اینهمه لشگر جنگجوی گروه ائتلاف چه می کنند؟!

0
164

سران جنایتکار دولت اسلامی عراق و شام (داعش)، می خواهند واحد پولی خودشان را معرفی کرده و آن را به جریان بیندازند! واقعا دردناک است، که کشورهای پر طمطراق و مدعی همه گونه توانمندی های رزمی، هنوز نتوانسته اند از عهده سی چهل هزار جنگجوی داعشی، در کشورهای سوریه و عراق بربیایند. تا جائی که رئیس جنایتکار و تروریست این گروه، ابوبکر البغدادی، وقاحت را به جائی رسانده؛ که برای دولت خودخوانده اش، واحد پولی نیز مشخص نموده؛ و قصد دارد که به زودی آنرا به جریان بیندازد!

وی گفته است که واحد پولی خودشان را ” دینار اسلامی ” نامیده؛ و سکه های شان را با طلا و نقره و مس ضرب خواهند کرد؛ که تا آن را جایگزین نظام ارزی ظالمانه ای که به قول او بر مسلمانان تحمیل نموده اند بکند. البغدادی رئیس گروه داعش، که پس از تصرف بخش های وسیعی از کشورهای سوریه و عراق، اعلام خلافت اسلامی را نموده است؛ هنوز نگفته و معلوم نیست؛ که چه موقع و در کجا سکه های طلائی و نقره ای و مسین دولت اش را، ضرب خواهد کرد و به جریان خواهد انداخت؟!

اما یک موضوع برای ما، کاملا روشن و مشخص است؛ که دولت های ائتلاف به رهبری ایالات متحده آمریکا، در کمال ناتوانی، از عهده این جنگ طلبان تروریست بر نخواهند آمد؛ و حملات ایشان، جز به جری تر نمودن این جانیان نخواهند انجامید. در اینجا پرسش مهمی مطرح می شود و ذهن آدمی را به خودش مشغول می نماید: ” اینها که نمی توانند پوزه ی یک گروه کوچک را( در مقام مقایسه با کوچک ترین کشور جهان، و تعداد شهروندان آن )، به خاک نیستی بمالند؛ چطور می خواهند با دولت تروریست پرور جمهوری جنایتکار اسلامی، و حاکمیت خودکامه و قدرت پرست آن مبارزه بکنند؛ و با ویران کردن پایه های حکومت ظالمانه و ضد بشری آخوندی، و نابودی اقتدار این آدمکشان،  پیرامون و مساحت همه دنیا، و مردمان ستمکش ایران را، از حضور و وجود این اهریمنان پاک و منزه نمایند؟!

اینها که تا کنون هیچ تدبیری برای نابودی این حکومت وحشی اندیشه نکرده اند؛ و بعد از این نیز نخواهند نمود؛ با آنکه به خوبی می دانند، که شکل گرفتن گروه های تروریستی دیگری مانند القاعده، طالبان، و همین قاتلان ددمنش موسوم به ” داعش ” ، همه اعمال جنایتکارانه خودشان را، از آخوند های اشغالگر حاکم بر ایران الگو گرفته اند؛ با کدام اطمینان خاطری به درست عمل کردن مسؤلان جمهوری بی هویت اسلامی، در تعهداتی که متقبل می شوند؛ سناریوی های تمسخر آمیز ” توافق قابل قبول ” و یا ” توافق احتمالی ” با آخوندهای حکومتی را، طراحی کرده و به نمایش نیز می گذارند؟!

قانونگزاران جمهوریخواه سنای آمریکا تلاش می کنند؛ که تا لایحه ای را به تصویب برسانند؛ که در صورت نرسیدن مذاکرات اتمی تا تاریخ مشخص شده به یک توافق قابل قبول، که تحریم های جمهوری اسلامی را افزایش خواهد داد؛ نقش تأثیر گذارتری در این گفتگوها را، به خودشان اختصاص بدهند. آنها با این قید که در صورت عاید نشدن توافقی خوب تا سوم آذر برابر با 24 نوامبر را، در سنا به تصویب برسانند. اما سناتورهای دموکرات در سنای آمریکا، که نسبت به رقبای جمهوریخواه خویش تعداد بیشتری هستند؛ با عدم رأی دادن به این لایحه، اجازه به تصویب رسیدن آن، برای بیشتر تحریم شدن ایران را، به جمهوریخواهان نداده ند!

این موضوع، بیشتر شبیه بازی های بچه های کوچک است؛ که برای پیروز شدن در بازی با دوستان شان، وقتی زورشان به رقیب نمی رسد؛ از شدت لجبازی و عصبانیت، به همبازی های خودشان دهان کجی می کنند. آز و طمع دستیابی به امکانات دیگران، که بر همگان آشکار شده است؛ نمی گذارد که درک بکنند، جهانیان که ابله نیستند؛ تا در این پندار غلط بیفتند، کسانی که خودشان با هزاران حیله و نیرنگ، حاکمیت کشورهائی را که نمی خواهند به ایشان باج بدهند؛ را سرنگون می کنند تا حاکمیت جفنگی چون جمهوری واپسگرای آخوندی را، به جای آن بیاورند. که تا بتوانند از طریق این افراد، به خواسته های پیشین خودشان لباس حقیقت بپوشانند؛ مبارزه با حکومت و دولت آخوندها، و جلوگیری نمودن از اشتباهات مکرر ایشان، نه به صلاح آمریکا است؛ و نه هرگز چنین خواهند کرد!

قدر مسلم این است، که هیچ ایرانی میهن پرستی، مایل نیست و اجازه نخواهد داد؛ که تا دشمنان خارجی و داخلی کشورشان، باری دیگر با حمله نظامی به میهن آنها، موجب بروز عقب افتادگی های دیگری برای ایران و ایرانی گردند. دشمن برای تحقق دادن به نیت های پلیدی که دارد؛ تئوری های ظاهر فریبانه و جذابی را، طراحی و راه اندازی می کند؛ تا به سادگی بتواند آرمان دیرینه خودش را شدنی نماید. آنچه که این خواسته های منفی و غیر منطقی را جنبه واقعیت می بخشد؛ ساده انگاری های ملت یک کشور است؛ که باعث می شود تا آنها، از یک سوراخ چندبار گزیده بشوند!

محترم  مومنی

 

مقاله قبلیامکان مصادره دامنه های اینترنتی ایران رد شد
مقاله بعدیانتقال کاظمینی بروجردی به بند ویژه روحانیت
محترم مومنی روحی
شرح مختصری از بیوگرافی بانو محترم مومنی روحی او متولد سال 1324 خورشیدی در شهر تهران است. تا مقطع دبیرستان، در مجتمع آموزشی " فروزش " در جنوب غربی تهران، که به همت یکی از بانوان پر تلاش و مدافع حقوق زنان ( بانو مساعد ) در سال 1304 خورشیدی در تهران تأسیس شده بود؛ در رشته ادبیات پارسی تحصیل نموده و دیپلم متوسطه خود را از آن مجتمع گرفته است. در سال 1343 خورشیدی، با همسرش آقای هوشنگ شریعت زاده ازدواج نموده؛ و حاصل آن دو فرزند دختر و پسر 47 و 43 ساله، به نامهای شیرازه و شباهنگ است؛ که به او سه نوه پسر( سروش و شایان از دخترش شیرازه، و آریا از پسرش شباهنگ) را به وی هدیه نموده اند. وی نه سال پس از ازدواج، در سن بیست و نه سالگی، رشته روانشناسی عمومی را تا اواسط دوره کارشناسی ارشد آموخته، و در همین رشته نیز مدت هفده سال ضمن انجام دادن امر مشاورت با خانواده های دانشجویان، روانشناسی را هم تدریس نموده است. همزمان با کار در دانشگاه، به عنوان کارشناس مسائل خانواده، در انجمن مرکزی اولیاء و مربیان، که از مؤسسات وابسته به وزارت آموزش و پرورش می باشد؛ به اولیای دانش آموزان مدارس کشور، و نیز به کاکنان مدرسه هائی که دانش آموزان آن مدارس مشکلات رفتاری و تربیتی داشته اند؛ مشاورت روانشناسی و امور مربوط به تعلیم و تربیت را داده است. از سال هزار و سیصد و پنجاه و دو، عضو انجمن دانشوران ایران بوده، و برای برنامه " در انتهای شب " رادیو ، با برنامه " راه شب " اشتباه نشود؛ مقالات ادبی – اجتماعی می نوشته است. برخی از اشعار و مقالاتش، در برخی از نشریات کشور، از جمله روزنامه " ایرانیان " ، که ارگان رسمی حزب ایرانیان، که وی در آن عضویت داشته منتشر می شده اند. پایان نامه تحصیلی اش در دانشگاه، کتابی است به نام " چگونه شخصیت فرزندانتان را پرورش دهید " که توسط بنگاه تحقیقاتی و مطبوعاتی در سال 1371 خورشیدی در تهران منتشر شده است. از سال 1364 پس از تحمل سی سال سردردهای مزمن، از یک چشم نابینا شده و از چشم دیگرش هم فقط بیست و پنج درصد بینائی دارد. با این حال از بیست و چهار ساعت شبانه روز، نزدیک به بیست ساعت کار می کند. بعد از انقلاب شوم اسلامی، به مدت چهار سال با اصرار مدیر صفحه خانواده یکی از روزنامه های پر تیراژ پایتخت، به عنوان " کارشناس تعلیم و تربیت " پاسخگوی پرسشهای خوانندگان آن روزنامه بوده است. به لحاظ فعالیت های سیاسی در دانشگاه محل تدریسش، مورد پیگرد قانونی قرار می گیرد؛ و به ناچار از سال 1994 میلادی،به اتفاق خانواده اش، به کشور هلند گریخته و در آنجا زندگی می کند. مدت شش سال در کمپهای مختلف در کشور هلند زندگی نموده؛ تا سرانجام اجازه اقامت دائمی را دریافته نموده است. در شهر محل اقامتش در هلند نیز، سه روز در هفته برای سه مؤسسه عام المنفعه به کار داوطلبانه بدون دستمزد اشتغال دارد. در سال 2006 میلادی، چهار کتاب کم حجم به زبان هلندی نوشته است؛ ولی چون در کشور هلند به عنوان نویسنده صاحب نام شهرتی نداشته، هیچ ناشری برای انتشار کتابهای او سرمایه گذاری نمی کند. سرانجام در سال 2012 میلادی، توسط کانال دو تلویزیون هلند، یک برنامه ده قسمتی از زندگی او تهیه و به مدت ده شب پیاپی از همان کانال پخش می شود. نتیجه مفید این کار، دریافت پیشنهاد رایگان منتشر شدن کتابهای او توسط یک ناشر اینترنتی هلندی بوده است. تا کنون دو عنوان از کتابهای وی منتشر شده و مورد استقبال نیز قرار گرفته اند. در حال حاضر مشغول ویراستاری دو کتاب دیگرش می باشد؛ که به همت همان ناشر منتشر بشوند. شعار همیشگی او در زندگی اش، و تصیه آن به فرزندانش : خوردن به اندازه خواب و استراحت به اندازه اما کار بی اندازه است. چون فقط کار و کار و کار رمز پیروزی یک انسان است.