آمریکا 2 روسیه یک (دو به یک به نفع یانکی ها)!

0
183

ای کاش در این جهان فانی و گذرا، قدرت بی مانند آفریدگار بی همتا، هرگز اجازه نمی داد که بعضی از آدمها، که تا رسیدن به درجه انسان شدن، فرسنگها با آن فاصله دارند؛ با کوچکترین احساس توانمندی هائی که توسط سلاح هائی که دارند به دست می آورند؛ دست به قدرت نمائی کردن نمی زدند؛ و اینگونه دنیا را دستخوش اغتشاش و نابسامانی های اجتماعی و اقتصادی و سیاسی و فرهنگی نمی نمودند!

به جز دو قطب طبیعی شمال و جنوب کره زمین، دو قطب دیگر هم در گیتی ابراز وجود می کنند. این دو، کشورهای ایالات متحده آمریکا و روسیه هستند؛ که مدتهای مدیدی از شاخ به شاخ شدن آنها، جهت ادعای یکتائی در ابرقدرتی ایشان می گذرد. در گذشته ای نه چندان دور، هرگاه در هر کجای جهان بلوائی از شورشهای مردمی در یک کشور به پا می شد؛ دست اندرکاران امور سیاسی، بلافاصله آن را به خواسته یکی از دو قدرت آمریکا یا روسیه نسبت می دادند!

به ویژه در دورانی که روسیه اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی بود؛ به سبب حضور سرچشمه گرایش های سوسیالیستی و کمونیستی در آن سرزمین، و تحریکاتی که پیروان این دو شاخه از مرام بی خدائی، به دستور اربابان و مدیران گروههای خویش در کشورهای دیگر به وجود می آوردند؛ برپا شدن برخی از شورش های برخاسته از قهر ملی مردم نسبت به حاکمیت آن سرزمین، در اثر نفوذ اعضای فعال حزب کمونیست در سراسر دنیا، امری اجتناب ناپذیر جلوه می نمود!

ولی آمریکائی ها، درست عکس روشهای کونیست ها، به جای انتخاب کردن آفرینش شورش در بین مردم یک سرزمین، ملت ها را رها می کردند و به سراغ دولت های ممالک مورد نظر خویش می رفتند. از آنجائی که ایشان در امور نظامیگری امکانات و تجربیات و تجهیزات وسیع تری نسبت به دیگران داشتند؛ با تطمیع نمودن سران حکومت های کشورهای دیگر، بخصوص در میان ممالک موسوم به ” جهان سومی ها “، با دادن قول پشتیبانی های نظامی از ایشان، و اعزام کردن کارشناسان نظامی خودشان به آن کشورها، و نیز فرستادن مستشارهای سیاسی و نظامی خویش به سوی آنها، جهت ارائه آموزشهای سیاسی و نظامی به آنان، به طور کامل آن سرزمینها را وابسته به خویش می ساختند؛ و با بستن قراردادهای هم پیمانی با سران آن کشورها، سایه سیاسی و نظامی خودشان را بر سر این ممالک می گسترانیدند؛ تا همواره آقائی و برتری خویش بر آنان را به تثبیت برسانند!

اینگونه از مسابقات قدرت نمائی میان آمریکا و شوروی سابق، مراتبی بودند که نزد افراد تحصیل کرده سرزمین هائی که در تسخیر نامرئی آنها قرار داشتند آشکار بود. اما مردمان عادی جوامع معمولی کشورهائی که به گونه پوشیده مستعمره و کلنی این دو قدرت بودند؛ نمی توانستند از آن سر دربیاورند؛ و درک بکنند که به طور پنهانی چه بلائی بر سر آنها و مملکت ایشان آمده است!

اما به تدریج با رشد و توسعه ارسال اخبار و اطلاعات به سراسر گیتی، کم و بیش بسیاری از مردمان ممالک مورد تسلط دو کشور آمریکا و شوروی، به نیرنگهای سیاسی ایشان واقف گشتند؛ و آرام آرام، پس از آنکه دریافتند که در تسخیر آنها هستند؛ در صدد مبارزه با آنها، و مسدود نمودن راه پیشروی های بیشتر آنان در سرزمین شان، به روی دشمنان داخلی و خارجی خود و کشورشان برآمدند!

زمانی که محمدظاهر شاه پادشاه افغانستان، را مجبور نمودند که کشورش را ترک بگوید و از آنجا خارج بشود؛ بوی آغاز شدن یورش های پنهانی و مسکوت این دو قدرت بزرگ بر مملکت و ملت های جهان، به ویژه در منطقه خاورمیانه، خطر بروز اغتشاشات داخلی میان مردم سرزمین های گوناگون را به مشام همگان رساند. پس از آن چیزی نگذشته بود، که انقلاب نامبارک و سیاه و شوم اسلامی را هم، در مملکت ما به راه انداختند؛ و ایران را نیز دسخوش نابسامانی های فراوانی نمودند!

از آن پس تا کنون، هنوز جهان رنگ آسایش را به خود ندیده است. مخصوصا کشورهای منطقه خاورمیانه، به گونه مستمر در آشوبهای خیابانی به سر می برند؛ که از یک سو مردم فریب خورده از طرف مجموعه چپی های توده ای و کمونیست های دو آتشه، برای ایجاد بلوا به خیابانها می ریختند. و از سوئی دیگر دولتمردان اسیر در دستهای هم پیمان یانکی و کشورگشای خویش، معماری حاکمیت ایشان بر آن سرزمین، تخریب می شد و فرو می ریخت !

در موقعی که ماجرای یازدهم سپتامبر 2001 میلادی در آمریکا به وقوع پیوست؛ به همین بهانه و به عنوان دستگیر نمودن عاملان چنین عمل شیطانی، ایالات متحده آمریکا به خودش حق داد؛ که به دو کشور افغانستان و عراق حمله نظامی کند؛ و حضور خویش در این سوی جهان را وسعت بیشتری ببخشد. ولی روسها هم که حزب کمونیست شان، پس از روی کار آمدن خمینی جنایتکار به عنوان رهبر انقلاب اسلامی در ایران، بعد از اعزام اکیپی از سوی حکومت اسلامی به روسیه فرو پاشید؛ و نظام کمونیستی در آن سرزمین، پس از هفتاد سال قدرت نمائی از حیطه اختیار سرنگون گردید. اکنون تلاش حکومت روسیه حول محور کشورگشائی می چرخد. اما دولتمردان ایشان جهت تحقق بخشیدن منظورشان، چنانچه ملاحظه می کنیم؛ کارشان را از سرزمین هائی آغاز نموده اند؛ که در زمان استقرار حزب کمونیست در کشورشان، از متعلقات خودشان به حساب می آمدند. اکنون با وقاحت بسیار، فرودگاه شهر ” کریمه ” در کشور اوکراین را، تسخیر نموده اند؛ تا آرام آرام مردم نستوه این سرزمین را، در هوای بسیار سرد آنجا، از بیشتر ماندن در خیابانهای کشورشان به ستوه آورند؛ و رفته رفته به پیشروی خویش در آن مملکت ادامه بدهند و همه آن را به تسلط خویش در آورند!

این یک برد در مقابل دو برد آمریکا، که همچنان در عراق و افغانستان نیروهای آشکار و پنهان دارد؛ برای روسها خواهد بود. بنابراین، فعلا مسابقه قدرت نمائی این دو کشور، دو به یک به سود آمریکا می باشد. اما کسی از آن سوی سکه خبری ندارد؛ چه بسا در آینده ای نه چندان دور، آنها بتوانند بر دو سه کشور دیگر در منطقه دسترسی بیابند؛ و با حضور رسمی خویش در آن دو سرزمین فرضی، یا مسابقه را به نتیجه ای مساوی برسانند؛ و یا برد خویش را با نتیجه سه بر یک به تثبیت برسانند!

زمستان 2572 شاهنشاهی هلند

محترم مومنی روحی

 

مقاله قبلیآمار و ارقام بامزه از مراسم اسکار؛ از تعداد شیرینی‌ها تا مساحت فرش قرمز
مقاله بعدیجواد مومنی تهدید خود را عملی کرد؛ تبعید مدنی، یداللهی و انتصاری به زندان رجایی شهر
محترم مومنی روحی
شرح مختصری از بیوگرافی بانو محترم مومنی روحی او متولد سال 1324 خورشیدی در شهر تهران است. تا مقطع دبیرستان، در مجتمع آموزشی " فروزش " در جنوب غربی تهران، که به همت یکی از بانوان پر تلاش و مدافع حقوق زنان ( بانو مساعد ) در سال 1304 خورشیدی در تهران تأسیس شده بود؛ در رشته ادبیات پارسی تحصیل نموده و دیپلم متوسطه خود را از آن مجتمع گرفته است. در سال 1343 خورشیدی، با همسرش آقای هوشنگ شریعت زاده ازدواج نموده؛ و حاصل آن دو فرزند دختر و پسر 47 و 43 ساله، به نامهای شیرازه و شباهنگ است؛ که به او سه نوه پسر( سروش و شایان از دخترش شیرازه، و آریا از پسرش شباهنگ) را به وی هدیه نموده اند. وی نه سال پس از ازدواج، در سن بیست و نه سالگی، رشته روانشناسی عمومی را تا اواسط دوره کارشناسی ارشد آموخته، و در همین رشته نیز مدت هفده سال ضمن انجام دادن امر مشاورت با خانواده های دانشجویان، روانشناسی را هم تدریس نموده است. همزمان با کار در دانشگاه، به عنوان کارشناس مسائل خانواده، در انجمن مرکزی اولیاء و مربیان، که از مؤسسات وابسته به وزارت آموزش و پرورش می باشد؛ به اولیای دانش آموزان مدارس کشور، و نیز به کاکنان مدرسه هائی که دانش آموزان آن مدارس مشکلات رفتاری و تربیتی داشته اند؛ مشاورت روانشناسی و امور مربوط به تعلیم و تربیت را داده است. از سال هزار و سیصد و پنجاه و دو، عضو انجمن دانشوران ایران بوده، و برای برنامه " در انتهای شب " رادیو ، با برنامه " راه شب " اشتباه نشود؛ مقالات ادبی – اجتماعی می نوشته است. برخی از اشعار و مقالاتش، در برخی از نشریات کشور، از جمله روزنامه " ایرانیان " ، که ارگان رسمی حزب ایرانیان، که وی در آن عضویت داشته منتشر می شده اند. پایان نامه تحصیلی اش در دانشگاه، کتابی است به نام " چگونه شخصیت فرزندانتان را پرورش دهید " که توسط بنگاه تحقیقاتی و مطبوعاتی در سال 1371 خورشیدی در تهران منتشر شده است. از سال 1364 پس از تحمل سی سال سردردهای مزمن، از یک چشم نابینا شده و از چشم دیگرش هم فقط بیست و پنج درصد بینائی دارد. با این حال از بیست و چهار ساعت شبانه روز، نزدیک به بیست ساعت کار می کند. بعد از انقلاب شوم اسلامی، به مدت چهار سال با اصرار مدیر صفحه خانواده یکی از روزنامه های پر تیراژ پایتخت، به عنوان " کارشناس تعلیم و تربیت " پاسخگوی پرسشهای خوانندگان آن روزنامه بوده است. به لحاظ فعالیت های سیاسی در دانشگاه محل تدریسش، مورد پیگرد قانونی قرار می گیرد؛ و به ناچار از سال 1994 میلادی،به اتفاق خانواده اش، به کشور هلند گریخته و در آنجا زندگی می کند. مدت شش سال در کمپهای مختلف در کشور هلند زندگی نموده؛ تا سرانجام اجازه اقامت دائمی را دریافته نموده است. در شهر محل اقامتش در هلند نیز، سه روز در هفته برای سه مؤسسه عام المنفعه به کار داوطلبانه بدون دستمزد اشتغال دارد. در سال 2006 میلادی، چهار کتاب کم حجم به زبان هلندی نوشته است؛ ولی چون در کشور هلند به عنوان نویسنده صاحب نام شهرتی نداشته، هیچ ناشری برای انتشار کتابهای او سرمایه گذاری نمی کند. سرانجام در سال 2012 میلادی، توسط کانال دو تلویزیون هلند، یک برنامه ده قسمتی از زندگی او تهیه و به مدت ده شب پیاپی از همان کانال پخش می شود. نتیجه مفید این کار، دریافت پیشنهاد رایگان منتشر شدن کتابهای او توسط یک ناشر اینترنتی هلندی بوده است. تا کنون دو عنوان از کتابهای وی منتشر شده و مورد استقبال نیز قرار گرفته اند. در حال حاضر مشغول ویراستاری دو کتاب دیگرش می باشد؛ که به همت همان ناشر منتشر بشوند. شعار همیشگی او در زندگی اش، و تصیه آن به فرزندانش : خوردن به اندازه خواب و استراحت به اندازه اما کار بی اندازه است. چون فقط کار و کار و کار رمز پیروزی یک انسان است.