اگر مردم ایران « تقوا » داشته باشند؟ به مشکلات معیشتی دچار نمی شوند؟!!

0
231

کم و بیش در هر دیاری از این کره خاکی، برای ساکنان شان مشکلاتی وجود دارند؛ که مسائل مربوط به معیشت ایشان و گذران « روز مره » گی زندگانی مردم آنجا، یکسان و برآمده از دلائل مشابه با یکدیگر نیستند. زیرا بد گذرانی ملت هر سرزمینی، دلائل خاص خودشان را دارند؛ و هر کدام منوط به شرایطی که در یک کشور وجود دارند می گردند. به همین خاطر کسانی که از نوعی از چنین نا به سامانی های زندگی فردی و اجتماعی خودشان آسیب می بینند. در یک حالت مساوی و موقعیت مشابه به سر نمی برند!

اما در کل مساله، به وجود آمدن دلائل چنین مشکلاتی، به چند عامل بستگی دارند و تقسیم می شوند؛ که مهم ترین آنها فقط دو مورد هستند. یا خودشان(ساکنان آن دیار) تنبل می باشند و به دنبال کسب درآمد مکفی، جهت برخورداری از یک زندگانی مرفه نیستند؟ یا مسؤلان و مدیران کشورشان، در این رابطه کوتاهی می کنند؛ و حقوق اجتماعی شهروندان ساکن در سرزمین زیر سلطه خویش را در نظر نمی گیرند؟!

اما با رجوع به منطق عقلی و شعور انسانی افراد مختلف، باید به این واقعیت اذعان داشت؛ که هیچ فردی از بهره مندی از یک زندگی سالم، و همچنین یک زندگانی راحت و آسوده و بدون دغدغه از عدم مطلوب هائی که برای دو مورد بالا( زندگی و زندگانی فردی خود = داشتن یک هستی آمیخته به تندرستی، و دارا بودن یک رفاه مطلوب در گذران نوع زندگانی که برای خودشان برگزیده اند ) غفلت نداشته باشند!

این عوامل اما، در سرزمینی همچون ایران، که روزگاری چنان هدفمند و پر قدرت پیش می رفت؛ تا که به مرز رقابت با یکی از پیشرفته ترین ممالک دنیا( ژاپن ) برسد. نمی تواند معنای خاصی از اعراب داشته باشد. زیرا این ملت همان مردمی هستند؛ که نونهالان به لحاظ هوش و درایت علمی، در بیشتر مسابقات بین المللی از نخبگانی بودند و هستند؛ که با دریافت بهترین امتیازات علمی، بیشترین جوایز در این مورد را به خودشان اختصاص می دادند. خوشبختانه هنوز هم فرزندان نابغه میهن مان، حتی با وجود چنین حاکمیت جهنمی در دیارشان، همچنان « گل سر سبد » شرکت کنندگان در چنین مسابقات بین المللی هستند؛ و افتخارات قابل تحسینی را هم برای خود و خانواده شان به ارمغان می آورند؛ و هم برای سرزمین اهورائی خویش کسب آبرو و اعتبار می نمایند. چنین مردمی شایستگی داشتن همه بهترین ها را دارند. اما هزاران افسوس، که زیر سلطه بدترین حکومت های دنیا قرار گرفته اند؛ و به دلائل مسائل و مشکلاتی که خانواده های شان با آنها رو به رو می باشند. به دلیل عدم امکانات مالی و نداشتن وسائل مدرن تحصیلی در برهه زمانی کنونی، چون نمی توانند با همتایان و هم سن های خودشان در یک ردیف قرار بگیرند. یا به خودکشی دست می زنند؛ و یا ناگزیر به ترک تحصیل می شوند!

بدیهی است که موضوع فقر و ناتوانی مردم ایران در موقعیت کنونی در کشورشان ، فقط به خود ساکنان سرزمین بزرگ ما مربوط نمی شود. بلکه بی کفایتی های دست اندرکاران مدیریت و حکمرانی در دیار ایشان، مهم ترین نکته قابل توجه و لازم به ارزیابی دقیق می باشد. تا بتوان عملکردهای آنها را به درستی قضاوت نمود؛ و نتایج صحیحی از آن به دست آورد!

چنانچه مردم یک مملکت از رفاه نسبی در زندگانی شان برخوردار نباشند؟ اصلی ترین دلیل آن نادانی و بی کفایتی و ندانم به کاری مسؤلان و سران حکومت استبدادی رژیمی است؛ که سرزمین ایشان را اشغال نموده و در نهایت جنایت پیشگی قساوت قلب، به کارهائی می پردازند؛ که حتی مورد انتقاد بیگانگان هم واقع می شوند. از اینرو، گاهی اوقات اعجاب برانگیز است، که مردم با دیدن اشتباهات آشکار سران دیکتاتور و خودمحور و زیاده طلب رژیم حاکم بر دیارشان، خاموشی گزینند و به آنها نپردازند؟!

در چنین شرایطی می توان گفت: اگر مردم که در حقیقت می بایست نقش اول در بر اندازی این حاکمیت ننگین را ایفا بکنند. از مسؤلیت بزرگی که تاریخ به آنان محول نموده طفره بروند و به آن نپردازند؟ خیال مسؤلان نا به کار دستگاه حاکم بر کشورشان را آسوده می کنند؛ که وظایف و مسؤلیت های شان در اداره امور مملکت را نادیده بگیرند؛ و به هر کار غیر متعارف و ضد مردمی دست بزنند؛ و هست و نیست ایشان را به یغما ببرند!

در میان استان های میهن مان، استان زرخیز خوزستان، که یکی از بزرگ ترین آنها می باشد. تقریبا تولید کننده بیشترین مواد خوراکی مردم کشور، اعم از پروتئین های گیاهی مانند انواع سبزیجات و میوه های گوناگون، و نیز اقسام مختلف مواد پروتئین حیوانی، مانند گوشت های قرمز و سپید است؛ که نه تنها در داخل مملکت به رفع نیازهای مردم می پردازد. بلکه برخی از آن تولیدات ارزشمند، به سایر نقاط دنیا مخصوصا به همسایگان با ایران هم صادر می شوند. تا درآمد مالی و نقدی قابل توجهی را به درون کشور سرازیر نمایند؛ و به این وسیله منافع کسب شده از این صادرات پولساز، ضمن افزودن به سرمایه های ملی داخلی، نیاز مندی های برخی دیگر از ممالک گیتی به ویژه کشورهای هم مرز با ایران را نیز برآورده می سازد!

چنین استان بزرگ و پر محصولی، که هم احتیاجات درونمرزی را تامین می کند؛ و هم با صدور مواد تولید شده اش به برونمرز نیز، عایدی چشمگیری را نصیب حاکمیت سودجوئی همچون سران پول پرست رژیم آخوندی در ایران می نماید. در نگرش نخستین به چه ماده حیات بخشی نیاز دارد؟ تا این مهم در آنجا رخت حقیقت بپوشد؟!

بدیهی است که نعمت بسیار قابل توجه برخورداری از آب فراوان، جهت به دست آمدن اینهمه محصولات ارزشمند، اگر مهم ترین آنها نباشد که هست. یکی از عوامل قابل توجهی است، که نه فقط مدیران مربوطه می بایست به آن دقت نظر کافی را داشته باشند. بلکه خود مردم نیز در این رابطه دارای مسؤلیت مستقیم هستند. تا برای سامان داشتن دائمی این جریان در دیارشان، پیوسته بر همه امور جاری در این رابطه دقت نظر کافی و نظارت کامل بر آن را مد توجهات دائمی خویش قرار بدهند. تا چنانچه در این مورد از سوی حاکمان دیارشان کوتاهی بشود؟ و مسؤلان توجه لازم در این باره را نداشته باشند؟ ساکنان آنجا به خصوص مصرف کنندگان محصولات فراوان این استان زرخیز، بدون کم ترین بی مسؤلیتی، به حکومت تذکرات لازم را بدهند؛ و از حقوق شهروندی خودشان دفاع نمایند. در خبرها آمده است، که سران زورمدار و پول پرست حکومت منفور اسلامی، با آنکه مردم شریف این استان پر محصول و سودبخش، خودشان برای استفاده از آب های جاری رودخانه های موجود در خوزستان، و رساندن آب کافی به مزرعه های پر حاصل شان، نیاز فراوانی به آب های موجود در استان خویش را دارند. سران پولدوست حاکم بر دیار ایشان، با تعبیه لوله هائی به قطر قامت یک انسان رشید و بالغ، که در آنجا کار گذاشته اند. تا از طریق آنها آب جاری در این استان را، به کشورهای همسایه برسانند؛ و صد البته در ازای آن، درآمد هنگفتی را هم برای خودشان تدارک ببینند!

در موقعیتی که نه فقط خوزستانی های عزیزمان، بلکه بسیاری دیگر از هم میهنان مان در سراسر کشور، به آب نیاز فراوانی دارند. انجام دادن چنین کار غیر عاقلانه از سوی سران ستمگر رژیم آخوندی در ایران، چه معنائی می تواند داشته باشد؟!

لازم به بیان نیست، که این نا به کاران به این حقیقت پی برده اند؛ که ستاره بخت حکومت رو به زوال شان در حال افول و خاموشی است؛ و به امید یاری پروردگار یگانه، چیزی به خاموش شدن مطلق آن باقی نمانده است. به همین خاطر همه تلاش خودشان را به کار گرفته اند؛ تا به هر وسیله ای که بتوانند، آنچه که در ایران موجود و سودبخش می باشد را، به پول نقد تبدیل نمایند. تا هنگام فرار از ایران، مبالغ بسیار گزافی را با خود به تاراج ببرند؛ و تا پایان عمر ننگین شان، بدون زحمت و تحمل رنج و سختی، تا پایان هیتی عمر ننگین و پلیدشان، از این خوان گسترده استفاده کنند و لذت ببرند!

اکنون بدون هرگونه تامل و بردباری بیجا و غیر قابل قبولی، باید نه فقط به هم میهنان ساکن در این استان زرخیز، بلکه تمامی هم کسانی که در جای جای کهندیارمان زندکی می کنند بگوئیم. که در هر کجا از این سرزمین کهن زندگی می نمائید؛ هرگاه تعدادی از هم میهنان جان به لب رسیده را مشاهده می کنید؛ که در حال اعتراضات حق طلبانه خویش هستند و تجمعات قابل توجهی را تشکیل داده اند. در کمال دلیری و میهن پرسانه به جمع شان بپیوندید. تا این اشغالگران دزد و جانی و قدرت پرست و زیاده طلب را، یکجا قلع و قمع نمائید. و پس از اینهمه سال رنج و سختی و ناملایمات، این اهریمنان را از قدرت پوشالی شان براندازید!

باید بدانید و آگاه باشید، همانگونه که بعضی از شما از این ستم پیشگان برحذر می باشید، آنها نیز از یکدست شدن شما و حرکات میهن پرستانه تان، در چنان ترس و وحشتی به سر می برند؛ که خود اهریمن خبیث هم از آفریدگار هستی واهمه ندارد. توان خویش را دست کم نگیرید و حقوق حقه خودتان را یشاسید؛ تا که برای به دست آوردن آن، در اولین فرصت ممکن و با هر وسیله ای که در اختیار دارند. ابتدا جهت از کار انداختن این لوله کشی مخرب قیام کنید و به تخریب آن بپردازید؛ و از میان خودتان به تعداد بسیار زیاد و قابل توجه، قراولانی در اطراف آن بگمارید. تا در صورتی که شیر این لوله آب را باز کنند که به خریداران آن برسانند. با شجاعتی که همگی تان از آن برخوردار هستید. ماموران شان را به هلاکت برسانید. تا این مزدورانی که ظاهرا ایرانی هستند و در باطن به جیره خواری آخوندها مشغول گشته اند. یا به جمع شما بپیوندند؟ و یا از آن محل بگریزند و از ادامه اعمال ضد ایران و ایرانی خودشان دست بردارند!

امامان جمعه اصفهان و تهران در روز جمعه ۲۱ آبان ۱۴۰۰ خورشیدی، در خطبه های پیش از برگزاری این مراسم غیر ایرانی و بی محتوای شان، مانند همیشه با بیان اراجیفی، مردم کشورمان را به دو امر ارشاد نمودند. یکی شان مردان را به گذاشتن ریش ترغیب و آن را شیوه ای مردانه قلمداد نمود. آن دیگری هم افاضه کلام کرد و گفت: مردم اگر تقوا داشته باشند؟ به مشکلات معیشتی گرفتار نمی شوند. چنین بی خردانی را چگونه تحمل می کنید؟ آیا وقت آن نرسیده است؛ که تکلیف خود و میهن مان را با آنها روشن و کار را یکسره نمائیم؟!

  • طرح بالا اثری از میخائیل زلاتکوفسکی
مقاله قبلیوال استریت ژورنال: جمهوری اسلامی تولید قطعات سانتریفیوژ را آغاز کرده است
مقاله بعدیامام جمعه موقت تهران: دولت با مشکلات زیادی مواجه است حل این مشکلات به دعا نیاز دارد
محترم مومنی روحی
شرح مختصری از بیوگرافی بانو محترم مومنی روحی او متولد سال 1324 خورشیدی در شهر تهران است. تا مقطع دبیرستان، در مجتمع آموزشی " فروزش " در جنوب غربی تهران، که به همت یکی از بانوان پر تلاش و مدافع حقوق زنان ( بانو مساعد ) در سال 1304 خورشیدی در تهران تأسیس شده بود؛ در رشته ادبیات پارسی تحصیل نموده و دیپلم متوسطه خود را از آن مجتمع گرفته است. در سال 1343 خورشیدی، با همسرش آقای هوشنگ شریعت زاده ازدواج نموده؛ و حاصل آن دو فرزند دختر و پسر 47 و 43 ساله، به نامهای شیرازه و شباهنگ است؛ که به او سه نوه پسر( سروش و شایان از دخترش شیرازه، و آریا از پسرش شباهنگ) را به وی هدیه نموده اند. وی نه سال پس از ازدواج، در سن بیست و نه سالگی، رشته روانشناسی عمومی را تا اواسط دوره کارشناسی ارشد آموخته، و در همین رشته نیز مدت هفده سال ضمن انجام دادن امر مشاورت با خانواده های دانشجویان، روانشناسی را هم تدریس نموده است. همزمان با کار در دانشگاه، به عنوان کارشناس مسائل خانواده، در انجمن مرکزی اولیاء و مربیان، که از مؤسسات وابسته به وزارت آموزش و پرورش می باشد؛ به اولیای دانش آموزان مدارس کشور، و نیز به کاکنان مدرسه هائی که دانش آموزان آن مدارس مشکلات رفتاری و تربیتی داشته اند؛ مشاورت روانشناسی و امور مربوط به تعلیم و تربیت را داده است. از سال هزار و سیصد و پنجاه و دو، عضو انجمن دانشوران ایران بوده، و برای برنامه " در انتهای شب " رادیو ، با برنامه " راه شب " اشتباه نشود؛ مقالات ادبی – اجتماعی می نوشته است. برخی از اشعار و مقالاتش، در برخی از نشریات کشور، از جمله روزنامه " ایرانیان " ، که ارگان رسمی حزب ایرانیان، که وی در آن عضویت داشته منتشر می شده اند. پایان نامه تحصیلی اش در دانشگاه، کتابی است به نام " چگونه شخصیت فرزندانتان را پرورش دهید " که توسط بنگاه تحقیقاتی و مطبوعاتی در سال 1371 خورشیدی در تهران منتشر شده است. از سال 1364 پس از تحمل سی سال سردردهای مزمن، از یک چشم نابینا شده و از چشم دیگرش هم فقط بیست و پنج درصد بینائی دارد. با این حال از بیست و چهار ساعت شبانه روز، نزدیک به بیست ساعت کار می کند. بعد از انقلاب شوم اسلامی، به مدت چهار سال با اصرار مدیر صفحه خانواده یکی از روزنامه های پر تیراژ پایتخت، به عنوان " کارشناس تعلیم و تربیت " پاسخگوی پرسشهای خوانندگان آن روزنامه بوده است. به لحاظ فعالیت های سیاسی در دانشگاه محل تدریسش، مورد پیگرد قانونی قرار می گیرد؛ و به ناچار از سال 1994 میلادی،به اتفاق خانواده اش، به کشور هلند گریخته و در آنجا زندگی می کند. مدت شش سال در کمپهای مختلف در کشور هلند زندگی نموده؛ تا سرانجام اجازه اقامت دائمی را دریافته نموده است. در شهر محل اقامتش در هلند نیز، سه روز در هفته برای سه مؤسسه عام المنفعه به کار داوطلبانه بدون دستمزد اشتغال دارد. در سال 2006 میلادی، چهار کتاب کم حجم به زبان هلندی نوشته است؛ ولی چون در کشور هلند به عنوان نویسنده صاحب نام شهرتی نداشته، هیچ ناشری برای انتشار کتابهای او سرمایه گذاری نمی کند. سرانجام در سال 2012 میلادی، توسط کانال دو تلویزیون هلند، یک برنامه ده قسمتی از زندگی او تهیه و به مدت ده شب پیاپی از همان کانال پخش می شود. نتیجه مفید این کار، دریافت پیشنهاد رایگان منتشر شدن کتابهای او توسط یک ناشر اینترنتی هلندی بوده است. تا کنون دو عنوان از کتابهای وی منتشر شده و مورد استقبال نیز قرار گرفته اند. در حال حاضر مشغول ویراستاری دو کتاب دیگرش می باشد؛ که به همت همان ناشر منتشر بشوند. شعار همیشگی او در زندگی اش، و تصیه آن به فرزندانش : خوردن به اندازه خواب و استراحت به اندازه اما کار بی اندازه است. چون فقط کار و کار و کار رمز پیروزی یک انسان است.