بازی دزد و پلیس، میان مسؤلان رژیم آخوندی !

0
141

همانطوری که بازی ” دزد و پلیس ” بین بچه ها طرفداران زیادی دارد؛ در میان مسؤلان همیشه خطاکار جمهوری ننگین اسلامی نیز، از بازی های بسیار مورد علاقه ایشان است. البته این شگرد اینهاست که یکی شان کاری را انجام بدهد؛ سپس آن دیگری یا دیگران، وی را مورد ملامت قرار داده و به وی اعتراض بکنند. اگر از قبل با هم برای به انجام رسیدن کاری توافق کرده باشند؛ یا فردی از آنها، بدون در میان گذاشتن امری با سایر دست اندرکاران این حکومت ناشایست دست به کاری بزند؛ برای اینکه مردم عادی و حتی کارشناسان مسائل سیاسی ” ایز ” قضیه را گم بکنند؛ یک یا چند تن از این نیرنگبازان، شروع می کنند به انتشار دادن دیدگاههای معترضانه خودشان در رابطه با آن کار انجام شده !

هرگاه شخصیتی که چهره ای بین المللی است، برای بازدید از کشوری یا جهت مذاکره در امر خاصی به یک مملکت سفر می کند؛ قبل از عزیمت به آنجا، همه برنامه های سفر وی توسط خودش یا مشاورانش معین می گردند. بعد از آنکه به مقصد رسید، برنامه های بازدید او از مکانهای مورد نظر، و گفتگوهای وی با افراد و اشخاصی در آن سرزمین، جهت ایجاد همآهنگب های لازم، به وسیله میزبان تدارک دیده می شود که به مرحله اجرا برسد. در هر دو صورت، همه این برنامه ها میان میهمان و میزبان، از قبل مورد بررسی قرار می گیرند؛ سپس بعد از توافق میان آنها به مورد اجرا گذاشته می شوند.

در رابطه با سفر کاترین اشتون مسؤل سیاست خارجی اتحادیه اروپا به ایران، یا هر شخصیت دیگری مورد بالا مصداق کامل دارد. اما تبانی سران حکومت ملاها، برای ابراز مخالفت های خودشان، بر سر ملاقات اشتون با افراد خاصی در ایران، به اجرا گذاشتن نمایش بازی بچه گانه ” دزد و پلیس ” میان خودشان را، نزد ایشان الزامی جلوه می دهد. هیچگونه الزامی از سوی میهمان ایشان، آنها را ملزم به انجام دادن چنین کاری نکرده است؛ ولی شیادی و چندیوزه بازی کردنهای همیشگی سران دروغگوی این رژیم دغلکار، آنها را وا می دارد که برای مخفی نگاه داشتن چهره حقیقی و منحوس حکومت اسلامی، و مواجهه های ظالمانه آنها با مردم ایران، و نیز پوشاندن جلوه های استبدادی جمهوری جنایت پیشه اسلامی نزد دیگران، ایشان را ملزم به انجام دادن اینگونه عملیات مضحک و غیر منطقی می نماید!

 index

ملاقات خانم اشتون با مادر دل شکسته جوان ناکام ستار بهشتی، که همه می دانیم در جریان بازجوئی های وحشیانه زندانبانان دیوصفت شکنجه گاههای مخوف این رژیم، جان آرزومندش را چنان ددمنشانه گرفتند؛ که هیچگاه از خاطر آزادیخواهان نخواهد رفت. همچنین ملاقات خانم اشتون با خانم نرگس محمدی از فعالان حقوق زنان در ایران، چه موردی ناخوشآیند از چهره رسوای سران این حکومت نزد جهانیان مطرح خواهد ساخت؛ که اینها ناگزیر گشته اند، برای پوشاندن اعمال سخیف و ضد بشری خویش، به انجام دادن این عمل بشوند. و قضیه را به گونه ای جلوه بدهند؛ که دشمنان داخلی و خارجی آخوندها، این دیدارها را از قبل برنامه ریزی نموده اند. همانند سفر یک گروه حقوق بشری از اروپا به ایران، که چندی پیش اتفاق افتاد و ضمن آن ملاقات آنها با خانم نسرین ستوده و آقای جهفر پناهی صورت پذیرفت. که آن نیز مورد اعتراض برخی از حکومتی ها قرار گرفت!

: ” چوب را که بردارید، آقا دزده حساب کار خودش را می کند ” !

وقتی خانم اشتون مادر ستار ناکام را در آغوش می گیرد؛ یکباره تمام نیرنگ هائی که قوه جنایتکار قضائیه رژیم به کار گرفته بود؛ که دهها دروغ و سخن نابجا را در این باره ممتشر نماید؛ تا به اثبات برساند که این جوان به دست قاتلان اسلام پناه آنها به قتل نرسیده و به مرگ طبیعی جان خویش را از دست داده است؛ نقش بر آب می شوند و چهره پلیدشان بیش از پیش مورد انزجار همگان قرار می گیرد!

وقتی خانم اشون با خانم نرگس محمدی فعال حقوق زنان در ایران ملاقات می کند( داخل سفارتخانه اتریش)، هر چه که مزدوران جمهوری منفور اسلامی رشته بودند را دوباره پنبه می کند. چرا که خانم محمدی غیر از مسأله چگونگی ضایع شدن حقوق انسان در ایران به حاکمیت این رژیم، به ویژه حقوق زنان این سرزمین که همواره پایمال روشهای زن ستیزانه آنها می شود؛ از کشته شدن برادر ناکام خودش اکبر محمدی، که او نیز داخل شکنجه گاه آخوندها به دست مزدوران ایشان به قتل رسید نیز خواهد گفت. مطرح شدن این حقایق تلخ و آزار دهنده، که بر ملت رنجدیده ایران وارد می آورند؛ اکبرها و ستارها را دوباره به این جهان باز نخواهند گرداند. اما اجازه هم نخواهند داد، که جوانان بی گناه دیگری به چنین سرنوشت های حزن آوری محکوم بشوند!

از سوئی دیگر، عدم رعایت حقوق بشر در ایران، توسط دست اندرکاران دیکتاتور اسلامی، بیشترین ضربه ها را بر پیکر هدف مذاکرات هسته ای آنها می زند. از اینرو اجازه نمی دهند، که چنین افشاگری هائی، به شالوده توافقات احتمالی آینده، که آرمان ایشان در مذاکرت هسته ای است آسیب فراوانی برساند؛ و زحمات دروغهائی را که طی این سالها ساخته و گفته اند را بر باد می دهند!

یکی از همین شارلاتانهای رژیم، مسعود جزایری معاون ستاد کل نیروهای مسلح جمهوری اسلامی است؛ که به جریان دیدار مسؤل سیاست خارجی اتحادیه اروپا با فعالان حقوق زنان در ایران، و با مادر ستار بهشتی واکنش تندی نشان داده؛ و ضمن “معلوم الحال ” نامیدن اینها، به مسؤلان رژیم اعلام هشدار نموده است. ظریف از اشتون برای سفر به ایران دعوت می کند؛ بقیه شان هم در جریان کامل چگونگی قضیه هستند؛ سپس وقتی میهمان دعوت میزبان را می پذیرد و این سفر می رود؛ انتظار آقایان این است، که ایشان آهسته بیاید و آهسته هم برود!

اعتراض سر…..دار مسعود جزایری به مسؤلان حکومت اسلامی، می تواند حامل چند نکته مهم باشد. یک- اعلام ریاست و سروری نیروهای مسلح رژیم به ویژه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، بر تمامی دستگاه های اداری و سازمانهای دولتی در کشور است. دو- اعلام این مورد که اگر قبل از انجام شدن هر کاری با ما مشورت نکنید؟ صدای اعتراض مان را به گوش همه خواهیم رساند. سوم – کشوری ها بدون مجوز لشگری ها، اجازه هیچ کاری را ندارند؛ حتی اگر وزیر امور خارجه دولت آخوندی نیز باشند!

زمستان 2572 شاهنشاهی هلند

محترم مومنی روحی

 

مقاله قبلیپلیس مالزی: مسافر ایرانی هواپیمای ناپدید شده تروریست نبوده است، هویت یک ایرانی شناسائی شد
مقاله بعدیتجزيه و تحليلي از وقايع به ظاهر متناقض يك انقلاب؛ نقاب زيتون (بخش چهارم) نقابي براي انقلابيون!
محترم مومنی روحی
شرح مختصری از بیوگرافی بانو محترم مومنی روحی او متولد سال 1324 خورشیدی در شهر تهران است. تا مقطع دبیرستان، در مجتمع آموزشی " فروزش " در جنوب غربی تهران، که به همت یکی از بانوان پر تلاش و مدافع حقوق زنان ( بانو مساعد ) در سال 1304 خورشیدی در تهران تأسیس شده بود؛ در رشته ادبیات پارسی تحصیل نموده و دیپلم متوسطه خود را از آن مجتمع گرفته است. در سال 1343 خورشیدی، با همسرش آقای هوشنگ شریعت زاده ازدواج نموده؛ و حاصل آن دو فرزند دختر و پسر 47 و 43 ساله، به نامهای شیرازه و شباهنگ است؛ که به او سه نوه پسر( سروش و شایان از دخترش شیرازه، و آریا از پسرش شباهنگ) را به وی هدیه نموده اند. وی نه سال پس از ازدواج، در سن بیست و نه سالگی، رشته روانشناسی عمومی را تا اواسط دوره کارشناسی ارشد آموخته، و در همین رشته نیز مدت هفده سال ضمن انجام دادن امر مشاورت با خانواده های دانشجویان، روانشناسی را هم تدریس نموده است. همزمان با کار در دانشگاه، به عنوان کارشناس مسائل خانواده، در انجمن مرکزی اولیاء و مربیان، که از مؤسسات وابسته به وزارت آموزش و پرورش می باشد؛ به اولیای دانش آموزان مدارس کشور، و نیز به کاکنان مدرسه هائی که دانش آموزان آن مدارس مشکلات رفتاری و تربیتی داشته اند؛ مشاورت روانشناسی و امور مربوط به تعلیم و تربیت را داده است. از سال هزار و سیصد و پنجاه و دو، عضو انجمن دانشوران ایران بوده، و برای برنامه " در انتهای شب " رادیو ، با برنامه " راه شب " اشتباه نشود؛ مقالات ادبی – اجتماعی می نوشته است. برخی از اشعار و مقالاتش، در برخی از نشریات کشور، از جمله روزنامه " ایرانیان " ، که ارگان رسمی حزب ایرانیان، که وی در آن عضویت داشته منتشر می شده اند. پایان نامه تحصیلی اش در دانشگاه، کتابی است به نام " چگونه شخصیت فرزندانتان را پرورش دهید " که توسط بنگاه تحقیقاتی و مطبوعاتی در سال 1371 خورشیدی در تهران منتشر شده است. از سال 1364 پس از تحمل سی سال سردردهای مزمن، از یک چشم نابینا شده و از چشم دیگرش هم فقط بیست و پنج درصد بینائی دارد. با این حال از بیست و چهار ساعت شبانه روز، نزدیک به بیست ساعت کار می کند. بعد از انقلاب شوم اسلامی، به مدت چهار سال با اصرار مدیر صفحه خانواده یکی از روزنامه های پر تیراژ پایتخت، به عنوان " کارشناس تعلیم و تربیت " پاسخگوی پرسشهای خوانندگان آن روزنامه بوده است. به لحاظ فعالیت های سیاسی در دانشگاه محل تدریسش، مورد پیگرد قانونی قرار می گیرد؛ و به ناچار از سال 1994 میلادی،به اتفاق خانواده اش، به کشور هلند گریخته و در آنجا زندگی می کند. مدت شش سال در کمپهای مختلف در کشور هلند زندگی نموده؛ تا سرانجام اجازه اقامت دائمی را دریافته نموده است. در شهر محل اقامتش در هلند نیز، سه روز در هفته برای سه مؤسسه عام المنفعه به کار داوطلبانه بدون دستمزد اشتغال دارد. در سال 2006 میلادی، چهار کتاب کم حجم به زبان هلندی نوشته است؛ ولی چون در کشور هلند به عنوان نویسنده صاحب نام شهرتی نداشته، هیچ ناشری برای انتشار کتابهای او سرمایه گذاری نمی کند. سرانجام در سال 2012 میلادی، توسط کانال دو تلویزیون هلند، یک برنامه ده قسمتی از زندگی او تهیه و به مدت ده شب پیاپی از همان کانال پخش می شود. نتیجه مفید این کار، دریافت پیشنهاد رایگان منتشر شدن کتابهای او توسط یک ناشر اینترنتی هلندی بوده است. تا کنون دو عنوان از کتابهای وی منتشر شده و مورد استقبال نیز قرار گرفته اند. در حال حاضر مشغول ویراستاری دو کتاب دیگرش می باشد؛ که به همت همان ناشر منتشر بشوند. شعار همیشگی او در زندگی اش، و تصیه آن به فرزندانش : خوردن به اندازه خواب و استراحت به اندازه اما کار بی اندازه است. چون فقط کار و کار و کار رمز پیروزی یک انسان است.