مراسم یادبود زنده‌یاد جلیل شهناز با حضور هنرمندان و پیشکسوت‌های موسیقی، عصر شنبه یکم تیرماه، در مسجد جامع شهرک غرب برگزار شد.

  در این مراسم پیام تسلیت عبدالوهاب شهیدی خواننده و نوازنده‌ی عود که به دلیل ناراحتی پا در این مراسم حضور نداشت خوانده شد: «متاسفانه غم هجران دوست و نوازنده‌ی بی‌بدیل تار، استاد جلیل شهناز بار سنگینی بر دوش من و مردم هنردوست ایران نهاد.

به گزارش ایسنا، در این مراسم هنرمندانی چون شهرام ناظری، فرهاد فخرالدینی، فرهنگ شریف، حسام‌الدین سراج، محمد اسماعیلی، هوشنگ ظریف، حسین الهی قمشه‌ای، داریوش پیرنیاکان، فضل الله توکل، رامبد صدیف، محمد سریر، داود گنجه‌ای، بیژن بیژنی، هوشنگ کامکار، حمیدرضا نوربخش، علی مرادخانی، ساعد باقری، سهیل محمودی، جهانشاه برومند، سعید ثابت، نصرت الله وحدت، سید عباس سجادی، حسن همایونفال و… حضور داشتند.

 مجلس شب هفت استاد شهناز روز سه‌شنبه چهارم تیرماه از ساعت 18/30 الی 20 در بهشت‌زهرا، قطعه‌ی هنرمندان، قطعه‌ی 88، ردیف 153،‌شماره 510 برگزار خواهد شد.

مقاله قبلیلوران فابیوس: ایران و حزب‌الله به مداخله در سوریه پایان دهند
مقاله بعدیکشته و اسیر شدن تعدادی از عناصر حزب الله و جمهوری اسلامی در سوریه توسط ارتش آزاد..!
پوریا نژادویسی
پوریا نژاد نژادویسی: مردی که با تصاویرش، زشتیِ نظام را عریان کرد پوریا نژاد نژادویسی از دل دستگاه رسانه‌ایِ رسمی برخاست — اما آثارش نه بزکِ قدرت، که آینه‌ای خُردکننده از تناقض‌ها و جنایت‌های سیستم بوده‌اند. او، به‌جای پوشاندن، با دقتی تلخ و بی‌پرده، نقاط ضعفِ ساختار را نمایان ساخت؛ همان نقاطی که نظام می‌کوشد پشتِ روایت‌های رسمی و نمایش‌های ساختگی پنهانشان کند. - در قاب برنامه‌هایی چون "دختران فراری پارک ملت"، او نه فقط آسیب‌ها را نشان داد، بلکه علت‌ها را — فقر، سرکوب اجتماعی، تهمت و تحقیر زنان — جلو چشم گذاشت. تصویری که او ثبت کرد، دیگر قابل تبدیل به شعارهای پوشالی نبود: نوجوانان و زنانِ رهاشده، سند زنده ناکارآمدی و خشونت‌زای نظم حکومتی بودند. - فیلم آموزشیِ انتخاباتی که او ساخت، بدل به استندآپ تراژیکِ یک انتخابات نمایشی شد. آموزشی برای مشارکت در نمایشی که نتایجش پیش‌ساخته است؛ خودِ وجودِ چنین آموزشی، اعترافی به پوچیِ مشروعیتِ ادعاشده بود. - پوششِ بحران‌ها — از زلزله بم تا سفرهای خامنه‌ای — ثبتِ ژست‌های نمایشی و فاصله‌گیریِ حکمرانی از مردم را به نمایش گذاشت. صحنه‌ها نشان دادند که اولویت دستگاه، مرمت تصویرِ قدرت است نه نجات جان و کرامتِ مردم. پوریا با همان ابزار و مکانیزم‌های پروپاگاندا، تصویری ساخت که نظام از بیانش وحشت دارد — نه به‌خاطرِ تمجید یا دفاع، بلکه چون این تصاویر حقیقتِ زشتِ نظم را بدون مهیا کردنِ پرده‌های فریبنده نشان می‌دهند. او ناخواسته یا آگاهانه، به راویِ سندِ سقوطِ اخلاقی و سیاسیِ یک ساختار تبدیل شد؛ کسی که با هنر و ثبت واقعیت، چهرهٔ منحوسِ نظام را برای تماشاگرانش عریان کرد.