آیا در سرزمینی همچون ایران، باید آب جیره بندی بشود؟!

0
150

در این دنیای فراخ و بی نهایت گسترده، در میان همه کشورهای موجود در کره خاکی ما، فقط پنج سرزمین هستند که برای گذراندن امور مملکت و شهروندان خودشان، به کمک های هیچ کشور دیگری نیاز ندارند. البته به شرط آنکه گردانندگان آن سرزمین، مدیرانی شایسته و کارگزارانی کاردان و متخصص و لایق باشند.

این پنج کشور بی نیاز دنیا عبارتند از ایالات متحده آمریکا، استرالیا، ایران، روسیه و کانادا. شاید یکی از دلیل های چنین موقعیتی برای این پنج سرزمین، پهناوری آنها به لحاظ وسعت مساحت و پیرامون آنها باشد؛ ولی اگر هم این استدلال صحیحی به نظر برسد؟ باز هم نمی تواند تنها دلیل وجود داشتن چنین موقعیتی برای این پنج مملکت به حساب بیاید.

دومین موردی که این پنج سرزمین را دارای شرایط بی نیازی نسبت به دیگر ممالک دنیا نموده است؛ کهنسالی و شرایط جغرافیائی آنها نیز هست. با اینکه کشور آمریکا نسبت به استرالیا و ایران و روسیه و کانادا، جوان ترین آنها به شمار می آید؛ به این مفهوم نیست که سرزمین این سامانه جغرافیائی هم، جوان تر از کشورهای نامبرده باشد. قاره آمریکا در بعد همه جانبه آن، بعد از قاره های آسیا و آفریقا سومین قاره جهان ازنظربزرگ بودن می باشد. روسیه نیز که در بخش شرقی قاره اروپا قرار دارد؛ با آنکه این قاره کوچکترین در جهان است؛ نسبت به دیگر سرزمین های این قاره، از وسعت زیادی برخوردار می باشد. استرالیا که در کتابهای جغرافیای زمان کودکی ما با نام ” اقیانوسیه ” معرفی می شد؛ به خاطر گستردگی بسیار زیاد آن به قاره پنجم نیز شهرت داشت!

ولی با تمام اینها، وسعت و بزرگی یک مملکت، نمی تواند دلیل بارزی برای بی نیازی آن از همه لحاظ و در همه زمینه ها باشد. حقیقت انکار ناپذیر در این رابطه، دارا بودن موهبت های طبیعی این سرزمین ها نیز هست؛ که آنها را در اندازه ای بی نهایت وسیع، از دیگر ممالک گیتی بی نیاز نموده است!

ما که شناخت صد درصدی نسبت به چهار کشور آمریکا و استرالیا و روسیه و کانادا نداریم؛ دست کم من خودم چنین تجربه و شناختی را تا به حال نداشته ام؛ اما در مورد خطه ی حاصلخیز و کامل و تمام عیار میهن عزیز خودمان، نسبتا به خوبی می دانیم که در چهار گوشه و در میانه آن، چه نعمت های بی نظیری بر روی و در زیر خاک زرخیز کشورمان داریم.

با آنکه گرداگرد ایران ما را کوههای سر به فلک کشیده در بر گرفته اند؛ و با آنکه به سبب وجود همین کوهها و موقعیت جغرافیائی چهار فصل آن، در طول یک شبانه روز می توان در دیار ما هر چهار فصل زیبای طبیعت را مشاهده و تجربه نمود( هوای تقریبا خنک استانهای شمالی و غربی میهن مان، در بیشتر مواقع سال بهاری و سردسیری اند. استانهای موجود در جهت شرقی کشورمان هم، بیشتر پائیزی و پر باد و طوفان می باشند، تا گرم گرم، و یا سرد سرد! جنوب سرزمین مان هم که هیچ نیازی به شرح دادن شرایط جغرافیائی آن نیست؛ چرا که گرم ترین مناطق ایران را تشکیل می دهند. بقیه جاهای آن نیز، که در مرکز کشور می باشند؛ به هر یک از چهار جهت کشورمان که نزدیک تر باشند، به شرایط آب و هوائی همان سو شبیه تر نیز هستند.) بنابراین در چنین کشور همیشه چهار فصل، اگر مدیریت خوب و صحیحی هم وجود داشته باشد؟ این سرزمین کوچکترین نیازی به هیچ کجای جهان نخواهد داشت؛ و از همه نظر خودکفا خواهد بود!

 dsakyter6n21ewawr386

آنوقت در چنین سامانه ای که کوچکترین احتیاجی به دیگر ممالک گیتی ندارد، و با امکانات فراوانی که طبیعت خاص این سرزمین به آن ارمغان نموده است؛ جای تأسف و اندوه بسیار است، که آب مورد نیاز مردمان ما، با روش جیره بندی به دست شان برسد. حتما این خبر را از طریق خبرگزاری ها شنیده اید؛ که به زودی ساکنان استان تهران بزرگ، آب مورد نیازشان را به صورت جیره بندی دریافت خواهند نمود!

با اینهمه امکانات فراوانی که کهن دیار ما دارد، چه دلیلی موجب این نارسائی غیر قابل تحمل در کشورمان می باشد؟ لازم به بیان نیست، چون هم میهنان عزیز من خودشان بهتر می دانند، که ما و میهن عزیزمان، از هر چیزی بهترین آن را در کشورمان داریم؛ مگر در بخش مدیریت و اداره نمودن کل مملکت و در همه زمینه های آن، که با کمال تأسف از این نظر بدترین آن را نصیب خودمان نموده ایم!

تعجب نکنید، آری ما خود چنین بلائی را بر سر خویش و سرزمین اهورائی مان آوردیم. ما که اکنون رستم دستان شده ایم، سهراب های دلاور و زیبا و دوست داشتنی خودمان را دادیم؛ و این اهریمنان زشت روی عقب مانده و بی کفایت را، بر سر خودمان مسلط ساختیم؛ و این یاغیان غارتگر را در میهن خویش استیلا بخشیدیم!

اینگونه شد که ما با همه پهناوری سرزمین مان، و نیز با همه نعمت های بی نظیری که طبیعت در این مرز پرگهر به ودیعت گذاشته است؛ لیاقت برخورداری از همه آنها را، از خودمان برگرفتیم و کار اداره میهن مان را، به کسانی واگذار کردیم؛ که جز در اندیشه انباشتن ثروت های ملی ما، در جیب های گشاد قباها و لباده های عربی شان، و همچنین در حسابهای بانکی خودشان نیستند!

من از بیگانگان هرگز ننالم

که با من هرچه کرد، آن آشنا کرد!

تابستان 2572 آریائی هلند

محترم مومنی روحی

 

مقاله قبلیمراسمی که برگزار نشد: یادبود مظلومانه کوهنوردان ایرانی در میدان دربند
مقاله بعدیلباس‌های بازیگران ˝اشک‌ها و لبخندها˝ 1/3 میلیون دلار فروخته شد..
محترم مومنی روحی
شرح مختصری از بیوگرافی بانو محترم مومنی روحی او متولد سال 1324 خورشیدی در شهر تهران است. تا مقطع دبیرستان، در مجتمع آموزشی " فروزش " در جنوب غربی تهران، که به همت یکی از بانوان پر تلاش و مدافع حقوق زنان ( بانو مساعد ) در سال 1304 خورشیدی در تهران تأسیس شده بود؛ در رشته ادبیات پارسی تحصیل نموده و دیپلم متوسطه خود را از آن مجتمع گرفته است. در سال 1343 خورشیدی، با همسرش آقای هوشنگ شریعت زاده ازدواج نموده؛ و حاصل آن دو فرزند دختر و پسر 47 و 43 ساله، به نامهای شیرازه و شباهنگ است؛ که به او سه نوه پسر( سروش و شایان از دخترش شیرازه، و آریا از پسرش شباهنگ) را به وی هدیه نموده اند. وی نه سال پس از ازدواج، در سن بیست و نه سالگی، رشته روانشناسی عمومی را تا اواسط دوره کارشناسی ارشد آموخته، و در همین رشته نیز مدت هفده سال ضمن انجام دادن امر مشاورت با خانواده های دانشجویان، روانشناسی را هم تدریس نموده است. همزمان با کار در دانشگاه، به عنوان کارشناس مسائل خانواده، در انجمن مرکزی اولیاء و مربیان، که از مؤسسات وابسته به وزارت آموزش و پرورش می باشد؛ به اولیای دانش آموزان مدارس کشور، و نیز به کاکنان مدرسه هائی که دانش آموزان آن مدارس مشکلات رفتاری و تربیتی داشته اند؛ مشاورت روانشناسی و امور مربوط به تعلیم و تربیت را داده است. از سال هزار و سیصد و پنجاه و دو، عضو انجمن دانشوران ایران بوده، و برای برنامه " در انتهای شب " رادیو ، با برنامه " راه شب " اشتباه نشود؛ مقالات ادبی – اجتماعی می نوشته است. برخی از اشعار و مقالاتش، در برخی از نشریات کشور، از جمله روزنامه " ایرانیان " ، که ارگان رسمی حزب ایرانیان، که وی در آن عضویت داشته منتشر می شده اند. پایان نامه تحصیلی اش در دانشگاه، کتابی است به نام " چگونه شخصیت فرزندانتان را پرورش دهید " که توسط بنگاه تحقیقاتی و مطبوعاتی در سال 1371 خورشیدی در تهران منتشر شده است. از سال 1364 پس از تحمل سی سال سردردهای مزمن، از یک چشم نابینا شده و از چشم دیگرش هم فقط بیست و پنج درصد بینائی دارد. با این حال از بیست و چهار ساعت شبانه روز، نزدیک به بیست ساعت کار می کند. بعد از انقلاب شوم اسلامی، به مدت چهار سال با اصرار مدیر صفحه خانواده یکی از روزنامه های پر تیراژ پایتخت، به عنوان " کارشناس تعلیم و تربیت " پاسخگوی پرسشهای خوانندگان آن روزنامه بوده است. به لحاظ فعالیت های سیاسی در دانشگاه محل تدریسش، مورد پیگرد قانونی قرار می گیرد؛ و به ناچار از سال 1994 میلادی،به اتفاق خانواده اش، به کشور هلند گریخته و در آنجا زندگی می کند. مدت شش سال در کمپهای مختلف در کشور هلند زندگی نموده؛ تا سرانجام اجازه اقامت دائمی را دریافته نموده است. در شهر محل اقامتش در هلند نیز، سه روز در هفته برای سه مؤسسه عام المنفعه به کار داوطلبانه بدون دستمزد اشتغال دارد. در سال 2006 میلادی، چهار کتاب کم حجم به زبان هلندی نوشته است؛ ولی چون در کشور هلند به عنوان نویسنده صاحب نام شهرتی نداشته، هیچ ناشری برای انتشار کتابهای او سرمایه گذاری نمی کند. سرانجام در سال 2012 میلادی، توسط کانال دو تلویزیون هلند، یک برنامه ده قسمتی از زندگی او تهیه و به مدت ده شب پیاپی از همان کانال پخش می شود. نتیجه مفید این کار، دریافت پیشنهاد رایگان منتشر شدن کتابهای او توسط یک ناشر اینترنتی هلندی بوده است. تا کنون دو عنوان از کتابهای وی منتشر شده و مورد استقبال نیز قرار گرفته اند. در حال حاضر مشغول ویراستاری دو کتاب دیگرش می باشد؛ که به همت همان ناشر منتشر بشوند. شعار همیشگی او در زندگی اش، و تصیه آن به فرزندانش : خوردن به اندازه خواب و استراحت به اندازه اما کار بی اندازه است. چون فقط کار و کار و کار رمز پیروزی یک انسان است.