از بس دروغ شنیدیم، ما دیگه رای نمی دیم! نوشتاری از بانو محترم مومنی روحی

0
210

مدتی طولانی می گذرد؛ که مردم به جان آمده کشورمان، به خصوص کسانی که در رابطه با مسائل کسب و کار و شغل و پیشه شان، که در اثر بی کفایتی های دولت نابخرد شیخ حسن روحانی، دچار مشکلات اجتماعی و اقتصادی زیادی شده اند. هر از چند گاهی به خیابان های محل زندگی خود به ویژه در تهران می آیند؛ و با سر دادن شعارهای گوناگون، اقدام به اعتراض علیه حکومت ننگین آخوندی و دولت بری از شعور و تبحر دولتمداری اش در کشور می کنند!

اما از آغاز سال جاری خورشیدی، به خاطر برگزاری مراسم انتخابات ریاست جمهوری دوره سیزدهم در رژیم منحط و واپسگرای آخوندی، یکی از متداول ترین شعارهائی، که توسط این معترضان به حاگمیت نه جمهوری بلکه فقط اسلامی به گوش می رسد. عنوان بالا در این نوشتار است؛ که نشان می دهد، مردم در اثر اینهمه ناملایماتی که رژیم منفور اسلامی برای شان پدید آورده، و با دروغ های فراوانی که به ایشان گفته است. مصمم گشته اند، که به هیچ عنوان و در هیچ شرایطی، پای صندوق های رای گیری نروند؛ و به ملاهای حاکم بر میهن شان نشان بدهند؛ که چه بخواهند و چه نه؟ قدرت اصلی و واقعی همچنان در دست ملت ایران است!

برخی از کاندیداهای تائید شده توسط شورای تگهبان حاکمیت استبدادی آخوندی، نسبتا شهامت جالبی از خودشان نشان داده اند؛ و در مصاحبه هائی که با نشریات داخلی و خارجی داشته اند. در ارتباط با کاستی هائی که دولت بی کفایت آخوند روحانی مسبب آن ها می باشد. مطالب و موارد مهمی را عنوان کرده اند. از جمله این داوطلبان شرکت در انتخابات پیش رو، فردی به نام قاضی زاده هاشمی است؛ که در گفت و گو با تلویزیون دولتی رژیم، به سرکوب بی امان مردم در حکومت اسلامی شان اعتراف نموده، و در این باره سخنان مهمی را بیان کرده است!

قاضی زاده هاشمی در بخشی از مصاحبه اش با تلویزیون حکومتی چنین مطرح نموده: « اما موضوع آزادی بیان هم از آن شوخی هائی است؛ که متاسفانه در کشور ما با آن خیلی بازی شد؛ و گفته شد، وای بر ما اگر دهان منتقدان را ببندیم. آنوقت اگر کسی دو کلمه انتقاد و اعتراضی هم می کرد؛ انواع و اقسام فحش ها نثار او می گشت.»!

وی که ظاهرا قصد انتقاد از دولت روحانی را داشته کفته است: « همین فقره گران شدن بنزین را شما ببینید؛ که یک نمونه شاخص از این رفتار و این تصمیم گیری است؛ که آن را محرمانه و مخفیانه انجام دادند. اصولا ویژگی دولت های ریاستی، ضد شفافیت بودن هست. شفاف نیستند، پنهانکار هستند، ضد آزادی بیان هستند. اگر کسی هم انتقاد بکند؟ دهانش را با سرب پر می کنند، با گل و خاک پر می کنند. سریع یک برچسب به او می زنند و فحشی هم نثار او می نمایند.»!

تا جائی که از مذاکرات وین و نتایجی که تا کنون از آن به دست آمده است؛ خوش بینی مقامات حکومت اسلامی در باره سرانجام مذاکرات جاری وین، در تناقض با اظهارات مقامات آمریکائی است؛ که می گویند هنوز گشایش مهمی روی نداده است. در واقع، هنوز داده های ملموسی در باره این مذاکرات غیر شفاف، که بعضا به تبلیغات سیاسی از سوی حکومت اسلامی آمیخته است در دست نیست؛ که بتوان در باره آنها داوری قطعی نمود!

حشمت الله طبرزدی فعال سیاسی داخل ایران هم، در این مورد به رادیو بین المللی فرانسه، در بخشی از مصاحبه اش گفته است: « در میان سران خود حکومت اسلامی ایران نیز، در خصوص این مذاکرات دو گانگی هائی وجود دارد. دولت روحانی در تلاش است؛ که تا پیش از نمایش انتخابات خرداد ماه، دستاوردی در کارنامه خود به ثبت برساند؛ و علی خامنه ای که تا کنون مخالف به سرانجام رسیدن این مذاکرات بوده است. حالا به این نتیجه رسیده، که نظر به وضعیت فلاکت بار اقتصادی جامعه و مردم، مذاکرات جاری را هرچه زودتر به سرانجام برسانند. تا شاید به این ترتیب، بخشی از مردم به پای صندوق های رای حاضر بشوند.»!

باید به این واقعیت نیز اذعان نمود؛ که مردم رنج کشیده و ستمدیده کنونی در کشورمان، اکنون با اینهمه مصیبتی که رژیم دیکتاتوری آخوندی برای شان تدارک دیده و می بیند. کاملا پی برده اند؛ که از این پس، دیگر در هیچ شرایطی، از این حاکمیت منفور بیم و هراسی به دل شان راه ندهند؛ و به آن کاری بپردازند، که مصالح خود و میهن اشغال شده شان ایجاب می کند!

از اینرو، و با توجه به آنچه که بسیاری از هم میهنان درونمرزی مان عنوان می کنند. خیلی شان اصلا قصد شرکت نمودن در نمایش مضحکی به نام انتخابات را ندارند. حتی اگر ماموران و نوکران و جیره خواران این رژیم درمانده و رسوا، به درب خانه های تک تک ملت درون کشورمان بروند. تا ایشان را جهت شرکت نمودن در انتخابات ظاهری که انتصاب محض می باشد ببرند. وظیفه وطن پرستانه عزیزان هم میهن جز این نیست و نخواهد بود؛ که به هیچوجهی زیر بار چنین ننگ بزرگی نروند. چرا که رئیس جمهور دولت سیزدهم این حاکمیت خودکامه، مدت هاست که از سوی سید علی خامنه ای تعیین و برگزیده شده است. که صدالبته مسؤلان رده های بالاتر حاکمیت هم از آن اطلاعات کافی و ضروری را دارند!

و این فرد منفور و جنایتکار هم کسی نیست؛ مگر آخوند جنایت پیشه ای مانند ابراهیم رئیس السادات، که آوازه جنایت بزرگی که در سال ۱۳۶۷ خورشیدی انجام داد؛ و طی آن چندین هزار تن از زندانیان سیاسی در ایران را قتل عام نمود. نزد تمامی میهن پرستان شهره آفاق است!

چنانچه کسی در ایران، در تاریخ برگزاری این مراسم ننگین، برای شرگت در انتخاباتی که فقط شکل ظاهری و فورمالیته دارد برود؟ از همین حالا بداند، که میهن پرستان واقعی در کشورمان، از این پس، هرگز و هیچگاه این خیانتکاران را ایرانی تلقی نخواهند نمود. بلکه از آنها به عنوان دشمنان اصلی خود و کشورشان نام خواهند برد!

« ایرانی می جنگد میمیرد ، ذلت نمی پذیرد »!!

محترم مومنی

مقاله قبلیواردات دستگاه استخراج بیت کوین به ارزش ۱۰.۲ میلیون دلاری
مقاله بعدیتصمیم حیرت برانگیز شورای نگهبان! بقلم بانو محترم مومنی روحی
محترم مومنی روحی
شرح مختصری از بیوگرافی بانو محترم مومنی روحی او متولد سال 1324 خورشیدی در شهر تهران است. تا مقطع دبیرستان، در مجتمع آموزشی " فروزش " در جنوب غربی تهران، که به همت یکی از بانوان پر تلاش و مدافع حقوق زنان ( بانو مساعد ) در سال 1304 خورشیدی در تهران تأسیس شده بود؛ در رشته ادبیات پارسی تحصیل نموده و دیپلم متوسطه خود را از آن مجتمع گرفته است. در سال 1343 خورشیدی، با همسرش آقای هوشنگ شریعت زاده ازدواج نموده؛ و حاصل آن دو فرزند دختر و پسر 47 و 43 ساله، به نامهای شیرازه و شباهنگ است؛ که به او سه نوه پسر( سروش و شایان از دخترش شیرازه، و آریا از پسرش شباهنگ) را به وی هدیه نموده اند. وی نه سال پس از ازدواج، در سن بیست و نه سالگی، رشته روانشناسی عمومی را تا اواسط دوره کارشناسی ارشد آموخته، و در همین رشته نیز مدت هفده سال ضمن انجام دادن امر مشاورت با خانواده های دانشجویان، روانشناسی را هم تدریس نموده است. همزمان با کار در دانشگاه، به عنوان کارشناس مسائل خانواده، در انجمن مرکزی اولیاء و مربیان، که از مؤسسات وابسته به وزارت آموزش و پرورش می باشد؛ به اولیای دانش آموزان مدارس کشور، و نیز به کاکنان مدرسه هائی که دانش آموزان آن مدارس مشکلات رفتاری و تربیتی داشته اند؛ مشاورت روانشناسی و امور مربوط به تعلیم و تربیت را داده است. از سال هزار و سیصد و پنجاه و دو، عضو انجمن دانشوران ایران بوده، و برای برنامه " در انتهای شب " رادیو ، با برنامه " راه شب " اشتباه نشود؛ مقالات ادبی – اجتماعی می نوشته است. برخی از اشعار و مقالاتش، در برخی از نشریات کشور، از جمله روزنامه " ایرانیان " ، که ارگان رسمی حزب ایرانیان، که وی در آن عضویت داشته منتشر می شده اند. پایان نامه تحصیلی اش در دانشگاه، کتابی است به نام " چگونه شخصیت فرزندانتان را پرورش دهید " که توسط بنگاه تحقیقاتی و مطبوعاتی در سال 1371 خورشیدی در تهران منتشر شده است. از سال 1364 پس از تحمل سی سال سردردهای مزمن، از یک چشم نابینا شده و از چشم دیگرش هم فقط بیست و پنج درصد بینائی دارد. با این حال از بیست و چهار ساعت شبانه روز، نزدیک به بیست ساعت کار می کند. بعد از انقلاب شوم اسلامی، به مدت چهار سال با اصرار مدیر صفحه خانواده یکی از روزنامه های پر تیراژ پایتخت، به عنوان " کارشناس تعلیم و تربیت " پاسخگوی پرسشهای خوانندگان آن روزنامه بوده است. به لحاظ فعالیت های سیاسی در دانشگاه محل تدریسش، مورد پیگرد قانونی قرار می گیرد؛ و به ناچار از سال 1994 میلادی،به اتفاق خانواده اش، به کشور هلند گریخته و در آنجا زندگی می کند. مدت شش سال در کمپهای مختلف در کشور هلند زندگی نموده؛ تا سرانجام اجازه اقامت دائمی را دریافته نموده است. در شهر محل اقامتش در هلند نیز، سه روز در هفته برای سه مؤسسه عام المنفعه به کار داوطلبانه بدون دستمزد اشتغال دارد. در سال 2006 میلادی، چهار کتاب کم حجم به زبان هلندی نوشته است؛ ولی چون در کشور هلند به عنوان نویسنده صاحب نام شهرتی نداشته، هیچ ناشری برای انتشار کتابهای او سرمایه گذاری نمی کند. سرانجام در سال 2012 میلادی، توسط کانال دو تلویزیون هلند، یک برنامه ده قسمتی از زندگی او تهیه و به مدت ده شب پیاپی از همان کانال پخش می شود. نتیجه مفید این کار، دریافت پیشنهاد رایگان منتشر شدن کتابهای او توسط یک ناشر اینترنتی هلندی بوده است. تا کنون دو عنوان از کتابهای وی منتشر شده و مورد استقبال نیز قرار گرفته اند. در حال حاضر مشغول ویراستاری دو کتاب دیگرش می باشد؛ که به همت همان ناشر منتشر بشوند. شعار همیشگی او در زندگی اش، و تصیه آن به فرزندانش : خوردن به اندازه خواب و استراحت به اندازه اما کار بی اندازه است. چون فقط کار و کار و کار رمز پیروزی یک انسان است.