بریتانیا واکسنش خوب نیست، اما پوندش عالی است!

0
170

در بحبوحه کشتار بی امان کووید ۱۹ و شیوع همه گیر کرونا در ایران، سید علی خامنه ای رهبر سودجو و قدرت پرست رژیم اشغالگر و استبدادی حاکم بر کشورمان، پس از آن که تصویر منحوسش، در فیلمی از طریق گزارشی که صدا و سیمای شان، از جریان تزریق واکسن کووید ۱۹ به خامنه ای خبر رسانی می کرد. چندی بعد که کشورهای غربی، به خاطر همه گیری شدید این بیماری در ایران، پیشنهاد ارسال چند هزار « دوز واکسن » مربوطه را به حکومت اسلامی دادند. با غرور بیجا و کاذبی که همواره در متن سخنانش قابل تشخیص است. به خبرنگاران گفت: ما از هیچیک از این غربی ها کمک نمی خواهیم!

وی این درفشانی را زمانی نمود؛ که هنوز « واکسن برکت » و چند نوع دیگر پس از آن، توسط مراکز بهداشتی و پزشکی و داروسازی ایران به بازار عرضه نشده بودند؛ و از سوی ارباب شان روسیه نیز هنوز آن چهارصد هزار « دوز واکسن » برای حکومت ارسال نگشته بود!

ولی روز پنج شنبه هفته گذشته(سیزدهم آبان ۱۴۰۰ خورشیدی) روزنامه تایمز به نشر خبر مهمی پرداخته و اعلام کرده است؛ که « مرکز اسلامی انگلیس » که به دفتر خامنه ای در این کشور نزدیک و وابسته است. مبلغ ۱۰۹ هزار و ۴۷۶ پوند را، به عنوان کمک مالی برای جبران خسارت های ناشی از کرونا، به دفتر وی در لندن پرداخت کرده است. بنا بر نوشته همین روزنامه، این هدیه بیش از صد هزار پوندی، به منظور کمک به « حفظ مشاغل » ، به شرکت ها و دفترهای زیاندیده از این ویروس، به « مرکز اسلامی لندن » ( وابسته به دفتر آخوند خامنه ای ) داده شده است !

هر چند پس از فراگیر شدن کرونا در بیشتر ممالک جهان، دولت های غربی عمدتا به افراد و به نهادهائی، که از آن آسیب زیادی دیده اند کمک مالی نموده اند. اما دریافت نمودن این مبلغ قابل توجه، توسط نهادی که وابسته به دفتر رهبر حکومت اسلامی نیز هست؛ که پیش از آن( در نوزدهم دیماه سال جاری) خامنه ای در یک برنامه تلویزیونی اعلام کرده بود: دریافت هرگونه کمکی از سوی کشورهای غربی( آمریکا و انگلیس) را منع نموده بود!

باید پرسید: چه اتفاقی افتاده، که اکنون از دید رهبر پولدوست و زیاده طلب حکومت آخوندی، دریافت نمودن چنین هدایای نقدی هنگفتی، حتی با آن فتوای نابخردانه وی، که آبروی نداشته خود و رژیم ننگین شان را، در معرض یک بی آبروئی آشکار قرار داده، و حتی یک سپاسگزاری لفظی هم از این خیرین غربی ننموده، آن را پذیرفته است؟!

با علم به این موضوع، که جماعت آخوند فقط دست « بگیر » دارد و خالقش به وی « دست بده » نداده است. می توان مورد بالا ( پذیرفتن این هدیه گزاف از سوی « مرکز اسلامی لندن » را ) چنین معنا کرد: که این حرکت دفتر مقام عظما، با توجه به دیدگاه وی که در سخنرانی تلویزیونی اش عنوان کرده بود. بدون تردید این است؛ که وی و نوکرانش، کمک های مالی و نقدی را، که به راحتی می توانند به جیب گشاد قبای مبارک شان سرازیر کنند. را بدون نیاز به لحظه ای تفکر و مشاوره با همدیگر می پذیرند. اما واکسن های اهدائی ایشان به ملت ایران را نه!

پاسخ بسیار روشن و آشکار است: زیرا وی خواهد توانست، این مبلغ گزاف و پول مفت و بدون زحمت به دست آمده را، به جای دادن به مراکز آسیب دیده از کرونا و به مردم ایران، به سرمایه هنگفت دویست هزار میلیارد دلاری خویش اضافه بکند. تا در موقعیت مقتضی( زمان فروپاشی رژیم منغورشان، و سرنگونی حاکمیت رسوا و پلید اسلامی شان ) که چیزی هم به سقوط آن نمانده است. به اضافه آنچه را که خود و همسر و فرزندانش در حساب های خودشان در بانک های خارج از کشور دارند. با طیب خاطر به مکان امنی در یکی از همین سرزمین های غربی( مانند کانادا که یک منطقه وسیع در شمال آنجا را، برای روز مبادا خریده اند) ببرد؛ و تا پایان عمر ننگین و بی خاصیتش، در آنجا بخورد و بنوشد و هر چه که دلش می خواهد؛ تریاک ناب « سناتوری ، زعفرانی بکشد!

سپاس اهورای یگانه را، که دنیای خودش را چنین نیافریده است؛ که « ظالم » سالم بماند؛ و تاب و تحمل ظلم دیدگان، در حد بی مقیاس باشد؛ و به مدت طولانی، زیر بار ستمگران بمانند و سکوت پیشه نمایند!

این روزها در ماهی به سر می بریم ( آبان ) که دو سال پیش در چنین روزهائی، مردم دلاور کشورمان، به ویژه جوانان سلحشور ایرانزمین، جهت ستاندن حق مسلم خویش از دستگاه منفور حاکم بر دیارشان، با شجاعت بی نظیر، جهت اعتراض به گران شدن بهای بنزین، برای اعتراض به حکومت اشغالگر و دولت بی کفایت آن قیام کردند؛ و در مقابل ماموران « کلاشینکف » به دست خامنه ای ایستادند. تا حق شان را فریاد بزنند و دادشان را از بیدادگر بستانند. هرچند که چماقداران حکومتی به قلع و قمع آنان پرداختند و متاسفانه هزار و پانصد تن از آن جوانان غیور معترض، جان پاک شان را در آن مصاف نابرابر باختند. اما به سران جنایتکار رژیم اهریمنی آخوندی نشان دادند؛ که تا آخرین قطره خون خویش و تا آخرین نفس فرشته آسای شان، در برابر این جانیان می ایستند و اجازه نخواهند داد؛ که مشتی آخوند و شیخ و ملا، حتی هدایای اهدا شده به مردم سرزمین بزرگ شان را، به راحتی بدزدند و ببرند و بخورند؛ ولی این سلحشوران که غیر از مراقبت از خویش، مسؤلیت مواظبت از سالخوردگان کشورشان را نیز بر عهده خود دارند. بدون بازتاب دادن واکنشی ضروری در این رابطه، به سران ددمنش حکومت دیکتاتوری در میهن شان، در سکوتی غیر منطقی باقی بمانند؟!

شرایط کنونی اگر وخیم تر از آبان ۹۸ نباشد که هست. موقعیت خاصی است؛ که رهبر اسلام پناه شان، در کمال فریبکاری در تلویزیون دولتی، خطاب به همین جوانان و خانواده های شان می گوید: ( حتی اگر به مرگ همه شما بی انجامد؟ ) ما از هیچ کشور غربی برای مبارزه با کرونا واکسن نمی گیریم. اما اکنون در نهایت وقاهت، کمک ۱۰۹ هزار و ۴۷۶ پوندی همان انگلیس را، که هدیه این کشور به « مرکز اسلامی لندن » که وابسته به دفتر خامنه ای در بریتانیا می باشد. را چنان بی صدا و بدون درز کردن در رسانه ها و نشریات داخلی می پذیرد و تحویل می گیرد؛ که گوئی درفشانی نوزدهم دیماه سال جاری را او نفرموده بوده است؟!

« یا رب روا مدار گدا معتبر شود

گر معتبر شود زخدا بی خبر شود» !!

مقاله قبلیهشدار «اف‌بی‌آی» به شرکت‌های آمریکایی درباره هکرهای جمهوری اسلامی
مقاله بعدیاحتمال «صدور قطعنامه» علیه جمهوری اسلامی
محترم مومنی روحی
شرح مختصری از بیوگرافی بانو محترم مومنی روحی او متولد سال 1324 خورشیدی در شهر تهران است. تا مقطع دبیرستان، در مجتمع آموزشی " فروزش " در جنوب غربی تهران، که به همت یکی از بانوان پر تلاش و مدافع حقوق زنان ( بانو مساعد ) در سال 1304 خورشیدی در تهران تأسیس شده بود؛ در رشته ادبیات پارسی تحصیل نموده و دیپلم متوسطه خود را از آن مجتمع گرفته است. در سال 1343 خورشیدی، با همسرش آقای هوشنگ شریعت زاده ازدواج نموده؛ و حاصل آن دو فرزند دختر و پسر 47 و 43 ساله، به نامهای شیرازه و شباهنگ است؛ که به او سه نوه پسر( سروش و شایان از دخترش شیرازه، و آریا از پسرش شباهنگ) را به وی هدیه نموده اند. وی نه سال پس از ازدواج، در سن بیست و نه سالگی، رشته روانشناسی عمومی را تا اواسط دوره کارشناسی ارشد آموخته، و در همین رشته نیز مدت هفده سال ضمن انجام دادن امر مشاورت با خانواده های دانشجویان، روانشناسی را هم تدریس نموده است. همزمان با کار در دانشگاه، به عنوان کارشناس مسائل خانواده، در انجمن مرکزی اولیاء و مربیان، که از مؤسسات وابسته به وزارت آموزش و پرورش می باشد؛ به اولیای دانش آموزان مدارس کشور، و نیز به کاکنان مدرسه هائی که دانش آموزان آن مدارس مشکلات رفتاری و تربیتی داشته اند؛ مشاورت روانشناسی و امور مربوط به تعلیم و تربیت را داده است. از سال هزار و سیصد و پنجاه و دو، عضو انجمن دانشوران ایران بوده، و برای برنامه " در انتهای شب " رادیو ، با برنامه " راه شب " اشتباه نشود؛ مقالات ادبی – اجتماعی می نوشته است. برخی از اشعار و مقالاتش، در برخی از نشریات کشور، از جمله روزنامه " ایرانیان " ، که ارگان رسمی حزب ایرانیان، که وی در آن عضویت داشته منتشر می شده اند. پایان نامه تحصیلی اش در دانشگاه، کتابی است به نام " چگونه شخصیت فرزندانتان را پرورش دهید " که توسط بنگاه تحقیقاتی و مطبوعاتی در سال 1371 خورشیدی در تهران منتشر شده است. از سال 1364 پس از تحمل سی سال سردردهای مزمن، از یک چشم نابینا شده و از چشم دیگرش هم فقط بیست و پنج درصد بینائی دارد. با این حال از بیست و چهار ساعت شبانه روز، نزدیک به بیست ساعت کار می کند. بعد از انقلاب شوم اسلامی، به مدت چهار سال با اصرار مدیر صفحه خانواده یکی از روزنامه های پر تیراژ پایتخت، به عنوان " کارشناس تعلیم و تربیت " پاسخگوی پرسشهای خوانندگان آن روزنامه بوده است. به لحاظ فعالیت های سیاسی در دانشگاه محل تدریسش، مورد پیگرد قانونی قرار می گیرد؛ و به ناچار از سال 1994 میلادی،به اتفاق خانواده اش، به کشور هلند گریخته و در آنجا زندگی می کند. مدت شش سال در کمپهای مختلف در کشور هلند زندگی نموده؛ تا سرانجام اجازه اقامت دائمی را دریافته نموده است. در شهر محل اقامتش در هلند نیز، سه روز در هفته برای سه مؤسسه عام المنفعه به کار داوطلبانه بدون دستمزد اشتغال دارد. در سال 2006 میلادی، چهار کتاب کم حجم به زبان هلندی نوشته است؛ ولی چون در کشور هلند به عنوان نویسنده صاحب نام شهرتی نداشته، هیچ ناشری برای انتشار کتابهای او سرمایه گذاری نمی کند. سرانجام در سال 2012 میلادی، توسط کانال دو تلویزیون هلند، یک برنامه ده قسمتی از زندگی او تهیه و به مدت ده شب پیاپی از همان کانال پخش می شود. نتیجه مفید این کار، دریافت پیشنهاد رایگان منتشر شدن کتابهای او توسط یک ناشر اینترنتی هلندی بوده است. تا کنون دو عنوان از کتابهای وی منتشر شده و مورد استقبال نیز قرار گرفته اند. در حال حاضر مشغول ویراستاری دو کتاب دیگرش می باشد؛ که به همت همان ناشر منتشر بشوند. شعار همیشگی او در زندگی اش، و تصیه آن به فرزندانش : خوردن به اندازه خواب و استراحت به اندازه اما کار بی اندازه است. چون فقط کار و کار و کار رمز پیروزی یک انسان است.