ایران خدمت کنند؟ نه می توانند و نه قصد آن را دارند!

مقاله قبلیکمبود بیش از ۱۰۰ قلم دارو
مقاله بعدیزنان جهان اسلام باید در متن جامعه باشند و یا در حاشیه آن؟!
محترم مومنی روحی
شرح مختصری از بیوگرافی بانو محترم مومنی روحی او متولد سال 1324 خورشیدی در شهر تهران است. تا مقطع دبیرستان، در مجتمع آموزشی " فروزش " در جنوب غربی تهران، که به همت یکی از بانوان پر تلاش و مدافع حقوق زنان ( بانو مساعد ) در سال 1304 خورشیدی در تهران تأسیس شده بود؛ در رشته ادبیات پارسی تحصیل نموده و دیپلم متوسطه خود را از آن مجتمع گرفته است. در سال 1343 خورشیدی، با همسرش آقای هوشنگ شریعت زاده ازدواج نموده؛ و حاصل آن دو فرزند دختر و پسر 47 و 43 ساله، به نامهای شیرازه و شباهنگ است؛ که به او سه نوه پسر( سروش و شایان از دخترش شیرازه، و آریا از پسرش شباهنگ) را به وی هدیه نموده اند. وی نه سال پس از ازدواج، در سن بیست و نه سالگی، رشته روانشناسی عمومی را تا اواسط دوره کارشناسی ارشد آموخته، و در همین رشته نیز مدت هفده سال ضمن انجام دادن امر مشاورت با خانواده های دانشجویان، روانشناسی را هم تدریس نموده است. همزمان با کار در دانشگاه، به عنوان کارشناس مسائل خانواده، در انجمن مرکزی اولیاء و مربیان، که از مؤسسات وابسته به وزارت آموزش و پرورش می باشد؛ به اولیای دانش آموزان مدارس کشور، و نیز به کاکنان مدرسه هائی که دانش آموزان آن مدارس مشکلات رفتاری و تربیتی داشته اند؛ مشاورت روانشناسی و امور مربوط به تعلیم و تربیت را داده است. از سال هزار و سیصد و پنجاه و دو، عضو انجمن دانشوران ایران بوده، و برای برنامه " در انتهای شب " رادیو ، با برنامه " راه شب " اشتباه نشود؛ مقالات ادبی – اجتماعی می نوشته است. برخی از اشعار و مقالاتش، در برخی از نشریات کشور، از جمله روزنامه " ایرانیان " ، که ارگان رسمی حزب ایرانیان، که وی در آن عضویت داشته منتشر می شده اند. پایان نامه تحصیلی اش در دانشگاه، کتابی است به نام " چگونه شخصیت فرزندانتان را پرورش دهید " که توسط بنگاه تحقیقاتی و مطبوعاتی در سال 1371 خورشیدی در تهران منتشر شده است. از سال 1364 پس از تحمل سی سال سردردهای مزمن، از یک چشم نابینا شده و از چشم دیگرش هم فقط بیست و پنج درصد بینائی دارد. با این حال از بیست و چهار ساعت شبانه روز، نزدیک به بیست ساعت کار می کند. بعد از انقلاب شوم اسلامی، به مدت چهار سال با اصرار مدیر صفحه خانواده یکی از روزنامه های پر تیراژ پایتخت، به عنوان " کارشناس تعلیم و تربیت " پاسخگوی پرسشهای خوانندگان آن روزنامه بوده است. به لحاظ فعالیت های سیاسی در دانشگاه محل تدریسش، مورد پیگرد قانونی قرار می گیرد؛ و به ناچار از سال 1994 میلادی،به اتفاق خانواده اش، به کشور هلند گریخته و در آنجا زندگی می کند. مدت شش سال در کمپهای مختلف در کشور هلند زندگی نموده؛ تا سرانجام اجازه اقامت دائمی را دریافته نموده است. در شهر محل اقامتش در هلند نیز، سه روز در هفته برای سه مؤسسه عام المنفعه به کار داوطلبانه بدون دستمزد اشتغال دارد. در سال 2006 میلادی، چهار کتاب کم حجم به زبان هلندی نوشته است؛ ولی چون در کشور هلند به عنوان نویسنده صاحب نام شهرتی نداشته، هیچ ناشری برای انتشار کتابهای او سرمایه گذاری نمی کند. سرانجام در سال 2012 میلادی، توسط کانال دو تلویزیون هلند، یک برنامه ده قسمتی از زندگی او تهیه و به مدت ده شب پیاپی از همان کانال پخش می شود. نتیجه مفید این کار، دریافت پیشنهاد رایگان منتشر شدن کتابهای او توسط یک ناشر اینترنتی هلندی بوده است. تا کنون دو عنوان از کتابهای وی منتشر شده و مورد استقبال نیز قرار گرفته اند. در حال حاضر مشغول ویراستاری دو کتاب دیگرش می باشد؛ که به همت همان ناشر منتشر بشوند. شعار همیشگی او در زندگی اش، و تصیه آن به فرزندانش : خوردن به اندازه خواب و استراحت به اندازه اما کار بی اندازه است. چون فقط کار و کار و کار رمز پیروزی یک انسان است.