اسلام گرايان در ليبي هم مشكل ساز شدند؛ ارتش ليبي هم مجبور به دخالت شد

0
150

دکتر کاوه احمدی علی آبادی

عضو هئيت علمي دانشگاه آبردين با رتبه پروفسوري

عضو جامعه شناسان بدون مرز(ssf)

متأسفانه مشكلات بهار عربي با اسلام گرايان ادامه دارد و آنان در ليبي نيز مشكل ساز نشان دادند. از حمله به سفارت آمريكا در ليبي و كشتن سفير بي گناه آن، تا دزديدن تعدادي از مقامات ليبي توسط شبه نظاميان و دست بردن به اسلحه در هر جا كه با ديگر گروه ها اختلاف پيدا كردند و خلاصه بي برنامگي و سردرگمي دولت در ايجاد امنيت و گذار به حكومتي باثبات، حكايت از بحراني مي داد كه با اصرار اسلام گرايان بر تحميل خواسته هايشان –شريعت اسلام- در نگارش “قانون اساسي” به نقطه پايان اش رسيد و ارتش ليبي دخالت كرد تا كشور را نجات دهد. واقعيت اين است كه آنان بيش از دو سال است كه فرصت هر نوع گشايش و تجديدنظري را داشتند، اما تو گويي شبه نظاميان خيال نداشته و ندارند، شرايط كوچكترين تغييري كند و مي خواهند تا همه كارها را همواره با زور اسلحه پيش برند و حاضر به خلع سلاح نيز نبوده و نيستند. ارتش ليبي همچون ارتش مصر وارد معركه شد تا كشور و انقلاب را از دست “انقلاب دزداني ديگر” نجات دهد و واقعيت اين است كه انقلاب 57 ايران براي تمامي كشورهاي منطقه به درس عبرتي بدل شده و بعد از اين كه انقلاب ايران توسط معدودي مذهبي ايدئولوگ و متعصب مصادره شد و تبعات ويراني هاي آن به برخي از كشورهاي همسايه نيز رسيد، هيچ عاقلي حاضر به ريسك نيست تا دست بر دعا بنشيند تا شايد اسلام گرايان خودشان سر عقل بيايند و با اولين نشانه مصادره انقلاب، مردم و ارتش كشورهاي بهار عربي وارد معركه مي شوند و اسلام گرايان را پس مي زنند. البته دخالت ارتش در ليبي از تفاوت هايي با مصر نيز برخوردار است و در مصر اعتراضات و اعتصابات گسترده مردمي به دخالت ارتش منتهي شد، اما در ليبي وضعيت بلاتكليفي و دخالت هاي مستمر شبه نظاميان اسلام گرايان، ارتش را از كوره به در برد، اما بخشي از ارتش ليبي كه ارتباط هاي نزديكي با شبه نظاميان دارد، به ارتش نپيوست و حتي از شبه نظاميان خواست به كمك اش بپيوندند و اين مي تواند ليبي را به جنگ داخلي با عاقبتي نامعلوم بكشاند. نخست ارتشيان ليبي بايد به جاي دعوت به درگيري با يكديگر گفتگو كنند تا مانع از هر نوع جنگ داخلي شوند. اين خطر بايد جدي گرفته شود، وقتي كه سوريه اينك جلوي چشمان تان است.

واقعيت اين است كه به جز اسلام گرايان تونس و تركيه تاكنون اسلام گرايان ساير كشورهاي خاورميانه، بسيار كارنامه نااميد كننده اي از خود به جاي گذاشتند و در انظار افكار عمومي جهانيان، فرصت طلباني نشان دادند كه در خلاء قدرت حاصل از بهار عربي، بدنبال انحصار قدرت و تحميل قانون اساسي و خواسته هاي خود بر ديگران اند و پايمال نمودن حقوق اقليت ها با تحميل شريعت اسلامي به همگان اند و مي خواهند يك رژيم فاشيست اسلامي چون رژيم ايران پديد بياورند و دم زدن شان از دموكراسي تنها مصلحتي براي سوار شدن بر قدرت است و مثل دجال كبير ايران بعد از رسيدن به قدرت مي خواهند عملاً زير همه قول هاي شان بزنند. اخوان المسلمين نمونه بارز اين حركت در بهار عربي بود كه نتيجه اين حركت زشت و غيرانساني و حتي غيراسلامي اش را نيز با تار و مار شدن در خاورميانه دارد مي پردازد. همان گونه كه در مورد مصر هشدار داده بودم، بايد مكانيسمي باشد كه هر كجا گروه يا حزبي اقدام به مصادره انقلاب يا كشور به نفع خود كرد، ارتش به عنوان ضامن دموكراسي وارد عمل شود و گوش انقلاب دزدان را بگيريد و پرت كند در زندان و بدون اين كه ارتش خودش تشكيل دولت دهد، دولت نجات ملي موقت از همه احزاب و فعالين تشكيل شود تا برنامه اي مشخص براي انتخابات مجدد جهت ورود مجدد به روند دموكراتيك تنظيم و اعلان نمايد. خوشبختانه با توصيه هايي به موقعي كه در مصر داده شد و اقدام مسئولانه و به موقعي كه ارتش مصر با فرماندهي ژنرال السيسي –با اعتماد به نفس- در نجات انقلاب مصر انجام داد، الگويي براي ديگر كشورهاي خاورميانه شده است و ليبي اينك نمونه بارز آن است. اميدوارم كساني كه قانون اساسي ليبي را در آينده مي نويسند به قانوني روي بياورند كه تأمين كننده “حقوق و خواسته هاي همه مردم” باشد و همچون قوانين اساسي تونس و مصر ضامن دموكراسي و حقوق همگان از جمله اقليت ها، اقوام و زنان گردد.

ارتشيان مصر و ليبي توجه كنند كه اقدام درست شما در نجات انقلاب و كشورتان، زماني محق و مشروع مي ماند كه دستگيري و محاكمه انقلاب دزدان منطبق با قوانين و حقوق بشر باشد و گرنه تصميمات مسئولانه شما، حقانيت جهاني نخواهد يافت. شايد لازم باشد كه قضيه را با مثالي روشن سازم. مادر و پدر يا معلمي كه با بي انظباطي يا رفتارهاي غلط بچه اي مواجه شوند، زماني تنبيه شان حقانيت و مقبوليت دارد كه منطبق بر اصول انساني و قوانين باشد. اگر آنان به جاي تنبيه هاي مجاز، اقدام به كتك زدن يا آزار بچه كنند، نه تنها رفتارهاي غلط بچه كنار مي رود، بلكه مسأله اصلي والدين يا معلمين غيرمسئول نمود مي يابد كه حتي در صورت تكرار رفتار غلط شان نسبت به فرزندان ممكن است از والدين گرفته شده يا معلم اخراج شود. رفتار ارتش و نيروهاي امنيتي در هر كشوري زماني محق و مقبول است كه منطبق بر موازين بين المللي باشد و گرنه نه تنها اقدامات غلط انقلاب دزدان به چشم نمي آيد، كه مسأله اصلي نقض حقوق بشر توسط ارتش يا نيروهاي امنيتي كشورهاي مذكور مي گردد.

توصيه من به اسلام گرايان ليبي نيز اين است كه توجه نكردند در ليبي انقلاب پيروز شده و زمان “هفت تير بازي” تمام شده است و حالا نتيجه اش را مي بينند و اگر مي خواهند از اين پس به سرنوشت اخوان المسلمين در مصر دچار نشوند، يا اسلحه را كنار بگذارند و يا با سلاح به سوريه بروند تا در آنجا لااقل در راه حق –و در صورت پايبندي به اصول انساني و اسلامي- بجنگند و در آن صورت است كه مجاهد خواهند بود و اگر كشته شوند، شهيد محسوب مي شوند و گرنه كشته شدن در ليبي براي تصاحب قدرت، تنها هلاكت براي جاه طلبي خواهد بود؛ چون بسياري ديگر در تاريخ. اگر مدعي هستيد كه در انقلاب سهيم ايد، درست است؛ اما حق نداريد كه به خاطر آن خواسته هاي خودتان را به ديگران تحميل كنيد، چه رسد كه حقوق ديگران را پايمال كنيد. پيامبر اسلام حتي مردم سرزميني را كه با پيروزي نظامي فتح مي كرد، به تجويز اسلام وا نمي داشت چه رسد كه به ديگر اديان، شريعت اسلام را تحميل كند؛ چون به فرموده قرآن حتي مسلمانان نبايد با اجبار دستورات ديني را بپذيرند و حتي جايي چون مدينه كه خودشان پيامبر اسلام را به عنوان حاكم بپذيرفتند، شريعت اسلام به ديگر اديان و اهل كتاب تجويز نشد و هر كسي آزاد بود تا بر طبق تعاليم دين خودش رفتار كند. اين ها را بهتر از من مي دانيد و تنها خود را به ناداني مي زنيد و اينك نتيجه اين دورويي با خدا و رفتار دوگانه با دين خدا را (كه هر جاي اسلام به نفع مان بود، بپذيريم و عمل كنيم و هر جا كه به نفع مان نبود، با زرنگي –به خيال خود- توجه اي نكنيم و كار را طبق ميل مان پيش بريم) مي توانيد در سرتاسر خاورميانه ببينيد. درضمن، فراموش نكنيد كه هر فداكاري كه در ساقط ساختن قذافي جاني كرديد، شما با خدا معامله كرديد و سهم تان را از مردم نخواهيد و اگر در ازاي مبارزه تان با قذافي از حكومت سهم گرفتيد يا خواستيد، قيام تان جهاد في سبيل الله نخواهد بود و براي كسب امتيازات دنيوي است.

مقاله قبلیابداع ربات مقلد عنکبوت
مقاله بعدیوین دیزل با بازی در «محافظان کهکشان» مرگ پل واکر را تاب می‌آورد
دکتر کاوه احمدی علی آبادی
دکتر کاوه‌ احمدی‌ علی‌آبادی‌ تاکنون تحصیلات دانشگاهی را در مقطع دکترای جامعه شناسی (Ph.D) با عنوان دانشجوی ممتاز از تگزاس و مقطع فوق‌ دکترای‌ (Post Doctoral of Philosophy) فلسفه‌ علم‌ به همراه گواهی "ارزیابی کمال" از دانشگاه‌ آبردین‌ (Aberdeen) در داکوتای‌ جنوبی‌ آمریکا به پایان رسانده و و اینک عضو هیئت علمی (ACADEMIC BOARD) دانشگاه آبردین (ABERDEEN) با رتبه پروفسوری (PROFESSORSHIP) است. ایشان موفق به دریافت درجه دانشمندی (scientist) در رشته فلسفه علم با رساله "روش شناسی علم و فلسفه" و انتخاب به عنوان دانشمند برجسته (Distinguished scientist) سال 2008 از طرف دانشگاه آبردین شدند. دارای 14 عنوان کتاب چاپ شده، 6 عنوان در نوبت چاپ، بیش از 45 پژوهش و مقاله علمی از کنفرانس ها و همایش های ملی و بین المللی و فراتر از 120 عنوان مقاله در نشریات کثیرالانتشار بوده و دارای 11 جایزه و لوح تقدیر و سپاس از جشنواره ها و مراکز علمی و آکادمی مختلف است. در حال حاضر ایشان عضو جامعه شناسان بدون مرز (Sociologists without borders (ss هستند.