قول داده بود ابرویش را بردارد، اما چشمش را هم کور کرد!! نوشتاری از بانو محترم مومنی روحی

0
222

یکی از مهم ترین وعده هائی که ابراهیم رئیسی، هنگام تبلیغات برای خودش در برگزاری مراسم سیزدهمین دوره آن ریاست جمهوری در حکومت واپسگرای اسلامی به مردم ایران می داد. تکرار نمودن عبارت « جراحی اقتصادی » کشور بود؛ که خیلی تند و آتشین هم به آن می پرداخت. تا ملت مستاصل و به ستوه آمده از ننگ حضور حکومت ظلم و جور آخوندی اسلامی شان را، به گشودن فرازی جدید و کارآمد در زندگانی آنها بشارت بدهد؛ و البته منظور اصلی اش هم این بود؛ که ضمن « پرو پاگاندای » ویژه برای خودش، بی کفایتی های حسن روحانی رئیس جمهور پیشین در این رابطه را هم مطرح کند؛ و ضمن آن به او و دیگر اصلاح طلبان رژیم بگوید؛ « ما « اصولگراها » بر شما « اصلاح طلب » های بی کفایت برتری داریم. » و می خواست به نیابت از سوی گروه پایبند به « اصولگرائی » ، با مالیدن پوزه گروه « اصلاح طلبان » به زمین حقارت و ناتوانی ایشان در امر اداره امور مملکت، خفت و خواری آنها در این باره را نیز مطرح سازد !

این « شش کلاسه » بی خرد انقدر شعور نداشت و ندارد؛ تا که بفهمد از منظر ملت شجاع و واقع بین ایران، هر جریان سیاسی اسلامی که عنان اختیار سرزمین بزرگ ایشان را بر عهده بگیرد؛ چون از پایگاه ایران ستیزی آخوندی بر می خیزد، کم ترین ارزش و اعتباری نزد مردم این کشور بی همانند ندارد. و این ستمدیدگان، جز به فنا و نابودی کلیت حاکمیت جنایتکار آخوندی در کشورشان نمی اندیشند !

حتی آنانی هم که این یاغیان جانی را بر این کهندیار و مردم آن حاکم نمودند. به درستی نمی دانستند، که آخوند و شیخ و ملا همگی شان، فرزندان حقیقی اهریمن می باشند؛ و غیر از دستیابی به منافع پلید خودشان در ایران، به هیچ امر دیگری توجه ندارند !

ویژه آن که ایرانیان میهن پرست و صادق و قدردان، به خاطر آنچه که پادشاه میهندوست دیارشان، شادروان اعلا حضرت رضا شاه بزرگ برای این ملک و ملت نموده است؛ تا بی کران آسمان و تا ابدیت تاریخ جهان، به او و خاندان ایرانساز وی وفادار می مانند؛ و هرگز اجازه نخواهند داد. که مشتی بی خرد عمامه به سر و قبا پوش و نعلین به پای بی هویت، شرف بین المللی آنها و میهن بزرگ و صاحب نام شان را، در کنف بی تدبیری ها و بی کفایتی ها و ایران ستیزی های خود بگیرند؛ و آبروی چندین هزار ساله این سرزمین بزرگ و ملت بزرگ آن را، از حیطه اعتبار باستانی آنان خارج نمایند !

آن تعداد معدود شعور باختگانی هم، که خودشان را به ذلت پیروی از سران جلاد در حکومت دزد و یاغی پرور این رژیم منفور مبتلا نموده اند؛ در این پندار غلط و بری از واقعیت بودند؛ که آنها، اولاد و رهروان محمد و کیش و آئین او می باشند؛ و جز به فرمان خالق شان عمل نمی کنند !

به راستی آیا چنین بوده و هست؟ آیا از زمانی که این قدرت پرست های زورگو و ستمگر بر ما و میهن مان سلطه یافته اند؛ همه امور مملکت در شرایط مثبت، و بها دادن به آرمان های ملی مردم آن جاری هستند و به مرحله اجرا گذاشته می شوند ؟!

خیر، به هیچوجه اینگونه نبوده و هیچگاه هم چنین نخواهد شد. آخوند در هر موضع و هر موقعیتی که قرار داشته باشد. همه فکر و توجه اش این است: که چگونه سر مردم را با مزخرفات جعلی خودش شیره بمالد؛ و چه کند که با حیله های مزورانه و ضد انسانی خویش، به جای هدایت نمودن مراجعین خود و گشودن گره مشکلات زندگانی آنها، ایشان را به طرف حضیض ذلت سوق بدهد. و آنگاه که این افراد بی خرد و نادان، با تبعیت از ایشان و نوکران شان، همان موقعیت معمولی کنونی خود را هم از دست بدهند که داده اند. حضرات اسلام پناه استیلا یافته بر ایران و ملت آن، به ریش شان بخندند و بیش از پیش به سوء استفاده از موقعیت قدرت پرستانه خود بکوشند ؟!

ابراهیم رئیسی نادان ، در طول همین یک ساله ریاست جمهوری ابلهانه و بری از احساس مسؤلیت خویش در کشور، حتی به منوال رؤسای جمهور قبل از خودش هم عمل نمی کند؛ و اصولا فهم و شعور لازم برای درک نمودن این امور را ندارد و نمی داند. که در قاموس سیاست، هر چند که رهروان این مسیر، گاهی از اوقات ناگزیرند؛ که جهت پیش بردن آنچه که طرح و برنامه ریزی نمووده اند؛ و برای رساندن خودشان به اهدافی که دارند و از آن دم می زنند؛ به دروغ گوئی متوسل می شوند. تا هم رقبای خود را شکست بدهند، و هم زمینه پیشرفت های آتی خود را مهیا سازند. چه بسا در این رابطه با زیان های معنوی، دچار خسران و نا امیدی گردند. اما هیچگاه به ضرر مردم سرزمینی که زیر سلطه دارند عمل نمی کنند. مگر آن که مانند رئیسی و هم پالکی های دزد و جانی اش، در صدد ربودن آنچه که متعلق به ملت آن سرزمین است باشند !

ابراهیم رئیسی که به شرایط سخت زندگی مردم واقف بود. به چه دلیلی و با کدام روش منطقی ، می خواست به « جراحی اقتصادی » در کشور بپردازد ؟!

اگر چنین یاوه هائی را، جهت رساندن خودش به دور چهاردهم ریاست جمهوری می گوید؟ که به احتمال نزدیک به یقین در همین پندار پوچ و ناشدنی نیز هست. باید بداند که خیزش کنونی مردم ایران ( اعم از فرهنگیان، کارگران، کشاورزان و سایر اقشار مملکت ، بر مبنای حقیقتی محض می باشد؛ که سر لوحه افتخار آمیز آن، سرنگونی حاکمیت خبیثی همچون رژیم نه جمهوری و نه اسلامی ایشان است. و تا رساندن خودشان به این آرمان میهن پرستانه از پای نخواهند نشست !

شایسته است که در این موقعیت حساس، که مردم ایران نه فقط در امور اقتصادی خود، بلکه در هر امر دیگری چه فردی و چه اجتماعی، در مهم ترین و سخت ترین شرایط همه جانبه زندگانی شان می باشند. یکی از خامنه ای دجال و جلاد بپرسد: « آیا مراد توی رهبر خودکامه، از حمایت کردن از چنین جنایتکار پست و فرومایه ای، که در کمال نابخردی و بی سوادی اش، به مردم کشور از « جراحی اقتصادی » در ایران می گوید. ولی در عمل کاری می کند، که توان زندگی معمولی همین مردم ستمدیده را بیش تر از پیش کاهش می دهد. دست کم به وجود آمدن موارد زیر بوده و هست ؟!

افزایش نرخ همه کالاهای مورد نیاز مردم مانند: روغن، مرغ، تخم مرغ، لبنیات، گوشت، میوه‍‍‍ ، آرد و نان و سایر اقلام و ملزومات زندگانی این ملت، به ویژه در رابطه با کرایه خانه برای اجاره نشینان، و از همه بدتر و ناشایسته تر، خفیف نمودن موقعیت بین المللی مردم چنین سرزمین آبرومندی در دنیا امری است؛ که در همین یک سال ریاست جمهوری ابراهیم رئیسی نابخرد، افزون تر از بقیه سال های ننگین به قدرت رسیدن رژیم فاشیستی این دریوزگان گشته است. و بدیهی است چنانچه خدای ناکرده، این شرایط ناهموار در کشور ادامه یابد؟ اوضاع زندگانی مردم از همین شکل نا مطلوبی که هم اکنون به آن دچار می باشند. به مراتب بدتر از این برهه زمانی گردد !

به همین خاطر و ده ها دلیل مستند دیگر، از این پس، هیچیک از آحاد شریف ملت در این مملکت، به خود اجازه نخواهد داد؛ تا سران این حاکمیت ددمنش و رسوا، همچنان بر اریکه قدرت در ایران باقی بمانند؛ و ضمن به یغما بردن آنچه که متعلق به ایران و ایرانی است. همه روزه به کشتار عزیزان ایشان هم بپردازند !

اکنون که تعداد بی شماری از ایرانیان دلیر و میهن پرست، در بسیاری از شهرهای کشورمان به پا خاسته اند. تا با سر دادن شعارهای حق طلبانه و معترضانه خودشان، علیه کارگزاران نادان و مستبد حاکمیت جنایت پیشه آخوندی، میزان تنفر خویش از این اشغالگران نا انسان را به آنان ابراز نمایند. بر همگی ما، به خصوص خارج نشینان فرض مسلم است؛ تا به هر شکل و با هر شیوه ای که می توانیم ( اعم از فکری و مالی و ….. ) از آزادیخواهان به پا خاسته در کهندیار اهورائی مان حمایت کنیم؛ و به جای پرداختن به مسائل غیر ضروری، مانند لاس زدن های گفتاری بی مورد با رسانه های پارسی زبان خارج از کشور، به افراد دلاور گروه های به پا خاسته در میهن مان بپیوندیم. تا هم آنان را در چنین شرایط سرنوشت سازی تنها نگذاریم؛ و هم به رهبر جانی و خودکامه این رژیم پلید، و نیز به دولتمردان شرف باخته او بفهمانیم؛ که عمر حاکمیت اشغالگر و زورگو و جبارشان در میهن ما به پایان رسیده است. و دیگر اجازه نخواهیم داد، که این غارتگران و راهزنان تازی تبار و اسلام پناه و بیابانگرد، بیش از این در سرزمین باستانی و معتبر کوروش ها و داریوش ها و رضا شاه های میهن پرست باقی بمانند؛ و اینگونه عرصه زندگی را بر آریائیان پاک سرشت و نیک اندیش تنگ و غیر قابل تحمل نمایند !

چرا که اولا « خواستن، توانستن است » دوم هم « دی شیخ با چراغ همی گشت گرد شهر *** کز دیو دد ملولم و انسانم آرزوست »

مقاله قبلیتنها راه حل توقف جنگ در اوکراین، آتش بس به جای توافق صلح؛ بقلم دکتر کاوه احمدی علی آبادی
مقاله بعدیلانۀ گنجشک‌های واجا در آلمان، بی توجهی سازمان های امنیتی و پلیس آلمان به جان تنها بازمانده و دارنده اطلاعات تونل های موشکی جمهوری اسلامی در آلمان؛ بخش سوم
محترم مومنی روحی
شرح مختصری از بیوگرافی بانو محترم مومنی روحی او متولد سال 1324 خورشیدی در شهر تهران است. تا مقطع دبیرستان، در مجتمع آموزشی " فروزش " در جنوب غربی تهران، که به همت یکی از بانوان پر تلاش و مدافع حقوق زنان ( بانو مساعد ) در سال 1304 خورشیدی در تهران تأسیس شده بود؛ در رشته ادبیات پارسی تحصیل نموده و دیپلم متوسطه خود را از آن مجتمع گرفته است. در سال 1343 خورشیدی، با همسرش آقای هوشنگ شریعت زاده ازدواج نموده؛ و حاصل آن دو فرزند دختر و پسر 47 و 43 ساله، به نامهای شیرازه و شباهنگ است؛ که به او سه نوه پسر( سروش و شایان از دخترش شیرازه، و آریا از پسرش شباهنگ) را به وی هدیه نموده اند. وی نه سال پس از ازدواج، در سن بیست و نه سالگی، رشته روانشناسی عمومی را تا اواسط دوره کارشناسی ارشد آموخته، و در همین رشته نیز مدت هفده سال ضمن انجام دادن امر مشاورت با خانواده های دانشجویان، روانشناسی را هم تدریس نموده است. همزمان با کار در دانشگاه، به عنوان کارشناس مسائل خانواده، در انجمن مرکزی اولیاء و مربیان، که از مؤسسات وابسته به وزارت آموزش و پرورش می باشد؛ به اولیای دانش آموزان مدارس کشور، و نیز به کاکنان مدرسه هائی که دانش آموزان آن مدارس مشکلات رفتاری و تربیتی داشته اند؛ مشاورت روانشناسی و امور مربوط به تعلیم و تربیت را داده است. از سال هزار و سیصد و پنجاه و دو، عضو انجمن دانشوران ایران بوده، و برای برنامه " در انتهای شب " رادیو ، با برنامه " راه شب " اشتباه نشود؛ مقالات ادبی – اجتماعی می نوشته است. برخی از اشعار و مقالاتش، در برخی از نشریات کشور، از جمله روزنامه " ایرانیان " ، که ارگان رسمی حزب ایرانیان، که وی در آن عضویت داشته منتشر می شده اند. پایان نامه تحصیلی اش در دانشگاه، کتابی است به نام " چگونه شخصیت فرزندانتان را پرورش دهید " که توسط بنگاه تحقیقاتی و مطبوعاتی در سال 1371 خورشیدی در تهران منتشر شده است. از سال 1364 پس از تحمل سی سال سردردهای مزمن، از یک چشم نابینا شده و از چشم دیگرش هم فقط بیست و پنج درصد بینائی دارد. با این حال از بیست و چهار ساعت شبانه روز، نزدیک به بیست ساعت کار می کند. بعد از انقلاب شوم اسلامی، به مدت چهار سال با اصرار مدیر صفحه خانواده یکی از روزنامه های پر تیراژ پایتخت، به عنوان " کارشناس تعلیم و تربیت " پاسخگوی پرسشهای خوانندگان آن روزنامه بوده است. به لحاظ فعالیت های سیاسی در دانشگاه محل تدریسش، مورد پیگرد قانونی قرار می گیرد؛ و به ناچار از سال 1994 میلادی،به اتفاق خانواده اش، به کشور هلند گریخته و در آنجا زندگی می کند. مدت شش سال در کمپهای مختلف در کشور هلند زندگی نموده؛ تا سرانجام اجازه اقامت دائمی را دریافته نموده است. در شهر محل اقامتش در هلند نیز، سه روز در هفته برای سه مؤسسه عام المنفعه به کار داوطلبانه بدون دستمزد اشتغال دارد. در سال 2006 میلادی، چهار کتاب کم حجم به زبان هلندی نوشته است؛ ولی چون در کشور هلند به عنوان نویسنده صاحب نام شهرتی نداشته، هیچ ناشری برای انتشار کتابهای او سرمایه گذاری نمی کند. سرانجام در سال 2012 میلادی، توسط کانال دو تلویزیون هلند، یک برنامه ده قسمتی از زندگی او تهیه و به مدت ده شب پیاپی از همان کانال پخش می شود. نتیجه مفید این کار، دریافت پیشنهاد رایگان منتشر شدن کتابهای او توسط یک ناشر اینترنتی هلندی بوده است. تا کنون دو عنوان از کتابهای وی منتشر شده و مورد استقبال نیز قرار گرفته اند. در حال حاضر مشغول ویراستاری دو کتاب دیگرش می باشد؛ که به همت همان ناشر منتشر بشوند. شعار همیشگی او در زندگی اش، و تصیه آن به فرزندانش : خوردن به اندازه خواب و استراحت به اندازه اما کار بی اندازه است. چون فقط کار و کار و کار رمز پیروزی یک انسان است.