بلوف های مسؤلان جمهوری شکست خورده اسلامی!

0
329

آیا داستان بازی کودکانه بچه های ایرانی(گرگم و گله می برم) را، که در زمان کودکی ما زیاد میان خردسالان رواج داشت را به یاد می آورید؟ چندتا از بچه ها به دنبال یکدیگر می ایستادند؛ هریک پشت لباس جلوئی را می گرفت، اولی همیشه نقش چوپان آن به اصطلاح گله را داشت؛ و یکی از آنها هم در نقش گرگ روبروی شان می ایستاد. و با غضب بسیار زیاد و با صدائی قدرتمندانه و خشن، به افرادی که روبروی وی ایستاده بودند می گفت: ” گرگم و گله می برم ” سپس، کودکی که در نقش چوپان در جلوی گله ایستاده بود، در پاسخ گرگ جواب می داد: ” چوپون منم، نمی زارم ” بعد از چند بار تکرار شدن این محاوره بین گرگ و چوپان، رویش را به طرف گله(بقیه بچه هائی که پشت لباس های یکدیگر را گرفته بودند می کرد و از آنها می پرسید: ” خونه ی خاله کدوم وره؟ ” گله هم در همان حالت پشتیبانی از همدیگر، به چپ و راست می دویدند و در جواب چوپان شان می گفتند: ” از اینوره و از اونوره ، از اونوره و از اینوره” گرگ نیز همزمان با آنها، در هر طرفی که گله می رفت، با شتاب به سوی شان می دوید؛ تا سرانجام، یکی از آنها را بگیرد و از دور بازی خارج کند. آنقدر این کار تکرار می شد، تا بالاخره آخرین فردی که مانده بود؛ برنده می شد و نقش گرگ را بازی می کرد!

حکایت بازی بالا را برای تان بازگو کردم. تا تشابه این بازی کودکانه در عهد بوق را به یاد بیاورید؛ و با بازی قرن بیست و یکمی اولتیماتوم دادن های دولتمردان آینده آمریکا، و بلوف های تمسخرآمیز سران کنونی جمهوری پلید اسلامی، را به مقایسه بنشینید؛ و پوچ و تظاهری بودن را دریابید. تا بلاهت سردمداران رژیم جنایتکار اسلامی را، بیش از پیش نزد خودتان تخمین بزنید!

 از موقعی که رئیس جمهور برگزیده آمریکا دونالد ترامپ، سخنانی را مطرح نموده، که احتمال به جریان گذاشتن دوباره تحریم های ده ساله از سوی آنها علیه حکومت آخوندی در ایران را افزایش داده است. دولتمردان بی خرد جمهوری مفلوک آخوندها نیز، یکی پس از دیگری به مطرح کردن بلوف هائی می پردازند؛ که خودشان هم می دانند چقدر پوچ و میان تهی است؛ و با دادن پاسخ های مضحکی به آمریکائی ها، بی وجود بودن خودشان نزد جهانیان را، بیشتر در معرض توجه مردم دنیا قرار می دهند!

روز یکشنبه هفتم آذر 1395 خورشیدی، سید علی خامنه ای، با بیان کردن چند جمله مختصر، عرض اندام جدیدی نمود؛ و در رابطه با سخنان مقامات آمریکا، در جمع تعدادی از فرماندهان نیروی دریائی جمهوری اسلامی گفت: ” تمدید شدن تحریم های ده ساله آمریکا علیه ایران، بازتاب اشتباهات مذاکره کنندگان انرژی هسته ای بوده، که در به نتیجه رساندن آن مذاکرات عجله کرده بوده اند. ” امروز هم علی اکبر صالحی رئیس سازمان انرژی اتمی جمهوری اسلامی، به خبرنگاران گفته است: ” ایران هم آماده شده، تا در صورت نهائی شدن تحریم های آمریکا علیه جمهوری اسلامی، واکنش نشان بدهد. ” !

 شاید وی این سخن را بدان خاطر گفته باشد؛ که چندی پیش خامنه ای اعلام نمود، نهائی شدن موضوع تحریم های آمریکا علیه ایران، به معنای نقض ” برجام ” خواهد بود. به آن معنا که اگر آنها دوباره تحریم ها را برقرار نمایند؛ ما به طور یکطرفه تعهدات مربوط به ” برجام ” را نقض خواهیم کرد!

البته خامنه ای این سخن را به گونه ای بیان کرده است؛ که ضمن نشان دادن خودش به عنوان شخص اول رژیم، که گرفتن هر تصمیمی در این حکومت، در درجه اول با اوست؛ و به حسن روحانی و نمایندگانی، که وی جهت شرکت در مذاکرات هسته ای به آن جلسات اعزام می نمود بفهماند؛ که کارشان را بسیار بد و غلط انجام داده اند؛ و نمی بایست برای به نتیجه رساندن توافق با برنامه جامع مشترک ” برجام ” ، و پایان بخشیدن به این موضوع تعجیل می کردند!

اکنون هم با مطرح ساختن چنین مسائلی، قصد آن را دارد؛ که موضوع برجام را صد و هشتاد درجه تغییر مسیر بدهند. بدیهی است که این کار(نقض شدن یکطرفه برجام از سمت جمهوری شیادان در ایران)، نه آنکه عملی نیست؛ بلکه عواقب بدتری هم مردم کشور ما در بر دارد. زیرا که این قرارداد، تنها میان آمریکا و جمهوری اسلامی شکل نگرفته است. بلکه، پنج قدرت دیگر جهانی دیگر، از جمله آلمان، انگلیس، چین، روسیه و فرانسه نیز، در انعقاد آن مشارکت داشته اند؛ و جمهوری اسلامی فقط با نماینده آمریکا طرف قرارداد نبوده و نیست. تا این کشورها به آمریکا و جمهوری اسلامی اجازه بدهند؛ که به تنهائی بتوانند در این رابطه اتخاذ تصمیم نمایند؛ و پس از گذشتن نزدیک به بیش از سیزده سال از مذاکرات جانگیر هسته ای، در این مورد کاهلی و بی تفاوتی از خودشان نشان بدهند. تا آمریکا و آخوندها، هر بلائی که دل شان خواست بر سر جهانیان، و به ویژه مردم ایران  بیاورند!

علی اکبر صالحی دیروز(دوشنبه هشتم آذر  1395 خورشیدی) به خبرنگاران گفته است؛ که به دنبال سخنرانی خامنه ای، او و همکاران اش در سازمان انرژی اتمی جمهوری اسلامی، جلسات متعددی در رابطه با تمدید شدن تحریم های ده ساله آمریکا علیه ایران تشکیل داده اند؛ و در آن به بحث های متعددی هم پرداخته اند. اما وی به جزئیات مباحث مطرح شده در کمیته مربوطه، اشاره نکرده، و در این مورد چیزی به خبرنگاران نگفته است!

خامنه چندی پیش گفته بود: ” تدابیری اندیشیده شده، که ایران ظرف یک سال و نیم، به یک حجم قابل توجهی از غنی سازی برسد. احتمالا کمیته ای که به گفته صالحی به دنبال این بلوف های رهبرشان، به تفصیل در این باره بحث کرده، می خواهند که به آمریکائی ها اولتیماتوم بدهند؛ که اگر شما چنین کنید؟ ما هم چنان خواهیم کرد!

یکی از برنامه هائی که در دستور کار دولت بعدی آمریکا قرار خواهد گرفت. مطرح ساختن حمایت های جمهوری ولائی اسلامی، از تروریست های مسلمانی مانند القاعده و الشباب، بوکوحرام، طالبان و داعش، و بقیه این وحشی هائی است؛ که چهره جهان را با ریختن اینهمه خون گلگون کرده اند. ولی باید از خودشان پرسید(از دولتمردان آمریکا، که از هر حزب و مجلسی هم که باشند)، آیا نمی دانستید فروپاشیدن حکومت پادشاهی پهلوی در ایران، و جایگزینی آن با تازی تباران عصر حجری و وحشی جمهوری ننگین اسلامی در این مملکت، کم ترین حاصل تلخ و ویرانگر آن، التزام ایشان به صدور انقلاب بلوا برانگیزشان، در سایر ممالک گیتی، بخصوص در سرزمین های اسلامی خواهد بود؟!

آقایان در صدد ایجاد کردن طرح ” رژیم چنج ” در برنامه های آتی آمریکا هستند؛ و تلاش می کنند به هر شکلی که باشد، جهان را از شرّ این جانیان و نوچه های وحشی تر از خودشان، که از بطن این خودکامگان به وجود آمده اند نجات بدهند. افسوس که نمی دانند، آخوند وقتی که سوار الاغ اش بشود، اگر بخواهید که او را از روی آن حیوان پائین بیاورید؟ ناچار خواهید بود، که وی را با پوست آن الاغ به پائین بکشید. زیرا آخوند از آن کنه هائی است؛ که به هر چه بچسبد، بسیار سخت می توان او را از آن چه که وی به آن چسبیده است جدا نمود!

محترم مومنی

 

مقاله قبلیرسمی با هویت دوران جاهلیت در نزد شیعیان؛ اما متاسفانه با نتایج فاجعه بار!
مقاله بعدیبرقع در هلند ممنوع شد
محترم مومنی روحی
شرح مختصری از بیوگرافی بانو محترم مومنی روحی او متولد سال 1324 خورشیدی در شهر تهران است. تا مقطع دبیرستان، در مجتمع آموزشی " فروزش " در جنوب غربی تهران، که به همت یکی از بانوان پر تلاش و مدافع حقوق زنان ( بانو مساعد ) در سال 1304 خورشیدی در تهران تأسیس شده بود؛ در رشته ادبیات پارسی تحصیل نموده و دیپلم متوسطه خود را از آن مجتمع گرفته است. در سال 1343 خورشیدی، با همسرش آقای هوشنگ شریعت زاده ازدواج نموده؛ و حاصل آن دو فرزند دختر و پسر 47 و 43 ساله، به نامهای شیرازه و شباهنگ است؛ که به او سه نوه پسر( سروش و شایان از دخترش شیرازه، و آریا از پسرش شباهنگ) را به وی هدیه نموده اند. وی نه سال پس از ازدواج، در سن بیست و نه سالگی، رشته روانشناسی عمومی را تا اواسط دوره کارشناسی ارشد آموخته، و در همین رشته نیز مدت هفده سال ضمن انجام دادن امر مشاورت با خانواده های دانشجویان، روانشناسی را هم تدریس نموده است. همزمان با کار در دانشگاه، به عنوان کارشناس مسائل خانواده، در انجمن مرکزی اولیاء و مربیان، که از مؤسسات وابسته به وزارت آموزش و پرورش می باشد؛ به اولیای دانش آموزان مدارس کشور، و نیز به کاکنان مدرسه هائی که دانش آموزان آن مدارس مشکلات رفتاری و تربیتی داشته اند؛ مشاورت روانشناسی و امور مربوط به تعلیم و تربیت را داده است. از سال هزار و سیصد و پنجاه و دو، عضو انجمن دانشوران ایران بوده، و برای برنامه " در انتهای شب " رادیو ، با برنامه " راه شب " اشتباه نشود؛ مقالات ادبی – اجتماعی می نوشته است. برخی از اشعار و مقالاتش، در برخی از نشریات کشور، از جمله روزنامه " ایرانیان " ، که ارگان رسمی حزب ایرانیان، که وی در آن عضویت داشته منتشر می شده اند. پایان نامه تحصیلی اش در دانشگاه، کتابی است به نام " چگونه شخصیت فرزندانتان را پرورش دهید " که توسط بنگاه تحقیقاتی و مطبوعاتی در سال 1371 خورشیدی در تهران منتشر شده است. از سال 1364 پس از تحمل سی سال سردردهای مزمن، از یک چشم نابینا شده و از چشم دیگرش هم فقط بیست و پنج درصد بینائی دارد. با این حال از بیست و چهار ساعت شبانه روز، نزدیک به بیست ساعت کار می کند. بعد از انقلاب شوم اسلامی، به مدت چهار سال با اصرار مدیر صفحه خانواده یکی از روزنامه های پر تیراژ پایتخت، به عنوان " کارشناس تعلیم و تربیت " پاسخگوی پرسشهای خوانندگان آن روزنامه بوده است. به لحاظ فعالیت های سیاسی در دانشگاه محل تدریسش، مورد پیگرد قانونی قرار می گیرد؛ و به ناچار از سال 1994 میلادی،به اتفاق خانواده اش، به کشور هلند گریخته و در آنجا زندگی می کند. مدت شش سال در کمپهای مختلف در کشور هلند زندگی نموده؛ تا سرانجام اجازه اقامت دائمی را دریافته نموده است. در شهر محل اقامتش در هلند نیز، سه روز در هفته برای سه مؤسسه عام المنفعه به کار داوطلبانه بدون دستمزد اشتغال دارد. در سال 2006 میلادی، چهار کتاب کم حجم به زبان هلندی نوشته است؛ ولی چون در کشور هلند به عنوان نویسنده صاحب نام شهرتی نداشته، هیچ ناشری برای انتشار کتابهای او سرمایه گذاری نمی کند. سرانجام در سال 2012 میلادی، توسط کانال دو تلویزیون هلند، یک برنامه ده قسمتی از زندگی او تهیه و به مدت ده شب پیاپی از همان کانال پخش می شود. نتیجه مفید این کار، دریافت پیشنهاد رایگان منتشر شدن کتابهای او توسط یک ناشر اینترنتی هلندی بوده است. تا کنون دو عنوان از کتابهای وی منتشر شده و مورد استقبال نیز قرار گرفته اند. در حال حاضر مشغول ویراستاری دو کتاب دیگرش می باشد؛ که به همت همان ناشر منتشر بشوند. شعار همیشگی او در زندگی اش، و تصیه آن به فرزندانش : خوردن به اندازه خواب و استراحت به اندازه اما کار بی اندازه است. چون فقط کار و کار و کار رمز پیروزی یک انسان است.