روزنامه آرمان نوشت: دیروز کشور و به ویژه تهران عزادار بود؛ دیروز نگاه ها تلخ بود و پر از حرف. دیروز هر آن شخص که از محدوده مصلای خمینی عبور می کرد، بغضی در سینه داشت که برای برخی تبدیل به اشکی بر چهره می شد و برای برخی دیگر در سینه می ماند.

دیروز مراسم تشییع پیکر ۱۶ آتش نشانی بود که برای نجات جان هموطنان خود به دل آتش زدند تا بهشتی شوند. ساختمان قدیمی پلاسکو پس از آتش گرفتن به خوبی فهمید که تاب مشاهده سوختن حافظان مردم را ندارد و از شرم فرو ریخت، اما ندانست جگر ملت ایران در سوگ مظلومیت آن کبوتران آتش نشان جوان چگونه آتش گرفت و افسوس که آبی برای ریختن بر این قلب های سوخته نبود که دیروز ضجه همسران جوان و آه مادران پیر را مشاهده می کرد. سوز آن مادری را که دیروز فریاد زد: «پسرم از فرزندش گذشت تا کودک دیگری بی پدر نشود» چه کسی تسکین خواهد داد؟ دیروز مردم حماسه آفریدند؛ تلخ تلخ. در دست مردمی که برای وداع با شهدای آتش نشان آمده بودند پلاکاردها و تابلوهای معناداری مشاهده شد از جمله این که: «شهریار شهر من خداحافظ» یا تابلوهایی که آرم آتش نشانی بر آن بود و کلمه ایثار به صورت پررنگ بر آن نقش بسته بود. بنر بزرگی در دست تعدادی از بانوان بود که عبارت «سوختند تا نسوزیم» بر روی آن نقش بسته بود. خانم های مسنی که به نظر می رسید مادر این شهدا هستند، تابلوهایی با چهره شهدای آتش نشان در دست داشتند که بر روی آنها هم عبارت «مدافع وطن» درج شده بود. «بدرود قهرمان شهید»، «سپاس مردان ایثار و شهادت»، «ایستاده ام چو شمع مترسان زآتشم» و… عبارات دیگری بود که بر روی مقواها و تابلوهای جمیعت حاضر در مراسم تشییع به چشم می خورد.

درخواست استعفا و اشک های قالیباف

نکته قابل تامل در این مراسم دستنوشته های «قالیباف، استعفا» و سر دادن همین شعار بود، اما ساعتی از آغاز مراسم نگذشته بود که فیلم قالیباف در مراسم تشییع پیکر آتش نشان در حالی منتشر شد که گریه می کند. در روزهای پس از حادثه پلاسکوبسیاری شهرداری تهران را مقصر اصلی وقوع این حادثه دانسته و خواستار استعفای شهردار شدند که تا کنون وی دراین زمینه هیچ اظهارنظری نداشته است.

فرزندان آیت ا… هاشمی درمراسم تشییع

محسن و یاسر، فرزندان آیت ا… هاشمی هم دیروز به مراسم تشییع پیکر آتش نشانان شهید آمدند تا در غم شهادت ۱۶ جانفشان فداکار و ایثارگر شریک باشند.

حماسه خدمت بدون منت

حضور مردم در این مراسم با همراهی آتش نشانانی بود که در حادثه ساختمان پلاسکو دچار جراحت شده اند. حضور آتش نشانانی که با دست و پای شکسته در مراسم حاضر شده اند تا با آرمان های قهرمانان ملی این سرزمین وداع کنند، موجب بی تابی تعدادی از هموطنانمان شده است. دیروز حماسه دیگری در تهران خلق شد؛ حماسه سپاس از ایثار و خدمت بدون منت. جمعیت همچنین با دیدن هر آتش نشانی او را در آغوش گرفته و با او ابراز همدردی کردند. این درحالی بود که خانواده های شهدای حاضر در مراسم به شدت بی تابی کرده و فرزندان و برادران و پدران از دست رفته خود را صدا می زدند. جمعیت متاثر نیز در عزای عزیزان از دست رفته آنها با خانواده های شهید همراهی می کردند.

مقاله قبلیدوتابعیتی‌های ایرانی آلمانی همچنان از سفر به آمریکا محرومند
مقاله بعدیتکواندوکار ایرانی – ایسلندی نتوانست وارد آمریکا شود
پوریا نژادویسی
پوریا نژاد نژادویسی: مردی که با تصاویرش، زشتیِ نظام را عریان کرد پوریا نژاد نژادویسی از دل دستگاه رسانه‌ایِ رسمی برخاست — اما آثارش نه بزکِ قدرت، که آینه‌ای خُردکننده از تناقض‌ها و جنایت‌های سیستم بوده‌اند. او، به‌جای پوشاندن، با دقتی تلخ و بی‌پرده، نقاط ضعفِ ساختار را نمایان ساخت؛ همان نقاطی که نظام می‌کوشد پشتِ روایت‌های رسمی و نمایش‌های ساختگی پنهانشان کند. - در قاب برنامه‌هایی چون "دختران فراری پارک ملت"، او نه فقط آسیب‌ها را نشان داد، بلکه علت‌ها را — فقر، سرکوب اجتماعی، تهمت و تحقیر زنان — جلو چشم گذاشت. تصویری که او ثبت کرد، دیگر قابل تبدیل به شعارهای پوشالی نبود: نوجوانان و زنانِ رهاشده، سند زنده ناکارآمدی و خشونت‌زای نظم حکومتی بودند. - فیلم آموزشیِ انتخاباتی که او ساخت، بدل به استندآپ تراژیکِ یک انتخابات نمایشی شد. آموزشی برای مشارکت در نمایشی که نتایجش پیش‌ساخته است؛ خودِ وجودِ چنین آموزشی، اعترافی به پوچیِ مشروعیتِ ادعاشده بود. - پوششِ بحران‌ها — از زلزله بم تا سفرهای خامنه‌ای — ثبتِ ژست‌های نمایشی و فاصله‌گیریِ حکمرانی از مردم را به نمایش گذاشت. صحنه‌ها نشان دادند که اولویت دستگاه، مرمت تصویرِ قدرت است نه نجات جان و کرامتِ مردم. پوریا با همان ابزار و مکانیزم‌های پروپاگاندا، تصویری ساخت که نظام از بیانش وحشت دارد — نه به‌خاطرِ تمجید یا دفاع، بلکه چون این تصاویر حقیقتِ زشتِ نظم را بدون مهیا کردنِ پرده‌های فریبنده نشان می‌دهند. او ناخواسته یا آگاهانه، به راویِ سندِ سقوطِ اخلاقی و سیاسیِ یک ساختار تبدیل شد؛ کسی که با هنر و ثبت واقعیت، چهرهٔ منحوسِ نظام را برای تماشاگرانش عریان کرد.