ایستادگی در برابر آمریکا به چه قیمتی ؟!

0
124

 سید علی خامنه ای رهبر حکومت اسلامی، باری دیگر برای آمریکا خط و نشان کشید؛ او روز یکشنبه 4 خرداد 1393 خورشیدی، بر ایستادگی نظام در برابر آمریکا تأکید نمود. وی در بخشی از سخنان خویش گفت، حتی مذاکرات هم در جهت مبارزه با استکبار است. خامنه ای از دولت خواست به جای پشتیبانی لفظی از ” اقتصاد مقاومتی ” لوایح را تقدیم مجلس بکند!

نمایندگان مجلس شورای اسلامی، به اتفاق علی لاریجانی که برای چندمین بار به ریاست این مجلس برگزیده شده است به دیدار خامنه ای رفتند. رهبر جمهوری اسلامی در این گردهمآئی، کشورهای غربی را جبهه ی ضد بشری توصیف کرد و خطاب به نمایندگان مجلس اظهار داشت؛ تنها راه مبارزه با این جبهه، ایستادگی در برابر آمریکا و استمرار ” تفکر مبارزه ” با این جبهه است. خامنه ای معتقد است راه حل مشکلات اقتصادی و سیاسی ایران، نه خارج از مرزهای کشور است؛ بلکه تکیه بر ظرفیت های درونی است. خامنه ای می گوید، بدون تفکر مبارزه با غرب، نظام اسلامی به موفقیت نمی رسد؛ و اصرار بر این مبارزه به منزله جنگ طلبی نظام اسلامی نیست؛ بلکه به معنای پیروی از عقل است!

خامنه ای می گوید عقل حکم می کند، نظام اسلامی در مقابل قدرتهای غربی به ویژه آمریکا، خود را بی دفاع و بدون تجهیزات نگذارد. نکته قابل توجه در سخنان رهبر حکومت اسلامی، نام بردن از قدرتهای جهانی با عنوان ” دزدان دریائی ” است. وی معتقد است که هدف این کشورهای غربی یک ایران کم جمعیت با اکثریت سالخورده است!

” تا مرد سخن نگفته باشد ، عیب و هنرش نهفته باشد “

اگرچه که سران این جمهوری ننگین، از قله ی هرم منفور رهبری حکومت، تا دامنه ی شوم آن، هیچ آثاری از مردی و مردانگی در خویشتن خویش ندارند؛ و به کار گرفتن واژه ” مرد ” با معنای استثنائی اش، موردی است که با ذات نابخردانی همچون مسؤلان این رژیم عقب مانده منافات کامل را دارد. به هر تقدیر در مثل مناقشه نیست. اگر هدایت و رهبری مردم یک مملکت یا پیروان یک آئین و مسلک در سخن گفتن خلاصه می شد؛ ” میرابو ” خطیب نام آور قرن نوزدهم فرانسه می توانست همه جهان را یک تنه هدایت کند. آنچه که سید علی را در وهم رهبر بودن به پندارهای غلط می برد؛ در همین حرفهای تکراری و پوچ و بی مسمائی که هر از چند گاهی بیان می دارد؛ نشان می دهد که میان ذکر مصیبت امام حسین در صحرای کربلا، و بیان مطالب سنجیده ای که یک فرد مسؤل حکومتی ابراز می دارد؛ فاصله ای به اندازه زمین تا آسمان وجود دارد!

از دو حال خارج نیست، یا با ایراد نمودن این حرفهای تکراری، قصد مخفی نمودن یک واقعیت بارز را دارد. و یا پشت حکومت شان به تکیه گاه مورد اعتمادی متکی است؛ که چنین سخنانی را بیان می کند. در جنبه و حالت نخستین، از همان موقعی که نطفه شوم ” رژیم اسلامی ” با تبانی های آیت الله جیمی کارتر و خمینی انتقامجو بسته شد؛ یک قرار ثابت و همیشگی و بدون تغییر میان آنها گذاشته شده بود. و این پیمان دوطرفه نشان دادن دشمنی و مخالفت های ظاهری میان آخوندها و دولتمردان ینگ دنیا بوده است. اما جنبه و حالت دوم این موضوع، می تواند وجود دو تکیه گاه محکم مثل چین و روسیه باشد؛ که منافع سرشاری از کشور ما را به خاطر بلاهت رهبر و دیگر مسؤلان جمهوری آخوندی به خودشان اختصاص داده اند!

این که خامنه ای در دیدار با نمایندگان مجلس شورای اسلامی، به طور کنایه آمیز به روحانی می گوید، به جای پشتیبانی لفظی از اقتصاد مقاومتی، لوایح را تقدیم مجلس کند؛ فقط زیرکی وی برای راضی ساختن تندروهای اصولگرا و مخالفان روحانی نیست. بلکه می خواهد به رئیس جمهور بفهماند؛ به خوبی می داند که سخنان روحانی در موارد گوناگون را، ظاهری و پشتیبانی لفظی وی از ایده های رهبری و طرفداران اصولگرای او می داند. که خود همین معنا نیز بدان جهت است؛ که مردم را در اشتباهی فاحش قرار بدهند!

درست است که خامنه ای فقط به صورت ظاهری مقام رهبری حکومت اسلامی را دارد؛ و اختیارات همه جانبه در دست اربابان نظامی اوست؛ که وی بدون صلاحدید ایشان نمی تواند حرفی بگوید و به کاری دست بزند. اما این حقیقت نیز جایگاه خودش را دارد؛ که مخالفت های ظاهری و غیر مستقیم حسن روحانی هم، که ضمن سخنرانی های اخیرش بیان کرده است؛ با دستورات و احکام پیامبرگونه خامنه ای! کاملا تصنعی و عوامفریبانه است!

روحانی هرگز مجاز نیست بدون صلاحدید رهبری فرمانی را صادر کند؛ یا از موضوع مهمی سخن بگوید. مگر روحانی قادر است بدون همآهنگی با خامنه ای، در باب مسائل هسته ای جمهوری اسلامی، و ارائه دیدگاههائی که نمایندگان رژیم در مذاکرات هسته ای به گروه مخالفان غربی این فعالیته ها ارائه بدهد؟ یا هر اقدام دیگری که در حیطه مسؤلیت های دولت است را بدون مشورت با خامنه ای به انجام برساند؟!

دانستن این نکات برای مردمی که با دیدن یک تیتر چشمگیر از یک خبر مهم ، واکنش های شتاب آلود مثبت و منفی خویش را ابراز می دارند. و این کار را به گونه ای انجام می دهند، که خودشان نیز در صحیح بودن یا نبودن آنها در اندیشه فرو می روند؛ امری واجب و الزامی تلقی گردد؛ که تا بیش از این فریب دغلکاری رهبر و رئیس جمهور و سایر دست اندرکاران جمهوری پلید اسلامی را نخوریم. چه خامنه ای و چه روحانی ، همگی شان دشمنان قسم خورده ملت ایران و مملکت اهورائی ما می باشند؛ که جز به ثمر رسیدن اهداف اهریمنی خویش نمی پردازند!

” من این دو حرف نوشتم، چنان که غیر ندانست

تو هم به رسم امانت، چنان بخوان که تو دانی

محترم مومنی

 

 

مقاله قبلیوتوی شرم آور چین و روسیه در شورای امنیت مانع ارجاع پرونده سوریه به دادگاه بین المللی جزایی شد
مقاله بعدیشهرام ناظری «درفش کاویانی» به پا می‌کند
محترم مومنی روحی
شرح مختصری از بیوگرافی بانو محترم مومنی روحی او متولد سال 1324 خورشیدی در شهر تهران است. تا مقطع دبیرستان، در مجتمع آموزشی " فروزش " در جنوب غربی تهران، که به همت یکی از بانوان پر تلاش و مدافع حقوق زنان ( بانو مساعد ) در سال 1304 خورشیدی در تهران تأسیس شده بود؛ در رشته ادبیات پارسی تحصیل نموده و دیپلم متوسطه خود را از آن مجتمع گرفته است. در سال 1343 خورشیدی، با همسرش آقای هوشنگ شریعت زاده ازدواج نموده؛ و حاصل آن دو فرزند دختر و پسر 47 و 43 ساله، به نامهای شیرازه و شباهنگ است؛ که به او سه نوه پسر( سروش و شایان از دخترش شیرازه، و آریا از پسرش شباهنگ) را به وی هدیه نموده اند. وی نه سال پس از ازدواج، در سن بیست و نه سالگی، رشته روانشناسی عمومی را تا اواسط دوره کارشناسی ارشد آموخته، و در همین رشته نیز مدت هفده سال ضمن انجام دادن امر مشاورت با خانواده های دانشجویان، روانشناسی را هم تدریس نموده است. همزمان با کار در دانشگاه، به عنوان کارشناس مسائل خانواده، در انجمن مرکزی اولیاء و مربیان، که از مؤسسات وابسته به وزارت آموزش و پرورش می باشد؛ به اولیای دانش آموزان مدارس کشور، و نیز به کاکنان مدرسه هائی که دانش آموزان آن مدارس مشکلات رفتاری و تربیتی داشته اند؛ مشاورت روانشناسی و امور مربوط به تعلیم و تربیت را داده است. از سال هزار و سیصد و پنجاه و دو، عضو انجمن دانشوران ایران بوده، و برای برنامه " در انتهای شب " رادیو ، با برنامه " راه شب " اشتباه نشود؛ مقالات ادبی – اجتماعی می نوشته است. برخی از اشعار و مقالاتش، در برخی از نشریات کشور، از جمله روزنامه " ایرانیان " ، که ارگان رسمی حزب ایرانیان، که وی در آن عضویت داشته منتشر می شده اند. پایان نامه تحصیلی اش در دانشگاه، کتابی است به نام " چگونه شخصیت فرزندانتان را پرورش دهید " که توسط بنگاه تحقیقاتی و مطبوعاتی در سال 1371 خورشیدی در تهران منتشر شده است. از سال 1364 پس از تحمل سی سال سردردهای مزمن، از یک چشم نابینا شده و از چشم دیگرش هم فقط بیست و پنج درصد بینائی دارد. با این حال از بیست و چهار ساعت شبانه روز، نزدیک به بیست ساعت کار می کند. بعد از انقلاب شوم اسلامی، به مدت چهار سال با اصرار مدیر صفحه خانواده یکی از روزنامه های پر تیراژ پایتخت، به عنوان " کارشناس تعلیم و تربیت " پاسخگوی پرسشهای خوانندگان آن روزنامه بوده است. به لحاظ فعالیت های سیاسی در دانشگاه محل تدریسش، مورد پیگرد قانونی قرار می گیرد؛ و به ناچار از سال 1994 میلادی،به اتفاق خانواده اش، به کشور هلند گریخته و در آنجا زندگی می کند. مدت شش سال در کمپهای مختلف در کشور هلند زندگی نموده؛ تا سرانجام اجازه اقامت دائمی را دریافته نموده است. در شهر محل اقامتش در هلند نیز، سه روز در هفته برای سه مؤسسه عام المنفعه به کار داوطلبانه بدون دستمزد اشتغال دارد. در سال 2006 میلادی، چهار کتاب کم حجم به زبان هلندی نوشته است؛ ولی چون در کشور هلند به عنوان نویسنده صاحب نام شهرتی نداشته، هیچ ناشری برای انتشار کتابهای او سرمایه گذاری نمی کند. سرانجام در سال 2012 میلادی، توسط کانال دو تلویزیون هلند، یک برنامه ده قسمتی از زندگی او تهیه و به مدت ده شب پیاپی از همان کانال پخش می شود. نتیجه مفید این کار، دریافت پیشنهاد رایگان منتشر شدن کتابهای او توسط یک ناشر اینترنتی هلندی بوده است. تا کنون دو عنوان از کتابهای وی منتشر شده و مورد استقبال نیز قرار گرفته اند. در حال حاضر مشغول ویراستاری دو کتاب دیگرش می باشد؛ که به همت همان ناشر منتشر بشوند. شعار همیشگی او در زندگی اش، و تصیه آن به فرزندانش : خوردن به اندازه خواب و استراحت به اندازه اما کار بی اندازه است. چون فقط کار و کار و کار رمز پیروزی یک انسان است.