لانۀ گنجشک‌های واجا در آلمان، لاشخورها به پرواز در می‌آیند! قسمت سیزدهم

0
8906

به یادِ یار و دیار آن چُنان بِگِریَم زار

که از جهان رَه و رسمِ سفر براندازم

این سلسله نوشتار، اسنادی ست که طی بیست و اندی سال توسط همراهان، همگامان و هم‌اندیشان درونمرزی بدست خبرنامه ملی ایرانیان رسیده است. اسناد حاکی از آنست که نیروهای جمهوری اسلامی سال‌هاست در قالب تاجر، مهاجر، پناهنده و … نفوذ گسترده‌ای در کشورهای اروپایی و بویژه آلمان پیدا نموده و تاکنون هیچ برخورد جدی با آنها صورت نگرفته است.

آه .. راهرو تاریک و سکوت لحظه به لحظه پائین‌تر می‌رفت! تنها چیری را که آن مرد شرقی بیاد می‌آورد، خنده تلخ شکنجه‌گر بود! دیگر حتی صدای زنان و مردانی که زیر شلاق نعره میزدند را نمی‌شنید، در حالی که چشمهایش از درز دری که به حیاط مشرف بود، رقص شکنجه آنها زیر شلاق را می دید! هنوز نای راه رفتن نداشت، تازه متوجه شده بود که دیگر ناخنی بر انگشتان پا باقی نیست، به تاتی و آرام گام بر میداشت، کار بیدادگاه تمامی نداشت، به هر تقدیر، گوئی آنروز روز وقوف و آگاهی بر کارهای نکرده‌اش بود! خون و خنده … و خنده و خون و سکوت … و لحظه‌ای بعد بی‌آنکه حتی اجازه دهند مرد شرقی صورتش را تمیز کند، خونابه و خون… در گوشه‌ای صدای ناله و گفتاری به گوش می‌رسید و اطمینان می‌داد که شب هرگز ماندنی نیست و هر سیاهی ستمی، سپیده ای عدل بدنبال دارد.

تا به کی می شود با ایجاد وحشت و ترور حکومت نمود!؟ بسیاری در این سال‌ها جان باختند یا شکنجه را تاب آورده و آواره شدند و یا کماکان میان خانه و زندان سرگردان!

هر بار که در این سال‌ها موضوع ترور میکونوس مطرح شد، مقامات دولت آلمان اعلام کرده اند با توجه به حکم دادگاه در رابطه با جمهوری اسلامی تجدید نظر خواهند نمود و بارها اعلام نمودند که نام رهبران جمهوری اسلامی می تواند به منافع آلمان زیان برساند و حتی جان اتباع آلمان در ایران و دیگر نقاط را به خطر بی اندازد! اما آنچه را که در این سال‌ها شاهد بودیم علیرغم رأی دادگاه عالی برلین به جنایتکار بودن جمهوری اسلامی، دولت مردان آلمان همه گفته‌های خود در مورد تغییر رابطه با ایران را به فراموشی سپردند!؟

چندین بار سوءقصد و ترور به جان این تنها شاهد و دارنده اطلاعات تونل های موشکی جمهوری اسلامی، اتهام به تجاوز، اتهام به آدم ربائی، قتل و گروگانگیری و همکاری بعضی از مأموران دولتی و سازمان‌های امنیتی با مقامات جمهوری اسلامی، شرح اسنادی ست که از ایران در اختیار تیم خبرنامه ملی ایرانیان قرار گرفته و پرده از این جنایت بر می‌دارد. شکایات ساختی و خسته کننده‌ای که بزودی این افراد باید پاسخگوی آن باشند.

در اینجا اسنادی را قرار می‌دهیم که نشان می‌دهد سفیر وقت جمهوری اسلامی، علیرضا شیخ عطار به همراه بسیاری از همدستان خود مستقیماً از خبرنگار سیاسی و شکنجه شده ما در سالهای پیش شکایت نموده و سعی در بازگرداندن و حذف وی داشته اند و این را همه میدانیم، در نظام جمهوری اسلامی، منتقدان عقیدتی و سیاسی و مدنی به راحتی بازداشت، زندانی و شکنجه می‌شوند.

آری باز اندرز گویان سخنور، ناصحان مشفق، سر پند باز نموده‌اند که تند ننویسید و این‌قدر بی‌پروا نتازیم! شگفتا این را کسانی بازگو می کنند که صد البته به آزادی بیان و قلم احترام می‌گذارند! براستی ما را از چه می‌ترسانید؟ از درد بی وطنی؟ از در فقر مردن؟ بلعیدن یک گلوله؟ خفت و خواری و دور ماندن از کرسی وزارت؟ یا از توطئه و تهمت دوست و دشمن؟ گمان می‌کنید نمیدانیم فردا، وقتی از پند واماندید، چه آهنگ تازه‌ای ساز خواهید کرد؟ اینرا ميدانيم که امروز ما را نوکر این و آن و حقوق بگیر سیا و سرسپرده دربار می‌دانید! و فردایی دیگر دزد، جانی، قاتل و جاسوس و نهایتاً فردای دیگری، دیوانه.. کار من و ما و چند دلسوخته دیگر نوشتن است و هدف رهائی و رسیدن به شرافت و انسانیت و بدانید که سر سازش با روسپیان سیاسی و خودفروختگان هم نداریم. همین و همین

دو چیز طیره عقلست دم فروبستن

به وقت گفتن و گفتن به وقت خاموشی

نوشتار پیشین را در اینجا بخوانید و تا نوشتاری دیگر