ایران بزرگ‌ ترین وارد کننده پارچه چادر مشکی در جهان !

0
146

«آیا چادر لباس ملی ما ایرانیان است؟ بدون تردید چنین نیست. پوششی شبیه به چادرهائی که امروزه بر سر زنان ایرانی می بینید؛ در سرزمین ما هیچگاه معنائی از اعراب نداشته است. لباس های رسمی وغیررسمی بانوان ایرانی در دوران گذشته، تشکیل می شد از پیراهن هائی با دامان و آستین های بلند، در بسیاری از مناطق کشور چنین لباسهائی پوششی مشترک بین زنان و مردان آن زمان بود؛ با این تفاوت که لباسهای مردان زیبائی و زرق و برق پوشش خانمها را نداشتند.

در دوران حکومت ساسانیان و اشکانیان، که زنان ایرانی هم مانند مردان میهن باستانی ما، در گارد ویژه زنان از کاخها و برج و باروهای مهم حفاظت می کردند؛ همانند مردان گارد ویژه دارای لباس های رسمی خودشان بودند. پوشش آنها مانند یونیفورم های کنونی که نظامیان در بر می کنند؛ از مشخصه های خاص خودشان برخوردار بودند. و بدان وسیله کسانی که آنان را می دیدند، از فرم پوشش ایشان در می یافتند که آنها ابواب جمعی گارد ویژه می باشند.

در اینجا توجه تان را به خاطره ای که یکی از زنان سرسپرده انقلاب نامیمون اسلامی، از یکی از محاوراتی که با خمینی بنیانگزار جمهوری ننگین اسلامی داشته است جلب می کنم. مرضیه حدیده چی دباغ، که او نیز از بنیانگزاران سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بوده است می گوید: ” در نوفل لوشاتو خدمت امام رسیدم، هنوز با مانتو و شلوار و مقنعه بودم؛ یک بار در مهران(احتمالا مرادشان شهر مهران در استان کردستان است.) پایم صدمه دید؛ و من با عصا و با‌‌ همان مانتو و شلوار خدمت امام رفتم تا گزارش بدهم. امام فرمودند: ” اگر چادر ندارید، بگویم احمد برایتان بخرد؟ ” عرض کردم – نه حاج آقا، چون به کوه می‌رفتم، و اسلحه روی دوشم بود، و فشنگ به کمرم و قمقمه به پهلویم و گاهی هم باید سه ‌پایه تیربار را روی دوش می‌گرفتم؛ چادر سرکردن برایم دشوار بود. فرمودند: ” چادر برای زن بهتر است. ” من از آن روز چادر سر کردم.”

این روایتی‌ است از مرضیه حدیده‌چی دباغ، که از جمله زنان نزدیک به خمینی بود. مرضیه دباغ، از بنیانگذاران سپاه پاسداران بود؛ و مدتی نیز فرماندهی سپاه همدان را به عهده داشت. وی علاوه بر این، سه دوره نیز نمایندگی مجلس را بر عهده داشته است. به نظر می‌رسد، با توجه به جایگاه مرضیه دباغ، و اعتمادی که خمینی به او داشته است؛ چنین توصیه‌ای به او، و بازگویی آن از طرف مرضیه حدیده چی دباغ، به خوبی نشانگر نگرش خمینی به عنوان بنیانگزار جمهوری فناتیک و واپسگرای اسلامی، به مقوله حجاب زنان است. اجباری شدن حجاب با این شرایط و جلوه هائی که در این رژیم برای زنان ایرانی مشخص کرده اند؛ مقوله‌ای است، که از همان ابتدای پیروزی انقلاب ننگین اسلامی مورد تاکید خمینی رهبر نخستین رژیم آخوندی قرار گرفته بوده است. و در نهایت هم به عنوان یک قانون در مجلس شورای اسلامی تصویب شده بوده است!

رهبر بعدی جمهوری اسلامی یعنی سید علی خامنه‌ای نیز، بر چادر به عنوان حجاب بر‌تر تاکید کرده است؛ و حتی به نظر نگارنده، در حد وقاحت، آن را لباس ملی زنان ایرانی هم دانسته است. او در مهرماه سال ۱۳۷۳ خورشیدی در جمع زنان پرستار گفت: ” مردم ما چادر را انتخاب کرده‌‏اند.(دروغ به این بزرگی! چون بایست می گفت، ما چادر را به زنان ایرانی تحمیل کرده ایم)؛ البته ما هیچ وقت نگفتیم، که حتماً چادر باشد، و غیر چادر نباشد؛ گفتیم که چادر بهتر از حجاب‌هاى دیگر است. ولى زنان ما می‌‏خواهند حجاب خودشان را حفظ کنند. چادر را هم دوست دارند.(دروغ پشت دروغ)، چادر، لباس ملى ماست؛ چادر، پیش از آن ‏که یک حجاب اسلامى باشد، یک حجاب ایرانى است(عرض نکردم وقاحت سید علی حد و اندازه ندارد.)! مال مردم ما و لباس ملى ماست. ” اما آیا تاکنون به جنبه‌های اقتصادی اجباری بودن حجاب در ایران اندیشیده‌ایم؟!

۱۶هزار میلیارد تومان برای رعایت حجاب!

اگر بنا به محاسبه سایت ” اقتصاد نیوز” ، کمترین قیمت مانتو و شلوار را در ایران، هر یک به مبلغ ۵۰ هزار تومان، و کمترین قیمت روسری و شال را ۱۰ هزار تومان در نظر بگیریم؛ و این را هم مورد توجه خویش قرار بدهیم، که به تبع چهار فصل سال، هر زن و دختری، دست کم سالی چهار مانتو و شلوار و روسری یا شال می‌خرد؛ می‌توانیم بگوییم، که هر زن ایرانی برای رعایت حجاب سالانه اجباری ۴۴۰ هزار تومان خرج می‌کند. با در نظر گرفتن جمعیت ۳۷ میلیونی زن ایرانی، و با یک محاسبه ساده متوجه می‌شویم، که زنان ایرانی سالانه حداقل <۱۶ هزار میلیارد تومان> برای رعایت این حجاب اجباری پرداخت می‌کنند. بزرگی این رقم، آن موقعی به چشم می‌آید؛ که متوجه باشیم ۱۶ هزار میلیارد تومان، تقریبا نصف بودجه سالانه یارانه‌ نقدی کشور است که دولت پرداخت می‌کند. این را هم توجه داشته باشیم، که این رقم بزرگ، تازه بدون محاسبه هزینه چادر است. که چادر خود حکایتی مفصل دارد !

IMAGE634835702175974395واردات ۱۰۰ میلیون دلاری چادر مشکی

شاید در هیچ کشوری، به اندازه ایران، از چادر مشکی استفاده نکنند؛ و عجیب آنکه ایران، بزرگ ترین وارد کننده پارچه چادر مشکی است. محمد مروج حسینی، رئیس هیئت مدیره انجمن صنایع نساجی ایران، از واردات ۱۰۰ میلیون دلاری چادرمشکی در سال خبر داده است. به گفته او و بر اساس آمار گمرک، بیشتر این واردات از کشورهایی مثل کره، ژاپن، چین، امارات و ترکیه انجام می‌شوند. جالب اینکه، سه کشور نخست که از کشورهای شرق آسیا محسوب می‌شوند؛ به عنوان کشورهای اسلامی محسوب نمی‌شوند؛ حجاب و مخصوصا پوشش چادر در آن کشورها رواج ندارد. علیرضا حائری دبیر انجمن صنایع نساجی نیز، سود واردات پارچه مشکی مخصوص چادر را، به ‌قدری بالا می‌داند؛ که عملا تولید این نوع پارچه مشکی در داخل کشور را، متوقف شده تلقی می کند. به گفته وی در سال‌های اخیر، ۹۵ درصد نیاز بازار به چادر مشکی، عملا از طریق واردات تأمین می‌شود!

قاچاق پرسود چادر مشکی

گفتنی‌ است، بخش اعظم واردات چادر مشکی به صورت قاچاق انجام می‌گیرد. سيد مهدي صادق عضو وقت كميسيون صنايع مجلس شوراي اسلامي، به نیاز سالیانه ایران به حدود ۲۰۰ میلیون متر مربع پارچه چادر مشکی اشاره کرده است. و در حالی‌ که آمار واردات رسمی چادر به داخل کشور در سال ۸۸ – ۸۹ را، ۴۰ میلیون متر مربع اعلام کرده بود؛ در این ‌باره گفته است: ” این اختلاف(که تا سال 89 چهل میلیون مترمربع و اکنون 200 میلیون مترمربع پارچه چادر مشکی وارد کشور می گردد)؛ نشان‌دهنده حجم عظیم واردات غیر رسمی و قاچاق این کالا به داخل کشور است. سود بالای واردات و قاچاق، مانع اصلی تولید در کشور شده است. علیرضا حائری نیز، برای مبارزه با قاچاق چادر مشکی، از درخواست برای تأسیس یک گمرک تخصصی سخن گفته، و به این نکته اشاره کرده، که عمده واردات چادر مشکی، از طریق قاچاق یا بار همراه مسافر به کشور انجام می‌شود!

به عبارتی دیگر و به زبان ساده، سینه زدن آقایان زیر بیرق حجاب اجباری، آنهم از نوع پوشش چادر، خیلی هم برای فلسفه خود حفظ شدن حجاب بانوان و دوشیزگان ایرانی نیست. بلکه سود های بالای واردات پارچه های چادر مشکی، چه به صورت عادی و چه به حالت قاچاق، عامل تعیین کننده تری است؛ که دزدان ریاکار وابسته به حاکمیت اسلامی آخوندی، با درآمدهائی که از وارد کردن و به فروش رساندن این پارچه های مشکی برای تولید چادر به دست می آورند؛ همچنان در این زمینه فعال باشند؛ و با تحمیل نمودن سختی های تحمل کردن پوشش چادر بر زنان ایرانی، خودشان را به رفاه و آسایش کامل برسانند!

محترم مومنی

مقاله قبلیمنتقد گاردین اعلام کرد؛ دو فيلم ايرانی در فهرست بهترين فيلم‌های پنج سال اخير
مقاله بعدیاعدام سه زندانی با اتهام قتل در زندان مرکزی ارومیه
محترم مومنی روحی
شرح مختصری از بیوگرافی بانو محترم مومنی روحی او متولد سال 1324 خورشیدی در شهر تهران است. تا مقطع دبیرستان، در مجتمع آموزشی " فروزش " در جنوب غربی تهران، که به همت یکی از بانوان پر تلاش و مدافع حقوق زنان ( بانو مساعد ) در سال 1304 خورشیدی در تهران تأسیس شده بود؛ در رشته ادبیات پارسی تحصیل نموده و دیپلم متوسطه خود را از آن مجتمع گرفته است. در سال 1343 خورشیدی، با همسرش آقای هوشنگ شریعت زاده ازدواج نموده؛ و حاصل آن دو فرزند دختر و پسر 47 و 43 ساله، به نامهای شیرازه و شباهنگ است؛ که به او سه نوه پسر( سروش و شایان از دخترش شیرازه، و آریا از پسرش شباهنگ) را به وی هدیه نموده اند. وی نه سال پس از ازدواج، در سن بیست و نه سالگی، رشته روانشناسی عمومی را تا اواسط دوره کارشناسی ارشد آموخته، و در همین رشته نیز مدت هفده سال ضمن انجام دادن امر مشاورت با خانواده های دانشجویان، روانشناسی را هم تدریس نموده است. همزمان با کار در دانشگاه، به عنوان کارشناس مسائل خانواده، در انجمن مرکزی اولیاء و مربیان، که از مؤسسات وابسته به وزارت آموزش و پرورش می باشد؛ به اولیای دانش آموزان مدارس کشور، و نیز به کاکنان مدرسه هائی که دانش آموزان آن مدارس مشکلات رفتاری و تربیتی داشته اند؛ مشاورت روانشناسی و امور مربوط به تعلیم و تربیت را داده است. از سال هزار و سیصد و پنجاه و دو، عضو انجمن دانشوران ایران بوده، و برای برنامه " در انتهای شب " رادیو ، با برنامه " راه شب " اشتباه نشود؛ مقالات ادبی – اجتماعی می نوشته است. برخی از اشعار و مقالاتش، در برخی از نشریات کشور، از جمله روزنامه " ایرانیان " ، که ارگان رسمی حزب ایرانیان، که وی در آن عضویت داشته منتشر می شده اند. پایان نامه تحصیلی اش در دانشگاه، کتابی است به نام " چگونه شخصیت فرزندانتان را پرورش دهید " که توسط بنگاه تحقیقاتی و مطبوعاتی در سال 1371 خورشیدی در تهران منتشر شده است. از سال 1364 پس از تحمل سی سال سردردهای مزمن، از یک چشم نابینا شده و از چشم دیگرش هم فقط بیست و پنج درصد بینائی دارد. با این حال از بیست و چهار ساعت شبانه روز، نزدیک به بیست ساعت کار می کند. بعد از انقلاب شوم اسلامی، به مدت چهار سال با اصرار مدیر صفحه خانواده یکی از روزنامه های پر تیراژ پایتخت، به عنوان " کارشناس تعلیم و تربیت " پاسخگوی پرسشهای خوانندگان آن روزنامه بوده است. به لحاظ فعالیت های سیاسی در دانشگاه محل تدریسش، مورد پیگرد قانونی قرار می گیرد؛ و به ناچار از سال 1994 میلادی،به اتفاق خانواده اش، به کشور هلند گریخته و در آنجا زندگی می کند. مدت شش سال در کمپهای مختلف در کشور هلند زندگی نموده؛ تا سرانجام اجازه اقامت دائمی را دریافته نموده است. در شهر محل اقامتش در هلند نیز، سه روز در هفته برای سه مؤسسه عام المنفعه به کار داوطلبانه بدون دستمزد اشتغال دارد. در سال 2006 میلادی، چهار کتاب کم حجم به زبان هلندی نوشته است؛ ولی چون در کشور هلند به عنوان نویسنده صاحب نام شهرتی نداشته، هیچ ناشری برای انتشار کتابهای او سرمایه گذاری نمی کند. سرانجام در سال 2012 میلادی، توسط کانال دو تلویزیون هلند، یک برنامه ده قسمتی از زندگی او تهیه و به مدت ده شب پیاپی از همان کانال پخش می شود. نتیجه مفید این کار، دریافت پیشنهاد رایگان منتشر شدن کتابهای او توسط یک ناشر اینترنتی هلندی بوده است. تا کنون دو عنوان از کتابهای وی منتشر شده و مورد استقبال نیز قرار گرفته اند. در حال حاضر مشغول ویراستاری دو کتاب دیگرش می باشد؛ که به همت همان ناشر منتشر بشوند. شعار همیشگی او در زندگی اش، و تصیه آن به فرزندانش : خوردن به اندازه خواب و استراحت به اندازه اما کار بی اندازه است. چون فقط کار و کار و کار رمز پیروزی یک انسان است.