بازگشت تفنگداران آمریکائی به افغانستان به چه هدفی است؟!

0
212

کشور ایالات متحده آمریکا، سالیان سال است که برای خودش، چند پایگاه نظامی را در منطقه خاورمیانه یجاد کرده است. پیش از پیمان میان این کشور با ایران و پاکستان و ترکیه، آمریکائی ها روابط محکمی با دیگر ممالک جهان نداشتند؛ بعد از جنگ دوم جهانی، رابطه نزدیک تری با عربستان سعودی به وجود آوردند؛ سپس، بعد از تشکیل شدن سازمان ملل متحد، و به وجود آمدن کشور اسرائیل، و ثبت شدن عضویت این کشور در سازمان ملل، اسرائیل نیز از متحدان آمریکا گردید. به همین خاطر از همان موقع تا کنون، حمایت های دولت های آمریکا(دولت اوباما کمتر از بقیه آنها) همواره در پشتیبانی از حاکمیت اسرائیل، مهم ترین یاور این سرزمین بوده است!

بعد از فروپاشی حزب کمونیست در شوروی سوسیالیستی سابق، و مستقل شدن کشورهائی که زیر مجموعه شوروی بودند؛ آمریکا یک پایگاه نظامی در ترکمنستان ایجاد نمود؛ با پایگاه نظامی که در دو کشور پاکستان و ترکیه داشتند؛ در مجموع سه مرکز مهم نظامی خویش را، در منطقه خاور میانه، در دو قاره آسیا و اروپای شرقی برای خود تدارک دیدند. با آنکه مستشاران نظامی آمریکا، در مملکت ما نیز، به کار آموزش های مختلف به نیروهای مسلح سه گانه در آرتش شاهنشاهی ایران مأموریت هائی را انجام می دادند؛ اما پادشاه دوراندیش میهن مان، شاهنشاه آریامهر، هیچگاه چنین اجازه ای را به ایالات متحده نداده بودند؛ که در ایران هم برای خودشان پایگاه نظامی به وجود بیآورند!

شاید یکی از دلائل شکل گرفتن انقلاب سیاه و شوم اسلامی در میهن مان همین امر بود؛ که دولت دموکرات جیمی کارتر را، جهت براندازی حکومت پادشاهی پهلوی در ایران مصمم تر ساخت. به اضافه این مورد، پس از اشغال شدن افغانستان توسط روسها، با آنکه ملت افغان خودشان، حاکمیت دست نشانده روسیه در کشورشان، ” نوری ترکه ” کمونیست را، از ریاست جمهوری برکنار نموده، و دست حکومت روسیه را از کشور خویش کوتاه کردند. ولی آمریکائی ها بسیار مایل بودند؛ که در افغانستان حضور نظامی داشته باشند. از اینرو، با راه انداختن ماجرای یازدهم سپتامبر 2001 میلادی، با انهدام برج های دوقلوی پنتاگون ساختمان وزارت امور خارجه خویش، و شایع نمودن استقرار گروه ” القاعده ” در افغانستان(چون ایشان را مسؤل عملیات یازدهم سپتامبر برشمرده بودند)، یک پایگاه نظامی هم در این کشور بنا کردند!

از آن موقع تا حالا، نظامیان آمریکائی در افغانستان مستقر می باشند. گهگاه تعدادی از نظامیلان شان را به آمریکا بر می گردانند؛ و پس از مدتی دیگر به بهانه ای آنها را دوباره به افغانستان می فرستند. به همین هدف که پایگاه دیگری را نیز در سوریه برای خودشان تدارک ببینند؛ به کمک متحد دیگر خود سعودی ها در منطقه، به متولد کردن گروه بسیار وحشی داعش دست زدند؛ همچنین مخالفان داخلی بشار اسد رئیس جمهور سوریه را، با پشتیبانی های مالی عربستان در مقابل اسد به مبارزه با او وا داشتند!

 از سوئی دیگر، رقیب همیشه در صحنه ایشان حکومت روسیه نیز، که از هدف اصلی آمریکائی ها باخبر است(ایجاد پایگاه های نظامی متعدد در اطراف روسیه، جهت به موقع آچمز کردن سران این کشور، برای تعیین کردن یک قطب قدرتمند و یگانه در دنیا)؛ ولادیمیر پوتین هم خودش به حمایت بشار اسد پرداخت؛ و هم نوکرش رژیم ملا ها در ایران را، به چنین کاری وادار کرد و تشویق نمود!

سیصد تن از تفنگداران نیروی دریائی آمریکا، که در سال 2014 ولایت ” هلمند ” در افغانستان را ترک کرده بودند؛ باری دیگر به افغانستان آمده اند. تا در این ولایت، که حضور شورشیان گروه بسیار خشن و جنایتکار طالبان در هلمند، همچنان محسوس می باشد؛ به نیروهای نظامی حکومت افغانستان، و نیز گروه ائتلاف ناتو در هلمند بپوندند. تا جهت مبارزه با طالبان به این گروهها کمک نمایند. در همان سال 2014، تعدادی از نیروهای نظامی آمریکا و بریتانیا، که در ائتلاف ناتو همکاری داشتند؛ به دست طالبان کشته شدند. به دستور رئیس جمهور وقت آمریکا باراک حسین اوباما، تعداد زیادی از تفنگداران این کشور، ایالت هلمند در افغانستان را ترک نموده و به آمریکا باز گشتند. اما ظاهرا پرزیدنت ترامپ رئیس جمهوری کنونی این کشور، که در حال پاک نمودن تمامی کارهای اشتباه دولت پیشین می باشد؛ دوباره تصمیم به اعزام نیروهای مسلح کشورش به افغانستان را گرفته است!

به گزارش خبرگزاری رویترز، مراجعت مجدد تفنگداران نیروی دریائی ایالات متحده به ولایت هلمند در افغانستان، برای دادن آموزش های نظامی به نیروهای دولتی افغان در آن منطقه است؛ زیرا اینها در مبارزات پیگیر خویش با طالبان در هلمند، همچنان با چالش های فراوانی رو به رو هستند. بر اساس این گزارش، گروهبان جورج کلدول، که پیشتر هم به مدت هشت ماه در بخش جنوبی ولایت هلمند، به آموزش نظامی به نیروهای افغان مشغول بوده است؛ نسبت به بازگشت به هلمند اظهار خوشحالی کرده و گفته است: ” من زمان زیادی را در ولایت هلمند گذرانده ام؛ ما سالها در آنجا مشغول مبارزه بوده ایم؛ و نمی خواهیم بی ثباتی در این منطقه را ببینیم.”!

گویا گروهبان جورج کلدول، به درستی از اهداف کشورگشایانه و قدرت پرستانه دولتمردان کشورش خبری ندارد؛ که …. نزدیک به هفتاد سال می گذرد؛ که رؤیای بزرگی در مخیله حاکمان این کشور، از هر دو حزب دموکرات و جمهوریخواه به وجود آمده، و تا زمانی که به آن جامه حقیقت نپوشانند از پای نخواهند نشست. در گذشته های نه چندان دور، که ابتدا شوروی ها نخستین فضا پیما را به سوی ماه فرستادند؛ و اولین فضانورد ایشان ” یوری گاگارین ” در فضای بی انتهای کره زمین در اطراف ماه، به راهپیمائی هوائی پرداخت؛ و باز هم روسها بودند، که نخستین فضانورد زن ” خانم تروشکوآ ” را به عالم بالا در فضا فرستادند؛ قدرت نمائی روسها موجب اعجاب همگان گردید!

با آنکه آمریکائی ها خودشان هم، با جدیت در این باره تلاش کامل را به عمل می آوردند(اولین سفینه ای که در ماه نشست؛ و ” نیل آرمسترانگ ” فضانورد برجسته آمریکائی، از سطح ماه گزارش های مهمی را به زمین مخابره نمود.) ؛ ولی آمریکائی ها نمی توانستند؛ رقابت های علمی دانشمندان روسیه با خودشان را تاب بیاورند؛ و واکنش مستقیمی نسبت به آن ابراز نمایند. به همین دلیل، و با علم به نیازمندی های اقتصادی روسها، برای پیشگیری نمودن از رقابت های بعدی ایشان با خودشان، مصمم شدند، که تکلیف قطب قوی تر در گیتی را، با گذاشتن دست روسها در حنای بی اختیاری، ایشان را تضعیف نمایند؛ تا خودشان را به عنوان قوی ترین قدرت جهان به مردم دنیا نشان بدهند!

برای رسیدن به این آرمان بزرگ، بر آن می باشند که در اطراف کشور روسیه، در ممالک همسایه با سرزمین رقیب، پایگاه های نظامی متعددی را ایجاد نمایند؛ تا چنانچه ضرورت ایجاب کند، و ناگزیر به حمله به روسیه گردند. نه فقط تفوق هوائی بر ایشان را داشته باشند. بلکه از طریق دریا و زمین نیز، که پایگاههای نطامی ایشان، به همین منظور در منطقه ایجاد گردیده اند. امکان همه گونه اقدام نظامی نسبت به روسیه را، برای خودشان میسر سازند!

بدیهی است که ولادیمیر پوتین، رئیس جمهوری کنونی روسیه نیز، آنقدر هوش و ذکاوت داشته باشد؛ که در این رابطه مشغول یارگیری های سیاسی برای خودشان بشود. روس ها هم اکنون، هنوز در سوریه دارای دو پایگاه نظامی می باشند؛ و در نهایت تأسف، پایگاه هوائی ” نوژه ” در همدان را نیز، محل استقرار بمب افکن های خویش نموده اند. شاید که به زودی، رجب طیب اردوغان را نیز، جهت ایجاد یک پایگاه نظامی روسی در ترکیه مجاب نماید. که دست هایش در برابر آمریکائی ها کاملا خالی نباشد!

” برو قوی شو اگر، راحت جهان طلبی

که در نظام طبیعت، ضعیف پامال است” !!

محترم مومنی

مقاله قبلیتشکیل پرونده قضایی برای کرباسچی
مقاله بعدیروایت دکلی که پیدا نشد!
محترم مومنی روحی
شرح مختصری از بیوگرافی بانو محترم مومنی روحی او متولد سال 1324 خورشیدی در شهر تهران است. تا مقطع دبیرستان، در مجتمع آموزشی " فروزش " در جنوب غربی تهران، که به همت یکی از بانوان پر تلاش و مدافع حقوق زنان ( بانو مساعد ) در سال 1304 خورشیدی در تهران تأسیس شده بود؛ در رشته ادبیات پارسی تحصیل نموده و دیپلم متوسطه خود را از آن مجتمع گرفته است. در سال 1343 خورشیدی، با همسرش آقای هوشنگ شریعت زاده ازدواج نموده؛ و حاصل آن دو فرزند دختر و پسر 47 و 43 ساله، به نامهای شیرازه و شباهنگ است؛ که به او سه نوه پسر( سروش و شایان از دخترش شیرازه، و آریا از پسرش شباهنگ) را به وی هدیه نموده اند. وی نه سال پس از ازدواج، در سن بیست و نه سالگی، رشته روانشناسی عمومی را تا اواسط دوره کارشناسی ارشد آموخته، و در همین رشته نیز مدت هفده سال ضمن انجام دادن امر مشاورت با خانواده های دانشجویان، روانشناسی را هم تدریس نموده است. همزمان با کار در دانشگاه، به عنوان کارشناس مسائل خانواده، در انجمن مرکزی اولیاء و مربیان، که از مؤسسات وابسته به وزارت آموزش و پرورش می باشد؛ به اولیای دانش آموزان مدارس کشور، و نیز به کاکنان مدرسه هائی که دانش آموزان آن مدارس مشکلات رفتاری و تربیتی داشته اند؛ مشاورت روانشناسی و امور مربوط به تعلیم و تربیت را داده است. از سال هزار و سیصد و پنجاه و دو، عضو انجمن دانشوران ایران بوده، و برای برنامه " در انتهای شب " رادیو ، با برنامه " راه شب " اشتباه نشود؛ مقالات ادبی – اجتماعی می نوشته است. برخی از اشعار و مقالاتش، در برخی از نشریات کشور، از جمله روزنامه " ایرانیان " ، که ارگان رسمی حزب ایرانیان، که وی در آن عضویت داشته منتشر می شده اند. پایان نامه تحصیلی اش در دانشگاه، کتابی است به نام " چگونه شخصیت فرزندانتان را پرورش دهید " که توسط بنگاه تحقیقاتی و مطبوعاتی در سال 1371 خورشیدی در تهران منتشر شده است. از سال 1364 پس از تحمل سی سال سردردهای مزمن، از یک چشم نابینا شده و از چشم دیگرش هم فقط بیست و پنج درصد بینائی دارد. با این حال از بیست و چهار ساعت شبانه روز، نزدیک به بیست ساعت کار می کند. بعد از انقلاب شوم اسلامی، به مدت چهار سال با اصرار مدیر صفحه خانواده یکی از روزنامه های پر تیراژ پایتخت، به عنوان " کارشناس تعلیم و تربیت " پاسخگوی پرسشهای خوانندگان آن روزنامه بوده است. به لحاظ فعالیت های سیاسی در دانشگاه محل تدریسش، مورد پیگرد قانونی قرار می گیرد؛ و به ناچار از سال 1994 میلادی،به اتفاق خانواده اش، به کشور هلند گریخته و در آنجا زندگی می کند. مدت شش سال در کمپهای مختلف در کشور هلند زندگی نموده؛ تا سرانجام اجازه اقامت دائمی را دریافته نموده است. در شهر محل اقامتش در هلند نیز، سه روز در هفته برای سه مؤسسه عام المنفعه به کار داوطلبانه بدون دستمزد اشتغال دارد. در سال 2006 میلادی، چهار کتاب کم حجم به زبان هلندی نوشته است؛ ولی چون در کشور هلند به عنوان نویسنده صاحب نام شهرتی نداشته، هیچ ناشری برای انتشار کتابهای او سرمایه گذاری نمی کند. سرانجام در سال 2012 میلادی، توسط کانال دو تلویزیون هلند، یک برنامه ده قسمتی از زندگی او تهیه و به مدت ده شب پیاپی از همان کانال پخش می شود. نتیجه مفید این کار، دریافت پیشنهاد رایگان منتشر شدن کتابهای او توسط یک ناشر اینترنتی هلندی بوده است. تا کنون دو عنوان از کتابهای وی منتشر شده و مورد استقبال نیز قرار گرفته اند. در حال حاضر مشغول ویراستاری دو کتاب دیگرش می باشد؛ که به همت همان ناشر منتشر بشوند. شعار همیشگی او در زندگی اش، و تصیه آن به فرزندانش : خوردن به اندازه خواب و استراحت به اندازه اما کار بی اندازه است. چون فقط کار و کار و کار رمز پیروزی یک انسان است.