آیا واقعا آقای مصطفی تاجزاده از زندان رژیم آزاد شده است؟!

0
305

آزاد شدن از حبس برای یک زندانی، همانند آن خواهد بود؛ که وی تازه از مادر متولد شده باشد. به همین خاطر او با تمام وجود خویش تلاش خواهد نمود؛ تا از همه امکانات موجود در پیرامون خودش، به خوبی بهره برداری کرده و از آن لذت هم ببرد. وضعیت های اینچنینی برای رها شدگان از زندان های دیگر در دنیا، در همه جای جهان و در هر حاکمیت قانونی یا غیرقانونی یکسان نیستند. متأسفانه این امر مهم، بیش از سایر نقاط دنیا، در ایران کنونی ما شکلی نازیباتر و غیر منطقی تر دارد!

  از آنجائی که طی سه دهه اخیر، بسیاری از عبارات و مفاهیم واژه ها و جملات در زبان شیرین پارسی ما، معانی اصلی خودشان را از دست داده اند. وقتی که از آزاد شدن یک زندانی از شکنجه گاه های جمهوری آخوندی سخنی به میان می آید؛ آنهائی که به سبک و سیاق نابخردانه، و روش های منفور ملاهای نادان، که برخاسته از عادت های خبیث آنها، در مشکل آفرینی های این ستمگر است آگاهی کامل دارند؛ و کم و بیش آنان را در حدی می شناسند؛ که به هیچوجه بر اراجیف انتشار یافته از سوی مزدوران سبکسر آنها مهر اثبات نچسبانند. بلکه تا جائی که برای شان مقدور باشد، می کوشند تا خزئبلات این نامردمان را، از غلاف غیر واقعی آنها جدا کنند؛ و اصل موضوع و علت واقعی آن را، که دست اندرکاران جمهوری پلید اسلامی، با پوششی از رنگ و ریا مخفی نموده اند را افشا نمایند!

در چند روز اخیر، خبری مسرت بخشی در همه ایران، و نیز در برخی دیگر از خبرگزاری های گیتی انتشار یافته است. این خبر خوشحال کننده، آزاد شدن آقای مصطفی تاجزاده از زندان جمهوری خودکامه اسلامی است. ایشان که در زمان ریاست جمهوری محمد خاتمی، معاونت سیاسی وزیر کشور را بر عهده داشت؛ بعد از تحمل هفت سال زندان، روز جمعه 14 خرداد 1395، از سیاه چال حکومت جلاد اسلامی آزاد شد. به گزارش ” کلمه ” سایت وابسته به میر حسین موسوی، آقای تاجزاده تمامی این هفت سال را در انفرادی گذرانده بوده است!

وی در روز 23 خرداد 1388، یعنی یک روز پس از انتخابات ریاست جمهوری دوره دهم بازداشت شد. وی از جمله دهها اصلاح طلبی بود؛ که در دادگاه پس از انتخابات 88 محاکمه و به اتهام ” براندازی نرم ” علیه رژیم محاکمه و زندانی شد. اکنون که دوران محکومیت خودش را گذرانیده، و از بازداشت هفت ساله اش آزاد گشته است. تازه باید حکم دوم قاضی صلواتی دژخیم را، که در آن سال ریاست دادگاه مورد نظر را بر عهده داشت اجرا نماید!

در آن بیدادگاه رژیم منفور اسلامی، آقای تاجزاده، ضمن تحمل هفت سال اسارت در سلول انفرادی شکنجه گاه آخوندهای جنایت پیشه، به ده سال ممنوعیت و محرومیت، از فعالیت داشتن در احزاب و مطبوعات کشور محکوم شده بود. که از نخستین دقایق آزاد شدن، بایستی که به این حکم نیز تن بدهد؛ و آن را به مرحله اجرا بگذارد!

به این دلیل مستدل، نمی شود به طور صد در صد، آزادی وی از زندان آخوندها را، رهائی او از همه سختی ها و ستم هائی دانست؛ که آقای تاجزاده در این هفت سال متحمل شده است. در حقیقت با حکم دوم( ده سال ممنوعیت از فعالیت در احزاب و مطبوعات)، وی رسما خانه نشین می شود؛ و این هم در جای خودش، نوعی از حصر خانگی است؛ که این زندانی سیاسی هم باید مانند همفکران اصلاح طلب خودش، میرحسین موسوی و مهدی کروبی و زهرا رهنورد همچنان در سیطره ی ظلم و تعدی مسؤلان سنگین دل رژیم تبهکار و اهریمنی اسلامی باشند !

” یا رب روا مدار، که گدا معتبر شود

گر معتبر شود، ز خدا بی خبر شود” !

محترم مومنی

مقاله قبلیوزیر ارشاد: اگر «پنجاه کیلو آلبالو» را پیش از اکران دیده بودم، قطعا مجوز نمی دادم؛ اگر کیهان با انتشار آن عکس ها، تخلف کرده، باید با این روزنامه برخورد شود
مقاله بعدیمت دیمون مقابل وال استریت ایستاد
محترم مومنی روحی
شرح مختصری از بیوگرافی بانو محترم مومنی روحی او متولد سال 1324 خورشیدی در شهر تهران است. تا مقطع دبیرستان، در مجتمع آموزشی " فروزش " در جنوب غربی تهران، که به همت یکی از بانوان پر تلاش و مدافع حقوق زنان ( بانو مساعد ) در سال 1304 خورشیدی در تهران تأسیس شده بود؛ در رشته ادبیات پارسی تحصیل نموده و دیپلم متوسطه خود را از آن مجتمع گرفته است. در سال 1343 خورشیدی، با همسرش آقای هوشنگ شریعت زاده ازدواج نموده؛ و حاصل آن دو فرزند دختر و پسر 47 و 43 ساله، به نامهای شیرازه و شباهنگ است؛ که به او سه نوه پسر( سروش و شایان از دخترش شیرازه، و آریا از پسرش شباهنگ) را به وی هدیه نموده اند. وی نه سال پس از ازدواج، در سن بیست و نه سالگی، رشته روانشناسی عمومی را تا اواسط دوره کارشناسی ارشد آموخته، و در همین رشته نیز مدت هفده سال ضمن انجام دادن امر مشاورت با خانواده های دانشجویان، روانشناسی را هم تدریس نموده است. همزمان با کار در دانشگاه، به عنوان کارشناس مسائل خانواده، در انجمن مرکزی اولیاء و مربیان، که از مؤسسات وابسته به وزارت آموزش و پرورش می باشد؛ به اولیای دانش آموزان مدارس کشور، و نیز به کاکنان مدرسه هائی که دانش آموزان آن مدارس مشکلات رفتاری و تربیتی داشته اند؛ مشاورت روانشناسی و امور مربوط به تعلیم و تربیت را داده است. از سال هزار و سیصد و پنجاه و دو، عضو انجمن دانشوران ایران بوده، و برای برنامه " در انتهای شب " رادیو ، با برنامه " راه شب " اشتباه نشود؛ مقالات ادبی – اجتماعی می نوشته است. برخی از اشعار و مقالاتش، در برخی از نشریات کشور، از جمله روزنامه " ایرانیان " ، که ارگان رسمی حزب ایرانیان، که وی در آن عضویت داشته منتشر می شده اند. پایان نامه تحصیلی اش در دانشگاه، کتابی است به نام " چگونه شخصیت فرزندانتان را پرورش دهید " که توسط بنگاه تحقیقاتی و مطبوعاتی در سال 1371 خورشیدی در تهران منتشر شده است. از سال 1364 پس از تحمل سی سال سردردهای مزمن، از یک چشم نابینا شده و از چشم دیگرش هم فقط بیست و پنج درصد بینائی دارد. با این حال از بیست و چهار ساعت شبانه روز، نزدیک به بیست ساعت کار می کند. بعد از انقلاب شوم اسلامی، به مدت چهار سال با اصرار مدیر صفحه خانواده یکی از روزنامه های پر تیراژ پایتخت، به عنوان " کارشناس تعلیم و تربیت " پاسخگوی پرسشهای خوانندگان آن روزنامه بوده است. به لحاظ فعالیت های سیاسی در دانشگاه محل تدریسش، مورد پیگرد قانونی قرار می گیرد؛ و به ناچار از سال 1994 میلادی،به اتفاق خانواده اش، به کشور هلند گریخته و در آنجا زندگی می کند. مدت شش سال در کمپهای مختلف در کشور هلند زندگی نموده؛ تا سرانجام اجازه اقامت دائمی را دریافته نموده است. در شهر محل اقامتش در هلند نیز، سه روز در هفته برای سه مؤسسه عام المنفعه به کار داوطلبانه بدون دستمزد اشتغال دارد. در سال 2006 میلادی، چهار کتاب کم حجم به زبان هلندی نوشته است؛ ولی چون در کشور هلند به عنوان نویسنده صاحب نام شهرتی نداشته، هیچ ناشری برای انتشار کتابهای او سرمایه گذاری نمی کند. سرانجام در سال 2012 میلادی، توسط کانال دو تلویزیون هلند، یک برنامه ده قسمتی از زندگی او تهیه و به مدت ده شب پیاپی از همان کانال پخش می شود. نتیجه مفید این کار، دریافت پیشنهاد رایگان منتشر شدن کتابهای او توسط یک ناشر اینترنتی هلندی بوده است. تا کنون دو عنوان از کتابهای وی منتشر شده و مورد استقبال نیز قرار گرفته اند. در حال حاضر مشغول ویراستاری دو کتاب دیگرش می باشد؛ که به همت همان ناشر منتشر بشوند. شعار همیشگی او در زندگی اش، و تصیه آن به فرزندانش : خوردن به اندازه خواب و استراحت به اندازه اما کار بی اندازه است. چون فقط کار و کار و کار رمز پیروزی یک انسان است.