این اتمام حجت نیست، بلکه اندرزی مادرانه است! نوشتاری از بانو محترم مومنی روحی

0
432

متاسفانه رسم زمانه، در این دوره از حیات هستی این جهان و هر چه که در آن است چنین شده، که بسیاری از مردم دنیا، یکرو و بدون شیله پیله های نفاق افکنانه نیستند. احتمالا هر کدام از ما به نوعی، با چنین افرادی سر و کار یافته ایم؛ و تجربه های تلخی در این باره داریم. بدون هرگونه رو در بایستی و کاملا رک و راست باید بگویم؛ که به هیچوجه نمی توانم ایشان را از دوستان بدانم؛ و فراتر از آن، اینگونه افراد را هم میهن خویش نیز بنامم. زیرا به درستی می دانم؛ که ایشان افرادی موذی و با غرض و مرضی هستند؛ که هیچگاه راستگوئی را پیشه خود ننموده اند؛ و جز هزار رنگی و بدذاتی صفت بارز دیگری ندارند!
افراد مورد نظر از اوایل سال گذشته، ( از فروردین ۱۳۹۷ خورشیدی )، با روش های ریاکارانه خویش، در صدد آزار دادن به دوستداران حکومت پادشاهی پهلوی، و طرفداران شاهنشاه برحق، رسمی و قانونی سلسله میهن پرست و ایرانساز پهلوی، اعلاحضرت رضا شاه دوم – پهلوی سوم بر آمده اند؛ و کاملا ریاکارنه بر آن می باشند. تا به هر طریق ممکن، ضربه ای به ایرانیان میهن پرست بزنند!

اینها اگر از مرز فقط « آدم » بودن رها گشته و به درجه والای « انسانیت » رسیده باشند؟ هرگز نباید فراموش کنند؛ که ما(تمامی دوستداران واقعی حکومت پادشاهی پهلوی)، بعد از اینهمه ناملایماتی که تجربه نموده ایم. اکنون دیگر به درستی و بدون کم ترین تردیدی، دشمنان ایرانزمین و سکه های هزار روی و دروغپرداز، و بدخواهان میهن اهورائی مان را می شناسیم. از این پس هم، بیش از این به ایشان اجازه نخواهیم داد؛ که هر فرد کودن و بری از خرد و فرصت طلبی، خودش را در قالب دوستی با ایرانیاران راستین مطرح سازد؛ و از زمره عاشقان حقیقی ملت شریف آریائی تبارمان معرفی نماید!

اینها کسانی اند، که با حیله و نیرنگ و ظاهرسازی، بر برخی از ما که بیش از سایر همرزمان در فعالیت و حق طلبی می باشیم. آسیب و صدمات شخصیتی آزار دهنده ای وارد کرده اند. تا که جلوی تلاش های میهن پرستانه مان را بگیرند!

شگرد افراد مورد نظر این است. تا که از صفحات فیسبوکی این میهن پرستان سوء استفاده های رندانه داشته باشند. جهت انجام دادن اهداف پلید و ایده های ضد پهلوی و آرمان های بری از ملی گرایی خودشان، خویشتن را در پیج های این عزیزان قرار می دهند. تا با گذاشتن منویات پلیدشان در فیسبوک ایرانیان راستین، دیدگاه همگان را نسبت به این میهن دوستان واقعی منفی و آکنده از نارضایتی سازند!

بعضی از افردی که ظاهرا، با بیشتر طرفداران و دوستداران حکومت همواره سرافراز پهلوی دوستی و هم آوائی دارند. در طول سال جاری که اکنون ساعات پایانی آن طی می شود. نوشته ها و پست های چند چهره ای خود را، در صفحات همرزمان ما می گذارند. صفحات کسانی که دشمنان به آنان نام غیر حقیقی « سلطنت طلبان » را می دهند( زیرا ما سلطنت طلب دگم و بی مطالعه و عامی نیستیم؛ که اجازه بدهیم، فردی مانند مستبدان حاکمیت استبدادی قجرهای سلطه جو، بر میهن باستانی و بزرگ ما حاکمیت سلطه طلبانه داشته باشد. بلکه ما خواهان حکومت پادشاهی آبرومندی، مانند دوران پادشاهی دو شهریار نخست سلسله ایراندوست پهلوی هستیم. و به درستی هم می دانیم؛ که تفاوت سلطنت کردن و پادشاهی نمودن چیست؟ )!

خانم ایکس و آقای ایگرگ ، بعد از چهل سال دویوزه بازی کردن های ددمنشانه و نمایشی، و در یوزه گی های بی خردانه تان، فقط و فقط به خاطر آبروی نداشته خودتان، از آغاز سال نوی خورشیدی، دست از خباثت های خویش بردارید. و آنچه را که گرگ صفتانه، می خواهید در لباس میش، به هواداران راستگو و صادق حکومت پادشاهی پهلوی نسبت بدهید و بگوئید. را در پیج خودتان بگذارید. و از آن دسته از کسانی نباشید؛ که….. « دوستی – دوستی ، پوست دیگران را می کنند. » !

در نظر داریم، تا که از شروع سال نوی خورشیدی، نسبت به هیچ احدی حتی اگر از دوستان به ظاهر واقعی و صمیمی خودمان هم باشند. کم ترین اغماضی نداشته باشیم؛ و متظاهران به دوست داشتن حکومت پهلوی را، از لیست نام دوستان مان در فیسبوک حذف نمائیم. حتی اگر از دوستان خود شهریارمان هم باشند. از این ایده بر نخواهیم گشت. زیرا ما به اندازه کافی، چوب زودباوری و مهربانی و ساده انگاری های خود را خورده ایم!

از آنجائی که یک فرد هوشمند، از یک سوراخ دو بار گزیده نخواهد شد. بر این اساس به درستی می دانیم؛ که در برهه زمانی کنونی، بیش از دوستی های ظاهری و مجازی و به ویژه فیسبوکی،،، به همراهی کسانی نیاز داریم؛ که اشخاصی راستگو، بری از دغلکاری و چندیوزه بازی کردن های عاری از حقیقت، و عاشقان واقعی این مرز پرگهر و سرزمین باستانی مان باشند. همین و بس!

محترم مومنی

مقاله قبلیسفر در فضا با سرعت فضایی
مقاله بعدیعدالت خواهان جهان در پی آزادی نسرین ستوده به پا خاسته اند! بقلم بانو محترم مومنی روحی
محترم مومنی روحی
شرح مختصری از بیوگرافی بانو محترم مومنی روحی او متولد سال 1324 خورشیدی در شهر تهران است. تا مقطع دبیرستان، در مجتمع آموزشی " فروزش " در جنوب غربی تهران، که به همت یکی از بانوان پر تلاش و مدافع حقوق زنان ( بانو مساعد ) در سال 1304 خورشیدی در تهران تأسیس شده بود؛ در رشته ادبیات پارسی تحصیل نموده و دیپلم متوسطه خود را از آن مجتمع گرفته است. در سال 1343 خورشیدی، با همسرش آقای هوشنگ شریعت زاده ازدواج نموده؛ و حاصل آن دو فرزند دختر و پسر 47 و 43 ساله، به نامهای شیرازه و شباهنگ است؛ که به او سه نوه پسر( سروش و شایان از دخترش شیرازه، و آریا از پسرش شباهنگ) را به وی هدیه نموده اند. وی نه سال پس از ازدواج، در سن بیست و نه سالگی، رشته روانشناسی عمومی را تا اواسط دوره کارشناسی ارشد آموخته، و در همین رشته نیز مدت هفده سال ضمن انجام دادن امر مشاورت با خانواده های دانشجویان، روانشناسی را هم تدریس نموده است. همزمان با کار در دانشگاه، به عنوان کارشناس مسائل خانواده، در انجمن مرکزی اولیاء و مربیان، که از مؤسسات وابسته به وزارت آموزش و پرورش می باشد؛ به اولیای دانش آموزان مدارس کشور، و نیز به کاکنان مدرسه هائی که دانش آموزان آن مدارس مشکلات رفتاری و تربیتی داشته اند؛ مشاورت روانشناسی و امور مربوط به تعلیم و تربیت را داده است. از سال هزار و سیصد و پنجاه و دو، عضو انجمن دانشوران ایران بوده، و برای برنامه " در انتهای شب " رادیو ، با برنامه " راه شب " اشتباه نشود؛ مقالات ادبی – اجتماعی می نوشته است. برخی از اشعار و مقالاتش، در برخی از نشریات کشور، از جمله روزنامه " ایرانیان " ، که ارگان رسمی حزب ایرانیان، که وی در آن عضویت داشته منتشر می شده اند. پایان نامه تحصیلی اش در دانشگاه، کتابی است به نام " چگونه شخصیت فرزندانتان را پرورش دهید " که توسط بنگاه تحقیقاتی و مطبوعاتی در سال 1371 خورشیدی در تهران منتشر شده است. از سال 1364 پس از تحمل سی سال سردردهای مزمن، از یک چشم نابینا شده و از چشم دیگرش هم فقط بیست و پنج درصد بینائی دارد. با این حال از بیست و چهار ساعت شبانه روز، نزدیک به بیست ساعت کار می کند. بعد از انقلاب شوم اسلامی، به مدت چهار سال با اصرار مدیر صفحه خانواده یکی از روزنامه های پر تیراژ پایتخت، به عنوان " کارشناس تعلیم و تربیت " پاسخگوی پرسشهای خوانندگان آن روزنامه بوده است. به لحاظ فعالیت های سیاسی در دانشگاه محل تدریسش، مورد پیگرد قانونی قرار می گیرد؛ و به ناچار از سال 1994 میلادی،به اتفاق خانواده اش، به کشور هلند گریخته و در آنجا زندگی می کند. مدت شش سال در کمپهای مختلف در کشور هلند زندگی نموده؛ تا سرانجام اجازه اقامت دائمی را دریافته نموده است. در شهر محل اقامتش در هلند نیز، سه روز در هفته برای سه مؤسسه عام المنفعه به کار داوطلبانه بدون دستمزد اشتغال دارد. در سال 2006 میلادی، چهار کتاب کم حجم به زبان هلندی نوشته است؛ ولی چون در کشور هلند به عنوان نویسنده صاحب نام شهرتی نداشته، هیچ ناشری برای انتشار کتابهای او سرمایه گذاری نمی کند. سرانجام در سال 2012 میلادی، توسط کانال دو تلویزیون هلند، یک برنامه ده قسمتی از زندگی او تهیه و به مدت ده شب پیاپی از همان کانال پخش می شود. نتیجه مفید این کار، دریافت پیشنهاد رایگان منتشر شدن کتابهای او توسط یک ناشر اینترنتی هلندی بوده است. تا کنون دو عنوان از کتابهای وی منتشر شده و مورد استقبال نیز قرار گرفته اند. در حال حاضر مشغول ویراستاری دو کتاب دیگرش می باشد؛ که به همت همان ناشر منتشر بشوند. شعار همیشگی او در زندگی اش، و تصیه آن به فرزندانش : خوردن به اندازه خواب و استراحت به اندازه اما کار بی اندازه است. چون فقط کار و کار و کار رمز پیروزی یک انسان است.