بزدلان سیاسی و شیردلان انقلابی، هر دو از یک قماشند!

0
177

سخنان تند حسن روحانی، خطاب به تندروهای مخالف دولت و تیم مذاکره کننده هسته ای، موجب گردید که عده ای از نمایندگان مجلس شورای اسلامی، نسبت به چنین گفتاری از سوی رئیس جمهوری دولت یازدهم، واکنش های چالش برانگیزی در این باره از خودشان ابراز بدارند. تا جائی که دو روزنامه ابتکار و اعتماد، که از حامیان حسن روحانی می باشند؛ در سرمقاله های خود، ادبیات به کار برده شده توسط روحانی در سخنان روز دوشنبه 20 مرداد 93 را، که به منتقدان مذاکرات هسته ای حمله نموده و آنان را بزدلان سیاسی خوانده بود به شدت اعتراض نمایند!

حتی یکی از نمایندگان مجلس، در جلسه غیر علنی روز سه شنبه 21 مرداد، که نیمی از آن علنی و بقیه اش به خاطر بررسی سخنان نسبا اهانت آمیز رئیس جمهور غیر علنی برگزار شد؛ به حسن روحانی پیشنهاد نمود، که در این رابطه از آنهائی که با چنین ادبیاتی مورد خطاب وی واقع شده اند پوزش بخواهد!

احمد توکلی نماینده تهران در مجلس نیز، در نطق میان دستور مجلس، در بخشی از سخنان خویش گفت: ” نه هر کسی که از روند مذاکرات هسته ای انتقاد بکند < بزدل سیاسی > است؛ و نه هر کسی که شیفته آن باشد < شیردل انقلابی > است. ” در اینجا شایسته است از انتقاد کنندگان به بیانات حسن روحانی، به ویژه از نمایندگان مجلس، و بخصوص از علی لاریجانی رئیس مجلس شورای اسلامی، و احمد توکلی بپرسیم؛ چرا یک جو شهامت در میان شما وجود ندارد؟ چرا به راحتی از کلیت دولت یازدهم به ریاست حسن روحانی، که بیشترتان از مخالفان سرسخت او و دولت اش هستید؛ به طور علنی و مستقیم انتقاد نمی کنید؛ و نارسائی های این دولت را، مانند مجلس های کشورهای متمدن، خطاکاران را مورد خطاب قرار نمی دهید؛ و رو راست و بدون پشت هم اندازی، ضعف ها و ناکارآمدی های هر دولتی در حکومت تان را، به رؤسای آنها گوشزد نمی نمائید؟!

هر کاری که بوزینه خطاکار دولت های نهم و دهم، در طول هشت سال ریاست اش به انجام رسانده بود؛ را در زمان حضور وی در این دو دولت ویرانگر روی داد؛ دیدید و شنیدید، بدون نشان دادن واکنش های منطقی، که به عنوان نمایندگان مردم در مجلس، موظف بودید به دولتی که همه جاده های صعب العبور پیش راه دزدان کشوری و لشگری در حکومت تان را، برای بیشتر غارت کردن و زیادتر سوء استفاده نمودن آقازاده ها و نورچشمی های سپاه، صاف و هموار می نمود؛ هیچ تذکری ندادید؟ بلکه خودتان هم جهت حیف و میل کردن ثروتهای ملی مردم ایران، همه گونه همکاری های لازم را نیز به سارقان حکومتی و دولتی ارائه دادید!

با چنین تخلفات حقیقی، که شما همگی به عنوان نمایندگان مردم ایران در مجلس آخوندی مرتکب شده اید؛ باید بدانید که شماها نیز همانند احمدی نژادها و روحانی ها، سر و ته یک کرباسید و از یک قماش می باشید. اگر جز این بود، چرا در هر دوره ای از دولت های یازده گانه رژیم ابلهانه تان، به وقوع پیوستن آنهمه خرابی، و از بین رفتن آنچه که متعلق به عموم مردم ایران بود؛ دست روی دست گذاشتید و کوچکترین اقدامی برای از بین بردن کاستی ها ننمودید؟!

ننگ بر حکومت جنایتکاران بی خرد جمهوری آخوندی، که دولت های مفلوک اش، هر کدام زیانهای فراوانی به مملکت و ملت آن وارد آورده اند. آنقدر که دریاچه ها و رودهای کشور را خشکانیدند؛ جنگلهای سرسبز مملکت را در آتش نشاندند؛ کارخانجات کوچک و بزرگ را ورشکسته کردند، و کارگران شان را بیکار نمودند. انواع تحریمها را بر مردم نگونسار کشور تحمیل کردند؛ و صدها مصیبت دیگر، که نتایج تأسف برانگیز هر کدام، تیشه به ریشه اقتصاد کشور زدند. به هیچ مسؤل موظفی، که باعث بروز این تخلفات شده بودند؛ کوچکترین اعتراضی نمودید؛ اکنون که یکی از دستاربندان هم لباس خودتان، دو سه کلمه ای مغایر با نوع ادبیاتی که یک مقام دولتی، مخصوصا شخصیتی مانند رئیس جمهور کشور، از آنها استفاده نموده است؛ خرده می گیرید!

برای صاحبنظران مسجل است، که قصدتان تضعیف کردن دولتی است که مورد مخالفت شما می باشد. برای ما نیز محرز است، که قصدمان سرنگونی حکومت ننگین همگی شما مزدوران اهریمن است. چون به خوبی می دانیم که همگی تان، دشمنان حقیقی ملت ایران هستید؛ و هیچگاه برای بهبود اوضاع آشفته مملکت، و برطرف نمودن نا به هنجاری های زندگی مردم، کوچکترین اقدامی نخواهید کرد!

محترم مومنی

 

مقاله قبلیپیام نمایندگان آقای کاظمینی بروجردی به دومین کنگره سکولار دموکراتها
مقاله بعدیمیراث جهانی بر تخت سلیمان ننشسته است
محترم مومنی روحی
شرح مختصری از بیوگرافی بانو محترم مومنی روحی او متولد سال 1324 خورشیدی در شهر تهران است. تا مقطع دبیرستان، در مجتمع آموزشی " فروزش " در جنوب غربی تهران، که به همت یکی از بانوان پر تلاش و مدافع حقوق زنان ( بانو مساعد ) در سال 1304 خورشیدی در تهران تأسیس شده بود؛ در رشته ادبیات پارسی تحصیل نموده و دیپلم متوسطه خود را از آن مجتمع گرفته است. در سال 1343 خورشیدی، با همسرش آقای هوشنگ شریعت زاده ازدواج نموده؛ و حاصل آن دو فرزند دختر و پسر 47 و 43 ساله، به نامهای شیرازه و شباهنگ است؛ که به او سه نوه پسر( سروش و شایان از دخترش شیرازه، و آریا از پسرش شباهنگ) را به وی هدیه نموده اند. وی نه سال پس از ازدواج، در سن بیست و نه سالگی، رشته روانشناسی عمومی را تا اواسط دوره کارشناسی ارشد آموخته، و در همین رشته نیز مدت هفده سال ضمن انجام دادن امر مشاورت با خانواده های دانشجویان، روانشناسی را هم تدریس نموده است. همزمان با کار در دانشگاه، به عنوان کارشناس مسائل خانواده، در انجمن مرکزی اولیاء و مربیان، که از مؤسسات وابسته به وزارت آموزش و پرورش می باشد؛ به اولیای دانش آموزان مدارس کشور، و نیز به کاکنان مدرسه هائی که دانش آموزان آن مدارس مشکلات رفتاری و تربیتی داشته اند؛ مشاورت روانشناسی و امور مربوط به تعلیم و تربیت را داده است. از سال هزار و سیصد و پنجاه و دو، عضو انجمن دانشوران ایران بوده، و برای برنامه " در انتهای شب " رادیو ، با برنامه " راه شب " اشتباه نشود؛ مقالات ادبی – اجتماعی می نوشته است. برخی از اشعار و مقالاتش، در برخی از نشریات کشور، از جمله روزنامه " ایرانیان " ، که ارگان رسمی حزب ایرانیان، که وی در آن عضویت داشته منتشر می شده اند. پایان نامه تحصیلی اش در دانشگاه، کتابی است به نام " چگونه شخصیت فرزندانتان را پرورش دهید " که توسط بنگاه تحقیقاتی و مطبوعاتی در سال 1371 خورشیدی در تهران منتشر شده است. از سال 1364 پس از تحمل سی سال سردردهای مزمن، از یک چشم نابینا شده و از چشم دیگرش هم فقط بیست و پنج درصد بینائی دارد. با این حال از بیست و چهار ساعت شبانه روز، نزدیک به بیست ساعت کار می کند. بعد از انقلاب شوم اسلامی، به مدت چهار سال با اصرار مدیر صفحه خانواده یکی از روزنامه های پر تیراژ پایتخت، به عنوان " کارشناس تعلیم و تربیت " پاسخگوی پرسشهای خوانندگان آن روزنامه بوده است. به لحاظ فعالیت های سیاسی در دانشگاه محل تدریسش، مورد پیگرد قانونی قرار می گیرد؛ و به ناچار از سال 1994 میلادی،به اتفاق خانواده اش، به کشور هلند گریخته و در آنجا زندگی می کند. مدت شش سال در کمپهای مختلف در کشور هلند زندگی نموده؛ تا سرانجام اجازه اقامت دائمی را دریافته نموده است. در شهر محل اقامتش در هلند نیز، سه روز در هفته برای سه مؤسسه عام المنفعه به کار داوطلبانه بدون دستمزد اشتغال دارد. در سال 2006 میلادی، چهار کتاب کم حجم به زبان هلندی نوشته است؛ ولی چون در کشور هلند به عنوان نویسنده صاحب نام شهرتی نداشته، هیچ ناشری برای انتشار کتابهای او سرمایه گذاری نمی کند. سرانجام در سال 2012 میلادی، توسط کانال دو تلویزیون هلند، یک برنامه ده قسمتی از زندگی او تهیه و به مدت ده شب پیاپی از همان کانال پخش می شود. نتیجه مفید این کار، دریافت پیشنهاد رایگان منتشر شدن کتابهای او توسط یک ناشر اینترنتی هلندی بوده است. تا کنون دو عنوان از کتابهای وی منتشر شده و مورد استقبال نیز قرار گرفته اند. در حال حاضر مشغول ویراستاری دو کتاب دیگرش می باشد؛ که به همت همان ناشر منتشر بشوند. شعار همیشگی او در زندگی اش، و تصیه آن به فرزندانش : خوردن به اندازه خواب و استراحت به اندازه اما کار بی اندازه است. چون فقط کار و کار و کار رمز پیروزی یک انسان است.