کودتای خاموش اما پر سر و صدا، با پروژه مخالف سازی ! محترم مومنی روحی

0
176

وقتی صدای نعلین آخوندهای حاکم بر ایران کنونی، قدرت و صلابت پلید و جنایتکارانه خود را از دست داده و ضعیف می شود. حکایت از آن دارد؛ که صدای پوتین، قصد پیشی گرفتن از آن را نموده، و بعید به نظر نمی رسد؛ که با فاصله ای نه چندان دور، پوتین پوش های سپاه جاه طلب و قدرت پرست انقلاب شوم اسلامی، با ساختن پروژه های هم راستین و هم دروغین از مخالفان خودشان، نفس جمهوری ننگین اسلامی را به شماره های انتهائی آن برسانند. تا جمهوری جانی تر نظامی اسلامی را، با نفس های تازه و جاندار بر سر کار بی آورند!

در نهایت تاسف، تا کنون در طول نزدیک به چهل و یک سال اخیر، صدای نعلین مشتی آخوند جنایت پیشه، فضای پاک آسمان و زمین ایران اهورائی مان را مسموم ساخته است. اما ظاهرا از این پس، با آنچه که فعلا مشاهده می کنیم. چارچوب سنگین و خیانتکارانه ای در حال تکوین است؛ که پایه و بنای اولیه آن، پروژه مخالف سازی توسط فرماندهان ملعون سپاه پاسداران انقلاب سیاه اسلامی است؛ که صدای پوتین های نظامی خود را، با پرداختن به این پروژه، محکم تر از همیشه به گوش همگان می رسانند. تا جلوه های رخ دادن یک انقلاب دیگر درون انقلاب کنونی را، به همدستان حکومتی خودشان نشان بدهند!

از اینرو چنین به نظر می رسد؛ که از این پس، باید صدای خشن چکمه پوشان نظامیان این حاکمیت استبدادی و جنایت آفرین را، در سراسر مملکت باستانی مان بشنویم، و حتی بیش از تمام چهار دهه اخیر، از سرنوشت شومی که برای ما و میهن بزرگ مان پدید آورده اند عذاب بکشیم!

هر چند که….. : « سگ زرد، برادر شغال است » ؛ و احتمال رسیدن آسیب های بیشتر جسمی و روحی به مردم ستمدیده ایران افزایش خواهند یافت. اما آنچه که در شرایط فعلی، کهندیار ما به آن نیازهای مبرم و حتمی را دارد. تا که بتواند لطمات چهار دهه ای اسارت نزد این اشغالگران ناجوانمرد را جبران سازد. فقط یک جو غیرت ملی، و یک ارزن جوانمردی میهن پرستانه است. تا با یک حرکت و خیزش عمومی، هم نفس های حاکمیت قدرت پرستانه آخوندهای خودکامه را به شماره بی اندازیم؛ و هم صدای نفس های رذیلانه نظامیان دزد و دغل و قاچاقچی و بری از شرافت انسانی شان را، در نای ایشان خفه سازیم. تا که بیش از این به خودشان، اجازه چنین عرض اندام کردن های ضد بشری و ضد ایرانی را ندهند!

در موقعیتی که لبنانی های آزادیخواه و شرافتمند، به بهانه ی محدودیتی که حکومت کشورشان در سیستم اینترنتی « واتس آپ » پدید آورده، به خیابان های سرزمین کوچک لبنان می آیند. تا که ضمن اعتراض نمودن به این مورد نه چندان مهم، حرف دل شان را نیز به دولتمردان خود بگویند و مطرح سازند(نمی خواهند در دیار کوچک ایشان، گروه های تروریستی نا به کاری همچون « امل ، حزب الله ، حماس و ….. » فعال باشند؛ و موقعیت کشور و ملت لبنان را، به خاطر کنش های تروریستی خودشان به خطر بی اندازند.) ؛ چنین حرکت دلاورانه ای بسیار ارزشمند و احترام برانگیز است!

ای کاش که ملت شریف ایران نیز، از مردمان به پا خاسته عراق و لبنان پند بگیرند؛ و با قوت بسیار قوی آرمان های میهن پرستانه و آزادیخواهانه خویش، حتی پای خود را، از اقدامات ملی دو ملت نامبرده فراتر بگذارند. و با به نمایش گذاشتن یک حرکت بزرگ ملی، آشکارا به این ناجوانمردان حاکم بر سرزمین مقدس خودشان بگویند: « بیش از این پای تان را از گلیم خود فراتر نگذارید. زیرا که ما به درستی واقف هستیم؛ که نه مایل به شنیدن صدای منحوس نعلین آخوندهای اشغالگر و جنایتکار در کشورمان می باشیم؛ و نه اجازه می دهیم؛ که صدای سراسر ننگین چکمه های متعفن نظامیان پاسدار جنایت پیشه همین حاکمیت رسوای تان، فضای مملکت بزرگ و باستانی ما را، بیش از این آلوده ی اقدامات ضد ایرانی خود نمایند. » !

آنچه که نه آخوند و نه سپاهی، به آن بها نمی دهند؛ و کم ترین اعتقاد و تمایلی هم به آن ندارند. موجود بودن دموکراسی و مردمسالاری در ایرانزمین است. مگر ملت رنج کشیده و ستمدیده میهن ما، تا به چه اندازه توان متحمل شدن اینهمه ناملایمات جانگیر در کشور خود را دارد؟ بدیهی است که سرانجام، همین مردم ساکت یا به خواب رفته کنونی در ایران، بالاخره به پا می خیزند؛ و حق این اشغالگران جانی و قدرت پرست و جاه طلب را کف دست شان می گذارند. امید که این مهم هر چه زودتر جامه عمل بپوشد؛ و مرد و زن و پیر و جوان ایرانی به خود آیند. تا که پس از چهل سال اسارت نزد بدترین طایفه گیتی، جهت باز گرداندن کیان ملی و آبرومند خود و میهن بزرگ شان، از هیمنه ایرانی وطنپرست بودن خویش دفاع نمایند!

با فریب دادن و ربودن « روح الله زم » و بردن وی به ایران توسط ایادی سپاه، جهت معرفی نمودن او به عنوان جاسوس جناح مخالف درونی خودشان به همگان، به ویژه با روشی که این کار صورت گرفت. زلزله سیاسی کاملا واضحی درون حاکمیت این جانیان است؛ که اگر نه به زودی زود، بلکه به طور حتم و یقین، پس لرزه های تکان دهنده اش آشکار خواهند ساخت؛ که حاکمیت با دولت کج افتاده یا عکس آن صادق است؟!

خود برتر بینی و قدرت نمائی، فقط خاص نامداران حکومت ها و دولت های شان نیست. بلکه بعضی از مردم و شهروندان عادی هر جامعه ای در هر سرزمینی، نیز گاهی به این مصیبت دچار می شوند؛ و با تلاش فراوان سعی می کنند. تا خود را به دیگران، افراد مهم و با نفوذی نشان داده و جلوه بدهند. از این جمله است جوانک جاه طلب روح الله زم، که در « شلوغ بازار » تظاهرات سال ۸۸ که طرفداران دو کاندیدای انتخاب نشده ریاست جمهوری، مهدی کروبی و میرحسین موسوی، علیه رای آوردن (البته تقلبی ) دکتر….. محمود احمدی نژاد، تظاهرات سنگینی را راه انداخته بودند. توسط ماموران دستگیر و زندانی شد. اما از آنجائی که او هم آخوندزاده است و پدرش آیت الله زم در همین حکومت ننگین صاحب نام بوده است. بعد از شکنجه هائی که متحمل گردید. به وسیله وزارت اطلاعات رژیم و نیز سازمان اطلاعات سپاه کاملا مغز شوئی شد. تا به عنوان یکی از مهره های ایشان به خارج از کشور برود و برای آنان کار بکند!

اما ظاهرا وی کمی هم « زیر آبی » رفته است؛ و به اربابان خود خیانت کرده، یکی از جناح های مخالف با آن دیگری را، بر ارباب خویش ترجیح داده، و در کمال نادانی خود را وسیله ای جهت انتقام کشی آنان از همدیگر قرار داده است!

او( روح الله زم ) یک فرد ساده نبود و نیست. بلکه مهره ای از سوی خود نظام همواره بدون نظم جمهوری منفور اسلامی است؛ که ماموریت داشت؛ تا یک جناح حکومتی را تقویت کند؛ و کژی ها و ناتوانی ها و نادرستی های جناح دیگر این شطرنج منفور را آشکار سازد. به زودی خواهیم شنید، که با او چه خواهند کرد؟ و یا از او چه استفاده های قدرت مآبانه ای را خواهند نمود!

آنچه که مسلم است، آفتاب را نمی توان تا به ابد زیر ابرهای حجیم مخفی نمود. اما تیرگی حضور یک حاکمیت ملعون و منفور و متعفن را( آن هم از نوع دینی آن، و به خصوص از نوع اسلامی اش را)، می توان به سادگی یک خیزش عمومی چند میلیونی، از حیطه ی اعتبار ساقط نمود. تا ملتی گرفتار آمده در حصار بیدادگری های چهل ساله را، از زیر بار یک حکومت اهریمنی نجات داد!

محترم مومنی

مقاله قبلیاشاعه ویروس « اچ آی وی » در روستای چنار محمودی شهرستان لردگان محرمانه بود!!! نوشتاری از بانو محترم مومنی روحی
مقاله بعدی«عبدالله قرداش» رهبر جدید داعش
محترم مومنی روحی
شرح مختصری از بیوگرافی بانو محترم مومنی روحی او متولد سال 1324 خورشیدی در شهر تهران است. تا مقطع دبیرستان، در مجتمع آموزشی " فروزش " در جنوب غربی تهران، که به همت یکی از بانوان پر تلاش و مدافع حقوق زنان ( بانو مساعد ) در سال 1304 خورشیدی در تهران تأسیس شده بود؛ در رشته ادبیات پارسی تحصیل نموده و دیپلم متوسطه خود را از آن مجتمع گرفته است. در سال 1343 خورشیدی، با همسرش آقای هوشنگ شریعت زاده ازدواج نموده؛ و حاصل آن دو فرزند دختر و پسر 47 و 43 ساله، به نامهای شیرازه و شباهنگ است؛ که به او سه نوه پسر( سروش و شایان از دخترش شیرازه، و آریا از پسرش شباهنگ) را به وی هدیه نموده اند. وی نه سال پس از ازدواج، در سن بیست و نه سالگی، رشته روانشناسی عمومی را تا اواسط دوره کارشناسی ارشد آموخته، و در همین رشته نیز مدت هفده سال ضمن انجام دادن امر مشاورت با خانواده های دانشجویان، روانشناسی را هم تدریس نموده است. همزمان با کار در دانشگاه، به عنوان کارشناس مسائل خانواده، در انجمن مرکزی اولیاء و مربیان، که از مؤسسات وابسته به وزارت آموزش و پرورش می باشد؛ به اولیای دانش آموزان مدارس کشور، و نیز به کاکنان مدرسه هائی که دانش آموزان آن مدارس مشکلات رفتاری و تربیتی داشته اند؛ مشاورت روانشناسی و امور مربوط به تعلیم و تربیت را داده است. از سال هزار و سیصد و پنجاه و دو، عضو انجمن دانشوران ایران بوده، و برای برنامه " در انتهای شب " رادیو ، با برنامه " راه شب " اشتباه نشود؛ مقالات ادبی – اجتماعی می نوشته است. برخی از اشعار و مقالاتش، در برخی از نشریات کشور، از جمله روزنامه " ایرانیان " ، که ارگان رسمی حزب ایرانیان، که وی در آن عضویت داشته منتشر می شده اند. پایان نامه تحصیلی اش در دانشگاه، کتابی است به نام " چگونه شخصیت فرزندانتان را پرورش دهید " که توسط بنگاه تحقیقاتی و مطبوعاتی در سال 1371 خورشیدی در تهران منتشر شده است. از سال 1364 پس از تحمل سی سال سردردهای مزمن، از یک چشم نابینا شده و از چشم دیگرش هم فقط بیست و پنج درصد بینائی دارد. با این حال از بیست و چهار ساعت شبانه روز، نزدیک به بیست ساعت کار می کند. بعد از انقلاب شوم اسلامی، به مدت چهار سال با اصرار مدیر صفحه خانواده یکی از روزنامه های پر تیراژ پایتخت، به عنوان " کارشناس تعلیم و تربیت " پاسخگوی پرسشهای خوانندگان آن روزنامه بوده است. به لحاظ فعالیت های سیاسی در دانشگاه محل تدریسش، مورد پیگرد قانونی قرار می گیرد؛ و به ناچار از سال 1994 میلادی،به اتفاق خانواده اش، به کشور هلند گریخته و در آنجا زندگی می کند. مدت شش سال در کمپهای مختلف در کشور هلند زندگی نموده؛ تا سرانجام اجازه اقامت دائمی را دریافته نموده است. در شهر محل اقامتش در هلند نیز، سه روز در هفته برای سه مؤسسه عام المنفعه به کار داوطلبانه بدون دستمزد اشتغال دارد. در سال 2006 میلادی، چهار کتاب کم حجم به زبان هلندی نوشته است؛ ولی چون در کشور هلند به عنوان نویسنده صاحب نام شهرتی نداشته، هیچ ناشری برای انتشار کتابهای او سرمایه گذاری نمی کند. سرانجام در سال 2012 میلادی، توسط کانال دو تلویزیون هلند، یک برنامه ده قسمتی از زندگی او تهیه و به مدت ده شب پیاپی از همان کانال پخش می شود. نتیجه مفید این کار، دریافت پیشنهاد رایگان منتشر شدن کتابهای او توسط یک ناشر اینترنتی هلندی بوده است. تا کنون دو عنوان از کتابهای وی منتشر شده و مورد استقبال نیز قرار گرفته اند. در حال حاضر مشغول ویراستاری دو کتاب دیگرش می باشد؛ که به همت همان ناشر منتشر بشوند. شعار همیشگی او در زندگی اش، و تصیه آن به فرزندانش : خوردن به اندازه خواب و استراحت به اندازه اما کار بی اندازه است. چون فقط کار و کار و کار رمز پیروزی یک انسان است.