این یک پیش فرض نیست، واقعه ای است که روی داده و باز هم خواهد داد!

0
135

ماجرای شورش مخالفان بشار اسد، و رخ دادن جنگ های داخلی میان مخالفان رئیس جمهوری این کشور با نظامیان موافق اسد در سوریه، پیدایش گروه تروریستی دولت اسلامی عراق و شام(داعش) در دو کشور عراق و سوریه، لشگرکشی هرگز به نتیجه نرسیده گروه ائتلاف به رهبری ایالات متحده آمریکا علیه تروریست های داعشی برای سرکوب نمودن آنها، با مشکلات بسیار زیاد، به دست آوردن آراء موافق برای تثبیت تاریخی توافق جامع اتمی میان جمهوری اسلامی و 1+5 در هر دو کشور ایران و آمریکا، استعفای پیش بینی نشده نخست وزیر چپ گرای یونان در این کشور، نمایش موج سواران خوشحال در سواحل دریائی در کره شمالی، و ……؛ اموری نیستند که فقط به زمان حال در جهان مربوط بشوند. بلکه جریاناتی می باشند، که هم به گذشته ی دنیا ارتباط می یابند؛ و هم نقش های فراوانی را در آینده ی این گیتی پهناور ایفاء خواهند کرد!

امر به وجود آمدن تروریست در دنیا، و نتایج مخرب عملیات غیرانسانی به وجود آمدن ترورهای جانی و حیثیتی و مالی در جهان، از دوران خیلی دور در دنیا به وجود آمده بوده است. اما در ربع قرن اخیر، این مسأله بیش از گذشته خودنمائی می کند؛ و زیانبارتر نیز گشته است. کشته شدن مردمی که به دلائل شخصی و کشوری و جهانی، مورد تعرض تروریست ها واقع می شوند؛ و در این رابطه ها جان خودشان را از دست می دهند؛ کم و بیش در اکثر کشورهای دنیا به وقوع پیوسته است. ترور شخصیتی و به خطر انداختن حیثیت مردمی در گیتی، موردی است که بیشتر در امر سیاست شکل می گیرد؛ ولی گاهی نیز افراد غیرسیاسی هم برای به دست آوردن قدرت های اجتماعی، جهت پیش بردن مقاصد شخصی خودشان در اجتماع، به ویژه در رابطه با مسائل اقتصادی و سیاسی، رقیبان خودشان در این امور را ترور شخصیتی می کنند؛ تا که خودشان را در آن مسیر رقابتی پیش تر بیندازند؛ و باخت مذبوحانه رقیب را فراهم بیاورند. این روش ضد انسانی و دور از اخلاق بشری، فقط در میان بی سوادان جامعه و افراد تاریک اندیش نیست. بلکه بسیارند از این دسته تروریست هائی، که هم تحصیل کردگان بهترین دانشگاه های دنیا می باشند؛ و هم به قول خودشان و جامعه بی سواد مملکت شان، از روشنفکران تراز اول اجتماع ایشان نیز به شمار آورده می شوند!

از مردمان عادی جوامع بشری که بگذریم؛ در میان افرادی از ساکنان برخی از کشورهای جهان، اشخاص صاحب نام و نشان و برتری های اندیشه و قدرت های معنوی نیز در جهان هستند؛ که انجام گرفتن امور مربوط به انواع ترورهای نامبرده بالا را، بر عهده گرفته اند. ایشان کسانی اند، که در زیر چتر عنوان اختصاصی و پر طمطراق ” روشنفکران ” در میان ساکنان یک سرزمین قرار دارند. خطرآفرینی های این دسته از تروریست های تحصیل کرده و روشنفکر، اگر بیشتر از انواع دیگر آنها نباشند؛ کمتر از آنان نیز نخواهند بود. چرا که: ” چو دزدی با چراغ آید، گزیده تر برد کالای” !

سران حکومت های فعلی دو کشور ایران و روسیه، از موافقان سفت و سخت بشار اسد در سوریه، و از حامیان و یاری رسانان حتمی و همیشگی وی در گیتی می باشند. چرا و به کدام دلیل؟ آیا اسد شخصیتی بسیار معتبر، و یک چهره سیاسی خیلی مهم، یا فردی کاملا موجه است؟ که سران حکومت های این دو کشور، برای تقویت مادی و غیرمادی حاکمیت وی در سوریه چنین قد علم کرده اند؛ و از او پشتیبانی می کنند؟ بدیهی است که این مورد صحیح به نظر نرسد؛ بنابراین باید در این رابطه دلائل دیگری موجود باشند. هنگامی که روسها به طمع دسترسی به آبهای گرم و دیگر امکانات افغانستان، به این کشور حمله کرد و آنجا را اشغال نظامی نمود؛ هرگز نمی پنداشت با چنان فضاحتی ناگزیر شود؛ که افغانستان را از وجود نظامیان خودش خالی نماید؛ و پیه افتضاح بین المللی شکست در افغانستان را به تن خودش بمالد؟!

از آن پس بود که افغانستان، پایگاهی برای فعالیت های تروریست های مخالف روسیه گشت؛ و مسلمان های چچنی و سایر کشورهای اسلامی، که از زیرمجموعه های شوروی سابق سوسیالیستی بودند؛ در پایگاه هائی در افغانستان که کیلومترها با روسیه مرز مشترک دارد؛ خودشان را آماده می نمودند و برای انجام گرفتن انواع عملیات تروریستی علیه روسها، به داخل این کشور می رفتند و می روند!

بعدها که سوریه محل استقرار مخالفان حکومت اسد گردید؛ و کمک های مخفیانه صاحبان قدرت در گیتی به مخالفان رئیس جمهور سوریه شروع شد؛ و نیز کشورهای قدرتمند عربی، که از خوف یکه تازی های آخوندها در منطقه، با حکومت جمهوری اسلامی مخالفت سرسختانه ای را آغاز کردند. روسها از یک سو و آخوندها نیز از سوئی دیگر، به خدمت نمودن به بشار اسد و پشتیبانی های تسلیحاتی و سیاسی و مادی از وی به پا خاستند. رقیبان روسها، چون این کشور به خاطر منافع خودش با آخوندهای حاکم در ایران، روابط دوستانه آشکاری داشتند؛ و این دو با هم اوضاع خاورمیانه را بی ثبات می کردند. جهت بی دوام ساختن دوستی های این دو، مخالفان اسد را با حیله های خودشان، زیر لوای اسلام وهابیگری ابوبکر البغدادی، به تروریست های داعشی تغییر ماهیت دادند. تا از این پس بیشتر بتوانند به زبونی رئیس جمهوری سوریه بپردازند. با این حیله، حامیان اسد(روسها و آخوندها) نیز در موضع ضعف قرار می گرفتند؛ و شکل چهره بین المللی روسیه ترکیبی زشت می یافت؛ و آن قطب دیگر قدرت در دنیا، ارزش سابق اش را از دست می داد!

اما ولادیمیتر پوتین رئیس جمهور روسیه، آنقدر سیاست دارد تا اجازه ندهد؛ بلائی که پس از غائله اشغال افغانستان به سر کشورش آمد دوباره در سوریه تکرار شود. زیرا به مجرد آنکه روسها پای شان را، از مرحله پشتیبانی نمودن از بشار اسد بیرون بکشند؛ آمار تروریست هائی که همواره در این کشور ناامنی می آفرینند بالا خواهد رفت!

معنای این موضوع، بشارت تلخی به مردم جهان می دهد. روسها نمی خواهند که سوریه هم مانند افغانستان، پایگاه دیگری برای پرورش تروریست های مسلمان چچنی علیه کشورشان بشود. دیگر قدرت های بزرگ دنیا، از جمله آمریکا هم، به هیچوجه مایل نیست که رژیم جمهوری اسلامی در ایران، آنقدر تقویت گردد که خطر وجود آن، موجودیت متحدان آمریکا، مانند اسرائیل و عربستان سعودی و برخی دیگر از کشورهای عربی را به خطر بیندازد. برای این که همپیمانان بین المللی خودش را محافظت نماید؛ هرگز اجازه نخواهد داد که دوستی های میان اسد، پوتین و خامنه ای، آسایش فکری شان را برهم بزنند!

پس از آفرینش مخالفان بشار اسد در سوریه، و بعد از ترکیب نمودن مخالفان اسد با وهابی های بی منطق اسلامی در عراق و سوریه به نام گروه داعش، اکنون وقت آن رسیده بود که از این گروه ترکیبی، دام مهیبی هم برای ناامن نمودن اروپا به وجود بیاورند. از این رو، یکباره از میان دو میلیون فراری سوریه ای، که از آغاز ناآرامی های کشورشان، به ممالک دیگر جهان بخصوص به درون ترکیه پناه برده بودند؛ موج عظیمی از این پناهجویان را، به سوی کشورهای اروپائی گسیل بدارند. ولی چون باید این کار کاملا طبیعی و بدون کمترین شبهه ای از سیاست بازی به نظر می رسید؛ مردمان دیگری را نیز از عراق و افغانستان و پناهنده های ایرانی که در ترکیه ساکن بودند؛ را به همراه سوری ها روانه اروپا کردند!

چگونه ممکن است که در یک برهه زمانی، یکباره اینهمه پناهجو از چند جهت، از سوی سوریه ، افغانستان، عراق و حتی ایران، چنین همزمان به سوی اروپا بگریزند؟ آری در طول چند سال اخیر، چند قایقی که تعداد زیادی پناهجو را به سوی استرالیا و ایتالیا و …. می بردند؛ در دریا واژگون شدند و آنهمه انسان بی گناه جان خودشان را از دست دادند. اما اپیدمی شدن یک موضوع انسانی در یک زمان واحد در جهان، نمی تواند مورد کم ارزشی به نظر برسد؛ و هیچ تأثیری از سیاست های جهانی نیافته باشد. مگر آنکه همچنان خودمان را فریب بدهیم؛ و این را نیز به گردن خواست خدا بیندازیم !

محترم مومنی

مقاله قبلیکلکسیون باخت‌های والیبال تکمیل شد
مقاله بعدیتولید آب معدنی «دماوند» متوقف شد
محترم مومنی روحی
شرح مختصری از بیوگرافی بانو محترم مومنی روحی او متولد سال 1324 خورشیدی در شهر تهران است. تا مقطع دبیرستان، در مجتمع آموزشی " فروزش " در جنوب غربی تهران، که به همت یکی از بانوان پر تلاش و مدافع حقوق زنان ( بانو مساعد ) در سال 1304 خورشیدی در تهران تأسیس شده بود؛ در رشته ادبیات پارسی تحصیل نموده و دیپلم متوسطه خود را از آن مجتمع گرفته است. در سال 1343 خورشیدی، با همسرش آقای هوشنگ شریعت زاده ازدواج نموده؛ و حاصل آن دو فرزند دختر و پسر 47 و 43 ساله، به نامهای شیرازه و شباهنگ است؛ که به او سه نوه پسر( سروش و شایان از دخترش شیرازه، و آریا از پسرش شباهنگ) را به وی هدیه نموده اند. وی نه سال پس از ازدواج، در سن بیست و نه سالگی، رشته روانشناسی عمومی را تا اواسط دوره کارشناسی ارشد آموخته، و در همین رشته نیز مدت هفده سال ضمن انجام دادن امر مشاورت با خانواده های دانشجویان، روانشناسی را هم تدریس نموده است. همزمان با کار در دانشگاه، به عنوان کارشناس مسائل خانواده، در انجمن مرکزی اولیاء و مربیان، که از مؤسسات وابسته به وزارت آموزش و پرورش می باشد؛ به اولیای دانش آموزان مدارس کشور، و نیز به کاکنان مدرسه هائی که دانش آموزان آن مدارس مشکلات رفتاری و تربیتی داشته اند؛ مشاورت روانشناسی و امور مربوط به تعلیم و تربیت را داده است. از سال هزار و سیصد و پنجاه و دو، عضو انجمن دانشوران ایران بوده، و برای برنامه " در انتهای شب " رادیو ، با برنامه " راه شب " اشتباه نشود؛ مقالات ادبی – اجتماعی می نوشته است. برخی از اشعار و مقالاتش، در برخی از نشریات کشور، از جمله روزنامه " ایرانیان " ، که ارگان رسمی حزب ایرانیان، که وی در آن عضویت داشته منتشر می شده اند. پایان نامه تحصیلی اش در دانشگاه، کتابی است به نام " چگونه شخصیت فرزندانتان را پرورش دهید " که توسط بنگاه تحقیقاتی و مطبوعاتی در سال 1371 خورشیدی در تهران منتشر شده است. از سال 1364 پس از تحمل سی سال سردردهای مزمن، از یک چشم نابینا شده و از چشم دیگرش هم فقط بیست و پنج درصد بینائی دارد. با این حال از بیست و چهار ساعت شبانه روز، نزدیک به بیست ساعت کار می کند. بعد از انقلاب شوم اسلامی، به مدت چهار سال با اصرار مدیر صفحه خانواده یکی از روزنامه های پر تیراژ پایتخت، به عنوان " کارشناس تعلیم و تربیت " پاسخگوی پرسشهای خوانندگان آن روزنامه بوده است. به لحاظ فعالیت های سیاسی در دانشگاه محل تدریسش، مورد پیگرد قانونی قرار می گیرد؛ و به ناچار از سال 1994 میلادی،به اتفاق خانواده اش، به کشور هلند گریخته و در آنجا زندگی می کند. مدت شش سال در کمپهای مختلف در کشور هلند زندگی نموده؛ تا سرانجام اجازه اقامت دائمی را دریافته نموده است. در شهر محل اقامتش در هلند نیز، سه روز در هفته برای سه مؤسسه عام المنفعه به کار داوطلبانه بدون دستمزد اشتغال دارد. در سال 2006 میلادی، چهار کتاب کم حجم به زبان هلندی نوشته است؛ ولی چون در کشور هلند به عنوان نویسنده صاحب نام شهرتی نداشته، هیچ ناشری برای انتشار کتابهای او سرمایه گذاری نمی کند. سرانجام در سال 2012 میلادی، توسط کانال دو تلویزیون هلند، یک برنامه ده قسمتی از زندگی او تهیه و به مدت ده شب پیاپی از همان کانال پخش می شود. نتیجه مفید این کار، دریافت پیشنهاد رایگان منتشر شدن کتابهای او توسط یک ناشر اینترنتی هلندی بوده است. تا کنون دو عنوان از کتابهای وی منتشر شده و مورد استقبال نیز قرار گرفته اند. در حال حاضر مشغول ویراستاری دو کتاب دیگرش می باشد؛ که به همت همان ناشر منتشر بشوند. شعار همیشگی او در زندگی اش، و تصیه آن به فرزندانش : خوردن به اندازه خواب و استراحت به اندازه اما کار بی اندازه است. چون فقط کار و کار و کار رمز پیروزی یک انسان است.