« ائتلاف امید» و « ابتکار صلح هرمز » ! بقلم بانو محترم مومنی روحی

0
215

ریاست جمهوری بی مقدار و بی اعتبار حاکمیت ددمنش آخوندی، که مانند یک کودک دبستانی بری از تجربه، در روز چهارشنبه ۲۵ سپتامبر ۲۰۱۹ میلادی، متن سخنرانی اش در مجمع عمومی سالیانه سازمان ملل متحد را، برای حاضران در آن مکان، مانند انشائی از روی کاغذ خواند. با مطرح کردن دو مورد « ائتلاف امید » و نیز « ابتکار صلح هرمز » برای آنان، و تمامی کسانی که از طریق پخش مستقیم آن به وسیله رسانه های گروهی در جهان پیگیری می کردند. باز هم جلوه تازه ای از بی خردی های رهبر خودکامه رژیم شان، خود او و سایر مدیران دستگاه حاکمه کنونی در ایران را، نزد چنان نزد جهانیان آشکار نمود؛ و مانند همیشه، که تمامی کارهای شان را، در قالب حیله گری و ریاکاری به انجام می رسانند؛ این بار نیز در کمال وقاحت، با این دوز و کلک جدید تلاش کرد؛ که دو عنوان بالا را، به گونه ای رندانه، به دو مساله « دموکراسی در داخل کشور » و « دیپلماسی در خارج از ایران » پیوند بزند. همچنین، با وام گرفتن از نام نامی ایرانزمین و ملت بزرگوار و شریف آن، آبروئی برای این حاکمیت جنایتکار و تروریستی تدارک ببیند!

اما چرندیات مطرح شده از سوی شیخ حسن روحانی، نزد هم ترازان بین المللی وی در سایر ممالک دنیا، آنچنان با اصالت دو موضوع بالا در تعارض و متناقض با یکدیگر بوده و هستند؛ که جز یک رسوائی جدید برای او و حاکمیت جنایت پیشه شان به بار نیاورد!

« به عمل کار برآید ،،، به سخندانی نیست » !
در این دنیای بزرگ و پر ماجرا، تنها کسانی فرشته پیروزی در تمامی زمینه های زندگی شان را در آغوش خواهند کشید؛ که گفته های ایشان با کارهائی که می کنند؛ در هیچ تناسبی از تضاد و تناقض نبوده، و برای دیگران قابل تشخیص و مشاهده باشد. که اگر ایشان اموراتی را سهوا و در اثر بی توجهی شان به اصل یک ماجرا، به آنها جلوه های عملی داده و می دهند. هیچگونه تضاد مغایرتی، با نوع آنچه که در باره اش داد سخن داده و می دهند نداشته باشند!

یا اگر عملکردهای ایشان، کنش های پایه ای یا حتی سطحی همگی آنان، که از نخستین روزهای به وجود آمدن این تشکیلات شرم آور و شوم و ضد ایرانی را در نظر بگیریم؛ و به درستی یا دست کم در حد توان خود، به بررسی آنها بپردازیم؟ به آسانی قابل مشاهده هست و خواهد بود؛ که یک جمله، یک واژه، و حتی یک حرف از گفته های مطرح شده توسط روحانی رئیس جمهور رژیم ملاها در ایران، که در مجمع عمومی سالیانه سازمان ملل متحد بیان نمود؛ کم ترین جائی در کلیه اعمال انجام پذیرفته به وسیله دست اندر کاران این رژیم رسوا صورت گرفته اند. هیچ جائی از صداقت در آنچه که تا کنون نموده اند ندارد. یا نگارنده نتوانسته ام؛ حتی یک مورد آن را، که بری از تعارض با همدیگر باشند را نیافته ام!!

روباه بنفش و مکار، آخوند روحانی بی اختیار، در باره مساله « ائتلاف امید » داد سخن داده است. اگر منظور او، که خودش چاقوئی خطرناک می باشد؛ که دسته اش در دست های دیگری است؛ و به تنهائی توان و اجازه انجام دادن یک کار مملکتی امید پرور را ندارد. با چه آرمان و ایده ای، به این مهم پرداخته است؟ مردم ایران و تمامی ساکنان دنیا، که خدای نکرده، کور و کر و لال نیستند؛ که به تو ملای جاهل و دروغپرداز و شیاد چنین پاسخی را ندهند: « قسم حضرت عباس ات را باور کنیم یا دم خروس رسوا کننده ات، که از زیر عبای رذالت آخوندی ات بیرون آمده را بپذیریم؟ » !

آنچه که شما و انقلاب ننگین اسلامی تان در طول این چهل سال و اندی، بر سر مردم ایران، از هر طبقه و گروهی آورده اید. حکایت از آن دارد؛ که تمامی درهای منتهی به هرگونه امید و دلخوشی برای ایشان را، با صدها قفل باز نشدنی چنان بسته اید؛ که جز با مرگ خودتان و سرنگونی رژیم اهریمنی تان قادر به باز کردن آنها نخواهند بود!

زندان های کشور را از بسیاری از هم میهنان پیر و جوان و زن و مرد ایران انباشته اید؛ که گناه شان عدم اعتقاد و باور آنان به دین ضد بشری و کنش های جنایتکارانه خود و رژیم منحط و واپسگرای تان بوده اند. یا از قومیت های دیگر به شمار می روند؛ که در اصالت و میهن دوستی، از شما جنایتکاران سرآمدتر و راستگوتر می باشند. یا با تمامی سانسورها و عدم آزادی بیان در کشور، که توسط دشمنان ایران و ایرانی همچون شما دیو صفتان، بر آنان تحمیل شده، توانسته اند که مخالفت های خود را، با هر چه که حکومت منفوری مانند جمهوری ضد بشری و پلید و دیکتاتوری شما کرده و می کند. در قالب واکنش های واقع بینانه شان، در رسانه های مجازی، و یا تجمعات دادخواهانه خویش، با دلاوری و میهن پرستانه، در سراسر کشور نسبت به شما ابراز نموده و انجام می دهند. به زندان های طولانی مدت، و ضربات بی رحمانه شلاق جلادان و مزدوران و جیره خواران تان محکوم نموده اید!

برای همه مردمانی، که در این گیتی بزرگ زندگی می کنند. بسیار آسان است، که با توجه به آنچه که جمهوری اهریمنی اسلامی شما در ایران، نسبت به شهروندان این کهندیار روا داشته و می دارید پی ببرند. یک نگاه اجمالی به تعداد اعدام شدگان، زندانیان، محروم کردن شهروندان ایرانی از فعالیت های اجتماعی آنان، به دلایل جنسیتی و دینی و قومی ایشان، رد صلاحیت کردن از افراد جامعه، در موقع اعلام کاندیداتوری خودشان، جهت شرکت نمودن در هر انتخاباتی، پدید آوردن انواع سد و مانع در برابر افراد هر دسته و گروهی، که از منویات شیطانی شما پیروی نمی کنند؛ و سرکوب شدن شان در حکومت جاهلانه تان، ممنوع شدن نشریاتی که آب شان با شما در یک نهر روانه نمی شوند. و عدم ارائه مجوز انتشار به ایشان، تعداد معتادان و روسپیان و حاشیه نشین ها، کولبرها، و حتی مهاجرانی، که عطای شما سیه دلان را، به لقای زشت و کریه تان می بخشند؛ و با هر تدبیر و روشی تلاش می کنند. تا که خودشان را از چنگال کرکس های وحشی جمهوری عقب مانده اسلامی برهانند؛ و خودشان را به یکی از سرزمین های آزاد جهان برسانند. ده ها و صدها و هزاران نمونه آزار دهنده و بارز دیگر از این دست، از مواردی هستند؛ که نه فقط مردم ایران، بلکه همه کسانی که با نوع حاکمیت بدنهاد و شرور و تروریست پرور شما آشنائی دارند. و صابون افکار پلید و عملکردهای کثیف و سیاه و غیر انسانی تان، به جامه برخی از کشورهای این دنیای بزرگ هم مالیده شده، و برای شان مسلم گشته است؛ آنچه که در هفته ها و ماه های اخیر، در تنگه ی « هرمز » ، یا در کشورهای همسایه از جمله عربستان سعودی نموده اید. جز به نامردی نکرده و زین پس نیز انجام خواهید داد. موضوعاتی نیستند، که به شما و همدستان اروپائی و ….. مجوز سخن گفتن از دو موضوع « ائتلاف امید » و یا « ابتکار صلح هرمز » را بدهند. زیرا اینها را در مقام ارتباط شان با دموکراسی داخلی و دیپلماسی خارجی مطرح می سازید. که هیچکدام شان به هیچوجه در قاموس اهریمنی رژیم سفاک تان نمی گنجند!

محترم مومنی

مقاله قبلیمارک والاس: تا زمانی که جمهوری اسلامی حقیقتا خواهان مذاکره نیستند آمریکا هم نباید تحریم‌‌ها را لغو کند
مقاله بعدیاز اینها اصرار و از آنها انکار!! نوشتاری از بانو محترم مومنی روحی
محترم مومنی روحی
شرح مختصری از بیوگرافی بانو محترم مومنی روحی او متولد سال 1324 خورشیدی در شهر تهران است. تا مقطع دبیرستان، در مجتمع آموزشی " فروزش " در جنوب غربی تهران، که به همت یکی از بانوان پر تلاش و مدافع حقوق زنان ( بانو مساعد ) در سال 1304 خورشیدی در تهران تأسیس شده بود؛ در رشته ادبیات پارسی تحصیل نموده و دیپلم متوسطه خود را از آن مجتمع گرفته است. در سال 1343 خورشیدی، با همسرش آقای هوشنگ شریعت زاده ازدواج نموده؛ و حاصل آن دو فرزند دختر و پسر 47 و 43 ساله، به نامهای شیرازه و شباهنگ است؛ که به او سه نوه پسر( سروش و شایان از دخترش شیرازه، و آریا از پسرش شباهنگ) را به وی هدیه نموده اند. وی نه سال پس از ازدواج، در سن بیست و نه سالگی، رشته روانشناسی عمومی را تا اواسط دوره کارشناسی ارشد آموخته، و در همین رشته نیز مدت هفده سال ضمن انجام دادن امر مشاورت با خانواده های دانشجویان، روانشناسی را هم تدریس نموده است. همزمان با کار در دانشگاه، به عنوان کارشناس مسائل خانواده، در انجمن مرکزی اولیاء و مربیان، که از مؤسسات وابسته به وزارت آموزش و پرورش می باشد؛ به اولیای دانش آموزان مدارس کشور، و نیز به کاکنان مدرسه هائی که دانش آموزان آن مدارس مشکلات رفتاری و تربیتی داشته اند؛ مشاورت روانشناسی و امور مربوط به تعلیم و تربیت را داده است. از سال هزار و سیصد و پنجاه و دو، عضو انجمن دانشوران ایران بوده، و برای برنامه " در انتهای شب " رادیو ، با برنامه " راه شب " اشتباه نشود؛ مقالات ادبی – اجتماعی می نوشته است. برخی از اشعار و مقالاتش، در برخی از نشریات کشور، از جمله روزنامه " ایرانیان " ، که ارگان رسمی حزب ایرانیان، که وی در آن عضویت داشته منتشر می شده اند. پایان نامه تحصیلی اش در دانشگاه، کتابی است به نام " چگونه شخصیت فرزندانتان را پرورش دهید " که توسط بنگاه تحقیقاتی و مطبوعاتی در سال 1371 خورشیدی در تهران منتشر شده است. از سال 1364 پس از تحمل سی سال سردردهای مزمن، از یک چشم نابینا شده و از چشم دیگرش هم فقط بیست و پنج درصد بینائی دارد. با این حال از بیست و چهار ساعت شبانه روز، نزدیک به بیست ساعت کار می کند. بعد از انقلاب شوم اسلامی، به مدت چهار سال با اصرار مدیر صفحه خانواده یکی از روزنامه های پر تیراژ پایتخت، به عنوان " کارشناس تعلیم و تربیت " پاسخگوی پرسشهای خوانندگان آن روزنامه بوده است. به لحاظ فعالیت های سیاسی در دانشگاه محل تدریسش، مورد پیگرد قانونی قرار می گیرد؛ و به ناچار از سال 1994 میلادی،به اتفاق خانواده اش، به کشور هلند گریخته و در آنجا زندگی می کند. مدت شش سال در کمپهای مختلف در کشور هلند زندگی نموده؛ تا سرانجام اجازه اقامت دائمی را دریافته نموده است. در شهر محل اقامتش در هلند نیز، سه روز در هفته برای سه مؤسسه عام المنفعه به کار داوطلبانه بدون دستمزد اشتغال دارد. در سال 2006 میلادی، چهار کتاب کم حجم به زبان هلندی نوشته است؛ ولی چون در کشور هلند به عنوان نویسنده صاحب نام شهرتی نداشته، هیچ ناشری برای انتشار کتابهای او سرمایه گذاری نمی کند. سرانجام در سال 2012 میلادی، توسط کانال دو تلویزیون هلند، یک برنامه ده قسمتی از زندگی او تهیه و به مدت ده شب پیاپی از همان کانال پخش می شود. نتیجه مفید این کار، دریافت پیشنهاد رایگان منتشر شدن کتابهای او توسط یک ناشر اینترنتی هلندی بوده است. تا کنون دو عنوان از کتابهای وی منتشر شده و مورد استقبال نیز قرار گرفته اند. در حال حاضر مشغول ویراستاری دو کتاب دیگرش می باشد؛ که به همت همان ناشر منتشر بشوند. شعار همیشگی او در زندگی اش، و تصیه آن به فرزندانش : خوردن به اندازه خواب و استراحت به اندازه اما کار بی اندازه است. چون فقط کار و کار و کار رمز پیروزی یک انسان است.