آقای اوباما دم خروس تان را ببینیم یا قسم حضرت عباس تان را باور کنیم؟!

0
427

به راستی که در زبان شیرین پارسی ما، در باب هر مسأله فردی یا اجتماعی، چه نکته های قابل توجهی وجود دارند؛ که ما کاربران اصلی این کهن ترین زبان رایج در جهان، بسیار از آن بی خبریم. یا اگر در این رابطه خبری هم داشته باشیم؛ به ندرت به اهمیت کاربرد آنها، به ویژه در ارتباط با ضرب المثل های فراوان آن، اذعان منصفانه ای را از خودمان ابراز می داریم. چه بسا خیلی از ایرانیان، حتی به اندازه انگشتان دست خودشان هم، مثال های زبان پارسی را نشناسند. اگر هم بشناسند، شناخت ایشان سطحی و ناآگاهانه است. آنهائی هم که می شناسند، و یا تصورشان این است که به زبان مادری شان احاطه و اشراف دارند؛ در این رابطه در پس آگاهی های چنین امر مهمی قرار دارند!

بیشتر ضرب المثل های پارسی، آنچنان در مورد یک یا چند امر مصداق کامل دارند؛ که گوئی جهت بیان مفهوم اصلی یک موضوع خاص، آن تمثیل را به طور اختصاصی برای همان موضوع ساخته اند. به طور مثال همین تمثیلی که من به عنوان تیتر این نوشتار برگزیده ام؛ آنقدر در مورد موضوعی که در نظر دارم بنویسم مصداق می یابد؛ که انگار آن را از چند قرن پیش برای همین نکته ساخته باشند!

پس از به توافق رسیدن شرکت کنندگان در مذاکرات هسته ای در وین، بخصوص میان آمریکا و رژیم آخوندی در ایران، اظهارات آکنده از موافقت و مخالفت سیاستمداران ایالات متحده و ایران در این رابطه، سرفصل خبرهای مهم روز در سراسر دنیا شده اند. با آنکه برخی از یهودیان آمریکائی هم، نظر موافقی با این توافق ابراز نموده اند؛ تعدادی دیگر از آنها، بخصوص لابی های اسرائیل در کنگره این کشور، هنوز بعد از نزدیک به دو ماه، که از تاریخ این موضوع می گذرد؛ همچنان نسبت به آن دچار بدبینی هستند و با آن مخالفت می کنند. بر همین اساس، رئیس جمهور آمریکا، هر چند وقت یک بار، در میان گروهی از آمریکائیان حضور می یابد؛ و جهت روشن نمودن اذهان ایشان، سخنرانی های را که مربوط به این مورد هستند ایراد می نماید !

اخیرا آقای اوباما، در یک کنفرانس ویدئویی که برای یهودیان آمریکائی تنظیم کرده بود؛ با گویش بسیار شدیداللحنی، در باره رژیم اسلامی سخن گفته است. وی در سخنان خودش ایران را دشمن آمریکا خوانده و گفته است؛ توافق هسته ای نه بر اساس اعتماد، بلکه براساس راستی آزمائی تنظیم شده است. رئیس جمهوری آمریکا می گوید؛ ما به رژیم ایران اعتماد نداریم؛ دشمن آمریکا، یهود ستیز و منکر هولوکاست است. اوباما ضمن ناخوشآیند خطاب نمودن رژیم ایران افزوده است؛ هنگامی که شما با حکومتی سر و کار دارید که هولوکاست را انکار می کند؛ باید آن را جدی بگیرید. او در ادامه سخنان خویش اشاره کرده، توافق هسته ای همه مسیرهای دستیابی رژیم ایران به سلاح اتمی را مسدود می کند. رئیس جمهور آمریکا، در جملات پایانی سخنانش گفته است: ” ما در صورتی که رژیم ایران تقلب کند، توان بازگشت آنی تحریم ها را خواهیم داشت. این چیزی است که در توافق هسته ای هم آمده است. ” !

در روزهای آغازین پس از علنی شدن این مورد ( به توافق رسیدن مذاکره کنندگان)، جناب شان در همه جا، با خوش بینی خاصی، از اختصاصات این توافق با حکومت آخوندی در ایران سخن می گفت. اما اکنون دیگر از آن حالت ایشان خبری نیست. بلکه ظاهرا در این باره، بسیار جدی تر هم به نظر می رسد؛ و با توپ و تشر آمیخته به بی اعتمادی، از رژیم حاکم در ایران سخن می گوید. در ابتدا مخالفان با این توافق را، به رویدادهای مثبت آینده دلخوش می نمود؛ اما حالا برای مسؤلان جمهوری اسلامی خط و نشان هم می کشد !

پیش تر، نکات مثبت این توافق را بر می شمرد؛ ولی اکنون به طور غیر مستقیم، آنان را به راستی آزمائی نیز حواله می دهد. قبلا با امید از این توافق سخن می گفت؛ در حالی که در این روزها، خیلی هم امیدوار به نظر نمی رسد. گوئی که در قمار توافق هسته ای، فاصله شان با مرحله ی برد زیاد شده است. دلیل روشن این مورد هم، سخنان دشمنانه رهبر حکومت آخوندی است؛ که همچنان از بی وفائی دم می زند؛ و در جلسات سخنرانی وی، شنوندگان بیانات سید علی خامنه ای، یک لحظه هم از سر دادن عبارت معروف و همیشگی خودشان، از فریاد برآوردن ” مرگ بر آمریکا ” غفلت نمی کنند. بلکه این شعار را، نسبت به گذشته با رسائی بیشتری هم بر زبان می آورند !

ظاهرا تصور دولتمردان آمریکائی، رودست خوردن از رژیم اسلامی است. برخی از خبرگزاری ها، از مشاهده شدن ساختمان جدیدی در مرکز اتمی ورامین سخن می گویند. عده ای نیز از رفت و آمدهای زیادتر در اطراف این مرکز یاد نموده اند. گوئی که ملاها پس از توافق مورد نظر، در صدد به وجود آوردن تغییراتی در مراکز تأسیسات هسته ای خودشان می باشند. و این بدان معنی است، که داستان دلخوشی های حکومت آمریکا، به نقطه پایانی خودش رسیده باشد. و چون طرفداران اسرائیل در در این کشور، هنوز نسبت به نتیجه به دست آمده از مذاکرات هسته ای، ساز مخالفت با آن را می زنند. فشارهای متمرکز شده بر روی دولت این کشور، بر قوت خودشان باقی هستند !

همه روزه در خبرهائی که منتشر می شوند؛ اشاراتی به پیوستن برخی از سناتورهای آمریکائی، هم بر گروه موافقان این توافق، و هم بر مخالفان آن افزایش می یابند. و این بدان معناست، که کفه های ترازوی محاسبه میان موافقان و مخالفان آمریکائی با توافق هسته ای میان آمریکا و ایران، در نوسانات شدیدی بالا و پائین می شوند. بنابراین طبیعی به نظر می رسد، که رئیس جمهوری این کشور، در این رابطه ناگزیر به حفظ ظاهر است. احتمالا این ظاهر آرائی ها زیاد هم تأثیر گذار نباشند. زیرا حامیان یهودیان در سنا و مجلس نمایندگان در این کشور، آنقدرها هم خام نیستند؛ که فراموش کنند از جناب رئیس جمهور سازش پذیر کشورشان بپرسند: ” به آن خوش بینی های تان بها بدهیم؛ یا به این اتمام حجت کردن تان با ملاهای حکومت اسلامی باور داشته باشیم؟ ” !

اگر پارسی زبان بودند، به رئیس جمهور کشورشان می گفتند: ” دم خروس را از لای قبای دروغ بافی تان دیده ایم؛ به همین لحاظ نمی توانیم قسم های حضرت عباس تان را باورمند باشیم. ” !

محترم مومنی

مقاله قبلیپنه‌لوپه کروز مقابل دوربین اصغر فرهادی
مقاله بعدیحل معمای قطار اسرارآمیز؛ گنجینه نازیها وجود دارد
محترم مومنی روحی
شرح مختصری از بیوگرافی بانو محترم مومنی روحی او متولد سال 1324 خورشیدی در شهر تهران است. تا مقطع دبیرستان، در مجتمع آموزشی " فروزش " در جنوب غربی تهران، که به همت یکی از بانوان پر تلاش و مدافع حقوق زنان ( بانو مساعد ) در سال 1304 خورشیدی در تهران تأسیس شده بود؛ در رشته ادبیات پارسی تحصیل نموده و دیپلم متوسطه خود را از آن مجتمع گرفته است. در سال 1343 خورشیدی، با همسرش آقای هوشنگ شریعت زاده ازدواج نموده؛ و حاصل آن دو فرزند دختر و پسر 47 و 43 ساله، به نامهای شیرازه و شباهنگ است؛ که به او سه نوه پسر( سروش و شایان از دخترش شیرازه، و آریا از پسرش شباهنگ) را به وی هدیه نموده اند. وی نه سال پس از ازدواج، در سن بیست و نه سالگی، رشته روانشناسی عمومی را تا اواسط دوره کارشناسی ارشد آموخته، و در همین رشته نیز مدت هفده سال ضمن انجام دادن امر مشاورت با خانواده های دانشجویان، روانشناسی را هم تدریس نموده است. همزمان با کار در دانشگاه، به عنوان کارشناس مسائل خانواده، در انجمن مرکزی اولیاء و مربیان، که از مؤسسات وابسته به وزارت آموزش و پرورش می باشد؛ به اولیای دانش آموزان مدارس کشور، و نیز به کاکنان مدرسه هائی که دانش آموزان آن مدارس مشکلات رفتاری و تربیتی داشته اند؛ مشاورت روانشناسی و امور مربوط به تعلیم و تربیت را داده است. از سال هزار و سیصد و پنجاه و دو، عضو انجمن دانشوران ایران بوده، و برای برنامه " در انتهای شب " رادیو ، با برنامه " راه شب " اشتباه نشود؛ مقالات ادبی – اجتماعی می نوشته است. برخی از اشعار و مقالاتش، در برخی از نشریات کشور، از جمله روزنامه " ایرانیان " ، که ارگان رسمی حزب ایرانیان، که وی در آن عضویت داشته منتشر می شده اند. پایان نامه تحصیلی اش در دانشگاه، کتابی است به نام " چگونه شخصیت فرزندانتان را پرورش دهید " که توسط بنگاه تحقیقاتی و مطبوعاتی در سال 1371 خورشیدی در تهران منتشر شده است. از سال 1364 پس از تحمل سی سال سردردهای مزمن، از یک چشم نابینا شده و از چشم دیگرش هم فقط بیست و پنج درصد بینائی دارد. با این حال از بیست و چهار ساعت شبانه روز، نزدیک به بیست ساعت کار می کند. بعد از انقلاب شوم اسلامی، به مدت چهار سال با اصرار مدیر صفحه خانواده یکی از روزنامه های پر تیراژ پایتخت، به عنوان " کارشناس تعلیم و تربیت " پاسخگوی پرسشهای خوانندگان آن روزنامه بوده است. به لحاظ فعالیت های سیاسی در دانشگاه محل تدریسش، مورد پیگرد قانونی قرار می گیرد؛ و به ناچار از سال 1994 میلادی،به اتفاق خانواده اش، به کشور هلند گریخته و در آنجا زندگی می کند. مدت شش سال در کمپهای مختلف در کشور هلند زندگی نموده؛ تا سرانجام اجازه اقامت دائمی را دریافته نموده است. در شهر محل اقامتش در هلند نیز، سه روز در هفته برای سه مؤسسه عام المنفعه به کار داوطلبانه بدون دستمزد اشتغال دارد. در سال 2006 میلادی، چهار کتاب کم حجم به زبان هلندی نوشته است؛ ولی چون در کشور هلند به عنوان نویسنده صاحب نام شهرتی نداشته، هیچ ناشری برای انتشار کتابهای او سرمایه گذاری نمی کند. سرانجام در سال 2012 میلادی، توسط کانال دو تلویزیون هلند، یک برنامه ده قسمتی از زندگی او تهیه و به مدت ده شب پیاپی از همان کانال پخش می شود. نتیجه مفید این کار، دریافت پیشنهاد رایگان منتشر شدن کتابهای او توسط یک ناشر اینترنتی هلندی بوده است. تا کنون دو عنوان از کتابهای وی منتشر شده و مورد استقبال نیز قرار گرفته اند. در حال حاضر مشغول ویراستاری دو کتاب دیگرش می باشد؛ که به همت همان ناشر منتشر بشوند. شعار همیشگی او در زندگی اش، و تصیه آن به فرزندانش : خوردن به اندازه خواب و استراحت به اندازه اما کار بی اندازه است. چون فقط کار و کار و کار رمز پیروزی یک انسان است.