آخوندهای حاکم، درون شعله های کابوس سرنگونی رژیم شان خواهند سوخت! بقلم بانو محترم مومنی روحی

0
137

همچنان که به دنیا آمدن همه آدم ها تا حدود زیادی شبیه یکدیگر است. اما از دنیا رفتن شان، تفاوت های بسیاری با همدیگر دارند. به همین نسبت، برپائی رژیم های توتالیته و جنایتکار در جهان نیز، همواره یا با کودتای داخلی علیه حکومت قبلی شکل می گیرند؛ و آن را از حیطه ی انتفاع ساقط می نمایند؛ و یا به دلیل ضعف های مدیریتی، وعدم موفقیت آنها در جنگ های داخلی با مخالفان خویش درون مملکت، و یا با یورش دشمنان خارجی شان، از آنان شکست می خورند و از دور حاکمیت خویش ساقط می گردند!

البته شکل نخست (برپائی مخالفان داخلی، جهت خیزش برای براندازی یک حاکمیت استبدادی جنایت پیشه و دزد و شیاد و فاسد)، بیش از نوع دوم آن(شکست خوردن شان در جنگ با دشمن خارجی ایشان ) متداول است؛ و نتیجه حتمی تری را به بار می آورد!

اما اگر این رژیم توتالیته و خودکامه، متعلق به سران زیاده طلب حاکمیت مستبد و دیکتاتور و جنایتکار رژیم آخوندی در ایران کنونی باشد؟ هر دو شکل مورد نظر، در شرایط خاصی کاربرد عملی می یابند و فعال می شوند. چرا که هم مخالفان داخلی شان حدود سه چهارم ملت آن دیار آخوندزده می باشند؛ و هم مخالفان خارجی ایشان، کهاکنون دشمنان شماره یک جمهوری پلید اسلامی شده اند. به دلائل گوناگون به ویژه نقض دائمی حقوق بشر در ایران، و نیز روش های تروریست پروری ایشان در خارج از مرزهای دیار زیر سلطه خویش، مخصوصا درون منطقه خاورمیانه، دیگر حکومت های جهان را وا می دارد. تا به خاطر محدود ساختن دست اندرکاران جمهوریملاها درون ایران، و بستن راه های هرگونه ارتباطی با ایشان، حتی از ابراز صریح دشمنی شان با حاکمیت ددمنش اسلامی نیز هیچگونه ابائی نداشته باشند؛ و آن را به آشکارا مطرح می کنند!

و این به آن معناست، که سردمداران زیاده طلب جمهوری پلید آخوندی، به دلیل اشتباهات مکرر خویش، و نقض کامل حقوق بشر در مورد ملت دربند ایران، و عدم پایمردی شان در ارتباط با پذیرش قوانین بین المللی، و دخالت های تروریست پرورانه شان در امور برخی از ممالک درون منطقه خاور میانه، و حتی شاخ و شانه کشیدن هایبی موردشان، علیه بعضی از قدرت های بزرگ دنیا به خصوص ایالات متحده آمریکا، به طور کامل از هر دو سو در بیم و هراس آشکاری به سر می برند؛ و مخصوصا در این برهه زمانی، چنان دچار عدم بی ثباتی شرایط سیاسی خود شده اند؛ که ایشان را درون کوره ای از شعله های یک کابوس آشکار نشانده است!

در رابطه با پیشگیری نمودن از هرگونه شورش داخلی توسط مردم به جان آمده ایران، دست به اقداماتی می زنند؛ که دست و پای خودشان را بیش از پیش، درون وحشت سرنگونی حتمی خویش می بندند؛ و از خوف واکنش های دولتمردان سایر ممالک گیتی، علیه عملیات تروریستی خودشان در بیشتر مناطق جهان به ویژه درون خاورمیانهو به خصوص در میان کشورهای همسایه با ایران، چنان در رعب و وحشت فرو رفته اند؛ که مرتکب اشتباهات بیشتری شده و می شوند؛ و با دانستن این واقعیت، که بازتاب کنش های بری از منطق و برخاسته از بی عدالتی های شان علیه مردم ایران، و پرداختن به کجروی های بین المللی علیه منافع سایر ممالک جهان، خویشتن را دچارچنان دلهره های حتمی نموده اند؛ که نبض خطاهای مکررشان در آنچه که می کنند را نیز از دست داده اند!

از بازتاب آنچه که بر سر مردم ایران می آورند؛ و از نتیجه آنچه که در مورد عملکردهای نابخردانه شان در سراسر جهان، بر خودشان هم ثابت گشته، که این حاکمیت ننگین و ضد بشری، به زودی زوال می پذیرد و به نیستی حتمی خود می رسد. به همین خاطر جهت نجات دادن حکومت جنایت پیشه شان، و رساندن کشتی به گل نشستهجمهوری پلیدشان به ساحل نجات و پیروزی، دمادم بر ننگ های کرداری خویش می افزایند؛ و دامان ناپاک شان را بیش از پیش آلوده می گردانند!

بزرگواری از دنیای هنر ایرانزمین هستی اش تمام می شود و به دیار نیستی رهسپار می گردد. اما سران بدکاره این رژیم جهنمی، تا به اندازه ای افکارشان تاریک است و از بشریت دور می باشند؛ که حتی سه هفته قبل از درگذشت روانشاد محمدرضا شجریان، سران حکومت منفور آخوندی در ایران، به بسیاری از دستگاه های دولتی وحکومتی خود مانند شهرداری ها هشدار می دهند؛ که در صورت از دنیا رفتن این هنرمند مردمی و خوشنام، جهت پیشگیری نمودن از هرگونه شورش داخلی علیه این ددمنشان، در تجمعات مردم برای انجام هرگونه مراسمی در بزرگداشت هنرمندشان، در پوشش لباس شخصی ها داخل شوند. تا از روی دادن هر گفتار و کرداری علیهحاکمیت جنایت پیشه شان جلوگیری نمایند؛ و در صورت تشکیل شدن چنین اجتماعاتی، نیروهای امنیتی در میان شان حضور یافته و بر همه اوضاع نظارت کامل را داشته باشند!

به نوشته « وبسایت کلمه » که با استناد به اطلاعات نهادهای موثق خبر می دهد: که شورای عالی امنیت ملی در حکومت اسلامی، سه هفته قبل به دستگاه های دولتی از جمله شهرداری ها تذکر داده بوده است: که در صورت فوت شجریان اقدام خاصی برای بزرگداشت او انجام نگیرد. از طریق رسانه های پارسی زبان خارج از ایران، دیدیمو شنیدم مراسم گرامیداشت درگذشت شادروان محمدرضا شجریان را، که در همه جا از جمله در مقابل درب ورودی بیمارستان جم تهران پس از انتشار خبر درگذشت آن مرحوم، و نیز در آرامشگاه بهشت زهرا جهت برگزاری نماز میت در مقابل پیکر بی جان آن بزرگوار، و پیش از رسیدن جسم بی جان آن هنرمند نامی به طوس جهتخاکسپاری، چه تعدادی از مردم حق شناس کشورمان، جهت بزرگداشت ایشان و ادای احترام به یک خواننده مردمی و حقیقت نگر، ازدحام جمعیت تا به چه تعدادی بود؟!

خامنه ای بدبخت و ترسو، و دولتمردان بی خرد و بی کفایت رژیم منفور اسلامی، و تمامی دست اندرکاران این حاکمیت جنایت پیشه اهریمنی، که به جای ایجاد هرگونه امکانات برای گرامیداشت هنرمند نامدار ایرانی، و بیان تسلیت به ملت ایران در باره، کوتاهی های مشهودی را نمودند بدانند. ایران یک پیکره ملی است؛ و ایرانیان ( منهاینوکران و مزدوران رژیم منفورشان)، هر یک سلول های گرانبهای این پیکره عظیم و معتبر و نامدار می باشند؛ که چنانچه یکی از اعضای این پیکره پر عظمت آسیب ببیند؟ و یا مانند شادروان محمدرضا شجریان به دیار باقی بشتابد؟ بقیه اعضای آریائی این کهندیار اهورائی، حتی اگر آتش از آسمان ببارد؟ باز هم از بزرگداشت هنرمند نامیخویش، و ابراز همدردی با بستگان و بازماندگان ایشان، کوچک ترین فروگذاری را نخواهند نمود؛ و در کمال احترامات بایسته و شایسته آن بزرگوار، در تمامی مراسم مربوطه شرکت فراگیر خود را در معرض تماشای بدخواهان و دشمنان ایران و ایرانی خواهند گذاشت. حتی اگر نتایج واکنش های سخت و دشمنانه رژیم اهریمنی آخوندیرا هم در پی داشته باشد؟!

هزاران تن ایرانی میهن پرست و نوعدوست و قدرشناس، از نخستین لحظات شنیدن درگذشت روانشاد شجریان، در تمامی جایگاه ها حضور میهن پرستانه یافتند؛ و با همراهی نمودن با بازماندگان وی، به آخوندهای نادان و خودکامه حکومتی و دولتی رژیم اشغالگر میهن شان نشان دادند؛ که در همه جا و در تمامی برنامه های مخالف باحضور آخوند در میهن شان، شرکت مستمر خواهند نمود؛ و از هر لحظه ای که بتواند به لرزش پایه های کاخ ستم این اهریمنان یاری برساند غفلت نخواهند نمود!

چه خامنه ای رسوا و همدستان پلید وی را خوش آید و چه نه؟!

محترم مومنی

مقاله قبلیوزیر دفاع یمن: به مقابله با رویکردهای مداخله‌جویانه جمهوری اسلامی در یمن ادامه می‌دهیم
مقاله بعدیعربستان سعودی: حمایت دولت جمهوری اسلامی از گروه‌های شبه‌نظامی نقض قطعنامه‌های بین‌المللی است
محترم مومنی روحی
شرح مختصری از بیوگرافی بانو محترم مومنی روحی او متولد سال 1324 خورشیدی در شهر تهران است. تا مقطع دبیرستان، در مجتمع آموزشی " فروزش " در جنوب غربی تهران، که به همت یکی از بانوان پر تلاش و مدافع حقوق زنان ( بانو مساعد ) در سال 1304 خورشیدی در تهران تأسیس شده بود؛ در رشته ادبیات پارسی تحصیل نموده و دیپلم متوسطه خود را از آن مجتمع گرفته است. در سال 1343 خورشیدی، با همسرش آقای هوشنگ شریعت زاده ازدواج نموده؛ و حاصل آن دو فرزند دختر و پسر 47 و 43 ساله، به نامهای شیرازه و شباهنگ است؛ که به او سه نوه پسر( سروش و شایان از دخترش شیرازه، و آریا از پسرش شباهنگ) را به وی هدیه نموده اند. وی نه سال پس از ازدواج، در سن بیست و نه سالگی، رشته روانشناسی عمومی را تا اواسط دوره کارشناسی ارشد آموخته، و در همین رشته نیز مدت هفده سال ضمن انجام دادن امر مشاورت با خانواده های دانشجویان، روانشناسی را هم تدریس نموده است. همزمان با کار در دانشگاه، به عنوان کارشناس مسائل خانواده، در انجمن مرکزی اولیاء و مربیان، که از مؤسسات وابسته به وزارت آموزش و پرورش می باشد؛ به اولیای دانش آموزان مدارس کشور، و نیز به کاکنان مدرسه هائی که دانش آموزان آن مدارس مشکلات رفتاری و تربیتی داشته اند؛ مشاورت روانشناسی و امور مربوط به تعلیم و تربیت را داده است. از سال هزار و سیصد و پنجاه و دو، عضو انجمن دانشوران ایران بوده، و برای برنامه " در انتهای شب " رادیو ، با برنامه " راه شب " اشتباه نشود؛ مقالات ادبی – اجتماعی می نوشته است. برخی از اشعار و مقالاتش، در برخی از نشریات کشور، از جمله روزنامه " ایرانیان " ، که ارگان رسمی حزب ایرانیان، که وی در آن عضویت داشته منتشر می شده اند. پایان نامه تحصیلی اش در دانشگاه، کتابی است به نام " چگونه شخصیت فرزندانتان را پرورش دهید " که توسط بنگاه تحقیقاتی و مطبوعاتی در سال 1371 خورشیدی در تهران منتشر شده است. از سال 1364 پس از تحمل سی سال سردردهای مزمن، از یک چشم نابینا شده و از چشم دیگرش هم فقط بیست و پنج درصد بینائی دارد. با این حال از بیست و چهار ساعت شبانه روز، نزدیک به بیست ساعت کار می کند. بعد از انقلاب شوم اسلامی، به مدت چهار سال با اصرار مدیر صفحه خانواده یکی از روزنامه های پر تیراژ پایتخت، به عنوان " کارشناس تعلیم و تربیت " پاسخگوی پرسشهای خوانندگان آن روزنامه بوده است. به لحاظ فعالیت های سیاسی در دانشگاه محل تدریسش، مورد پیگرد قانونی قرار می گیرد؛ و به ناچار از سال 1994 میلادی،به اتفاق خانواده اش، به کشور هلند گریخته و در آنجا زندگی می کند. مدت شش سال در کمپهای مختلف در کشور هلند زندگی نموده؛ تا سرانجام اجازه اقامت دائمی را دریافته نموده است. در شهر محل اقامتش در هلند نیز، سه روز در هفته برای سه مؤسسه عام المنفعه به کار داوطلبانه بدون دستمزد اشتغال دارد. در سال 2006 میلادی، چهار کتاب کم حجم به زبان هلندی نوشته است؛ ولی چون در کشور هلند به عنوان نویسنده صاحب نام شهرتی نداشته، هیچ ناشری برای انتشار کتابهای او سرمایه گذاری نمی کند. سرانجام در سال 2012 میلادی، توسط کانال دو تلویزیون هلند، یک برنامه ده قسمتی از زندگی او تهیه و به مدت ده شب پیاپی از همان کانال پخش می شود. نتیجه مفید این کار، دریافت پیشنهاد رایگان منتشر شدن کتابهای او توسط یک ناشر اینترنتی هلندی بوده است. تا کنون دو عنوان از کتابهای وی منتشر شده و مورد استقبال نیز قرار گرفته اند. در حال حاضر مشغول ویراستاری دو کتاب دیگرش می باشد؛ که به همت همان ناشر منتشر بشوند. شعار همیشگی او در زندگی اش، و تصیه آن به فرزندانش : خوردن به اندازه خواب و استراحت به اندازه اما کار بی اندازه است. چون فقط کار و کار و کار رمز پیروزی یک انسان است.