به مناسبت روز زن؛ همه بانوان سرزمین من؛ آزادی و حقوق برابر زن و مرد بسیار نزدیک است

0
419

دکتر کاوه احمدی علی آبادی

عضو هئیت علمی دانشگاه آبردین با رتبه پروفسوری

عضو جامعه شناسان بدون مرز(ssf)

ما در جهان با سرعت و در خاورمیانه با شتاب و حتی با جهشی وصف ناپذیر به سوی کسب حقوق زنان و برابری بدون تبعیض زنان و مردان و البته دگر باشان (که مظلوم ترین اند) پیش می رویم. معمولاً رسانه ها از اقدامات رسمی حکومتی خبر می دهند، ولی بزرگترین تحولات در عرصه های دیگر، به ویژه عرصه های اجتماعی و خانواده ها و همین طور “بین نسلی” روی داده اند و حتی در تنگ ترین دیکتاتوری های مذهبی، این تحولات زیر پوست جامعه به پیشروی شان ادامه داده اند و طالبان و ملاهای ایران یکدفعه چشم باز کردند و دیدند که زنان و فرزندان شان ایشان را قبول ندارند. مهمتر از همه، تغییراتی است که در سطح “استحاله” روی داده و شامل همین متحجران و متعصبان نیز می شود که دیگر نه اخوانی ها همان اخوانی ها سابق هستند و نه اسلام گرایان خاورمیانه، چون دیروز.

بر این باورم که هر وقت بانوان ترکیه به صحنه بیایند، اسلام گرایان متحجر کنونی که در حال تغییراتی تدریجی به نام اسلام و به کام جاهلیت اعراب 1400 سال پیش اند، برای همیشه از ترکیه خداحافظی خواهند کرد؛ همان گونه که زنان در تونس و سایر کشورهایی که دچار تبعیض های دینی در بهار عربی شدند، به صحنه آمدند و ورق را برگرداندند (البته باید به نقش بی بدیل و استثنایی اسلام گرایان تونس و تمایزشان با تمامی اسلام گرایان خاورمیانه تا این لحظه عطف کنم). آنان نیمی از ترکیه هستند که کافی است تا امواجی از آنان شروع به اعتراضات اجتماعی نسبت به حرکات خزنده و ریاکارانه برای نابودی سکولاریسم در ترکیه توسط اسلام گرایان کنونی روی آورند، تا ورق کاملاً برگردد. آن گاه دیگر همان مقامات امنیتی و نظامی که بنا به دستور بالادستی های شان از این متحجران نوکیسه حمایت می کنند، از دختران و همسران و مادرانشان سیلی اعتراض دریافت می کنند، و بر سرشان همان خواهد رفت که بر سر اخوانی ها در مصر و سراسر خاورمیانه رفته است.

در عربستان اصلاحات حکومتی چنان تند و غافلگیرانه پیش می رود که من حسابی به وجد آمده ام، و به جوانمردی این ولیعهد جوان احسنت می گویم (ملاهای بی غیرت ایران یاد بگیرند). نه تنها محدودیت هایی که به نام اسلام بر زنان و جوانان تحمیل شده بود، مورد اعتراض قرار نگرفت که با استقبال مردم و متدینین نیز مواجه شده است و این به سبب عصر جهانی شدن است که علم و آگاهی مردم در حتی دور افتاده ترین نقاط جهان را چنان بالا برده که همگان نسبت به حقوق خود واقف شده و دریافته اند آنچه مردان به نام دین بر زنان تحمیل می کردند و تعصبات قومی و قبیله ای اعراب هزار و 4چهارصد سال پیش را –که اسلام برای زدودن شان آمد، اینبار به نام اسلام بر جامعه و زنان تجویز می کنند، جملگی باطل اند. هدایت با خداست؛ آن خدایی که از رگ گردن به ما نزدیک تر است و چون “فطرتی الهی” در درون تک تک ما خفته است که چون بیدار شود بسان وجدان آن گونه هدایتمان می کند که هیچ پیامبر، کتابی و تأویلی نمی تواند. کتاب و پیامبر برای تجدید شده ها از آزمون زندگی است که شاید خود را از آن نظر تقویت کنند، اما آن اگر هر چون هر کمک درسی به عادت و خوانش طوطی وار منتهی شود، چنان که قرآن می فرماید حتی خود عامل گمراهی می شود که می بینیم برای بسیاری از اسلام گرایان دوران ما چنین شده است.

بانوان افغان عزیز من. کسانی که بیشترین اشتراک را با بانوان ایرانی دارند و به سبب تعصبات و تحجرات ملاهای تربیت شده در دوران جنگ سرد- بر اساس فتنه “کمربند سبز”- بدترین شرایط را در میان زنان خاورمیانه دارند، هر روز که می گذرد عرصه ای جدید را فتح می کنند و با چنان قدرتی پیش می روند که من تنها تماشا می کنم و سعی می کنم از معجزه آنان یاد بگیرم و دریابم که پیامبرمان در 1400 سال پیش نیز همین گونه توانست بر دل های سخت غلبه کند و آنان را نرم و رام سازد. آن ورای قدرت نرم است. آن پیروزی عاطفه و احساس بر نه فقط ظلم و تعصب و تحجر که وقاحت برخاسته از آنان نیز هست، “بدون آن که هدف اش پیروزی باشد”. جایی که انسانیت بدون کوچکترین خشونت بر بربریت و حیوانیت فائق می آید. با این وجود، رسالت من پیرامون آن، چیز دیگری است…

عجیب است در هر جامعه ای که جور و جبر بیشتر شده و تعصب و تحجر گسترده تر می شود، بانوان آن جامعه “مادرتر” می شوند! چه بسا کودکانی را می یابید که چنان پخته و بامسئولیت رفتار می کنند و خانواده را نجات می دهند که تو گویی یک زن کهنسال با چهره یک کودک دارد زندگی را به پیش می برد. و این از آن روی است که خداوند چنین مقدر کرده که در دوزخی زمینی، مادران “اجاق خیمهء صحرای زندگی” ما باشند. در میان بانوان خاورمیانه ای پخته ترین مادران جهان را خواهید یافت که زندگی در به خصوص مناطق دوزخی را ممکن و در مناطق سخت دیگر خاورمیانه را لطیف تر و عاطفی تر ساخته اند.

پیرامون بانوان ایرانی هر چه بگویم، کفایت نمی کند؛ مگر این که تجربه زیسته شان را داشته باشید. اگر اولین و تنها ایرانیانی که جایزه صلح نوبل گرفتند و به فضا رفتند، از بانوان بودند، آن تنها درخشش نمادین شان است. همچنان که بانوان هنرمند و ورزشکار ایرانی با وجود محدودیت های حکومتی، بیش از همیشه چون نگینی همه جا می درخشند. در ایران بزرگترین پیروزی ها به شکلی بطئی و اجتماعی روی داده است و عظیم ترین پهلوانان در سکوت و نامحسوس، اما حیاتی برای همگان نقش ایفاء می کنند.

هر کسی از حاکمان و قضات رژیم ایران که شیعه دوازده امامی بوده و با علم به این که تا زمان ظهور، اجرای شریعت اسلام جایز نیست، با این وجود احکامی به نام شریعت اسلامی بر علیه دیگران صادر کردند، حکم شان همان خواهد بود که برای دیگران صادر کردند. این تنها از بابت مجازات این جهانی شان است و برای ریاکاری با خدا و بدنام کردن دین خدا، جزای شان را در آن دنیا تمام و کمال دریافت می کنند.

اما مجازات اجتماعی کسانی از رژیم ایران که حجاب اجباری را به زنان تحمیل کردند، همان حجاب اجباری توسط خودشان خواهد بود. درست خواندید؛ مردانی با ریش و پشم باید چادر بر سر کنند، نه به این خاطر که خدای ناکرده لباس زنانه نشانه تحقیر است (لباس تحقیر همان عمامه و عبایی است که نشانه دین فروشی و کاسبی با کتاب خداست)، بلکه به این سبب که لباس و حجاب اجباری ظلم و تحقیر و ضددینی است، بر تن کنند و در شهر و روستا و کوی و برزن تنها با آن اجازه رفت و آمد خواهند داشت؛ البته حکم زنان تحمیلگر حجاب اجباری سنگین تر خواهد بود، چون با وجود زن بودن، بر زنان ظلم کردند و بر تحصیلکردگان شان سخت تر از عامیان گرفته خواهد شد. “ولی حکم دینی جملگی شان چیز دیگری است”. کلیه ملاها، پاسداران، به خصوص فرماندهان نیروی انتظامی (که گردن مفت خوری و بی غیرتی کلفت کرده اند) و مقامات حکومتی که با علم به این که نه تنها حجاب اجباری نیست، که هیچ چیز دینی با اجبار و حتی اکراه جایز نیست، باز بر حجاب اجباری اصرار ورزیدند، مجازات شان را نه رسانه ها خواهند فهمید، نه افکار عمومی و تنها من می دانم و خدای شان و نه یک روز که هر روزه در موردشان اجرا خواهد شد و هیچ عذری را از هیچ کدام شان نخواهم پذیرفت (که بگویند چلاقم یا الاغم یا عذر شرعی بیاورند یا به قانون استناد کنند یا بگویند مأمور بودم و معذور و غیره نه تنها نخواهم پذیرفت که کسانی چنین بهانه هایی بیاورندٰ سخت تر از بقیه تنبیه خواهند شد) “حتی اگر پیامبران شفاعت شان کنند”، نخواهم پذیرفت (چون حقی را که از کسی ضایع کردید، خداوند می گوید او نمی تواند ببخشاید، چه رسد پیامبران) و اصلاً هم عجله ندارم (چون قرار نیست تنها یکبار بمیرید، که قرار است هر روزه هزاران بار آرزوی مرگ کنید) چون عجله کار شیطان است، نه پیامبران و منجیان.